دل‌نوشته‌ای برای فیلسوفِ «طلایی»| محمدسعید عبدالهی

به مناسبت درگذشت هری گنسلر؛ فیلسوف اخلاق

جمعه بیستم خرداد تازه از کوهنوردی ای سبک بازگشته بودم که از درگذشت هری گنسلر، فیلسوف اخلاقِ مهربان و دوست داشتنیِ آمریکایی آگاه شدم.

به خاطر آوردم که  علاقه بسیاری به کوهنوردی و دوچرخه سواری داشت، عکس ها و نقشه های پر شمار در سایت شخصی اش در باب این دو رشته گواه این امر است، هر چند این اواخر سرطان اجازه فعالیت در این دو ورزش دلخواه را به او نمی داد. گنسلر، در کنار فعالیت های علمی و آکادمیک خود، مردی دیندار و با اخلاق بود. روحیه بسیار خوبی داشت، مشکلات بسیار او را از تکاپوی علمی باز ننشاند، کافی بود ایمیلی به او دهید تا ببینید چگونه سخاوت مندانه در چندین ایمیل پاسخ شما می دهد.

بی درنگ به یاد خنده های مهربانانه اش  افتادم. به گمانم دست و پنجه نرم کردن با بیماری،  روحیه او را بیش تر از پیش لطیف کرده بود. به یاد می آورم زمانی را که در جواب پرسشم پیرامون معنای زندگی، بغض گلویش را گرفت، از دوستی، محبت و همدلی سخن به میان آورد و دوباره گریزی به شاه کلید خود، یعنی قاعده  طلایی اخلاق زد. آن روز یعنی حدود نه ماه پیش آرزو کرد که خداوند دو سال دیگر به او عمر دهد تا پاره ای از کارهای علمی اش را به پایان برساند.

تگاهی به آخرین ایمیل او چشمانم را تر می کند. آخرین ایمیلش به ماه آوریل بر می گردد ، یعنی کمتر از دو ماه پیش، و خبر از به پایان رسیدن کتابش می داد،  به همراه تصویر روی جلد کتاب با عنوان « Reasoning about God » . در ایمیل اشاره  می کند که دکتر ها حدس زده اند تا نیمه ماه می  بیشتر زنده نخواهد بود ،  در حالی که تاریخ چاپ کاغذی کتاب ماه جولای است و اینکه اگر پیش از آن از دنیا رفت، جزئیات بیشتر را انتشارات خواهد گفت.

نام هری گنسلر با قاعده طلایی اخلاق، پیوندی نا گسستنی داشت. جان او با جان مایه ی این قاعده اخلاقی یکی شده بود. این یک دلی تا آن جا پیش رفت که به ظاهر او نیز سرایت کرده بود. لباس های مختلفی داشت که به زبان های گوناگون، قاعده طلایی اخلاق بر آن ها خود نمایی می کرد. گنسلر، همه چیز را از رهگذر این قاعده می دید و سنجه می کرد. قاعده طلایی اخلاق را سرمایه ی مشترک تمامی ملل، فرهنگ ها و ادیان می دانست و به راه گشا بودن آن ایمان داشت. در نظر وی، این قاعده،  نه تنها مهم ترین اصل اخلاقی صوری بلکه مهم ترین  اصل و قاعده زندگی بشر است. برای او جای تعجب داشت که چرا این قاعده آن چنان که باید نزد فیلسوفان قدر نمی بیند. « با دیگران آن چنان رفتار کن که توقع داری با تو آن گونه رفتار شود» به عقیده گنسلر، این اصلی است که طرفداران بسیاری در میان ادیان مختلف جهان دارد، اصلی انسانی که باید آن را در صدر نشاند و روابط  خود را با توجه به آن سامان داد.

یکی از نکاتی که گنسلر در مسیر علمی خود توجه بسیاری بدان داشت، تلاش برای این امر بود که  بتواند الگوهای عقلانی موجود در اندیشه اخلاقی انسان ها را باز شناسد و از این طریق پایه های اخلاق را با عقلانیت گره بزند.  به عقیده وی، از آنجایی که بیشترین اشتراک آدمیان در عقلانیت است، اگر بتوانیم اخلاق را با عقلانیت پیوند دهیم، شاید بتوانیم به یک وفاق اخلاقی در باب سرشت اخلاق، ملاک فعل اخلاقی ، نحوه توجیه و  دیگر مسائل مورد مناقشه، برسیم. هرچند تلاش های او در این زمینه با انتقاد های بسیاری رو به رو است، اما نمی توان قدرت او در بیان مسئله، ذهن منطقی و نظامند و نگارش ساده مطالب پیچیده فلسفی در آثار او نادیده گرفت.

گنسلر شاگرد ویلیام فرانکنا، فیلسوف مهم اخلاق بود و رساله دکتری خود را با راهنمایی فرانکنا دفاع نمود. وی کتاب های متعددی نوشت و  ترجمه برخی از آن ها به زبان های مختلف دنیا، نمودار تاثیر گذاری و نفوذ قلم وی است. همچنین مناظره های مهم او با دیگر فیلسوفان مانند پیتر سینگر فصل درخشان دیگری از زندگی علمی او را تشکیل می دهد.

باری، هری گنسلر فیلسوفی دغدغه مند بود. آرزویش رستگاری خود و هم نوعانش بود.  قلبش برای جهانی منطبق با قاعده طلایی اخلاق می تپید. از او آثار درخشانی برای دانشجویان به یادگار مانده است. بدرود فیلسوفِ اخلاق خوش قلب و دوست داشتنی، بدرود فیلسوف طلایی اخلاق.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.