نزول تداومی آیات خداوند؛ تأویلی مبنایی از لیله‌القدر از منظر محی‌الدین ابن عربی

محمد جواد ادبی: ابن عربی در کتاب مواقع النجوم (ابن عربی،1393: 175) این‌گونه می‌گوید که رمضان‌المبارک ماهی است که ناظر است به خرق عادت؛ چرا که در واقع این ماه نسبت به ماه‌های دگر جایگاه ویژه‌ای داراست و خلاف آمد همه ماه‌هاست چرا که اعمال آدمی در این ماه با معیار دیگری سنجیده می‌شود. یک آیه قرآن خواندن برابری می‌کند با تلاوت کل کلام الله مجید و از سویی نیز خواب مؤمن روزه‌دار در این ماه برای وی بیداری به حساب می‌آید و به وی ثواب و اجر داده می‌شود اما از نظر ابن عربی خرق عادات برای ثبوت آیات است یعنی نشانه‌های خداوند در این ماه به گونه دیگری ثبوت می‌یابد.

باید اینجا به مقام ثبوت و اثبات اشاره کرد. جزء و کل مثل هم نیستند. ثبوت و اثبات هم مثل هم نیستند. درواقع دو موقعیت هستند که در فلسفه از آنها سخن به میان می‌آید. ثبوت یعنی بیرون از من امری وجود دارد که اگر با من و در من فهم شود اثبات می‌گردد. در حقیقت ما برای خویش در مقام اثبات هستیم و مقام ثبوت را که غیر من است در خویش به اثبات نماد و نمود می‌دهیم. اینجا ابن عربی از اثبات سخن نمی‌گوید بلکه از ثبوت سخن می‌گوید. بسیاری از فیلسوفان معاصر معتقدند ما فقط اثبات داریم و ثبوت نداریم اما حکمای کهن میان این دو تفاوتی آشکار قائل بودند. گویی ابن عربی نیز برهمین طریق رمضان المبارک را ثبوت آیات به حساب می‌آورد.

بدین معنا که نشانه‌های الهی در بیرون از ما ثبوت دارند و با این فرض فلسفی که الهام در ثبوت وجود ندارد همه نشانه‌های خداوندی در مقام ثبوت ممکن هستند و این ماه که ماه خلاف‌آمد عادت است برای مؤمنان کاری می‌کند که آنان آنچه در بیرون ثبوت دارد در درون خویش فهم و رؤیت نمایند. اینکه مؤمنان و سالکان حساً، وهماً و عقلاً بتوانند به اثبات آنچه در بیرون ثبوت دارد متصف شوند، سلوک آنان است که این امر را ممکن می‌سازد. به لحاظ فلسفی باید توجه داشت که ماهیت را اگر از هر نوع وجودی جدا کنیم یعنی حتی وجود ذهنی را نیز در نظر نیاوریم خود ماهیت هستندگی خودرا از دست نمی‌دهد پس در مقام ثبوت وجود دارد. اینکه اعیان ثابته «لا تشمُ رائحه الوجود» یعنی اعیان ثابته ثبوت دارند وجود ماهیت به واسطه وجود است اما ماهیت به ماهیتها ثبوت دارد. همان طور که ابن سینا می‌گفت خدا به ماهیت، ماهیت نمی‌دهد بلکه خدا به ماهیت وجود می‌دهد و ماهیت به ثبوت خود است به حمل اول «ما جعل الله المشمشه مشمشه بل اوجدها»: خدا به زردآلو وجود می‌دهد و زردآلو، زردآلو بودن را به ثبوت دارد. اینجا بحث ثبوت نیز در عین آنکه بحثی عرفانی است درعین حال نیم نگاهی فلسفی نیز در آن مطرح است و ابن عربی رمضان المبارک را ثبوت آیات می‌داند. حال ظرفیت‌های سالکان و آمادگی‌های آنان برای آنکه حقیقت رمضان را در درون خویش اثبات کنند مسیری است که باید آنان در رمضان الکریم آن را بپیمایند. وی ثبوت آیات را در زمان نبوت برای نبوت می‌داند و در زمان ولایت برای ولایت قرار می‌دهد یعنی ثبوت آیات برای زمان پیامبر و پیامبران با نبوت آنان فهم می‌شد و پس از پیامبر (ص) به باز بودن و گسترده بودن ولایت در حوزه ولایت فهم می‌شود و می دانیم که ولایت خمیره الهی است که پدیدار کتاب قدسی هیچ گاه با آن منسوخ نمی‌شود. ولایت بالندگی مداوم باطن است که در زیر پوسته ظاهر همیشه شکوفه‌های نو به بار می نشاند. پس رمضان المبارک هم در ظاهر نبوت، ثبوت آیات را نمایان می‌کند. و هم در دوران ولایت در باطن نبوت که ولایت است ثبوت آیات را در درون خویش دارد. اینجا به چند نکته در ثبوت نبوت و ولایت در زمان خود باید عطف توجه داشت:

  1. اگر نبوت و دایره وحی در اختیار پیامبران تشریعی است و باب آن بسته شده است، دایره الهام و ولایت و باب آن تا قیامت گسترده است.
  2. در بن هر ظاهری باطنی است و تأویل آیات که رمز حیاتی آیات است در بستر باطن و ولایت رخ می‌دهد و آنچه در ظاهر تفسیر می‌شود در باطن به تأویل گذاشته می‌شود نکته‌ای که در حقیقت همیشه قابل بهره‌مندی است.
  3. در سلسله ولایت تداوم نبوت خفته است که برخی آن را نبوت خفیه گفته‌اند. نبوت خفیه‌ای که تشریعی نیست اما مقتضیاتش و زمینه‌های ظهورش درعین تفاوت با رسالت پیامبران متناقض با آنها نیست و به تعبیر حکیمان سرآمد کهن و عارفان برینی نظیر ابن عربی مغز حقیقی رسالت و نبوت ولایت است.

با این سه نکته می‌توان به این ادراک واصل شد که اگر رمضان‌المبارک در زمان نبوت ثبوت آیات را در عالم ظاهر خویش می‌نمایاند ثبوت آیات در دوران ولایت با گستره باطنی بیشتری خود را می‌نمایاند. مسئله مهمی که می‌توان آن را با دوران غیبت امام زمان سلام الله علیه تطبیق نمود. یعنی نزول ملائکه و روح در لیله‌القدر آن‌چنان است که درحقیقت اوست که ثبوت آیات را با تمام ظرفیت‌های باطنی‌اش امکان‌پذیر می‌کند و مؤمنان و سالکان به استعداد و توان خویش در بهره‌گیری از این امکان در خمیره الهی ولایت می‌توانند بر یکدیگر پیشی بگیرند؛ چراکه امام حسن(ع) فرمودند: «جَعَلَ شَهْرَ رَمَضانَ مِضْمارا لِخَلْقِهِ فَیسْتَبِقُونَ فیهِ بِطاعَتِهِ إلی مَرْضاتِهِ»: خداوند ماه رمضان را مسابقه (یا زمین مسابقه) برای مردمان قرار داد تا مردمان در طاعت الهی در این ماه به یکدیگر سبقت جویند. (کلینی، جلد 4: 181)

پس آنانی که با حقیقت ولایت بتوانند در ادراک و ارتباط باشند، زمینه اثبات حقایق این ماه و درک حقیقت لیله‌القدر برای آنان کارآمدتر رخ خواهد نمود. ابن عربی درباره شب قدر می‌گوید: «خداوند آن را در شب قرار داد نه در روز زیرا شب شبیه غیب است و تقدیر در غیب وجود دارد چون در باطن انسان است.»(ابن عربی، ج 1: 256)

پس اگر لیله القدر با مرکز ثقل معنایی لیل دلالت بر باطن دارد، حوزه ولایت و جریان ولایت و قطب‌الاقطاب حضرت بقیه‌الله‌الاعظم ارواحنا فداه باطنی را در هستی می‌نمایاند که در مقام ثبوت در حد اعلی خود است و چه خوش اقبالند سالکانی که از این بستر باطنی در لیله القدر به قَدر قابلیات خویش بهره سلوکی فعالانه یکسال خویش را برداشت می‌کنند. اگر به تعبیر ابن عربی فرود ملائکه در لیله القدر به سوی خلق است و عروج آنان به سوی حق و نگاه آنان به جهان فرود است و نگاه‌ها به حق و به عروج آنچه تا مطلع الفجر در این فرود و عروج و در این تمییز دادن شب و روز خود را ظهور می‌دهد درک حقیقت جایگاه انسان کامل است.

ابن عربی «حتی مطلع الفجر» را این چنین تعبیر می‌کند برای تمییز دادن شب و روز که نور شب قدر ظهورش در حجم خورشید است چنانکه نورخورشید در شب در حجم ماه قرار می‌گیرد. (ابن عربی، ج 2:521)

این سخن را با درک نبوت به معنای خورشید و درک ولایت به معنای ماه می‌توان فهم نمود که اگر نور شب قدر در حجم خورشید ظهور دارد، نور ولایت باطن در حجم بیرونی ظاهری نبوت ظهور دارد که همانگونه که نور در تردد میان خورشید و ماه است، حقیقت نورالهی در تردد میان نبوت و ولایت است به مصداق عمیق «نورٌ علی نور» و نکته مهم در این میان آن است که ابن عربی از آن با تعبیر نزول قرآن استفاده می‌کند وی درباره «إنا أنزلناه فی لیله القدر» نزول قرآنی را این چنین مطرح می‌کند که کتاب فرقان در نیمه شعبان نازل شد و خداوند در رمضان المبارک قرآن را نازل کرد که فرقان برای رسول و قرآن برای آسمان دنیاست و نزولش همچنان و تا زمانی که خوانده و تلاوت می‌شود ادامه دارد. (همان:519)

اگر در صورتی نمادین نیمه شعبان که در روایات ما در رتبه لیله القدر است و میلاد موفور السرور امام زمان (عج) است بروجهی فرازمینی نمود توجه پایدار به انسان کامل است، لیله القدر رمضان المبارک نیز در نزول قرآن وسعت تفصیلی این کتاب را ظهور و بروز می‌دهد. به بیان دگر نیمه شعبان با نیم نگاهی به زمان میلاد امام زمان (عج) و از سویی با نگاهی فرازمانی نزول فرقان را دربردارد و لیله القدر رمضان المبارک نزول قرآن را. پس نزول قرآن در مقام ولایت و نبوت به تأویلی که ابن عربی مطرح می‌کند نزولی تداومی است چرا که ملائکه بر سر سلسله عارفان یعنی قطب الاقطاب نازل می‌شود. نزول آنان همان طور که در ابتدای بحث گفته شد در زمان نبوت بر قلب پیامبر (ص) است و در زمان ولایت بر قلب امام. نزول ظاهر 6236 آیه قرآن در زمان نبوت به پایان رسیده اما نزول باطنی این آیات در معنای «تنزل الملائکه و الروح» نزولی تداومی بر قلب انسان کامل است.

از هزاران اندکی زین صوفیند

باقیان در دولت او می‌زیند

(مولوی، دفتر دوم، بخش 15)

از همین جهت ظهور معانی باطن تا آن زمان که تلاوت این کتاب رخ می‌دهد جاری است که تلاوت کننده حقیقی این کتاب انسان کامل است و او مهبط فهم، مهبط نزول، مهبط ظهور و مهبط تداوم آیات است. به همین دلیل است که حقیقت لیله القدر با حقیقت انسان کامل گره خورده و امروز که زمانه غیبت کبری است درک لیله یعنی غیب و غیبت ابهام خویش را نشان می‌دهد که غیبت کبری پیچیدگی‌های پنهانی خود را دارد اما آنچه آشکار است آن است که ابهام در ثبوت وجود ندارد یعنی ابهام در نزول و ابهام در تداوم نزول وجود ندارد بلکه ماییم که در مقام سالکان به میزان پذیرش و استعدادمان در مقام اثبات هرچه بیشتر گنجایش فهم داشته باشیم اثبات در درون ما از وضوح بیشتری برخوردار خواهد بود.

این راه را نهایت صورت کجا توان بست؟

کِش صد هزار منزل بیش است در بِدایت

(حافظ، غزل 94)

و چه خوش بیان شده است در مقام توجه به انسان کامل که جایگاه و پایگاه آن عزیز در معنای کتاب مبین آن است که هستی را با او میتون فهمید. «فإذا سَجَدَ، سَجَدَ عالَم»: زمانیکه او سجده کند، عالم به واسطه او سجده می‌کند.

 

 

منابع

1-ابن عربی (1393)، مواقع النجوم، ترجمه: محمد خواجوی. تهران: انتشارات مولی.

2-کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی.

3-ابن عربی، فتوحات مکیه، جلد 1، بیروت: انتشارات دار صادر.

4-ابن عربی، فتوحات مکیه، جلد 2، بیروت: انتشارات دار صادر.

مطالب مرتبط
منتشرشده: ۱
  1. مرادی

    این بیان که “…نزولش همچنان و تا زمانی که خوانده و تلاوت می‌شود ادامه دارد…” چه نسبتی با “تمت کلمت ربک صدقا و عدلا” خواهد داشت؟

    رعایت اتصال قول الهی در خواندن قرآن معیاری است که باید رعایت شود نه الگوهای پیشینی مطبوع خودمان یا فرقه گرایانه…

    این اتصال آیات را میتوان “ولایت” بین آیات دانست…ولایت بین مومنین و اتصال بین آیات قرآن دو روی یک سکه هستند…

    هر چه اتصال بین آیات در سور قرآن را رعایت کنیم به پیوند و ولایت هر چه بیشتر بین مومنین میرسیم و برعکس متفرق دیدن آیات روشی است برای کسانی که میخواهند اختلافات بین انسانها را ثابت و رحمت و نعمت نشان دهند…

    در اتصال بین آیات سوره بقره است که میتوان رابطه بین اتصال آیات قرآن و پیوند انسانها را عمیق تر دید…و نشانی از انسان کامل نیست …

    در لیله مبارکه ، آخرین شب از لیالی عشر ، تهیه قرآن مبین صورت گرفته و در فجر آن لیل و در افق مبین در اختیار جبریل امین و ملائکه مطیع ایشان قرار میگیرد …

    پس از این نزول ، اگر آیاتی به تکمیل شدن احتیاج داشته باشند و یا آیه جدیدی نیاز باشد به این نزول افزوده میگردد تا تمامیت قرآن …
    همچنانکه مومنین اگر مریض شدند یا نتوانستند چند روز را روزه بگیرند ، باید در روزهای دیگری بعد از رمضان ، آن سی روز را تمام و کامل کنند…

    روزه داری روشی است که ضرورت پیوند بین مومنین را نیز آشکار میکند همچنانکه مراسم حج آنرا نمایش میدهد…آیات مربوط به رمضان و حج و مراقب یکدیگر بودن را در کنار هم در سوره بقره می بینیم…آیات 185 تا 190 سوره بقره…

    سایت : میزان در میزان

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.