صحتی سردرودی: حفظ جان انسان‌ها یک اصل کلی در سیره حسنین بوده

محمدعلی خرمی: امروزه برخی از مداحان تلاش می‌کنند کشته شدن و شهادت را به عنوان یکی از اهداف اصلی قیام عاشورا جلوه دهند و با تمسک به آن جوانان و نوجوانان را به حضور در مراسم‌های محرم حتی بدون رعایت پروتکل‌های بهداشتی دعوت کنند. آنها برای رسیدن به هدف خود، در بین روضه‌‌خوانی‌هایشان به نمونه‌هایی اشاره می‌کنند که شیعیان برای برپایی مراسم یا زیارت حرم امام حسین علیه‌السلام حاضر بوده‌اند جان خود را فدا کنند. آیا امام حسین (ع) برای شهادت قیام کرد؟ جان و خون مسلمین در سیره امام حسین علیه‌السلام چه جایگاهی دارد؟ این‌ها سؤالاتی بود که برای بررسی آن با حجت‌الاسلام‌والمسلمین محمد صحتی سردرودی عاشورا پژوه و محقق حوزه علمیه قم به گفت‌وگو نشستیم.

او حفظ جان انسان‌ها را در سیره امام حسین (ع) یک اصل دانست و تصریح کرد حضرت هرگز به دنبال جنگ نبوده و در شرایطی نیز که می‌توانست پیروز میدان باشد آتش‌افروزی نکرد.

متن کامل گفت‌وگو بدین شرح است:

 

آیا می‌توان به شهادت رسیدن را جزء یکی از اهداف امام حسین (ع) در واقعه عاشورا دانست؟

این تصور که امام حسین علیه‌السلام از اوّل هدفش کشته شدن بوده یعنی برای این‌که به شهادت برسد حرکت کرد، دقیق و درست نیست. اگر ما منابع تاریخ شش ماه آخر عمر امام حسین (ع) را ببینیم درمیابیم که داستان کاملاً برعکس است. یعنی امام علاوه بر اینکه محکم ایستاد و نخواست که با یزید بیعت کند به دنبال جلوگیری از جنگ و کشتار هم بود. هم در خروجش از مدینه به‌سوی مکه و هم در خروجش از مکه به‌سوی عراق همه حواسش به این بود که فاجعه‌ای پیش نیاید.

حفظ جان مسلمین یکی از اهداف امام حسن مجتبی (ع) بود و امام حسین هم همین هدف را دنبال می‌کرد. امام حسن مجتبی خلافت و حکومت را به معاویه واگذار کرد و در پاسخ اعتراض دیگران گفت «حِقن لدماء المسلمین». من این کار را کردم برای این‌که خون و جان مسلمانان حفظ بشود. همین هدف را یعنی حِقن دماء مسلمین را امام حسین (ع) هم دنبال کرد و پیش از آن پیامبر اسلام هم در صلح حدیبیه دقیقاً همین بیان را دارند.

اگر امام حسن مجتبی علیه‌السلام ده سال با معاویه صلح کرد، یعنی متارکه جنگ کرد تا جان انسان‌ها حفظ بشود، امام حسین (ع) این کار را بیست سال کرد. امام حسن (ع) این کار را از سال ۴۰ تا ۵۰ که به ملکوت اعلی پیوست انجام داد، امام حسین در این سال‌ها در کنار امام حسن بود و این حرکت را ده سال دیگر ادامه داد. درحالی‌که در دهه دوم مستمسک‌هایی دست امام حسین (ع) بود که جنگ را شروع و علیه معاویه اعلام جهاد کند، معاویه برادرش امام حسن (ع) را کشته بود. حُجر بن عدی و یارانش را کشته بود. عمرو بن حمق خزاعی و یارانش را قتل عام کرده بود. بندهای صلح‌نامه را یکی‌یکی نقض کرده بود. همه این‌ها می‌توانست در دهه دوم یک علتی باشد تا امام حسین (ع) اعلام جهاد کند. اما نکرد. پس امام حسین (ع) دو برابر امام حسن (ع) در حفظ جان انسان‌ها کوشید. از اینجا می‌فهمیم که حفظ جان انسان‌ها به‌خصوص مسلمانان در سیره حسنین علیهماالسلام، یک اصل کلی بوده که همیشه و همه‌جا رعایت می‌شده است. امام حسین هم این اصل را در آن ۶ ماه آخر عمرش با تمام توان رعایت کرد.

 

دراین‌باره شواهد تاریخی هم وجود دارد؟

اگر بخواهم شواهد تاریخی‌اش را بشمارم یکی دو تا نیست. در این 6 ماه امام با تمام توانش از شروع جنگ ولو برای رسیدن به پیروزی خودداری کرده است. مثلاً در قضیه رؤیایی با سپاه حر ریاحی آمده است که قبل از این‌که حر بن یزید ریاحی با هزار نفر سرباز مسلّح به امام حسین (ع) برسد، به امام خبر دادند. یکی از یاران حضرت به امام حسین (ع) گفت به ما خبر رسیده که تعداد این افراد هزار نفر است و آبشان تمام شده، راهشان را گم کرده بودند، خسته و تشنه‌اند و پشت سر ما یک بلندی است که اگر در آنجا موضع بگیریم حتماً به این هزار نفر پیروز می‌شویم. آن موقع خیلی‌ها از اطراف امام حسین (ع) پراکنده نشده بودند. پیروزی امام حسین (ع) در این شرایط قطعی بود. زهیر بن قین گفت یابن رسول‌الله مسلمانان منتظرند ببینند چه می‌شود، دلشان با تو است اما می‌ترسند. اگر ما به این هزارنفری پیروز بشویم که پیروز شدنمان قطعی است، این خبر همه‌جا پخش بشود که فرزند رسول‌الله (ص) بر سپاه عبیدالله بن زیاد پیروز شد و همه به کمک شما می‌آیند. امام حسین (ع) به ظهیر گفت که تو ناصح هستی و راست می‌گویی، حرفت دقیق و درست است، اما من نمی‌خواهم جنگ را شروع کنم. انی لا ابدء قتالهم.

شمر بن ذی الجوشن می‌آید به‌سوی چادرهای امام حسین (ع). می‌بیند که امام حسین (ع) شب دستور داده جلوی چادرهایش یک خندق کنده‌اند. عصبانی می‌شود از آن طرف خندق شروع به فحاشی و جسارت می‌کند. اینجا یکی از یاران امام حسین (ع) که در تیراندازی هم خیلی مهارت داشت به حضرت گفت همه فتنه‌ها زیر سر این فرد است. عمر بن سعد را او مجبور کرده با شما بجنگند. در تیررس من است، درست می‌توانم با یک تیر به شاهرگش بزنم. امام حسین (ع) اینجا هم گفت انی لا ابدء القتال. به خدا قسم من هرگز جنگ را شروع نمی‌کنم.

همه این‌ها نشان می‌دهد که حفظ جان انسان‌ها و گریز از فاجعه و گریز از کشت و کشتار در سیره ائمه معصومین، به‌خصوص در سیره حسنین (ع) یک اصل بوده است. هر انسان عاقلی تا مجبور نباشد دست به اسلحه نمی‌برد. امام حسین (ع) سه شبانه‌روز با عمر بن سعد در کربلا مذاکره کرد، تا جنگ نشود. چند تا پیشنهاد داد، که دو تایش قطعی است. گفت اجازه بده من برگردم به همان جایی که از آنجا آمدم. به عراقی‌ها گفت شما مرا دعوت کردید حالا که دعوتتان را پس می‌گیرید، اجازه بدهید من برگردیم به همان جا که آمدم. این را به حر بن یزید و سپاهش هم گفت. روز عاشورا هم این پیشنهاد را مطرح می‌کرد. یا بگذارید سرم را پایین بیندازم در این زمین وسیع خدا بروم و از هم جدا بشویم. اما نپذیرفتند. شهادت امام حسین خواسته خود ایشان نبود بلکه خواسته یزید بود. انسان اگر یک کمی عقل داشته باشد این را می‌فهمد. چه کسی حاضر است کشته بشود؟ این‌که آدم خودش را به کشتن بدهد غیر از جهاد است، این خودکشی است. این عقلاً هم حرام است، شرعاً هم حرام است.

 

فرق جهاد با خودکشی چیست؟

جهادی که از طرف حضرات معصومین دیده شده یک ساختار دفاعی دارد. تمام جنگ‌های پیامبر (ص) دفاعی بود و سه جنگی که به حضرت علی (ع) تحمیل شد هم جنبه دفاعی داشت، هیچکدام را حضرت علی (ع) شروع نکرد. جنگ عاشورا هم به امام حسین (ع) تحمیل شد. امام حسین (ع) جنگ را شروع نکرد. شما به تاریخ مراجعه کنید می‌بینید عمر بن سعد خودش شخصاً جنگ را شروع کرد و گفت شاهد باشد اوّلین تیر را خودم انداختم. بعد دستور داد به سپاه یزید که «یا خیل الله ارکبی و بالجنه ابشری؛ ای لشکریان خدا! سوار شوید که شما را به بهشت بشارت می‌دهم!». امام حسین (ع) فقط در مقام دفاع بود.

 

اشاراتی که در دعای عرفه و سایر بیانهای حضرت درباره اخبار از شهادتشان وجود دارد با این بیان شما چطور قابل جمع است؟

حضرت می‌گوید من دفاع می‌کنم اما بیعت نمی‌کنم. مهر تأیید به ظلم و استبداد مذهبی، مخصوصاً به آن ظلمی که می‌خواهد به نام دین بشود به آن مهر تأیید نمی‌زنم ولو بلغ ما بلغ. و با تمام وجودم هم می‌خواهم فاجعه پیش نیاید. اما امام را در دوراهی شهادت و یا حمایت از استبداد دینی قرار داده بودند. قطعاً امام معصوم به ظلم تن نمی‌دهد و ظلمی را که به نام دین است تأیید نمی‌کند.

امام می‌دید که او را در این دو راهی انداخته‌اند. برای امام راه سومی نگذاشتند.

حساسیت برای حفظ حقوق الناس و به ویژه خون مردم چیزی نیست که در سیره ائمه، در قرآن و در سنت پیامبر (ص) تردیدی در آن باشد. امام در شب عاشورا به یاران خود می‌گوید لا تقاتل معی من علیه دَیْنٌ. می‌گوید من راضی نیستم کسی در کنار من در این جهاد دفاعی شرکت کند که مدیون است. در گردنش قرض و دَین است. اوّل برود دَیْن و قرضش را بدهد بعد بیاید با من همراه باشد. این یک اصل است. حق الناس یک چیز مادی است. اگر جان انسان‌ها باشد چقدر اهمیت دارد؟

 

شواهدی در تاریخ وجود دارد که حضرت در این مسیر تلاش کرده باشند جان اطرافیان خود را حفظ کنند؟

بله؛ آن هم زیاد است. در راه بارها گفت که برگردید اینها فقط با من کار دارند. موقعی که خبر شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه رسید، خبر آوردندگان می‌خواستند این خبر را مخفیانه به امام حسین (ع) بگویند. امام حسین (ع) گفت نه، من چیزی نمی‌خواهم از آنهایی که با من هستند مخفی بماند. خبر را علنی بگویید. پس از بیان خبر حضرت به یاران خود گفتند کسانی که ما را دعوت کردند قصد یاری ما را ندارند. هر کسی می‌خواهد برگردد، برگردد. بارها و بارها تأکید کردیم اگر با من بیعت کرده بودید من بیعت را از گردن شما برداشتم، شما آزادید، دیگر مجبور نیستید با من باشید، هر که می‌خواهد برگردد. لذا در راه خیلی‌ها پراکنده شدند رفتند.

 

شواهدی نیز در تاریخ وجود دارد که حضرت در طول این مسیر از افراد زیادی دعوت به همراهی کرده‌اند.

این دعوت‌ها برای این بود که آنها را هدایت کند. نمی‌خواست آنها گمراه از دنیا بروند. می‌فرمود من بیعت نمی‌کنم، شما هم بیعت نکنید. نمی‌گفت بیایید با من کشته بشوید. می‌گفت من بیعت نمی‌کنم، اما ممکن است در این بیعت نکردن ما را بکشند. ممکن است ما را در دوراهی بگذارند. به ظهیر همین را گفت. یا به فردی دیگر گفت یک عمر اینطوری زندگی کردی، گردن‌گیری کردی، دزدی و سرقت کردی حالا بیا توبه کن.

 

آیا بعد از واقعه کربلا موردی داریم که حضرات مسلمین را به ایثار جان برای انتقام تشویق کرده باشند؟

نه، هرگز، حاشا و کلاً.

امام سجاد (ع) با تمام وجود قیام مختار ثقفی را نفی کرد، به کارهای مختار راضی نبود. شما به رجال کشی مراجعه کنید، ائمه ما مختار را کذاب نامیدند. در تاریخ اوّلین کسی که در اجتماع بدترین تحریف به عاشورا تحمیل کرد مختار بود. یعنی مختار فاجعه‌هایی را پیش آورد که یزید آن فاجعه‌ها را نکرده بود.

 

درباره سایر قیام‌های بعد از عاشورا تاییدی وجود ندارد؟

نه، هیچ‌کدامشان مورد تأیید نبوده است. شما به مقدمه صحیفه سجادیه مراجعه کنید. آنجا از امام معصوم نقل شده که شهادت زید بن علی به مصیبت ما افزود، نه تنها به نفع ما نشد، به ضرر ما هم شد.

 

یکی از مباحثی که خیلی این روزها مورد تاکید است این است که افراد برای زیارت امام حسین (ع) دست و یا جان داده‌اند. آیا چنین مواردی در تاریخ وجود داشته است؟

این خبر شایعه است. ما فرض می‌کنیم این خبر درست است. در این فرض هم باید دید آیا این اقدام تأیید معصوم را داشته است یا خیر.

دیگر این‌که این مسئله با موضوع کرونا که این روزها شیوع دارد قابل قیاس نیست. آنجا طرف جانش خودش را به خطر می‌انداخت. ولی اینجا تنها جان خود را به خطر انداختن نیست، بلکه جان دیگران را هم به خطر انداختن است. یعنی اضرار به غیر هم هست. ممکن است انسان قاتل باشد. اینجا صحبت جان دیگران است، نه جان خود.

مطالب مرتبط
منتشرشده: ۱
  1. مهدی م

    اینکه گفته اند ((ائمه ما مختار را کذاب نامیدند)) به این راحتی هم نبوده بلکه برخی مورخان معتقدند که ائمه قیام مختار را تایید کردند روایاتش در کتب روایی شیعه موجود است و این جملات که مختار کذا و کذا بوده از روی تقیه از ائمه معصومین صادر شده است. کاش آقای صحتی سردرودی کمی با احتیاط سخن می گفتند

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.