صلح بدون بیداری ممکن نیست؛ گزارش نخستین کافه‌نشینی دین‌آنلاینی‌ها با حضور مسعود زنجانی

نخستین دورهمی و کافه‌نشینی مخاطبان اندیشور و اندیشوران صاحب‌نظر دین‌آنلاین عصر روز سه‌شنبه ۲۵ مهر با حضور مسعود زنجانی و با عنوان «گریز از جنگ و داوری در پناه حافظ و شوپنهاور» برگزار گردید.

مسعود زنجانی پژوهشگر فلسفه و ادبیات نشست «گریز از جنگ و داوری در پناه حافظ و شوپنهاور» را با بیتی از حافظ آغاز کرد:

یک حرف صوفیانه بگویم، اجازت است

ای نور دیده، صلح به از جنگ و داوری

مسعود زنجانی، برای تفسیر جنگ و صلح، ابتدا به تعریف اخلاق نزد این دو خردمند پرداخت و گفت: اولین وجه اشتراک حافظ قرن هشتم هجری و شوپنهاور قرن نوزدهم میلادی این است که هر دو نظرگاهی جبرگرا دارند. البته می‌شود برای هر دو یک آزادی حداقلی قائل شد، چراکه اخلاق بدون فرضِ یک آزادی نسبی بی‌معنا خواهد بود. از سوی دیگر، به طور کلی، جبرِ مطلق را نمی‌توان قابل توجیه دانست. بدیهی است که نظرگاه فیلسوفانِ جبرگرا در باب آزادی را نه به معنای آزادی عمل، آزادی تصمیم، آزادی کنش، آزادی انتخاب، آزادی اراده و مانند آن دانست، بلکه آزادی در نظرگاه آنها به معنای آگاهی از اجبارها،  و به عبارتِ دقیق‌تر، آگاهی از ضرورت‌ها است.

زنجانی با بیان این نکته که فیلسوفانی همچون حافظ و شوپنهاور که به اختیار اعتقاد ندارند، به جای اخلاقی که به دنبال تصحیح موضعی رفتار و اعمال آدمی است، آن را یک «سبک زندگی» یا یک «شیوهٔ بودن در جهان» فرض می‌کنند، توضیح داد: در این راستا، اخلاق شوپنهاوری، به جای پرسش «چه باید کرد؟» یا «چه باید بکنم؟» پرسش «چگونه باید باشم؟» یا «چه باید بشوم؟» را مطرح می‌کند.

زنجانی «آگاهانه زیستن» را همان شیوه بودنی دانست که شوپنهاور در «اخلاقِ شفقت» و حافظ در «اخلاقِ مهرورزانه» خود بدان تأکید کرده است و لذا در ادامه به معنای مورد نظر خود از «آگاهی» پرداخت و به شرح چنین افزود: نخست باید بدانیم که آگاهی به معنایی که ما در کتاب‌ها و کلاس‌ها تحت عنوان «دانش» تحصیل می‌کنیم نیست. فراوان دانشمندانِ ناآگاه داریم که حافظ از آنها تحت عنوان عالمانِ بی‌عملی، یعنی دانشمندانِ بی‌خِرد نام می‌بَرد. آگاهی، در اینجا، یعنی بیدار بودن و ناظر خود بودن است که باید آن را، نه یک‌بار برای همیشه، بلکه، لحظه به لحظه، تجربه کرد و متجلّی ساخت. انسان خوب بودن و همهٔ کارهای اهل دنیا زمانی دارای ارزش حقیقی است که بیدار و آگاه باشند، در غیر این صورت با شرارت تفاوتی بنیادی نخواهد داشت.

نکته مهمی که در این‌باره، زنجانی به آن تاکید کرد این نکته بود که آگاهی وصفِ جامعه نیست، یعنی ما هرگز جامعه آگاه نداشتیم و نخواهیم داشت، بلکه ما همیشه فردِ آگاه داشته و خواهیم داشت. به عقیده وی، داشتنِ جمعی آگاه نیاز به همّت بالا و تلاش بسیار دارد که بسیار به ندرت اتفاق می‌افتد، چنانکه حافظ می‌گوید:

جز دل من کز ازل تا به ابد عاشق رفت

جاودان کس نشنیدیم که در کار بماند

این پژوهشگر و نویسنده فلسفه و ادبیات «جهان به مثابه اراده و تصور» را از مهم‌ترین کتاب‌های شوپنهاور دانست که در آن راه رهایی از جهانِ تصور یا توهم دو چیز است:

یکی، راهِ هنر که موقتی است چرا که رهایی هنرمند ناپایدار است و او مدام باید دست به کاری بزند و خلقی جدید داشته باشد؛ دوم، راهِ اخلاق یا همان عشق و شفقت که آن را در دو قانون می‌شود خلاصه کرد: “دیگری را آزار مده و اگر می‌توانی نفع برسان!”

مباش در پی آزار و هرچه خواهی کن

که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست

اگر شراب خوری جرعه‌ای فشان بر خاک

از آن گناه که نفعی رسد به غیر، چه باک

اما چطور می‌توان از جنگ گریز داشت؟! با گریز از داوری، یعنی عشق حافظی و شفقت شوپنهاور که در واقع، همان پرهیز از داوری هستند.

بیا کاین داوری‌ها را در پیش داور اندازیم

به عقیده زنجانی، عشق را نباید یک تجربه صرفاً احساسی و عاطفی دانست و آن را در فرم‌های اروتیک و رمانتیک خلاصه کرد. عشق یا شفقت، در حقیقتِ خود، نوعی نگاه است؛ نگاهی بیرون از ذهن، یعنی بدون داوری، چراکه داوری هماره کار ذهن است. مهم‌تر اینکه ما تا وقتی که در دنیای تصور و ذهن هستیم، مهم‌ترین توهم ما، «خودمان» هستیم. از این رو، شوپنهاور قاعده طلایی اخلاق (هرچه برخویش می‌پسندی، بر دیگری هم بپسند) را خودخواهانه و با استاندارد خودش، غیراخلاقی می‌داند. اخلاقِ حقیقی رهایی از شرّ خود است که بدون آن کم‌آزاری و دیگردوستی دشوار، بلکه محال است، گرچه در اول آسان می‌نُماید. از این رو حافظ می‌گوید:

تو خود حجاب خودی از میان برخیز

یا

هر قبله‌ای که بینی، بهتر ز خودپرستی

در پایان این دورهمی، مسعود زنجانی اشاراتی به اخلاق شوپنهاوری داشت که اخلاقِ رهایی از ذهن و دلِ بی‌خواهش داشتن است که لازمه آن آگاهی از خواهش‌های غیرضروری است، وگرنه با وجود انسان‌هایی در سطحِ پایین آگاهی و سطح بالای خودخواهی، همیشه جنگ و دیگرآزاری طبیعی است. اما اگر هر کسی بر این اژدهای هزار سرِ اراده یا میل غلبه کند و بیدار شود، انگاه هستیِ او، خود به خود، صلح را می‌گستراند، به گفته حافظ:

فیض روح‌القدس ار باز مدد فرماید

دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می‌کرد

 

نویسنده گزارش: سارا صدیق

مطالب مرتبط
منتشرشده: ۱
  1. نازیلا نعمتخواه

    بسیار عالی و پر محتوا وو در عین حال برای من که اطلاعاتم در این زمینه اندک است بسیار مفهوم بود و آگاهی لازم را میداد
    بسیار سپاسگزارم

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.