بندگیِ خدا در قرن بیست و یکم

محمدتقی سهرابی‌فر: پرداختن به چگونگی بندگی در قرن بیست و یکم ضروری است. چه کنیم که دین و بندگی خود نسبت به خداوند را حفظ کنیم و در عین حال اجازه سوء استفاده از دین و دین‌داری را ندهیم؟ برای به حداقل رساندنِ سوءِاستفاده از دین، باید دو ساحتِ فردی و اجتماعیِ دین را از هم جدا نمود و بر هرکدام حکمی متفاوت صادر کرد.

همه پیامبران پیش از آنکه پیامبر باشند، عَبد و بنده خداوند بودند و محور اصلیِ دعوتِ آنان بندگی و تسلیم در برابرِ خدا بوده است.[1] می‌دانیم که در عصر حاضر محوریّتِ «انسان» به جایِ «خدا» به عنوانِ اساسی‌ترین مبنایِ اندیشه مدرنیته رونق یافت و بدین‌گونه انسان‌پرستی جای خداپرستی را گرفت. در چنین دورانی، تأکید بر بندگیِ خداوند با الهام گرفتن از ابراهیم(ع) نشان دهنده خطِ فاصلِ اندیشه اسلامی با اندیشه مدرنیته خواهد بود. اما پرسشِ محوریِ دین‌داران، چگونگیِ تحققِ بندگیِ خدا در عصر حاضر است؛ چرا که دین تحقق یافته در گذر زمان آلوده به پیرایه‌های متعدد شد، از جمله:

الف) جعل‌ها و تحریف‌هایِ لفظی و معنویِ بسیار در منابعِ دین از یک سو و اعتبار بخشیدن به ادله مبتنی بر حدس و گمان از سوی دیگر، مسیر برداشت‌هایِ غلطِ عمدی و سهوی از دین را هموار کرد. انبوه ادله مبتنی بر حدس و گمان چنان است که در اکثریت قریب به اتفاق موضوعات دینی، اختلافِ آرا و حتی آرایِ متضاد مشهود است چه بسیار کشتارها، تکفیرها و تفسیق‌ها که از ادله نامعتبر و از برداشت‌هایِ غرض آلود برخاست و چه بسیار عالمانی که در هر کتاب، رأی و فتوایی متفاوت از کتابِ قبلی صادر کرده‌اند[2] و این بهترین دلیل بر عدمِ استحکام ادله است. امروزه در جمهوری اسلامی نیز می‌بینیم که احزاب، گروه‌ها و شخصیت‌ها در هر موضوعِ اختلافی، هر کدام آیه و حدیثی جهتِ دینی نشان دادنِ نظرِ خود در چَنته دارند و متأسفانه در موارد بسیار، دین ابزاری برای رسیدن به اهدافِ شخصی و گروهی می‌شود.

برخی از بزرگان متوجه خطرِ استناد به ادله ضعیف بودند از جمله ابن ادریس حلی (قرن ششم ق) که تمسک به خبر واحدِ غیر یقینی را مساوی با از بین بردنِ اسلام دانست.[3]

البته مخاطبِ فرهیخته می‌داند که این تحریف‌ها مختصِ اسلام نیست و در دین یهود و مسیحیت نیز به وفور شاهد تحریف‌ها هستیم ماجراهای قرون وسطی و دوران حاکمیتِ کلیسا از جمله شواهد بر تحریف‌های کذایی است.

ب) می‌دانیم که بندگیِ خدا در طول تاریخ دستاویزی بر بسیاری از انسان‌هایِ قدرت‌طلب بوده است تا با صدها توجیه خود را جانشینِ خدا بر روی زمین معرفی کنند و از این طریق بندگیِ خدا را به بردگیِ حاکمان بکشانند. اینان با اعتباربخشی و قداست‌بخشی بر نامعتبرترین ادله، خواسته‌های خود را در قالبِ خواسته‌های دینِ خدا بیان می‌کنند و این‌چنین مردم خدامدار را خودمدار می‌کنند.

این سرگذشت تلخ، ضرورت پرداختن به چگونگی بندگی در قرن بیست و یکم را روشن می‌سازد. چه کنیم که دین و بندگی خود نسبت به خداوند را حفظ کنیم و در عین حال اجازه سوء استفاده از دین و دین‌داری را ندهیم؟

نگارنده بدونِ حذفِ ساحتِ اجتماعیِ دین، بر این باور است که برای به حداقل رساندنِ سوءِاستفاده از دین، باید دو ساحتِ فردی و اجتماعیِ دین را از هم جدا نمود و بر هرکدام حکمی متفاوت صادر کرد:

یکم) ساحت فردی

بخشی از دین‌داری مربوط به امور شخصیِ دین‌دار است. در این بخش هر فرد درباره خود تصمیم می‌گیرد، نه درباره جان و مال و آبروی دیگران. برای مثال اینکه چگونه نماز بخواند و چگونه روزه و مناسک حج را انجام دهد، عمدتاً بُعدِ فردی دارد. در این ساحت از دین‌داری هر فرد خود نسبت به مقدارِ پایبندی به آنچه از چهارده قرن پیش به دست ما رسیده، تصمیم می‌گیرد. ممکن است فردی تنها به رعایتِ یقینیاتِ دینی بسنده کند و فردی دیگر توصیه‌های احتمالیِ دین را نیز رعایت کند. مطمئناً رعایت توصیه‌های احتمالیِ دین حتی اگر منطبق با واقعیتِ دین نباشد، رشدِ معنویِ فرد را به‌همراه خواهد داشت. البته بجا آوردن توصیه‌های احتمالی، باید به صِرف احتمالِ دینی بودن و بدونِ اعتقاد به دینی بودنِ آنها صورت گیرد؛[4] چرا که انتساب به دین نیاز به معرفت یقینی دارد.[5]

 

دوم) ساحت اجتماعی

جان، مال و آبروی دیگران، به دلیلِ اهمیتِ بیشتر نیازمندِ ادله قطعی از منابع دین است. توضیح اینکه اِعمالِ قانون به نام دین نسبت به حقوقِ انسان‌ها، در صورتی که مبتنی بر ادله قطعی نباشد، دست‌کم از دو جهت مخرّب خواهد بود:

  1. نسبت دادنِ آموزه‌های مبتنی بر حدس و گمان به خداوند ممنوع است. آیات و احادیث بسیاری شاهد بر این ادعاست.[6] ازاین‌رو لازم است طبق فرمایش نقل شده از امام باقر(ع) حقِّ خداوند را رعایت کنیم[7] و از انتسابِ آموزه‌ها و توصیه‌های ثابت نشده به خداوند، خودداری کنیم؛
  2. قوانین اسلام در امور اجتماعی عمدتاً مربوط به حقوقِ آحادِ جامعه بوده و از اهمیت بیشتری برخوردار است و ادله‌ای که در این امور مورد استناد واقع می‌شود، نیازمندِ اتقان و استحکام بیشتری است. لذا اجرایِ قوانینِ مبتنی بر حدس و گمان، منجر به تضییعِ حقوق مردم خواهد شد.

خلاصه اینکه جهت حفظِ دین و بندگی از یک سو و ایجادِ ممانعت از ابزار قرار گرفتنِ دین از سوی دیگر، تفکیک امور فردی از امور اجتماعیِ دین لازم است.

نگارنده بدون تعصب درباره پیشنهادِ خود، از همه کسانی که دغدغه حفظِ دینِ مردم، و نیز دغدغه جلوگیری از ابزار شدنِ دین را دارند، تقاضا دارد که پیشنهادها و راهکارهای خود را ارائه کنند.

 

محمدتقی سهرابی فر(استاد درس خارج و سطوح عالی حوزه علمیه قم)

تیرماه 1402

 

ارجاعات:

[1] «ما هیچ پیامبری پیش از تو نفرستادیم جز آنکه به او وحی کردیم که به جز من خدایی نیست، پس تنها مرا پرستش کنید» (انبیا/25)

[2] به عنوان مثال شیخ طوسی در موضوعی (تحققِ عقد بیع به شکل استیجاب و ایجاب) بر عدم صحت قائل می‌شود و در جایی دیگر از همان کتاب در باره همان موضوع می‌فرماید: «در نزد ما امامیّه صحیح است» (رجوع کنید به: المبسوط، ج 2، ص 87 و نیز همان، ج 4، ص 194)

[3] السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی،‌ محمد بن ادریس حلّی، ج ۱، ص ۵۲

[4] در کتابهای فقهی از این نوع نیت با عنوانِ «به قصدِ رجا» یاد می‌کنند. به نظر می‌رسد بر خلافِ مشهور فقها، بسیاری از احکام و توصیه‌های دینی را به دلیلِ غیر یقینی بودن، باید به قصد رجا انجام داد.

[5] مطلب فوق نکته دقیقی است که توضیحش مجالی دیگر طلب می‌کند.

[6] از جمله رک به کتاب: «علم، ظن و عثیده» بقلم نگارنده.

[7] راوی می‌گوید از امام باقر (ع) پرسیدم: حق خدا بر بندگان چیست؟ فرمود «آنچه می‌دانند بگویند و از آنچه نمی‌دانند باز ایستند» (کلینی، کافی، ج 1، ص 43)

مطالب مرتبط
منتشرشده: ۱
  1. مجید نژادی

    بنده مقالات موجود جناب سهرابی فر را خواندم و معتقدم در همه آنها استحکام منطقی و سندی ، دلسوزی نسبت به دین ، خوف از ایجاد بدعت در احکام دین ، واقع بینی نسبت به مسائل فردی و اجتماعی ، اشراف کامل بر موضوع مورد بحث ، پرهیز از اطاله بیمورد کلام و اکتفا به بیان جان مطلب ، تمیزی قلم بلحاظ رعایت اخلاق انسانی و اشراف نسبت به مشکلات و مقتضیات جامعه معاصر، کاملا مشهود است.

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.