از گمانه‌زنی تا ملاک به‌گزینی برای دولت یازدهم

برداشتی از عهدنامه‌ی مالک اشتر در زمینه‌ی ملاک‌های گزینش کارگزاران از سوی رییس‌جمهور منتخب

 

ابتدا لازم می دانم به سه نکته اشاره کنم. نخست آن که اخیرا رییس‌جمهور منتخب و محترم از گمانه‌زنی‌ها برای ترکیب دولت آینده گله کرده بودند و حق هم همین است که به جای این نوع گمانه‌زنی‌ها از معیارها و ملاک‌های گزینش همکاران سخن گفت و ایشان را در این مسیر کمک کرد. نکته‌ی‌‌ دیگر آن که ملاک‌های گزینش کارگزاران را از بیشتر متون دینی می‌توان برداشت کرد و اگر در این نوشتار به پیشنهاد برخی دوستان عزیز تنها بر عهدنامه‌ی‌‌ مشهور امیرالمؤمنین علی علیه السلام برای مالک تکیه شده است، به این معنی نیست که در دیگر منابع دینی مانند قرآن و روایات و سیره‌ی‌‌ عملی معصومان علیهم السلام مطلبی در این باره وجود ندارد و نکته‌ی‌‌ سوم هم به این موضوع اختصاص دارد که حتی اگر خود را به این نامه محدود کنیم، باز همه‌ی‌‌ نکات شایسته‌ی‌‌ برداشت را نمی­توان در یک نوشتار کوتاه گنجاند و لذا تنها به چند نکته‌ی‌‌ اصلی اشاره شده است. روشن است که ذهنیت نگارنده در باره اهم و مهم­های ترکیب دولت آینده متناسب با شرایط کنونی کشور و منطقه خواسته یا ناخواسته در خوانش این متن و گزینش معیارها مؤثر بوده است، هر چند همه‌ی‌‌ دقت لازم برای پرهیز از تحمیل دیدگاه‌های شخصی بر متن هم به کار بسته شده است.

 

 

توضیحات تاریخی در باره‌ی‌‌ زمینه‌ی‌‌ صدور این عهدنامه و شخصیت مالک بن اشتر نخعی را باید به  فرصتی دیگر وانهاد و با تأکید بر این که معیارهایی که برداشت شده است گاه مسقیماً از سوی حضرت به عنوان معیار گزینش توصیه شده است وگاه توصیه‌هایی در باره‌ی‌‌ چگونگی رفتار خود مالک است که به صورت غیرمستقیم می‌توان از آن ویژگی همکاران مالک را هم برداشت کرد به چند محور زیر اشاره می­کنم:

 

1- خداباوری و خدایاوری :

امام علیه السلام در همان سطرهای آغازین نامه، مالک را به پرواپیشگی و برتر نهادن فرمان‌بری ازخدا و پیروی از آن چه در قرآن در باره‌ی‌‌ وظایف و بایدها و نبایدهای دینی آمده است فراخوانده است: أَمَرَهُ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ إِیْثَارِ طَاعَتِهِ وَ اتِّبَاعِ مَا أَمَرَ بِهِ فِی کِتَابِهِ مِنْ فَرَائِضِهِ وَ سُنَنِهِ و سپس او را به یاری رساندن به خدا با دل و دست و زبان امر کرده است وَ أَنْ یَنْصُرَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ [بِیَدِهِ وَ قَلْبِهِ‏] بِقَلْبِهِ وَ یَدِهِ وَ لِسَانِهِ و امام این توصیه خود را این‌گونه مدلل می­سازد که خدایاوری متقابلاً انسان را از یاری خداوند بهره‌مند می­سازد: فَإِنَّهُ جَلَّ اسْمُهُ قَدْ تَکَفَّلَ بِنَصْرِ مَنْ نَصَرَهُ وَ إِعْزَازِ مَنْ أَعَزَّهُ. در همین سطرهای نخستین نامه چندین ویژگی دیگر از این دست قابل برداشت است که شاید بتوان گفت این دو مورد که ذکر شد در مقایسه با دیگر معیارها جنبه محوری دارد و آنها را هم در بر می گیرد.

2- داشتن دلی مالامال از مردم‌دوستی بدون توجه به گرایش‌های آن‌ها:

امام به صراحت می­فرمایند: وَ أَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَه‌ی لِلرَّعِیَّه‌ی وَ الْمَحَبَّه‌ی لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ وَ لَا تَکُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَکْلَهُمْ فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْقِ یعنی دل خویش از مالامال مهرورزی نسبت به عامه مردم و دوست داشتن آنها و مهربانی کردن در حق آنها قرار بده و بسان حیوان درنده‌ی‌‌ خونخواری نباش که خوردن مردم را فرصتی مغتنم برای خود بشمری، چه این مردم یا برادر دینی تو هستند و یا همسان و برابر تو در آفرینش. انصاف این است که رها کردن توضیح بیشتر در باره این فقرات نورانی و بسنده کردن به یک ترجمه‌ی ساده جفا در حق آن است ولی افسوس که فرصتی برای توضیح بیشتر نیست.

3- مسؤولیت‌پذیری و تبدیل نشدن به یک مهره اجرایی چشم و گوش بسته در نظام اجرایی:

امام خطاب به مالک می­فرمایند که نگو من خود فرمان­پذیرم و از سوی دیگر هم نسبت به زیردستانم فرمان می­دهم و باید فرمان من برده شود، وَ لَا تَقُولَنَّ إِنِّی مُؤَمَّرٌ آمُرُ فَأُطَاعُ ،هنوز از یادها نرفته است که در روزگاری که هنوز تلخی آن در کام‌هاست، چگونه برخی مسؤولان با کمترین درنگی در فرمان‌پذیری به شکلی تحقیرآمیز از کار برکنار می­شدند. امام علیه السلام این روش را مایه‌ی‌‌ فساد دل و تضعیف دین و نزدیک شدن به رویدادهایی می­داند که موجب از دست رفتن قدرت است: فَإِنَّ ذَلِکَ إِدْغَالٌ‏ فِی الْقَلْبِ وَ مَنْهَکَه‌ی لِلدِّینِ وَ تَقَرُّبٌ مِنَ الْغِیَرِ.

4- تنگ‌چشم و ترسو و آزمند نبودن :

امام علیه السلام به روشنی در باره‌ی‌‌ مشاوران مالک بر ضرورت دور بودن آنها از این ویژگی­ها تأکید کرده­اند، چه انسان تنگ‌چشم حاکم را از احسان بازمی­دارد و او را از تنگدستی می‌ترساند و انسان ترسو از توان حاکمان می‌کاهد و انسان آزمند نیز طمع آمیخته به ستم را در ذهن حاکمان می‌آراید: وَ لَا تُدْخِلَنَّ فِی مَشُورَتِکَ بَخِیلًا یَعْدِلُ بِکَ عَنِ الْفَضْلِ‏ وَ یَعِدُکَ الْفَقْرَ وَ لَا جَبَاناً یُضْعِفُکَ عَنِ الْأُمُورِ وَ لَا حَرِیصاً یُزَیِّنُ لَکَ الشَّرَهَ‏ بِالْجَوْرِ

5- سهم نداشتن در خرابی‌های پیشین:

اگر حکومت و دولتی در واکنش به بدی‌های دولت پیشین به قدرت رسیده باشد، وظیفه دارد در زدودن آثار بد به یادگار مانده از آن بکوشد و این ممکن نیست مگر با دوری جستن از عناصری که در خرابی‌های پیشین نقش داشته‌اند و در گناهان آنها سهیم بوده­اند، شاید بر همین اساس امام علیه السلام بدترین وزیران مالک را کسانی می­داند که وزیر بدکاران پیشین بوده‌اند: إِنَّ شَرَّ وُزَرَائِکَ مَنْ کَانَ [قَبْلَکَ لِلْأَشْرَارِ] لِلْأَشْرَارِ قَبْلَکَ وَزِیراً وَ مَنْ شَرِکَهُمْ فِی الْآثَامِ

6- منتقد حق‌مدار غیرمتملق بودن:

امیرالمؤمنین علی علیه السلام به صراحت خطاب به مالک می‌فرماید که باید برترین وزراء نزد تو کسی باشد که بیش از دیگران حقیقت محض و یا به تعبیر مرحوم علامه شهیدی تلخی حق را به تو بگوید ثُمَّ لْیَکُنْ آثَرُهُمْ عِنْدَکَ أَقْوَلَهُمْ بِمُرِّ الْحَقِّ لَکَ و در کژی‌هایی که خداوند بر دوستان خود  نمی‌پسندد کمترین همراهی را داشته باشد وَ أَقَلَّهُمْ مُسَاعَدَه‌ی فِیمَا یَکُونُ مِنْکَ مِمَّا کَرِهَ اللَّهُ لِأَوْلِیَائِهِ. امام سپس ضمن توصیه به پیوند با اهل ورع و راستگویی می‌فرماید که آنان را چنان بپرور که تو را زیاده نستایند و تو را به خاطر کارهایی که به راستی انجام نداده‌ای متملقانه شاد نسازند ثُمَّ رُضْهُمْ‏ عَلَى أَلَّا یُطْرُوکَ وَ لَا یَبْجَحُوکَ‏ بِبَاطِلٍ لَمْ تَفْعَلْهُ امام باز دلیل این توصیه خود را اینگونه بیان می­دارند که فراوانی ستایش‌های خوشحال‌کننده‌ی‌‌ اطرافیان خودپسندی و خودبزرگ‌بینی به بار می‌آورد: فَإِنَّ کَثْرَه‌ی الْإِطْرَاءِ تُحْدِثُ الزَّهْوَ وَ تُدْنِی مِنَ الْعِزَّه‌ی . امام در فرازهای پایانی عهدنامه بار دیگر به این موضوع اشاره کرده است و مالک را به دوری از خودپسندی و دوست‌داشتن ستوده شدن از سوی دیگران فراخوانده است: وَ إِیَّاکَ وَ الْإِعْجَابَ بِنَفْسِکَ وَ الثِّقَه‌ی بِمَا یُعْجِبُکَ مِنْهَا وَ حُبَ‏ الْإِطْرَاءِ و این صفات ناپسند را از جمله بهترین فرصت‌های شیطان برای از بین بردن نیکی نیکوکاران شمرده است: فَإِنَّ ذَلِکَ مِنْ أَوْثَقِ فُرَصِ الشَّیْطَانِ فِی نَفْسِهِ لِیَمْحَقَ مَا یَکُونُ مِنْ إِحْسَانِ الْمُحْسِنِینَ.

۷- تقویت­ پشتوانه‌ی اندیشه‌گی آن چه به استواری امور می‌انجامد:

امیرالمؤمنین با توصیه به همنشینی بیشتر با دانشمندان و گفتگو با حکیمان موضوع این گفتگوها را مسائلی می‌دانند که به استواری امور قلمرو حکومت می‌انجامد: وَ أَکْثِرْ مُدَارَسَه‌ی الْعُلَمَاءِ وَ مُنَاقَشَه‌ی الْحُکَمَاءِ فِی تَثْبِیتِ مَا صَلَحَ عَلَیْهِ أَمْرُ بِلَادِکَ وَ إِقَامَه‌ی مَا اسْتَقَامَ بِهِ النَّاسُ قَبْلَکَ

۸- آقازادگی و خوش‌سابقگی و دلاوری و بخشندگی:

بر خلاف تصور غلطی که برخی عوام‌فریبان پدید آورده‌اند، آقازادگی یک ویژگی منفی نیست بلکه یک ارزش اجتماعی است و امیرالمؤمنین هم به مالک اشاره می‌کند که دستیاران خود (به ویژه در مسائل نظامی) را از افراد با شخصیت و با خانواده و متعلق به خاندان‌های صالح برگزیند که البته اهل شجاعت و رزمندگی و بخشندگی هم باشند.  ثُمَّ الْصَقْ بِذَوِی الْمُرُوءَاتِ وَ الْأَحْسَابِ وَ أَهْلِ الْبُیُوتَاتِ لصَّالِحَه‌ی وَ السَّوَابِقِ الْحَسَنَه‌ی ثُمَّ أَهْلِ النَّجْدَه‌ی وَ الشَّجَاعَه‌ی وَ السَّخَاءِ وَ السَّمَاحَه‌ی امام علیه السلام این گونه افراد را مجموعه‌ای از خوبی‌ها به صورت یکجا می‌دانند: فَإِنَّهُمْ جِمَاعٌ‏ مِنَ الْکَرَمِ وَ شُعَبٌ‏ مِنَ الْعُرْفِ‏، روشن است که آقازادگی اگر به همراه فضائلی که از خاندان‌های پارسا انتظار می‌رود نباشد فاقد ارزش است و از سوی دیگر شاید نیاز به ذکر نباشد که آقازاده نبودن هم یک ضد ارزش نیست، پس در یک جامعه‌ی‌‌ اسلامی راه بر واگذاری مسؤولیت به افرادی که متعلق به خاندان‌ها نیستند به هیچ روی بسته نیست ولی در شرایط مساوی، وابستگی به یک خاندان صالح یک ارزش به شمار می‌رود. از یاد نباید برد که پیامبر و همه‌ی‌‌ ائمه علیهم السلام آقازاده بودند و تعبیر اهل البیوتات که امیرالمؤمنین آن را همراه با صفت الصالحه به کار برده‌اند یک اصطلاح شناخته شده تاریخی است. امام در ادامه همین نامه پس از پایان یافتن سخنانشان در باره نظامیان، در بحثی عمومی در باره‌ی‌‌ کارگزاران حکومتی باز بر آقازادگی ـ به مفهوم وابسته بودن به خاندان‌های صالح نه به مفهوم نادرست متعارف در جامعه‌ی‌‌ ماـ تأکید می‌کنند: ثُمَّ انْظُرْ فِی أُمُورِ عُمَّالِکَ … وَ تَوَخَ‏ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَه‌ی وَ الْحَیَاءِ مِنْ أَهْلِ الْبُیُوتَاتِ الصَّالِحَه‌ی وَ الْقَدَمِ‏ فِی الْإِسْلَامِ الْمُتَقَدِّمَه‌ی یعنی سپس در کارگزاران خود بنگر … و کسانی را برگزین که اهل تجربه و حیاء از خاندان‌های صالح و پیش‌قدم در اسلام باشند. دلیلی که امام علیه السلام برای این ویژگی اقامه می­کنند شایسته‌ی‌‌ تأمل است: فَإِنَّهُمْ أَکْرَمُ أَخْلَاقاً وَ أَصَحُّ أَعْرَاضاً وَ أَقَلُّ فِی الْمَطَامِعِ [إِشْرَافاً] إِشْرَاقاً وَ أَبْلَغُ فِی عَوَاقِبِ الْأُمُورِ نَظَراً، اینان خوش‌اخلاق‌تر و آبرودارتر و چشم و دل سیرتر و آینده‌اندیش‌ترند. توضیح بیشتر در باره‌ی‌‌ مفهوم آقازادگی و وابستگی به بیوتات به گونه‌ای که موجب کژفهمی نشود، نیازمند فرصتی دیگر است.

۹- داشتن پیشینه‌ی آزمون موفق خدمت به صالحان و اثربخشی نزد توده مردم :

امام مالک را از این که بدون مشورت و با تکیه بر حدس و اعتماد و خوش‌گمانی خود کسی را به کاری برگمارد برحذر می‌دارند: ثُمَّ لَا یَکُنِ اخْتِیَارُکَ إِیَّاهُمْ عَلَى فِرَاسَتِکَ‏ وَ اسْتِنَامَتِکَ‏ وَ حُسْنِ الظَّنِّ مِنْکَ چرا که برخی مردمان با رفتارهای مصنوعی و خوش‌زبانی می‌توانند نظر مثبت حاکمان را به خود جلب کنند: فَإِنَّ الرِّجَالَ یَتَعَرَّضُونَ [یَتَعَرَّفُونَ‏] لِفِرَاسَاتِ‏ الْوُلَاه‌ی بِتَصَنُّعِهِمْ‏ وَ حُسْنِ [حَدِیثِهِمْ‏] خِدْمَتِهِمْ در حالی که خوش‌زبانی آن‌ها هیچ پشتوانه‌ی‌‌ خیرخواهی و امانت‌داری ندارد: وَ لَیْسَ وَرَاءَ ذَلِکَ مِنَ النَّصِیحَه‌ی وَ الْأَمَانَه‌ی شَیْ‏ءٌ روشی که امام برای دور ماندن از این دام پیشنهاد کرده‌اند آزمودن افراد به پیشینه‌ی‌‌ خدمت آن‌ها به صالحان و اثربخشی بیشتر نزد مردمان است: وَ لَکِنِ اخْتَبِرْهُمْ بِمَا وُلُّوا لِلصَّالِحِینَ قَبْلَکَ فَاعْمِدْ لِأَحْسَنِهِمْ کَانَ فِی الْعَامَّه‌ی أَثَراً وَ أَعْرَفِهِمْ بِالْأَمَانَه‌ی وَجْهاً فَإِنَّ ذَلِکَ دَلِیلٌ عَلَى نَصِیحَتِکَ لِلَّهِ وَ لِمَنْ وُلِّیتَ أَمْرَهُ.

۱۰- توجه ویژه به محرومان و درماندگان:

در این باره به اندازه کافی سخن گفته شده است که حاکم و کارگزار جامعه‌ی‌‌ اسلامی باید درد طبقات پایین جامعه را درک کند و توجه ویژه‌ای به آنها داشته باشد: ثُمَّ اللَّهَ اللَّهَ فِی الطَّبَقَه‌ی السُّفْلَى مِنَ الَّذِینَ لَا حِیلَه‌ی لَهُمْ مِنَ الْمَسَاکِینِ وَ الْمُحْتَاجِینَ وَ أَهْلِ الْبُؤْسَى وَ الزَّمْنَى‏ فَإِنَّ فِی هَذِهِ الطَّبَقَه‌ی قَانِعاً وَ مُعْتَرّاً. امام علیه السلام در ادامه‌ی‌‌ این بند به بیان نکاتی بسیار مهم در این باره اشاره کرده‌اند که با اتکاء به سابقه‌ی‌‌ ذهنی مخاطبان محترم در این نوشتار مختصر ـ هر چند با حسرت ـ از توضیح بیشتر صرف­نظر می­شود

۱۱ – توجه ویژه به خواسته ‌های مردم و بالابردن تحمل برای شنیدن خواسته‌ های آن‌ها: 

در این باره نیز سخن امام آن‌قدر روشن و شیرین و شوق‌برانگیز است که شاید افزودن هر سخنی دیگر از حلاوت آن بکاهد: وَ اجْعَلْ لِذَوِی الْحَاجَاتِ‏ مِنْکَ قِسْماً تُفَرِّغُ لَهُمْ فِیهِ شَخْصَکَ وَ تَجْلِسُ لَهُمْ مَجْلِساً عَامّاً فَتَتَوَاضَعُ فِیهِ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَکَ وَ تُقْعِدُ عَنْهُمْ جُنْدَکَ وَ أَعْوَانَکَ‏ مِنْ أَحْرَاسِکَ‏ وَ شُرَطِکَ‏ حَتَّى یُکَلِّمَکَ مُتَکَلِّمُهُمْ غَیْرَ مُتَتَعْتِعٍ‏ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ فِی غَیْرِ مَوْطِنٍ لَنْ تُقَدَّسَ‏ أُمَّه‌ی لَا یُؤْخَذُ لِلضَّعِیفِ فِیهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِیِّ غَیْرَ مُتَتَعْتِعٍ ثُمَّ احْتَمِلِ الْخُرْقَ‏ مِنْهُمْ وَ الْعِیَ‏ وَ نَحِ‏ عَنْهُمُ الضِّیقَ وَ الْأَنَفَ‏ یَبْسُطِ اللَّهُ عَلَیْکَ بِذَلِکَ أَکْنَافَ رَحْمَتِهِ‏ یُوجِبْ لَکَ ثَوَابَ طَاعَتِهِ یعنی برای آنان که خواسته‌ای دارند زمانی را اختصاص بده که خود شخصاً به آن بپردازی و با آنان نشست عمومی داشته باش و در آن نشست فروتنانه در برابر خدایی که تو را آفریده بنشین و اطرافیان خودت را که شامل سپاهیان و نگاهبانان و پاسبانان می­شود از خود دور کن که نماینده‌ی‌‌ این مردم بدون لکنت و اضطراب خواسته خود را با تو مطرح کنند، من بارها و در جاهای مختلف از فرستاده‌ی‌‌ خدا شنیدم که فرمود :" هیچ امتی مادام که در آن حق افراد ضعیف از توانمندان بدون اضطراب گرفته نشود، پاک و منزه نخواهد شد"، تو باید درشت‌گویی این دسته از مردمان و ناتوانی آن‌ها از درست سخن گفتن را تحمل کنی و فشار و سخت گرفتن بر آن‌ها و ترش‌رویی نسبت به آنها را از خود دور کنی و اگر چنین کنی خداوند دامنه­های رحمت خود را بر تو خواهد گستراند و این کار تو را از پاداش بندگی خدا بهره‌مند خواهد ساخت. آیا به راستی کارگزاران دولت دوازدهم از این ویژگی برخوردار خواهند بود و برای تحقق این ویژگی در جامعه خواهند کوشید؟

۱۲- صلح‌گرایی هوشمندانه:

امام علی علیه السلام در فرازی دیگر بر پذیرش پیشنهاد صلح مورد رضایت خدا پای می‌فشرند: وَ لَا تَدْفَعَنَّ صُلْحاً دَعَاکَ إِلَیْهِ عَدُوُّکَ و لِلَّهِ فِیهِ رِضًا و به شیوه‌ی‌‌ مرسوم خود، دلیل این امر را آسایش سپاهیان در پرتو صلح و رهیدن از اندوه و امنیت سرزمین می‌شمرند: فَإِنَّ فِی الصُّلْحِ دَعَه‌ی لِجُنُودِکَ وَ رَاحَه‌ی مِنْ هُمُومِکَ وَ أَمْناً لِبِلَادِکَ ولی آن حضرت با تأکید بسیار به هوشیاری پس از صلح توجه می‌دهند: وَ لَکِنِ الْحَذَرَ کُلَّ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّکَ بَعْدَ صُلْحِهِ. امام ابعاد مختلف این بحث را به صورت گسترده و خواندنی ادامه داده‌اند که فرصت پرداختن به آن نیست.

۱۳- منت ننهادن بر مردم به خاطر خدمات خود و بزرگ­نمایی نکردن نسبت به آن چه انجام شده است:

امام در فرازی دیگر مالک را از این که به خاطر کارهای نیکی که انجام داده است بر مردم منت بگذارد برحذر داشته است و نیز از این که در آن چه انجام شده، زیاده‌نمایی کند و همچنین از این که وعده‌ای به مردم دهد و این وعده را با خلف وعده پی‌بگیرد: وَ إِیَّاکَ وَ الْمَنَّ عَلَى رَعِیَّتِکَ بِإِحْسَانِکَ أَوِ التَّزَیُّدَ  فِیمَا کَانَ مِنْ فِعْلِکَ أَوْ أَنْ تَعِدَهُمْ فَتُتْبِعَ مَوْعِدَکَ بِخُلْفِکَ امام باز دلیل می‌آورند که منت نهادن بر مردم نیکی را از بین می‌برد و زیاده‌نمایی نور حق را می‌برد و خلف وعده موجب خشم خدا و مردمان می‌شود: فَإِنَّ الْمَنَّ یُبْطِلُ الْإِحْسَانَ وَ التَّزَیُّدَ یَذْهَبُ بِنُورِ الْحَقِّ وَ الْخُلْفَ یُوجِبُ الْمَقْتَ عِنْدَ اللَّهِ وَ النَّاسِ قَالَ اللَّهُ [سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى‏] تَعَالَى‏ کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ‏.

 

—-

دوباره تأکید می شود آن چه گذشت همه‌ی‌‌ آن چه می‌ توان از این عهدنامه برداشت کرد نیست و تنها برخی از ویژگی‌های یک کارگزار خوب متناسب با واقعیات جامعه ما در شرایط کنونی، از عهدنامه‌ی‌‌ جاودانه‌ی‌‌ امیرمؤمنان برداشت و به مخاطبان عزیز عرضه شده است.
برداشتی از عهدنامه‌ی مالک اشتر در زمینه‌ی ملاک‌های گزینش کارگزاران از سوی رییس‌جمهور منتخبدکتر محسن الویری

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.