«بانوی بهشت»، روایتی جنجالی از رخ‌دادی فرقه‌ای| یاسر میردامادی

فیلمی مانند بانوی بهشت، که از سوی اهل سنت و حتی بخشی از شیعیان «کفرآمیز» خوانده شده، محال است که در کشوری اسلامی ساخته و نشان داده می‌شد. این فیلم در گرجستان ساخته شده و در بریتانیا نمایش داده شد، گرچه با اعتراض مسلمان‌ها خیلی زود از پرده پایین کشیده شد. تنها در کشوری سکولار است که می‌توان روایت خاص و جنجال‌برانگیز اقلیتی مذهبی علیه اکثریت یک دین را به تصویر هنری کشید و امید داشت که از سوی اکثریت سرکوب نشد و از حمایت قانون برخوردار بود.

فیلمی با کارگردانی ناشناخته

بانوی بهشت فیلمی بریتانیایی به کارگردانی فردی ناشناخته با نام مستعار اِلی کینگ است که مطابق بانک اطلاعات اینترنتی فیلم‌ها «آی‌ام‌دی‌بی» کارگردانش تنها همین فیلم را در کارنامه‌ی کارگردانی خود دارد. فیلم‌نامه‌ی «بانوی بهشت» را یاسر حبیب، روحانی جنجالی کویتیِ ساکن حومه‌ی لندن، نوشته است و مدیر تولید آن فردی به نام مالک شهاب است. فیلم در چند شهر مختلف گرجستان فیلم‌برداری شده است، با بودجه‌ای ۱۵ میلیون دلاری که طی شش سال از طریق کمک‌های مردمی به شبکه‌ی شیعی «فدک» جمع‌آوری شده است.
«بانوی بهشت» فیلمی تقریبا دو ساعت و نیمه در مورد نوجوانی عراقی به نام لیث است که گروه داعش مادرش را صرفاً به جرم شیعه بودن جلوی چشمان پسرش می‌کشد. یکی از جنگ‌جویان حشد شعبی به نام رائد، لیث را با خود به بغداد می‌برد و به دست مادر بزرگ مهربان‌اش «بی‌بی» می‌سپارد. بی‌بی به گرمی از لیث استقبال می‌کند و داستان زندگی «بانوی بهشت»، فاطمه‌ی زهرا، را برای لیث بازگو می‌کند. کل فیلم رفت و برگشتی (فلش‌بکی) است میان درگیری با داعش در عراق و تصویرگری رخ‌دادهای صدر اسلام.

داستان فیلم

داستان زندگی حضرت زهرا اما بر اساس تنها یک روایت خاص شیعی بیان می‌شود که حتی میان خود شیعیان هم در باب جزئیات آن اختلاف نظر است. مطابق یک روایت خاص شیعی، ابوبکر و عمر به خلاف دستور صریح پیامبر خلافت را غصب می‌کنند، خانه‌ی علی را آتش می‌زنند، در اثر یورش آن‌ها فاطمه میان در و دیوار می‌ماند و میخ در به پهلوی آن حضرت فرو می‌رود، محسن‌اش سقط می‌شود و سرآخر از علی به زور بیعت می‌گیرند. فیلم این‌گونه القا می‌کند که کارهای داعشیان ادامه‌ی سنت ابوبکر، عمر و عثمان است و از «اسلام واقعی»، که اسلام مهر و مدارا و همان اسلام علی و فاطمه است، فرسنگ‌ها به دور است. فیلم ضمنا جنگ‌های ردّه را نیز منفی نشان می‌دهد. در این جنگ‌ها قبایلی که پس از فوت پیامبر از دادن مالیات به خلیفه‌ی جدید سرپیچیدند، از سوی خلیفه به شدت سرکوب شدند. پیام فیلم این است که مشکل تروریسم اسلامی «خود» اسلام نیست بکه اهل سنت است به ویژه پیامبرانِ اهل سنت، سه خلیفه‌ی اول.

واکنش‌ها به فیلم

تعجبی ندارد که این فیلم اعتراض مسلمانان اهل سنت و حتی بخشی از شیعیان را برانگیزد. نمایش این فیلم در ایران، پاکستان، مصر و مراکش ممنوع شده است. چند تن از مراجع تقلید شیعه در ایران (مکارم شیرازی، نوری همدانی، جعفر سبحانی و صافی گلپایگانی) این فیلم را تفرقه‌افکن دانستند و تماشای آن را حرام. بر اثر اعتراض‌ها، گروه سینمایی «سینی‌ورلد» نمایش این فیلم را در سینماهای خود در بریتانیا لغو کرد. سینی‌ورلد در بیانیه‌ای علت این کار را تأمین امنیت کارکنان خود اعلام کرد. مالک شهاب، مدیر تولید فیلم هم اعلام کرد که تهدید به مرگ شده است.
چهره‌پردازی فیلم به ویژه از نکات جنجالی آن است. این فیلم صورت پیامبر را نه چندان واضح، گذرا، معدود و از دور نشان می دهد. اما صورت امام علی را از نزدیک و بارها به وضوح نشان می‌دهد. با این حال، چهره‌ی حضرت فاطمه را اصلا نشان نمی‌دهد بلکه به جای آن نور نشان می‌دهد. این چهره‌پردازی تلویحا القا می‌کند که قداست فاطمه از پیامبر و علی هم بالاتر است. چهره‌ی ابوبکر، عمر و عائشه نیز نه تنها به وضوح بارها از نزدیک نشان داده می‌شود که این سه ـــ آشکارا و اغراق‌آمیز ــــ زشت، دهشتناک و نفرت‌انگیز تصویر شده‌اند. برخی منتقدان، به نژادپرستی نهفته در چهره‌پردازی فیلم اشاره کرده‌اند: در حالی که پیامبر و علی سفیدپوست تصویر شده‌اند، عمر، ابوبکر و عائشه سیاه‌پوست تصویر شده‌اند؛ این در حالی است که از نظر تاریخی اینان همه از یک طایفه (طایفه‌ی قریش) بوده‌اند.
«بانوی بهشت» بدون شک رخدادی مهم در تصویرگری هنری نزاع غم‌بار و بی پایان شیعه – سنی است. فیلم البته ارزش هنری چندانی ندارد. گرچه طراحی صحنه، لباس، گریم و فیلم‌برداری آن حرفه‌ای است، بازی‌ها متوسط است، فیلم‌نامه‌ کلیشه‌ای و شعاری است و در آن شخصیت‌پردازی وجود ندارد، تدوین آن عجولانه و پُر پَرِش است و موسیقی فیلم چنگی به دل نمی‌زند. با این همه، حالا روایت خاص بخشی از شیعیان از رخدادهای تعیین‌کننده‌ی صدر اسلام، که تا کنون همیشه در پستوی حجره‌ها و گوشه‌ی روضه‌ها بود، در قالب فیلمی نه-کاملا-بدساخت به سینماهای بریتانیا و آمریکا راه یافته و حالا هر کسی، از مسلمان تا  غیر مسلمان، می‌تواند آن را دنبال کند.

روضه سکولاریته!

 اما پیش از پایان این یادداشت بگذارید روضه‌ی سکولاریته هم بخوانم و دل‌ها را به گودال چالش‌گاه ببرم. روضه‌ای که دیگر کلیشه شده تکرار آن شاید بی فایده نباشد. چنین فیلمی، که از سوی اهل سنت و حتی بخشی از شیعیان «کفرآمیز» خوانده شده، محال است که در کشوری اسلامی ساخته و نشان داده می‌شد. این فیلم در گرجستان ساخته شده و در بریتانیا نمایش داده شد، گرچه با اعتراض مسلمان‌ها خیلی زود از پرده پایین کشیده شد. تنها در کشوری سکولار است که می‌توان روایت خاص و جنجال‌برانگیز اقلیتی مذهبی علیه اکثریت یک دین را به تصویر هنری کشید و امید داشت که از سوی اکثریت سرکوب نشد و از حمایت قانون برخوردار بود. این بدان معناست که به خلاف تصور اسلام‌ستیزان صلیبی و سکولاریست‌های ستیزه‌جو، ایران آینده اگر لیبرال-سکولار شود لاجرم محملی خواهد شد برای (از جمله) بروزهای فرقه‌ای، مثل نزاع شیعه – سنی، و نمودهای «خرافی» مثل قمه‌زنی یا شبیه‌خوانی. حکومت لیبرال-سکولار اکسیری نیست که افراد را «عقلانی» و متحد کند، بلکه چارچوبی است که در عین اختلاف نظرهای بنیادی و درهم‌جوش عقلانیت‌های متضاد، هیچ گروهی دیگری را حذف نمی‌کند و قانون به یکسان پشتیبان همه است.
مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.