در عراق چه می‌گذرد؟ ایران چه می‌تواند بکند؟

یک ماه پیش سحرگاه پنجشنبه پنجم ماه می، خبر ناگهانی سقوط سامراء به دست عناصر داعش مردم عراق را بهت‌زده کرد. به ناگاه خاطرات تلخ حمله به حرم امامین عسکریین در سال 2007 و درگیری مذهبی پس از آن با هراس و نگرانی فراوان از تکرار آن در یادها زنده شد. چند روز بعد عناصر داعش با اشغال دانشگاه الانبار در شهر رمادی در غرب عراق، بیش از هزار دانشجو و کادر دانشگاه را به گروگان گرفتند. هم‌زمان درگیریهایی در اطراف موصل و سامراء و مناطق مختلفی از استان الانبار در حال جریان بود. نقطه اوج این درگیری‌ها با سقوط یکباره موصل دو روز گذشته رخ داد که در خلال آن نیروهای ارتش با دستور فرماندهانشان عقب‌نشینی کرده، فرماندهان به اربیل پناه بردند و تمام شهر در عرض چند ساعت به کنترل کامل عناصر داعش قرار گرفت، بلافاصله نزدیک به 1400 زندانی خطرناک از زندان بادوش موصل فراری داده شدند و تعداد زیادی اسلحه و مهمات به دست عناصر داعش افتاد.

 

سناریوی گروه‌های مسلح شورشی در ده‌سال گذشته به شکلهای مختلفی تکرار شده است. تا کنون نزدیک به بیست گروه مختلف سنی و ده گروه شیعی در عراق شکل گرفته و فعالیت کرده‌اند. فعالیت برخی از آنها از هر دو گروه سنی و شیعی به بیرون از عراق نیز منتقل شده و در سوریه نیز حضوری جدی دارند.

 

موضوع وجود پشتیبانی خارجی برای آنها اجمالا امری مسلم است؛ چرا که میزان فعالیت گسترده برخی از این گروهکها و امکانات گسترده مالی و تجهیزاتی نمی‌تواند بدون کمک خارجی باشد. اتهامات مختلفی در خصوص شناسایی حامیان این گروهکها وجود دارد. معمولا افراد بنا به وابستگی حزبی و سیاسی خود طرف مقابل را متهم به این امر می‌کنند. برخی شیعیان از عربستان و قطر می‌نالند و برخی سنیان از ایران گلایه می‌کنند و بنا به طبیعت این حوادث هر یک از آمریکا و اسرائیل نیز سهمی از این اتهامات برده‌اند.

 

گاه نیز افرادی با نگاهی از دور به جامعه عراق از تشتت اجتماعی و فقدان هویت ملی واحد و گسست اقوام و طوایف این کشور و غیره یاد می‌کنند و مسؤولیت این حوادث را به عهده مردم این کشور می‌نهند. نگارنده این سطور به حکم اقامت در کردستان عراق و تردد مستمر به شهرهای مختلف جنوب، وسط و غرب عراق و نیز سابقه پژوهش نسبتا طولانی در این موضوع در صدد بیان گزارش و جمع‌بندی خویش از واقعیت حوادث جاری و مسؤولیتهای طرفهای درگیر به ویژه ایران برآمده است. 

 

اقوام عراق تا پیش از دوره اخیر از سطح قابل قبولی از همبستگى اجتماعی برخوردار بودند. قبایل عرب همگى داراى تنوع مذهبى بوده و در عین حال روابط قبیله‌اى خود را حفظ کرده‌اند. وجود قومیتهای دو رگه‌ای مانند کردهای فیلی در مناطق مرزی بین سرزمینهای کردی و عربی نشانگر اختلاط و روابط گسترده اقوام عراق است. ازدواجهاى بین مذهبی که در ایران نادر است در عراق شیوع زیادى داشته است. هم چنان در عراق طیف وسیعی از سنیان و شیعیان و کردها و دیگر اقوام همبستگی خود را حفظ کرده‌اند، اما از هیچ گونه پشتیبانی جدی دولتی برخوردار نیستند.[1] اکنون نیز به سختى میتوان از جنگ قومى در عراق یاد کرد. آن چه رخ می‌دهد اثر دوره دراز دیکتاتورى و دخالت کشورهاى همسایه و ضعف دولت است.

 

مسؤولیت بخش عمده‌ای از حوادث جاری را دولت ناکارآمد نوری مالکی و دخالتهای وسیع کشورهای منطقه متحمل می‌شوند. نمونه‌ای را که از دخالت کشورهای اقلیمی در وضع عراق شاهد هستیم در منطقه کاملا بی‌نظیر است. سیاستهای نادرست آمریکاییها در گشودن مرزهای عراق و انحلال کامل ارتش سابق، از عوامل اصلی این امر به شمار می‌رود. چنان که  استفاده ابزاری از عراق توسط قدرتهای منطقه برای پیشبرد اهداف منطقه‌ای‌شان سهم وسیعی در استمرار دخالتها داشته است.

 

وضعیت اخیر سوریه به تشدید وضع پیش‌گفته انجامیده است. هر یک از اطراف اصلی در درگیری‌های سوریه از عراق به عنوان مکانی برای فشار بر طرف مقابل و واداری او به تسلیم یا باج‌دهی در پرونده سوریه استفاده می‌کند. مخالفان نظام بشار اسد با تشدید خشونتهای گروه‌های تندرو در مناطق شیعی عراق خواهان فشار بر طرف رقیب خود بوده تا از یک سو انتقام حضور گروهکهای مسلح شیعی عراقی در سوریه را گرفته، موضع دولت عراق را که متحد ایران و سوریه است تضعیف کنند. به علاوه به کنترل گرفتن سرزمینهای عراقی مجاور مرزهای سوریه به آنان امکان انتقال آسوده و استحکام پایگاه‌هایشان را می‌دهد. از سوی دیگر عراق برای جناح طرفدار رژیم بشار اسد منطقه عبور و پشتیبانی لجستیک به شمار می‌رود. این نگاه ابزاری به عراق و مردم آن سبب بی‌اعتنایی به آثار منفی حوادث جاری در عراق شده است.

 

عراق به سرزمینی برای تسویه حسابهای اقلیمی و بین‌المللی بدل شده است. کشورهای متعددی در زمان حضور آمریکاییها در عراق به گرو‌هکهای مسلح غیر قانونی در عراق کمک نظامی می‌دادند تا وضع عراق را نامستقر ساخته و آمریکاییها را وادار به خروج کنند. هدایت این کمکهای نظامی به طور طبیعی امکان‌پذیر نبوده و بخش زیادی از آنها در اعمال تروریستی علیه مردم بی­گناه هزینه می‌شد. تشکیل و حمایت مستقیم از گروهکهای مسلح هم‌چنان ادامه دارد و از آنان برای اغراض سیاسی اطراف درگیر استفاده ابزاری می‌شود. هر چند این شیوه منافعی کوتاه مدت را برای عاملان اصلی ایجاد می‌کند، اما در درازمدت دود آن به چشمان آنان می‌نشیند. نمونه بارز این امر دولت سوریه است که از حامیان جدی گروه‌های مسلح و تروریستی در زمان حضور آمریکاییان در عراق بود و دیری نگذشت که گروهکهای مورد حمایت سوریه خود به جان آن کشور و دولتش افتادند.

 

دولت عراق به جهت ضعف کنترل بر مناطق مختلف کشور و ناکارآمدی نه تنها امکان جلوگیری از دخالتهای همسایگانش را ندارد، بلکه خود نیز گاه به جزیی از سیاستهای اقلیمی تبدیل شده است. تلاش اصلاح‌طلبانه مخالفان دولت که تعداد وسیعی از احزاب شیعی، سنی و کرد را تشکیل می‌دهد، در اثر نفوذ حامیان منطقه‌ای دولت مالکی سرانجامی نداشته است. مالکی در دولت دوم خود با فشار و دخالت خارجی به نخست‌وزیری رسید. ائتلاف مجلس اعلا و نمایندگان مقتدی صدر و کردها و علاوی نیز در سال گذشته برای برکناری نخست‌وزیر در اثر اعمال نفوذ طرف حامی مالکی شکست خورد. مالکی هم‌چنان از این حمایت مطلق برخوردار است. رقبای مالکی در شرایط بسیار بدی قرار دارند. آنان علی‌رغم اختلاف نظر بنیادین با مالکی نمی‌توانند نسبت به خواسته‌های طرف خارجی حامی او بی‌تفاوت باشند؛ چه این که این امر به معنای بی پناه شدن در جنگ منطقه‌ای جاری در عراق است.

 

پروسه عدالت انتقالی (transitional justice) که از مراحل بسیار مهم جوامع در گذار از دیکتاتوری یا نژادپرستی به دموکراسی به شمار می‌رود، به شکل ناقص و گزینشی در عراق به انجام رسید و عملا شکست خورد. از میان اجزای مهم این پروسه تنها محاکمه برخی سران رژیم سابق و پرداخت برخی تعویضات به آسیب‌دیدگان آن دوره محقق شد. بخشهای مهم دیگر این پروسه از جمله تحقق آشتی ملی، تحقیق در جنایات سابق و روشن‌شدن عاملانشان و پیشگیری از تکرار آن جنایات محقق نشد.[2] بسیاری از رفتارهای نادرست و غیر انسانی رژیم سابق در این دوره نیز تکرار می‌شود؛ از جمله: دستگیریهای دسته‌جمعی مردم در مناطق سنی‌نشین بدون وجود حکم قضائی، عدم آزادی بی­گناهان، بمباران غیر هدفمندِ مناطق مسکونی شهرهای سنی‌نشین، سرکوبی راهپیمایی‌ها و اعتراضات مسالمت‌آمیز، شکنجه و تجاوز به زنان در زندانها و غیره که در گزارشهای مؤسسات مختلف عراقی و بین‌المللی و حتی سازمانهای دولتی متخصص در امور حقوق بشر منعکس شده است.[3]  

 

گسترش وسیع فساد در دولت عراق، زمینه‌ساز فقدان اعتماد مردم به حاکمانشان گشته و تاثیر منفی وسیعی در مشارکت و همیاری بین دولت و ملت داشته است. بارزترین نمونه و در عین حال مضحکترین آنها ماجرای دستگاه اسلحه‌یاب در اماکن بازرسی در عراق است. این دستگاه به قیمت هر یک 40 هزار دلار به عراق فروخته شد و عراق در مجموع 85 ملیون دلار برای خرید این وسیله هزینه کرد. چهار سال پیش سازنده و فروشنده او در بریتانیا به اتهام کلاهبرداری دستگیر و محاکمه شد. تحقیقات علمی خارجی ثابت کرد که این دستگاه تنها یک اسباب بازی بی ارزش است[4]؛ اما این دستگاه هم‌چنان در عراق استفاده می‌شود و طرف عراقی واردکننده آن "فاضل الدباس" در انتخابات اخیر لیست انتخاباتی داده و نمایندگانی نیز از آن خود کرد و از حامیان دولت مالکی به شمار می‌رود.[5]

 

ارتش و نیروهای نظامی دیگر نیز درگیر در پرونده‌های فساد اخلاقی و اقتصادی بزرگی در مناطق مختلف عراق به ویژه مناطق سنی‌نشین مثل موصل هستند، از تجاوزات به نوامیس مردم تا اخذ رشوه‌های کلان از مردم. این امر سبب نارضایتی وسیع و عدم اعتماد به آنها را فراهم کرده است.[6] سستی برخی فرماندهان و منش سودجویانه‌شان به تضعیف روحیه سربازان انجامیده است. علاوه بر آن که ناکارآمدی فرماندهی سیاسی به وخامت بیشتر اوضاع نیروهای نظامی منجر گشته است. مالکی وعده داده بود که عملیات اخیر خود در الانبار را طی دو هفته به پایان می‌رساند، در حالی که اکنون ماه ششم از این عملیات می‌گذرد و افزون بر از دست رفتن مناطقی از این استان، دومین شهر بزرگ عراق یعنی موصل نیز از کنترل دولت خارج گشته است.

 

کردها در اثر برخورداری از استقرار نسبی می‌توانند عامل ثبات و پشتیبان خوبی برای دولت مرکزی باشند؛ ولی این پتانسیل در اثر روابط غیر دوستانه دولت مرکزی با کردها از بین رفته است. نیروهای پیشمرگه کردستان به عنوان بخشی از نیروهای نظامی فدرال عراق موظف به کمک به دولت مرکزی در این شرایط هستند. فاصله آنها به موصل بسیار کم است و تجربه بالای آنها در جنگ خیابانی فوق العاده با شرایط کنونی موصل تناسب دارد. بارزانی پیشنهاد کمک به دولت مرکزی داد، ولی مالکی به جهت توابع بدنامی برای وی از این پیشنهاد استقبال نکرد.

 

مرجعیت نجف هر چند نقش مثبت تعیین‌کننده‌ای در شکل‌گیری نظام سیاسی عراق داشته است، اکنون از همه توان خود در حل وضع موجود استفاده نمی‌کند. افزون بر توانایی آنها در ایجاد توافقات سیاسی بین اطراف متخاصم – دست کم طرفهای شیعی – حضور اجتماعی پررنگ‌تر آنها نقش فوق‌العاده مثبتی در بهبود اوضاع می‌تواند داشته باشد. فرض کنید اگر سفری همانند سفر آیت‌الله سیستانی از بصره به نجف در سال 2004 اکنون از نجف به موصل یا سامراء رخ دهد. در آن سفر همراهی حدود میلیون نفر عراقی از بصره تا نجف به پایان یکی از تراژدیهای بزرگ عراق انجامید و شهر نجف را از ویرانی رهانید.

 

مهمترین طرف خارجی مؤثر در وضع کنونی عراق، ایران است. تغییر برخی سیاستهای خارجی ایران می‌تواند کلید راه‌گشایی برای وضع کنونی عراق باشد. نخست آن که ایران می‌تواند با نگاه وسیعتری به منافع خود در عراق از حمایت مطلق از نوری مالکی دست بردارد و به حمایت از تشکیل دولت آشتی ملی با مشارکت وسیع حداکثر ممکن شیعیان، سنیان و کردها یاری رساند. احزاب شیعی معارض مالکی همگی از متحدان ایران هستند و کردها نیز روبط استراتژیکی با ایران دارند. گروه‌هایی از معارضان سنی دولت نیز روابط خوبی با ایران دارند. بنابراین حمایت ایران از تشکیل دولت آشتی ملی به نادیده گرفتن منافع ایران در عراق نخواهد انجامید.[7] دوم آن که موضوع عراق باید به یکی از محورهای مهم مذاکرات ایران با آمریکا و نیز کشورهای خلیج تبدیل شود. ایجاد توافقات بین المللی و منطقه‌ای در خصوص عراق به شکل بارزی به بهبودی اوضاع عراق خواهد انجامید. سوم آن که ایران می‌تواند به ایجاد یک توافق امنیتی و سیاسی در حمایت از عراق یاری رساند؛ توافقی که کشورهای منطقه از ترکیه و اردن و ایران و عربستان و کشورهای دیگر خلیج در آن حضور داشته و با تبادل معلومات و پشتیبانی اطلاعاتی به یاری عراق بپردازند.[8]

 

حضور ایران در منطقه و به خصوص عراق باید از خاستگاه یک کشور شیعی با اهداف مذهب‌گرایانه[9] به حضور یک قدرت منطقه‌ای تبدیل شود. برقراری صلح و آرامش در منطقه یکی از اهداف اصلی چنین قدرت منطقه‌ای باید باشد. این قدرت منطقه‌ای باید در نقش عامل توازن بین قوا و نزدیک‌کننده دیدگاه‌ها و اطراف متخاصم عمل کند. گروه‌های سنی وسیعی در عراق از همکاری با ایران از این خاستگاه استقبال جدی می‌کنند. سفر سال گذشته اسامه نجیفی رئیس بارلمان عراق برای مشارکت در مجلس عزاداری مادر قاسم سلیمانی نمونه بارزی از این تمایل را نشان می‌دهد. سران احزاب شیعی منتقد دولت از جمله گروهی از مراجع عراق نیز مکررا خواهان چنین نقشی برای ایران بوده‌اند.[10]

 

 

[1] http://www.al-monitor.com/pulse/originals/2013/10/iraqi-youth-combat-sectarianism.html

[2] http://www.al-monitor.com/pulse/originals/2014/06/iraq-transitional-justice-failed.html

[3] http://www.al-monitor.com/pulse/originals/2014/02/iraq-human-rights-situation-bad-hrw.html

[4] http://www.al-monitor.com/pulse/originals/2014/02/iraq-state-need-specialized-advisory-centers.html

[5] http://www.al-monitor.com/pulse/originals/2014/04/maliki-iraq-elections-diversify-lists.html

[6] http://www.al-monitor.com/pulse/originals/2014/03/iraq-army-laws-combat-sectarianism.html

[7] http://www.al-monitor.com/pulse/originals/2014/05/iran-role-iraq-choosing-prime-minister.html

[8] http://www.al-monitor.com/pulse/originals/2014/03/iraq-baghdad-anti-terror-conference.html

[9] http://dinonline.com/detail/News/3554

[10] http://www.dinonline.com/detail/News/3671

 
علی معموری

مطالب مرتبط
منتشرشده: 7
  1. ابراهیم احمدیان

    سوالهایی که من دارم این است که چرا حزب نوری مالکی رای میاورد؟ آیا ایران در انتخابات عراق دست دارد؟ اگر جواب مثبت است چرا؟ چرا میتواند دست داشته باشد؟ ملت عراق مگر بالغ نیستند؟ به نظر من نوری مالکی در خود عراق هم طرفدار دارد یا اگر هم نداشته باشد، خیلی از شیعیان ناچارند به او رای بدهند و علتش این است که از رقیب میترسند. آیا مردم عراق از وضعیت کشور خود خبر ندارند و مقصر را نمیشناسند؟ نقش قبایل چیست؟ قبایلی که از کشورهایی مثل عربستان و قطر و امارات ساپورت میشوند چه نقشی دارند؟ آیا همه گروههای شیعه زیر نفوذ ایران هستند؟ اگر ایران تا این اندازه در عراق نفوذ و حضور دارد، چرا گروههای مخالف ایران در عراق تا این اندازه توانایی عرض اندام دارند؟ نقش امریکا که به کلی مغفول مانده! امریکا در این مقاله اصلن دیده نشده. به نظرم در این مقاله تمام کاسه و کوزه ها بر سر ایران شکسته شده. تشتت و از هم گسستگی برادران عراقی در چنین مواقعی را من همواره شاهد بوده ایم. این ریشه هایی فراتر نفوذ ایران دارد. پیشنهادهای مقاله هم غیر واقع بینانه و آرمانی و غیر قابل تحقق است. مثل این: «دوم آن که موضوع عراق باید به یکی از محورهای مهم مذاکرات ایران با آمریکا و نیز کشورهای خلیج تبدیل شود.»(البته خلیج فارس نه خلیج) در کل به نظرم این مطلب جانبدارانه و علیه ایران نوشته شده.مهمترین موضوعی که مقاله به آن نپرداخته فقدان یک هویت ملی در عراق است؛ هویتی که بر سایر هویتهای قومی و قبیله ای و غیره غالب آید. این تشتت در میان عراقیان علتش چیست؟ آیا نبود این هویت و نداشتن تعریف و تحدیدی کامل و بلامنازع از منافع مشترک ملی، باعث نیمشود که هر بخشی از عراق زیر چتر یک دولت خارجی برود تا به گمان خود به حق خود برسد یا خود را از رقیب در امان بدارد؟

  2. حسین

    آنچه در این مقاله به چشم می خورد دور نگه داشتن عربستان در ویران کرد عراق است مشخص است نویسنده مقاله از سیاستمداران طرفدارامریکا وکشورهای منطقه و دمشمن مردم عراق است،مگرمی شود یک ملت را به زور دکته کنن که حتما”به نوری مالکی رای دهید بسی مایه تعجب است نویسند یا خودبا این کلما ت می شعور خوانندگان توهین کرده

  3. ابوالقاسمی

    به نظرم این یادداشت بر خلاف عنوان هیچ راهبردی در دست نمی دهد که ایران چچه باید بکند. تنها در پی آن است که بگوید ایران چه نباید بکند.

  4. مصطفوی

    امروز در ادبیات سیاسی کشورهای مقتدر این امر رایحی است که برای حفظ منافع خود تا کشورهای همسایه هم سرک بکشند. این چه معنایی است که برخی تصور می کنند ایران باید بنشیند تا دشمن به مرزها برسد. ما باید فقته را در نطفه خف کنیم.

  5. .

    خلیج فارس یارووو

  6. محمد

    این نوشته یک فرد واقع بین نیستهمین بس که بجای خلیج فارس میگوید خلیج؟!!!!مسولین سایت از چه سیاستی پیروی میکنند که چنین مقاله ای رو اینگونه منتشر میکنندمقاله فوق پر از تناقضات مکرر بود

  7. حسین

    عالی بود

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.