علوم اجتماعی؛ از بدیل‌سازی تا بازسازی

فرید العطاس و حمید پارسانیا نماینده دو جریان در این زمینه هستند که به بازسازی علوم اجتماعی فعلی و تحول اساسی یا به عبارت دیگر بدیل سازی در آن می اندیشند.

فرید العطاس و نظریه «علوم اجتماعی جایگزین»

درابتدای گفتگو  دکتر العطاس به بیان نظریه «علوم اجتماعی جایگزین» خود پرداخت و بحث خود را در رابطه با علوم اجتماعی جایگزین با یک تشبیه شروع کرد. العطاس علوم اجتماعی را همچون «آشپزی» دانست که در آن علاوه بر علم و زیبایی‌شناسی، وجه کاربردی نیز نمایان است و اضافه کرد حقیقت و به تبع آن علوم  نیز دارای سه وجه فوق هستند.

وی در ادامه گفت: وقتی از علوم اجتماعی سخن می گوییم از ارزش حقیقی آن صحبت می کنیم. علوم اجتماعی از زیبایی شناسی نیز برخوردار است. به طور مثال زمانی که نظریه ها و نظمی که جامعه شناسان مطرح می کنند را بررسی می کنیم، شاهد این هستیم که این نظریه ها از نظم و زیبایی خاص خود برخوردار هستند. وجه کاربردی و پژوهش علوم اجتماعی نیز ناظر بر حل مسائل و مشکلات اجتماعی در جامعه می باشد.

استاد بین المللی دانشگاه سنگاپور در ادامه یادآور شد: «مشکل اصلی که امروزه با علوم اجتماعی دارم غرب‌محوری و اروپامداری آن است. در مقالاتم سعی کرده‌ام اروپامحوری علوم اجتماعی را به چالش بکشم و وجوه آن را مشخص نمایم. بنابراین باید علوم اجتماعی را ایجاد کنیم که مفاهیم و سنت های غربی را کنار بزند و اگر بخواهیم به مثال آشپزی برگردیم باید بگوییم آشپز خوب کسی است که نه تنها از مواد اولیه موجود در جامعه خودش استفاده می کند، بلکه از مواد اولیه‌ای که متعلق به مناطق دیگر است تا زمانی که مفید باشد، استفاده می کند.

علوم اجتماعی در غرب تنها به مواد اولیه و رویکرد خود بها می دهند و توجه می کنند. فهمی که بنده از علوم اجتماعی جایگزین دارم این است که علوم اجتماعی مسلمانان باید بر اساس سنت خودشان شکل گرفته باشد و در عین حال از سنت دیگران از جمله اروپایی‌ها به عنوان منبع مفهوم و نظریات برخوردار باشد و هیچ عرصه علمی بدون توجه به سنت‌های خود و سنت‌های دیگران قابل شکل گیری نیست.

آشپزی را که فقط تئوری آشپزی داشته باشد و آشپزی نکند نمی توان آشپز خواند. لذا بهتر است بعد از گذشت چندین دهه از صحبت اسلام در علوم اجتماعی، به متون کلاسیکی همچون ابوریحان، ابن خلدون و… رجوع کنیم و بر اساس آنها در رابطه با علوم اجتماعی اسلامی به مطالعات تجربی بپردازیم.

پارسانیا: حهان بینی ها در تکوین علم در همه سطوح دخالت دارند

حجت الاسلام دکتر پارسانیا بحث خود را با نقد اروپا مداری علوم اجتماعی آغاز کرد. ایشان با اشاره به اینکه، محیط اجتماعی اروپایی و آمریکایی دارای مسائلی است و دانشمندان آن باید مفاهیم خود را ناظر بر آن مسائل سازمان دهند، خاطر نشان کردند که جامعه شناسان ایرانی نمی توانند مفاهیم و نظریات ایشان را برای تحلیل مسائل خود مورد استفاده قرار دهند.

این عضو هیات علمی دانشگاه تهران در ادامه با اشاره به صحبتهای دکتر العطاس مسئله دیگر را رابطه هنر(وجه زیبایی شناسی) با علم دانست و  افزود به نظر بنده می توان تعبیر عمیق تر از هنر را جایگزین کرد و آن عبارت است از نوع جهان بینی (متافیزیک) که به انسان و جهان وجود دارد که این جهان بینی در تکوین علم دخیل است و دخالت آن کمتر از دخالتی که حوزه ی کاربردی در تدوین و تکوین علم دارد، نمی باشد و گاهی اوقات باید نقش آن را پر رنگ تر دانست. بنابراین غفلت از این مسئله و بی توجهی به هویت فرهنگی و تاریخی نظریات اروپایی و مطلق کردن این نظریات و استفاده از آنها به عنوان ابزار تحلیل، این آفت را به دنبال دارد که ما را از قرائت نظریات بومی و تاریخی منع می کند و مانع از این می شود که ما تلاشهای اندیشمندان مان همچون بیرونی، ابن خلدون و فارابی را مورد  بازبینی قرار دهیم.

وی در همین مورد به بازخوانی‌های صورت گرفته از ابن‌خلدون اشاره کرد و گفت: این بازخوانی‌ها عموماً به شبیه‌سازی نظریه ابن‌خلدون با دیگر نظریه‌ها پرداخته‌اند و هر کدام به سبک و سیاقی و از منظر خودشان به مشابهت‌هایی در نظریه او با دیگر نظریه‌ها گرایش پیدا کرده‌اند؛ در حالی که ما برای این که ابن‌خلدون را درست قرائت کنیم نمی‌توانیم عقبه اشعری او و زمینه اجتماعی غرب جهان اسلام و زمینه تاریخ اندلس و تأثیری را که غزالی از غرب جهان اسلام گرفته و در آن جا داشته است در نظر نگیریم.

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در ادامه اذعان داشت که علم اجتماعی جهان اسلام بدون توجه به آن چیزی که آقای العطاس از آن با عنوان هنر یاد کردند و من آن را فراتر می‌برم و از آن فلسفه، متافیزیک، کلام و عقلانیت‌هایی را که فراسوی عقلانیت جدید است مراد می‌کنم و بدون جریان‌شناسی کردن آن‌ها و یافتن نسبت‌هایشان و تعریفی که علم در ذیل این نسبت‌ها می‌یابد نمی‌تواند شکل بگیرد.

 

العطاس: جهان بینی ها تنها در انتخاب موضوع و غایت مسائل اجتماعی می توانند دخیل باشند.

در ادامه العطاس با بیان اینکه در هر زمینه ای از دانش ما یکسری از فعالیت ها و اقدامات را انجام می دهیم اشاره کردند که در علوم اجتماعی ما با چهار وجه روبرو هستیم که به ترتیب عبارتند از: انتخاب موضوع، تعریف مسئله، روش و رویکرد ما به مسئله (منطق) و نهایتا هدف و غایت مسئله می باشد و جوابی که ما به مسائل می دهیم همان جوابی است که نظریه ها و محقق به مسائل می دهند و منبع نظریه ای که برای جواب به مسائل استفاده می کنیم می تواند هر از هر منبعی اخذ شود.

ایشان برای روشن شدن بحث مثالی را در رابطه با ظهور و سقوط حکومت های قبیله ای به عنوان یکی از مسائل مطرح کردند که عبارت بود از شکل گیری خاندان و حکومتی که مغول ها در چین تشکیل دادند. و اظهار داشتند که نمی توان گفت که تنها نظریات چینی ها برای بررسی اشغال چین توسط مغول ها قابل استفاده است و می توان آن را با استفاده از نظریات ابن خلدون تحلیل کرد.

در این سطح از نظریه علوم اجتماعی، شکل جهان بینی و ایدئولوژی موضوعیت خاصی ندارد و هر اندیشمند غربی، چینی و … می تواند از نظریه ی ابن خلدون برای تبیین شکل گیری حکومت مغول در چین استفاده نماید. مشکل ایدئولوژی و جهان بینی در بین چهار سطح مذکور بین سطح اول یعنی انتخاب موضوع  و سطح آخر یعنی هدف و غایات به وجود می آید. در نتیجه جهان بینی و ایدئولوژی نباید وارد انتخاب مسئله و روش مسئله (سطح دوم و سوم) شود.

پارسانیا: جهان بینی و متافیزیک در روش شناسی محقق هم تاثیر گذار است.

دکتر پارسانیا نیز مجددا با تاکید بر محور قبلی سخنانش جهان بینی را در کنار سه عنصر علمی، هنری و کاربردی قرار داد و آن را بسیار تاثیرگذار در تحصیل معرفت افراد دانست. وی با رد نظر العطاس مبنی بر محدود بودن تأثیر جهان‌بینی بر صرف موضوع و غایت در علوم اجتماعی، سطح تاثیر گذاری متافیزیک، جهان بینی و ارزش ها را نه تنها در انتخاب موضوع و غایت و هدف موضوع دخیل دانست بلکه  اظهار داشت: معرفت شناسی پژوهشگر به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه در انتخاب روش و منطق پاسخ و حل مسئله دخیل و موثر است.

 عضو شوایعالی انقلاب فرهنگی به طور مثال با اشاره به ابن خلدون وی را دارای عقبه ی اشعری دانست که متاثر از اندیشه های اشعری است. وی در ادامه یادر آور شد که اگر یک چینی یا یک ایرانی و یا یک اروپایی مبادی نظری ابن‌خلدون را قبول نداشته باشد اساساً هویت علم او را قبول نخواهد داشت و مدل و چینش مفاهیم او به گونه دیگری خواهد شد و دانشی را که او ارائه می‌دهد شاکله دیگری خواهد داشت و برای مثال در حالی که نظریه ابن‌خلدون ظرفیت انتقادی بودن را ندارد آن نظریه می‌تواند ظرفیت انتقادی هم داشته باشد.

 

العطاس: تناظر یک به یک از متافیزیک و ایدئولوژی و علم وجود ندارد

العطاس نیز با پذیرش تاثیر گذاری جهانی بینی بر علم اظهار داشت که در علوم اجتماعی می بایست بین جهان بینی های یک متفکر و گزاره های نظری وی تفکیک قائل شد. وی در ادامه اشعری بودن تفکر ابن خلدون را مورد سوال قرار داد و اظهار داشت که تفکر ابن خلدون بیشتر متاثر از علیت ارسطویی است و بیان کرد که در رابطه با اندیش های اشعری در  رابطه با علیت بیش از حد اغراق شده است، چرا که بسیاری از اشعریون در زندگی روزمره شان به علیت باور داشتند. استاد دانشگاه بین المللی سنگاپور در ادامه خاطر نشان ساخت که بحث علیت در حوزه ی متافیزیک قرار دارد و و نه در زندگی روزمره، لذا نباید این دو را با یکدیگر خلط شود و به نظر بنده نمی شود  از یک نگاه یک به یک و متناظر از متافیزیک و ایدئولوژی به علوم اجتماعی رسید.

پارسانیا: مساله و منطق پژوهشگر متاثر از سنت فلسفی اش است.

پارسانیا در پاسخ به العطاس عنوان داشتند که هر چند متافیزک و علوم اجتماعی دارای یک رابطه ی متناظر و یک به یک نیستند منتها نبایستی ساینس را مستقل از متافیزیک دانست، زیرا گزاره های متافیزیکی تاثیر گذار بر علم هستند. وی با اشاره به پوزیتویستهای حلقه وین گفت: آنها اگر چه ادعای جدایی از ارزش و متافیزیک و فلسفه در علم داشتند اما دهانشان مملو از گزاره های ایدئولوژیکی و ارزشی بود. ارزشها قابل تفکیک از محقق نیستند.

 

منبع: گزارشی از مناظره "علوم اجتماعی و متفکران مسلمان، بازسازی یا بدیل سازی؟" با حضور دکتر حمید پارسانیا و دکتر فریدالعطاس(استاد دانشگاه بین المللی سنگاپور) در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران.

 
فرید العطاس و حمید پارسانیا نماینده دو جریان در این زمینه هستند که به بازسازی علوم اجتماعی فعلی و تحول اساسی یا به عبارت دیگر بدیل سازی در آن می اندیشند.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.