سیمای اخلاقی پیامبر (ص) از نگاه حسین (ع)

یادداشتی از سیدعلی موسوی که با عنوان «سیمای اخلاقی پیامبر (ص) از نگاه حسین (ع)» در کانال تلگرامی مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه منتشر شده را می‌خوانید:

بر پایه روایت صدوق در معانی الاخبار، حسین بن علی (علیهما السلام) از زبان پدرش سیمای اخلاقی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را چنین ترسیم کرده است:

وقت خود را در خانه به سه جزء تقسیم می‌کرد، قسمتی را برای عبادت خدا، و قسمتی را برای به سر بردن با اهلش و قسمتی را به خود اختصاص می‌داد.

در آن قسمتی هم که مربوط به خودش بود، باز به کلی قطع رابطه نمی‌کرد، بلکه مقداری از آن را بوسیله خواص خود در کارهای عامه مردم صرف می‌فرمود، و از آن مقدار چیزی رابرای خود ذخیره نمی‌کرد.

اهل فضل را با ادب خود ایثار می‌فرمود، و هر کس را به مقدار فضیلتی که در دین داشت احترام می‌نمود، و حوائجشان را برطرف می‌ساخت، چون حوائجشان یکسان نبود.

بعضی را یک حاجت بود و بعضی را دو حاجت و بعضی را بیشتر، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) با ایشان مشغول می‌شد و ایشان را سرگرم اصلاح نواقصشان می‌کرد، و از ایشان درباره امورشان پرسش می‌کرد، و به معارف دینیشان آشنا می‌ساخت.

نیز می‌فرمود: حاجت کسانی را که به من دسترسی ندارند به من ابلاغ کنید، و بدانید که هر کس حاجت اشخاص ناتوان و بی رابطه با سلطان را نزد سلطان برد، و آنرا برآورده کند، خدای تعالی قدم‌هایش را در روز قیامت ثابت و استوار می‌سازد.

در مجلس آن حضرت غیر اینگونه مطالب ذکر نمی‌شد، و از کسی سخنی از غیر این سنخ مطالب نمی‌پذیرفت، مردم برای درک فیض و طلب علم شرفیاب حضورش می‌شدند و بیرون نمی‌رفتند مگر اینکه دلهای شان سرشار از علم و معرفت بود و خود از راهنمایان و ادله راه حق شده بودند.

سپس از پدرم از برنامه و سیره آن جناب در خارج از منزل پرسیدم، فرمود: رسول خدا زبان خود را از غیر سخنان مورد لزوم باز می‌داشت، و با مردم انس می‌گرفت، و آنان را از خود رنجیده خاطر نمی‌کرد.

بزرگ هر قومی را احترام می‌کرد، و تولیت امور قوم را به او واگذار می‌نمود، همیشه از مردم برحذر بود، و خود را می‌پائید، و در عین حال بشره و خلق خود را درهم نمی‌پیچید، همواره از اصحاب خود تفقد می‌کرد، و از مردم حال مردم را می‌پرسید.

و هر عمل نیکی را تحسین و تقویت می‌کرد، و هر عمل زشتی را تقبیح می‌نمود، در همه امور میانه رو بود، گاهی افراط و گاهی تفریط نمی‌کرد، از غفلت مسلمین و انحرافشان غافل نبود، و درباره حق، کوتاهی نمی‌کرد و از آن تجاوز نمی‌نمود.

در میان اطرافیان خود کسی را برگزیده‌تر و بهتر می‌دانست که دارای فضیلت بیشتر و برای مسلمین خیرخواه‌تر بود، و در نزد او مقام و منزلت آن کسی بزرگ‌تر بود که مواسات و پشتیبانیش برای مسلمین بهتر بود.

از پدرم از وضع مجلس رسول الله پرسیدم، فرمود: هیچ نشست و برخاستی نمی‌کرد مگر با ذکر خدا، و در هیچ مجلسی جای مخصوصی برای خود انتخاب نمی‌کرد، و از صدرنشینی نهی می‌فرمود، و در مجالس هر جا که خالی بود می نشست، و اصحاب را هم دستور می‌داد که چنان کنند.

و در مجلس، حق همه را ادا می‌کرد، به طوری که احدی از همنشینانش احساس نمی‌کرد که از دیگران در نزد او محترم‌تر است، و هر کسی که شرفیاب حضورش می‌شد این قدر صبر می‌کرد تا خود او برخیزد و برود.

و هر کس حاجتی از او طلب می‌کرد برنمی گشت مگر اینکه یا حاجت خود را گرفته بود، یا با بیانی قانع، دلخوش شده بود، خلق نازنینش اینقدر نرم بود که به مردم اجازه می‌داد او را برای خود پدری مهربان بپندارند، و همه نزد او در حق مساوی بودند.

مجلسش، مجلس حلم و حیا و راستی و امانت بود و در آن صداها بلند نمی‌شد، و نوامیس و احترامات مردم هتک نمی‌گردید، و اگر احیاناً از کسی لغزشی سر می‌زد، آن جناب طوری تادیبش می‌فرمود که برای همیشه مراقب می‌شد.

همنشینانش همه با هم متعادل بودند، و می‌کوشیدند که با تقوا یکدیگر را مواصلت کنند، با یکدیگر متواضع بودند، بزرگ‌تران را احترام نموده وبه کوچک‌تران مهربان بودند، و صاحبان حاجت را بر خود مقدم می‌شمردند، و غریب‌ها را حفاظت می‌کردند.

پرسیدم سیره آن حضرت در میان همنشینانش چطور بود؟ فرمود: دائماً خوش رو و نرم خو بود، خشن و درشت خو و داد و فریاد کن و فحاش و عیب جو و همچنین مداح نبود، و به هر چیزی که رغبت و میل نداشت بی میلی خود را در قیافه خود نشان نمی‌داد و لذا اشخاص از پیشنهاد آن ماءیوس نبودند، امیدواران را ناامید نمی‌کرد.

نفس خود را از سه چیز پرهیز می‌داد: ۱ – مراء و مجادله ۲ – پر حرفی ۳ – گفتن حرف‌های بدرد نخور. و نسبت به مردم نیز از سه چیز پرهیز می‌کرد: ۱ – هرگز احدی را مذمت و سرزنش نمی‌کرد ۲ – هرگز لغزش و عیب‌هایشان را جستجو نمی‌نمود ۳ – هیچ وقت حرف نمی‌زد مگر در جائی که امید ثواب در آن می‌داشت.

وقتی تکلم می‌فرمود همنشینانش سرها را به زیر می‌انداختند، و وقتی ساکت می‌شد، آن‌ها تکلم می‌کردند، و در حضور او نزاع و مشاجره نمی‌کردند، اگر کسی تکلم می‌کرد دیگران سکوت می‌کردند تا کلامش پایان پذیرد.

تکلمشان در حضور آن جناب به نوبت بود، اگر همنشینانش از چیزی به خنده می‌افتادند، آن جناب نیز می‌خندید و اگر از چیزی تعجب می‌کردند او نیز تعجب می‌کرد.

اگر ناشناسی از آن حضرت چیزی می‌خواست و در درخواستش اسائه ادب و جفائی می‌کرد، آن جناب تحمل می‌نمود، به حدی که اصحابش در صدد رفع مزاحمت او برمیامدند و آن حضرت می‌فرمود: همیشه صاحبان حاجت را معاونت و یاری کنید، و هرگز ثنای کسی را نمی‌پذیرفت مگر اینکه به وی احسانی کرده باشد، و کلام احدی را قطع نمی‌کرد مگر اینکه می‌دید که از حد مشروع تجاوز می‌کند که در این صورت یا به نهی و بازداریش از تجاوز یا به برخاستن از مجلس ‍ کلامش را قطع می‌کرد.

سپس از سکوت آن حضرت پرسیدم، فرمود: سکوت رسول خدا چهار گونه بود: ۱ – حلم ۲ – حذر ۳ – تقدیر ۴ – تفکر. سکوتش از حلم و صبر این بود که هیچ چیز آن حضرت را به خشم در نمی‌آورد و از جای نمی‌کند،

سکوتش از حذر در چهار مورد بود:

۱ – در جائی که می‌خواست وجهه نیکو و پسندیده کار را پیدا کند تا مردم نیز در آن کار به وی اقتدا نمایند.

۲ – در جائی که حرف زدن قبیح بود و می‌خواست بطرف یاد دهد تا او نیز از آن خودداری کند.

۳ – در جائی که می‌خواست درباره صلاح امتش مطالعه و فکر کند.

۴ – در مواردی که می‌خواست دست به کاری زند که خیر دنیا و آخرتش در آن بود.

سکوتش از تقدیر این بود که می‌خواست همه مردم را به یک چشم دیده و به گفتار همه به یک نحو استماع فرماید، و اما سکوتش ‍ در تفکر عبارت بود از تفکر در اینکه چه چیزی باقی است و چه چیزی فانی.

منبع انصاف نیوز
مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.