پاریدولیای دینی

مهدی فردوسی مشهدی

چند شب پیش در صحن آزادی آستان علی بن‌موسی (ع) بودم. دوستی، سنگی را به من نشان داد که به گفته او، واژه «محمد» رویش ثبت شده بود. برخی از مردم آن سنگ را می‌بوسیدند…

زیر لب و به شکلی که فقط آن همراه محترم بشنود، گفتم: «این بت جدیدی است؟»، اما جوانی که سنگ را می‌بوسید، این سخن را شنید و با لحن تندی، پاسخکی به من داد و رفت. باری، مباحثی را به یاد آوردم که روان‌شناسان در قالب پدیده «پاریدولیا» بدان‌ها می‌پردازند. قلم و کاغذی همراهم نبود تا دوستم را در این‌باره توجیه کنم. با چند تکه کاغذ چیزی ساختم و کوشیدم در این‌باره توضیح دهم، اما قداست کلمه «محمد» منقوش بر سنگ، چندان بود که دوستم می‌گفت: «این‌ها که تو می‌گویی در جای خود درست است، اما واژه محمد واضح و روشن روی این سنگ حک شده است». بگذریم! او قانع نشد، اما شاید خواننده گرامی این یادداشت، با خواندن آن، قانع شود.

پاریدولیا، انواعی دارد که پاریدولیای دینی (مذهبی) یکی از رایج‌ترین آن‌ها به شمار می‌رود. «Pareidolia» واژه‌ای یونانی و دوبخشی است: پارا (παρα) به معنای «کنار» و «پهلو» و ایدولون (εἴδωλον) به معنای «صورت» و «شکل» است. این واژه در کاربرد اصطلاحی‌اش، به پدیده‌ای روان‌شناختی ناظر است که گیرنده (انسان) بر پایه عادات ذهنی‌اش، در چیزهای پیرامون خود با توجه به ترکیب خاص آن‌ها، تصویرهایی را می‌بیند. این اصطلاح را به «مفهوم ضمنی» می‌توان ترجمه کرد. شاید شناخته‌ترین نمونه پاردولیای کمابیش مذهبی ـ قدسی برای نسل دهه شصت، دیدن نیم‌رخ امام خمینی در ماه باشد. آن زمان که این نیم‌رخ را به ما نشان می‌دادند و ما به سختی چاله‌ها و تاریکی‌های ماه را به هم وصل می‌کردیم تا آن تصویر را ببینیم، هرگز خبر نداشتیم که در گوشه دیگری از زمین، کسانی تصویر بدی (؟) روی آن می‌بینند.

این پدیده، گونه صوتی هم دارد که شاید شناخته‌ترینش نزد ما ایرانیان، صوت قُمری باشد که کسانی آن را بر اثر همین پدیده ترکیب‌سازی ذهن، «موسی کو تقی» و کسانی آن را «یا کریم» می‌شنوند.
افسانه‌سازی و خرافه‌بافی، نخستین پی‌آمد این ویژگی ذهن آدمی است که البته گاهی بسیار جدی‌تر، تحلیل‌های سیاسی هم درباره‌اش صورت می‌پذیرد؛ چنان‌که کسانی در ریش مرحوم حسن مدرِس بر پشت ده تومانی‌های قدیم، تصویر روباه یا درنده دیگری را می‌دیدند و می‌گفتند دست‌های توطئه‌گران را ببینید که تا کجا دراز شده‌اند یا اینکه بنابر تئوری توطئه، متوهمانه در نشان تجاری کوکاکولا، عبارت «لا محمد لا مکه» را می‌جویند و اصرار می‌کنند نمونه‌ای درخشان از توطئه‌گری کشف کرده‌اند.
چند تصویر زیر، همه از این ویژگی ذهن انسان سرچشمه می‌گیرند؛ زیرا هر کسی بنابر پیش‌فرض‌ها و داشته‌های ذهنی‌اش، چیزی در آن‌ها می‌بیند. حتی درباره نوشته‌ها نیز نباید خرسند و مبتهج شد؛ زیرا فارسی‌زبان آشنا با خط فارسی ـ عربی، فلان کلمه را روی درخت و سنگ و ماه می‌بیند، اما روسی‌زبان، در همان وضعیت ترکیب بصری، چیز دیگری می‌خواند و قِس علی هذا!



دوستی می‌گفت: «یادتان است دو نفر را درباره طراحی اسکناس ده تومانی دست‌گیر کردند؟» من در این‌باره، جُستم و چیزی نیافتم، اما درباره تصویر آقای مدرس بر اسکناس ده تومانی بیش از دو گزینه نداریم:
۱- توطئه‌ای در کار بوده است و کسانی عامدانه روباهی را در ریش ایشان گنجانده‌اند تا بدین شکل به ایشان توهین کنند. بنابراین، شناسایی و دست‌گیر شده‌اند.
۲- توطئه‌ای در کار نبوده است و بنابر اختلال پاریدولیای یاد شده، کسانی توهم کرده‌اند که روباهی در ریش پنهان است، اما به اندازه‌ای بر این نکته تأکید کرده‌اند که مسئولان امنیتی باورشان شده است و آن طراحان نگون‌بخت را دست‌گیر کرده‌اند.
بنابراین، اگر خبر دست‌گیر شدن آنان درست باشد (که من درباره‌اش چیزی به دست نیاوردم)، این دو گزینه را می‌توان حدس زد. این نکته هم گفتنی است که بسیاری از اسکناس‌ها در جهان موضوع بحث بوده‌اند. برای نمونه، ماجرای پیش‌گویی اسکناس‌های ده دلاری را درباره حادثه یازدهم سپتامبر دنبال کنید. شاید شما هم به درستی این شعار باور یابید که «هر اسکناسی، داستانی دارد؛ زیرا هر ذهنی، پیش‌فرضی دارد».
مطالب مرتبط
منتشرشده: 5
  1. محسن سامعی

    سلام و درود خدمت جناب دکتر فردوسی
    و تشکر از جنابعالی برای تفکر در دین
    در فصل های مختلف

  2. shahlamoosavi

    موضوع بسیار مهم و لازمی بود و خیلی خوب واکاوی شده بود .با آرزوی موفقیت هر چه بیشتر برای جناب دکتر فردوسی

  3. مهدی م

    قابل توجه آقای رائفی پور!!

    1. امیر

      بحث ایشان توهم حسی نیست توطئه فرماسونری و صهیونیستهاست. آقای دکتر کرمی هم که مدرک دانشگاهی دارد و دکتر این مملکت است همین ها را در قالب بیوتروریسم می گوید!!!

  4. باید تصورات بی دلیل را مردود دانست ولی احترام به نام پیامبر (صلی الله علیه واله) را نباید با موضوع اول مخلوط نمود. مثال اول در مقاله بالا اب را گل الود و یک باطل را با یک حق مخلوط نمو ده است. تصورات بی دلیل باطل است ولی احترام به پیامبر (ص) واجب.

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.