تصویرگری پیامبر(ص) در سنت و تمدن اسلامی

مرضیه میرزایی

آن چنان که به حق مشهور است سنت نقاشی و شمایل‌نگاری در اسلام، همچون ادیانی مانند مسیحیت جایگاه استواری ندارد، با این حال، نگاره‌های فراوانی از پیامبر به ویژه در دوره‌های میانی و متأخر ترسیم شده است. البته به نظر می‌رسد حرمت تصویر پیامبر، بیشتر به سبب تصور مسلمانان از حرمت خود تصویرگری برگردد تا عدم جواز به تصویر کشیدن پیامبر.

در بین گزارش‌های حدیثی و تاریخی، می‌توان دو روی‌کرد متفاوت به تصویر را پی گرفت. هرچند حرمت تصویر در میان فقیهان و محدثان مسلمان، امر مشهوری است؛ لیکن مواردی نیز از حضور تصویر در زندگی مسلمانان و روایاتی از پیامبر وجود دارد که از آنها می‌توان برداشت جواز کرد. در ماجرای فتح مکه که پیامبر به تخریب بت‌ها و نمادهای شرک در کعبه دست زد، مسلمانان را از نابود کردن شمایل حضرت عیسی و مریم باکره پرهیز داد.۱
روایاتی نیز حاکی از حضور تصویر در زندگی خصوصی پیامبر وجود دارد که به روبالشی حضرت، منقش به تصویر ذی‌روحی اشاره می‌کند.۲ این گونه روایات‌ در کنار حجم روایت‌های فراوانی که از تصویرگری پرهیز می‌دارند،‌ و از شرک برحذر می‌کنند که به حرمت تصویر نیز قابل تسری است، دو روی‌کرد متفاوت نسبت به تصویر را در فرهنگ و سنت اسلامی پدید آورده است که می‌توان به دوره‌های از منع شدید تصویرگری و رشد و گسترش آن دست یافت.
به نظر می‌رسد در دوره‌های آغازین زایش و شکل‌گیری فرهنگ اسلامی و یا دوره‌هایی که شائبه رواج شرک بیشتر بوده است، تصویرگری نیز با ممنوعیت بیشتری روبه‌رو شده است. حتی در دوره اموی، برخی سازه‌های تصرف شده را از مظاهر تصاویر ذی‌روح می‌زدودند؛ ولی در کنار آن نگارگری‌های ذی‌روح دیگری،‌ به ویژه در کاخ‌ها و قصرهای حکومتی مانند الحیر و المُشَتّی پدید می‌آمد. اولگ گرابار،‌ از کلیسایی در شهر کوچک ماعین واقع در ماورای اردن مثال می‌زند که در سال‌های ۷۱۹ – ۷۲۰ میلادی، با کاشی‌هایی با کیفیت متوسط، مجددا تزیین شد، و این تغییرات تحت تأثیر شرایط جدید سیاسی و فرهنگی صورت گرفت؛ زیرا بازنمود موجودات زنده جای خود را به نقوش گیاهی دادند.۳
در مورد تصویرگری چهره پیامبر نیز وضعیت به همین منوال است. روی‌کرد مسلمانان نسبت به تصویرگری پیامبر(ص)، همواره یکسان نبوده است، و در طول تاریخ فکری و هنری مسلمانان، برداشت‌های متفاوتی نسبت به ترسیم تصویر پیامبر وجود دارد. تنها در دوره‌های آغازین اسلامی بوده است که نمی‌توان ردپای متعینی از تصویر پیامبر یافت که شاید بتوان آن را ناشی از کمبود منابع و گزارش‌های تاریخی دانست. با این حال، در دوره‌های میانه، به ویژه در کتاب‌آرایی‌هایی مانند جامع التواریخ، سیر النبی، آثار الباقیه، قصص الانبیاء، معراج نامه و در دوره‌های متأخر، نقاشی‌های دیواری تکایا، سقّاخانه‌ها، امام‌زاده‌ها و دیگر اماکن مردمی، و پرده‌های نقاشی شده در قهوه‌خانه‌ها، کارهایی هنری از تصویر پیامبر اسلام یافت می‌شود، و هر چه به دوران معاصر نزدیک‌تر می‌شویم بر تنوع و حجم آنها نیز افزوده می‌شود.
این نوشتار به سه دوره توصیف‌های واژگانی از چهره پیامبر، نگارگری‌های دوره میانه و نقاشی‌های طبیعی و تقریبا مدرن از چهره پیامبر در دوره متأخر می‌پردازد و بایسته یادسپاری است که تنها ناظر به جهان اسلام است.

روایت‌های تصویری از پیامبر(ص)

به تصریح قرآن کریم، پیامبر رحمتی برای تمام جهانیان است و اسوه‌ای برای آنان معرفی شده است. لذا مسلمانان خالصانه سعی می‌کردند تمام سنت‌ها و اعمال پیامبر را در عمل بازسازی کنند، و بر حفظ آن سنت اصرار داشتند. تعظیم پیامبر و توجه به کوچک‌ترین دقایق رفتار و زندگی شخصی ایشان بسیار مهم بود. مسلمانان می‌خواستند تا درباره شخصیت او و آرایه‌های ظاهری‌اش و سخنانش بیش از پیش کسب اطلاع کنند تا یقین یابند که به روش درست از او پیروی می‌کنند.
بهترین و سریع‌ترین راه برای نشان دادن چهره و شخصیت پیامبر(ص) می‌توانست تصویرگری چهره پیامبر باشد؛ به ویژه که اعراب با شمایل‌نگاری‌های اهل کتاب آشنا بودند و برخی هنرهای تجسمی در میان آنان رواج داشت. اما به دلیل تحذیر از بت‌پرستی یا دلایلی دیگری که نمی‌توان اکنون به قطع درباره آنها سخن گفت، چنین اتفاقی در آن دوره نیافتاد. در واقع، گزارش‌های مشخصی از وجود سنت تصویری در آن دوره نمی‌توان یافت و شاید پژوهش‌های آتی، پرده از این موضوع بردارد. با این احوال، توصیف ظاهری افراد و شخصیت و اخلاق آنها در شعر فراوان دیده می‌شود. در مورد پیامبر اکرم نیز چندین روایت تصویری وجود دارد.
مشهورترین این روایات، توصیف پیامبر(ص) از زبان امام علی(ع) است. درروایتی مشهور از امام علی(ع) توصیفات دقیقی از چهره و اندام ظاهری پیامبر ارایه می‌شود که گویی پرتره‌ای طبیعی از پیامبر ارایه می‌دهد. در روایتی به نقل از ابن هشام و ترجمه رفیع‌الدین همدانی آمده است: «امیرالمؤمنین چون صفت پیغمبر کردی، گفتی: نه درازی باریک بود و نه کوتاهی خُرد، بلکه میانه این هر دو بود، راست اندامِ تمام پشت، موئی داشت نه جعدی جعد و نه تیزی تیز، میانه این هر دو بود، نه کِر و نه تیز، روئی داشت نه گرد و نه برآمده چون روی فربهان، و نه خشک و نزار چون روی نحیفان، بلکه روی گرد بقاعده بود، سپید و روشن و لطیف. چشمی داشت سپیده‌ها سپید و سیاهه‌ها سیاه، مژگانی راست به هم در رسته، دراز و بسیار و استخوان اعضاهای وی بزرگ و قوی، میان شانه وی گشاده و میان خط نافش باریک، موی اندامش خرد و تنک، انگشتانش، هم از آن دست و هم از آن پای، درشت و بزرگ؛ کفهای وی نرم چون حریر بود، و چون از جای خود برخاستی و می‌رفتی، از چستی همانا که مرغ بود که می‌پرید، و چون التفات کردی به یک بار التفات کردی، نه چون رعنایان سرخو هله داشتی، و در میان دو کتفش مهر نبوت بودی.»۴
وصف زیبایی جسمانی پیامبر را می‌توان پراکنده در بسیاری دیگر از این دست روایت‌های تصویری یافت. این گونه روایت‌ها بسیار بعدتر دستمایه خلق آثار هنری به نام «حلیه النبی» می‌شوند که جلوتر به آن خواهیم پرداخت. در واقع، در روزگار قدیم مجموعه‌هایی از متونی که آن را دلایل النبوه یا شمائل (شمائل از نظر لغوی به معنای شرح خصایل عالی و جمال ظاهری پیامبر است) می‌خواندند، جمع‌آوری شد.
دو کتاب از نخستین نمونه‌های دلائل، یکی به قلم ابونعیم اصفهانی (۴۳۰ هـ.ق) و دیگری به قلم ابوبکر احمد بن حسین بیهقی (۴۵۸ هـ.ق) است که به سیره و شرح زندگانی پیامبر می‌پرداختند. حدود دویست سال قبل از بیهقی، ابوعیسی ترمذی (۲۷۹ هـ.ق) اولین کتاب مبنا را درباره شمایل مصطفی تألیف کرد که در آن با ذکر جزییات بسیار به توصیف هیأت ظاهری و فضایل اخلاقی(ص) پیامبر پرداخته است.

نگارگری‌ها و کتاب‌آرایی‌ها از پیامبر(ص)

هنرمندان مسلمان در دوره میانه، چهره و پیکر پیامبر(ص) را در نقاشی‌ها و نگاره‌های خود، به تصویر می‌کشیدند که نمونه‌های فراوانی برای آنها می‌توان یافت. گاه تصویر پیامبر به طور کامل و گاه با کشیدن پرده یا شعله آتشی بر چهره مبارک ایشان ترسیم می‌شد.
با رصد کردن نگارگری‌های پیامبر(ص) در سنت هنر اسلامی، دو دوره ایلخانی و تیموری در قرن سیزدهم و چهاردهم میلادی بروز خاصی دارند، و بر اساس اسناد موجود، در این دوره‌ها،‌ برخی کتاب‌های تاریخی، کتاب‌آرایی شدند و وقایع صدر اسلام در قالب نقاشی‌های نگارگری، ارایه شد. سنت نگارگری تاریخ اسلام تا دوران عثمانی ادامه یافت که در این جا به چند اثر ویژه و برتر اشاره می‌شود.
چهره پیامبر برای اولین بار در کتاب جامع التواریخ نگارگری شد. پروژه نسخه‌پردازی و مصورکردن کتاب جامع‌التواریخ، اثر رشیدالدین فضل‌الله همدانی، وزیر غازان خان ایلخانی، مهم‌ترین اثر نگارگری دوره ایلخانی است، که در چندین بخش و نسخه مصور شده است. در وقف‌نامه ربع رشیدی ثبت است که در کتابت‌خانه ربع رشیدی هر سال دو نسخه از این کتاب، یکی به عربی و دیگری به فارسی، کتابت می‌شده و نسخه عربی را به بلاد عربی و نسخه فارسی را به بلاد فارسی‌زبان می‌فرستادند. در بسیاری از نگاره‌های این نسخه ارزشمند، عناصر هنر بیزانسی متأثر از نگاره‌های مسیحی، عناصر هنر دوره چینی، متأثر از فرهنگ و طومارهای نقاشی دوره تانک چینی، فرهنگ مذهب بودایی و عناصر هنر ایرانی و اسلامی که از دور‌ه‌های گذشته به ویژه مکتب بغداد بین‌النهرین به یادگار مانده، به خوبی در کنار یک‌دیگر مورد استفاده قرار گرفته‌اند. شکل طوماری و چینی نگاره ها در کنار خطوط خشک و ضخیم لباس‌های بیزانسی و ترکیب‌بندی ایرانی نگاره‌ها، مجموعه‌ای منحصر به فرد از این نسخه را در دوره ایلخانی به نمایش می‌گذارد.۵
از نکات مورد توجه و مهم این اثر، توجه به مضامین مذهبی، به ویژه مضامین اسلامی و مصورکردن چهره پیامبر(ص) است که تا قبل از دوره ایلخانی مورد توجه نبوده است. چهره پیامبر (ص) در هیچ‌کدام از تصاویر پوشیده نیست، و این اقدام، نخستین گام در به تصویر کشیدن زندگی پیامبر(ص) و ائمه(ع) بود که تجلی و گسترش آن‌ها در دوره‌های بعد، به خوبی مشاهده می‌شود.
هنرمندان جامع التواریخ مجبور بودند برای تصویر مضامین گوناگون به سرعت کار کنند و از تیپ‌های خاص برای چهره‌های تکراری بهره بگیرند و به همین دلیل،‌ چهره‌ها مشابه هم از آب درآمده و حالت آرمانی پیدا کردند. اما در بعضی موارد،‌ نقاشان به ناگزیر ترکیب‌بندی‌های اصیلی را تولید کرده‌اند و این البته یا به دلیل فقدان الگوی پیشین و یا به سبب درخواست حامی نسخه بوده است. مثلا در تصاویری که از زندگی پیامبر اسلام ترکیب‌بندی‌های زیبا و بدیعی اجرا شده است.۶

نگارگری حل مناقشه جا زدن حجر الاسود توسط پیامبر از کتاب جامع التواریخ

نگاره پیامبر(ص) سوار بر براق در معراج از کتاب جامع التواریخ

نمونه‌های دیگر نگارگری‌ چهره پیامبر را می‌توان در معراج‌نامه‌ها یافت. معراج‌نامه به نگارگری‌های ایرانی گفته می‌شود که معراج (سفر پیامبر از مسجدالاقصی به آسمان) را به تصویر کشیده‌اند. دوره رواج معراج‌نامه از ایلخانان آغاز شد و به دوران قاجاریان ختم شد. قدیمی‌ترین معراج‌نامه موجود، در کتاب جامع‌التواریخ یافت می‌شود.۷ معراج‌نامه میرحیدر، به تاریخ ۸۴۰ هجری یکی دیگر از این دست کتاب‌ها است که در مکتب هرات اجرا شده است. معراج‌نامه میرحیدر با طلا و رنگ آبی کار شده و در کاربست رنگ و طلا در آن امساکی صورت نگرفته است. در صحنه‌های مکاشفه از آسمان آبی با ستارگان طلایی و ابرهایی از نوع ابر چینی استفاده شده است و بیش از حد، حالت تزیینی یافته است. پیکره‌ها وقار و متانت خاصی دارند. چهره‌ها صاف و گویا است و سایه جامه‌ها با رنگ‌های تند و گرم صورت گرفته است.۸
کتاب صبحه‌الاخبار،‌ اثر درویش محمد بن شیخ رمضان، متعلق به قرن یازدهم هجری (شانزده میلادی)،‌ نمونه متاخری نیز از این دست نگارگری‌ها است که در واقع کتاب تاریخ جهان به صورت تبارشناسی است و از آفرینش حضرت آدم تا سلطان محمد چهارم عثمانی را در برمی‌گیرد. در این کتاب همه پیامبران و اولیا در کنار پادشاهان مانند شاهان ایرانی و مغول و… نگارگری شده‌اند. تنها چهره پیامبر(ص) است که در این میان با پرده سفیدی پوشانده شده است.۹

نمونه‌ای از صفحات کتاب صبحه‌الاخبار که شجره حضرت نوح را به تصویر در آورده است


تصاویر طبیعی و شمایلی از پیامبر

در دوره متأخر که سنت نگارگری تا حد زیادی از بین رفته بود، روی‌کردهای بسیار متفاوت‌‌تری نسبت به تصویرگری پیامبر اکرم وجود دارد. از یک طرف،‌ جریان حلیه‌نویسی در قرن دوازدهم هجری شکل می‌گیرد که از همان خاستگاه حرمت تصویر پیامبر برخاسته بود و از طرف دیگر، تصویر پیامبر در پرده‌های نقالی، نقاشی‌های دیواری تکایا، سقّاخانه ها، امامزاده‌ها، و حتی تابلوها و پوسترهایی به طبیعی‌ترین شکل ترسیم می‌شود.
نقاشی‌های قهوه‌خانه‌ای: نقاشی قهوه‌خانه،‌ اصطلاحی است برای نامیدن نوعی نقاشی روایی که تکنیک رنگ و روغن و سوژه مذهبی یا رزمی و گاهی بزمی دارد و در دوران جنبش مشروطیت، با اثرپذیری از نقاشی طبیعت‌گرای رایج در آن زمان،‌ توسط هنرمندانی مکتب ندیده، نقاشی می‌شد. تعدادی از منابع،‌ سابقه نقاشی قهوه‌خانه را به دوره صفوی می‌رسانند و گسترش تشیع را عامل رواج آن به حساب می‌آورند. با بررسی گسترده موضوع، می‌توان دریافت که ریشه‌های این نوع نقاشی، البته به دوره صفوی برمی‌گردد، ولی نقاشی این نوع پرده‌ها و استفاده کاربردی از آنها مربوط به دوره قاجار، به ویژه دوران مشروطه‌خواهی است.۱۰
این نقاشی‌ها بیشتر در پرده‌خوانی‌ها به کار می‌رفتند. ساختار پرده خوانی بر دو رکنِ «پرده» و «پرده خوان»، استوار است. پرده پارچه‌ای است که یک یا چند رخداد مصیبت بار خاندان پیامبر(ص) بر آن نقش شده‌است. موضوعِ اصلی این نقش‌ها، واقعه کربلا و حوادث پیش و پس از آن بوده، اما رفته رفته داستان‌های اخلاقی پندآموز مانند جوانمرد قصاب و برخی تصاویر و نقاشی‌های مربوط به روایات و داستان‌های دینی و مذهبی مانند بهشت و جهنم، عاق والدین نیز به آن افزوده شده‌است.۱۱ به طور نمونه پرده قیامت که از جمله سرگرمی‌های مردم بود، پرده نقاشی شده بزرگی بود که معمولا اوضاع و احوال و خصوصیات دوزخ را به زعم تصویرپرداز مجسم می‌گردانید و پیامبر و معصومان و یارانشان و دیگر بهشتیان در کنار صحنه‌هایی از بهشت و جهنم ترسیم می‌شدند.
صورت‌های منقوش بر پرده، به دو گروه اولیا (نیکان) و اشقیا (بدان) تقسیم می‌شود. نقش سیمای اولیا بر پرده متفاوت است: پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) در هاله‌ای از نور یا در نقاب تجلی می‌یابند، و برخی فرزندان و یاری کنندگان ایشان، بدون هاله نور و نقاب، با رنگ‌های متناسب باورهای مذهبی و زیبا نقش می‌گیرند. در مقابل، اشقیا بسیار زشت و حتی هیولاگونه ترسیم می‌شوند. اسب‌ها نیز با توجه به شخصیت صاحبانشان نقش می‌گیرند.۱۲

یک نمونه از پرده‌های روز قیامت که حضرت محمد در گوشه بالا سمت راست سوار بر شتر به تصویر کشیده شده است

حلیه‌های شریفه: حلیه نوعی تذهیب و خوش‌نویسی اوصاف پیامبر است که در میان مسلمانان، حکم شمایل مسیحی را دارد و مسلمانان از آن تبرک می‌جستند. حلیه‌نویسان بنا به باور حرمت شمایل‌نگاری در اسلام، نوشته‌هایی به خط خوش مشتمل بر وصف پیامبر را جایگزین شمایل رایج در میان مسیحیان کردند. حلیه‌نویسی در بین عثمانیان رواج داشته است. هنرمندان ایرانی چندان تحت ‌تأثیر این سنّت در فرهنگ عثمانی نبودند و نمونه‌های اندکی از حلیه پدید آورده‌اند.

در حلیه‌نویسی، خطاطان عثمانی محبت خود را به پیامبر اسلام ابراز می‌کردند. آنان براساس حدیث «استشفوا بالحلیه»، تحریر حلیه شریف پیامبر را مبارک می‌دانستند و نیز اعتقاد داشتند هر جا حلیه پیامبر (یا حلیه شریف، حلیه نبی، حلیه سعادت) باشد، نه فقط آنجا را از گزند آفاتی چون زلزله و آتش‌سوزی و قحطی حفظ می‌کند، بلکه موجب آرامش و رفاه و برکت ساکنان آنجا خواهد شد. حتی بر این باور بوده‌اند که حلیه در روز رستاخیز شفیع افراد خواهد شد، و با نصب حلیه بر تخته و بعدها مقوا، دیوار اماکن مقدس، محل کسب و کار و خانه‌ها را مزیّن می‌کردند. خوشنویسان، حلیه پیامبر را بر اساس روایتی از حضرت علی(ع) در وصف پیامبر می‌نوشتند.۱۳
حافظ عثمان(متوفی ۱۱۱۰) را مبدع حلیه نویسی دانسته‌اند. او در واقع، خوشنویسی را به سیره‌نویسی پیوند داد. وی بیش از چهارصد حلیه نوشته که بسیاری از آنها موجود است. ظاهراً حافظ عثمان در ابتدا حلیه‌ها را فقط به خط نسخ و در اندازه‌ای می‌نوشت که بتوان در جیب گذاشت. نخستین نمونه حلیه به ابعاد ۱۴ در ۲۲ سانتیمتر در چهار ستون در سطور افقی به خط نسخ با ترجمه ترکی به همان خط اما بسیار نازک‌تر نوشته شده است، به گونه‌ای که ترجمه ترکی هر عبارت در سطر مورب با اصل افقی آن به‌ شکل مثلث می‌آمد. پس از آن، حافظ عثمان متن عربی روایتی از حضرت علی(ع) را درباره ویژگی‌های جسمانی پیامبر کتابت کرد. گفته شده که نوشتن حلیه و طرح آن را پیامبر در عالم معنا به او امر کرده است.۱۴

دو نمونه از حلیه‌های شریفه در قرن هفدهم و هجدهم میلادی. حلیه سمت چپ توسط حافظ عثمان پدید آمده است

نقاشی‌های طبیعی: از دیگر اتفاقات جالب توجه در تاریخ تصویرنگاری پیامبر اکرم، نقاشی‌های طبیعی از چهره پیامبر با توجه به تصور رایج در ذهنیت مسلمانان از چهره مبارک ایشان است. در این میان می‌توان به انبوهی از پوسترها و تابلوهای نقاشی و تابلو‌فرش‌ها اشاره کرد. یکی از مهم‌ترین و پربسامدترین این تصاویر، تصویر دوران جوانی پیامبر است که ادعا می‌شود بحیرای راهب در سفری که حضرت به همراه عمویش ابوطالب به شام داشت، آن را کشیده است. علی‌رغم انتشار گسترده این تصویر در میان ایرانیان، درستی این ادعا در معرض تردید قرار داشت، تا این که در سال ۲۰۰۶ راز آن توسط پیر سانلیور و میشلین سانلیور دومون، نویسندگان مقاله «The Story of Picture: Shiite Depictions of Muhammad» کشف شد.
رادولف لنهرت، عکاس اروپایی در سال ۱۹۰۴ به عنوان عکاس به تونس آمد تا افزون بر بیابان، تپه‌های شن روان، بازارها و مناطق محلی تونس، از مردم آن سرزمین نیز تصاویری تهیه کند. وی مجموعه تصاویری نیز از پسران و دختران نابالغ جوان دارد که سنی بین کودکی و نوجوانی و چهره‌ای بین زن و مرد داشتند. این تصاویر معمولا مطابق سلیقه مشتریان اروپایی تهیه شده بود که تصویری وسوسه انگیز و وهم‌آمیز از شرق ارایه می‌کردند. اکثر این عکس‌ها، به صورت کارت پستال از سال ۱۹۲۰ در آلمان چاپ شده و در مصر پخش شده است.
هیچ شکی نیست که یکی از عکسهای لنهرت، مدل نقاشی تصویر پیامبر شده است. در واقع نمی‌توان گفت چه انگیزه‌ای از این کار بوده است. تصویر نمایشگر چهره یک نوجوان خندان است، با دهانی نیمه باز، عمامه‌ای بر سر و گل یاسمنی بر گوش. نام این تصویر در کارهای عکاس، محمد درج شده بود. کارت پستال‌های فراوانی دیگری نیز از این تصویر تهیه شده بود که عناوین دیگری از قبیل احمد، جوان عرب و غیره بر آن‌ها درج شده بود، و شاید همین موضوع، باعث اشتباه برخی نقاشان مسلمان شده باشد.
در نقاشی‌های که از این تصویر انجام شده و به پیامبر نسبت داده شده است، اصلاحاتی روی تصویر انجام شده و از فریبندگی چهره نوجوان چیزهایی نگه داشته شده است ولی از زیبایی جذاب آن کاسته شده است. شانه سمت چپ اندکی با پارچه پوشانده شده است و دهان و چشمها اندکی اصلاح شده است. به طور کلی می‌توان گفت که هنرمندان ایرانی سعی کرده‌اند جنبه های زیبا پسندانه تصویر لنهرت را کاهش دهند و تصویر را از حالت جذاب خارج نموده، به آن زیبایی مقدسی ببخشند.
چنان چه مشهور است نقاشی مذکور بر تاقچه اتاق شخصی امام خمینی نیز قرار داشت۱۵ و بسیاری دیگر از مسلمانان، فارغ از دعوای درستی یا نادرستی انتساب این عکس به پیامبر، به آن علاقه داشتند. هرچند برخی از کارشناسان مسلمان، در همان سال‌های دهه نود میلادی نسبت به صحت این نقاشی تردید داشتند، با این حال، همین که نقاشی مذکور را با روایت‌های موجود از چهره پیامبر منطبق می‌دیدند، برایشان کفایت می‌کرد.۱۶ گویا ترسیم چهره‌ای واقعی و قدسی از پیامبر دیگر حساسیت‌های گذشته را از دست داده بود.

نقاشی منسوب به حضرت محمد(ص)        پوستر چهارده معصوم در دست کودکی مسلمان

۱) أَنَّ النَّبِی صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ دَخَلَ الْکَعْبَهَ یوْمَ الْفَتْحِ وَفِیهَا صُوَرُ الْمَلَائِکَهِ وَغَیرِهَا، فَرَأَى صُورَهَ إِبْرَاهِیمَ، فَقَالَ: «قَاتَلَهُمُ اللَّهُ، جَعَلُوهُ شَیخًا یسْتَقْسِمُ بِالْأَزْلَامِ» . ثُمَّ رَأَى صُورَهَ مَرْیمَ، فَوَضَعَ یدَهُ عَلَیهَا، وَقَالَ: «امْحُوا مَا فِیهَا مِنَ الصُّوَرِ إِلَّا صُورَهَ مَرْیمَ» (اخبار مکه، ابوولید ازرقی، ج ۱، ص ۱۶۸ و ۱۶۹)
۲) برای نمونه نک: ثم قالت: خرج رسولُ الله -صلى الله علیه وسلم- فی بعض مغازیه ، وکنت أَتَحَینُ قُفُوله ، فأخذت نَمَطا کان لنا ، فسترته على العَرْض ، فلما جاء استقبلتُه ، فقلت: السلام علیک یا رسول الله ورحمه الله وبرکاته ، الحمد لله الذی أَعَزَّکَ وأَکرمک، فنظر إلى البیت فرأَى النَّمَطَ ، النَّمَط ، فلم یردَّ علی شیئا ، ورأیتُ الکراهیه فی وجهه ، فأتى النمط حتى هتکه، ثم قال: إن الله لم یأمرنا فیما رزقنا أن نکسوَ الحجاره واللَّبِنَ ، قالت: فقطعته، فجعلته وِسادَتین ، وحشَوتُهما لیفا ، فلم ینکِر ذلک علی.
۳) شکل‌گیری هنر اسلامی، اولگ گرابار،‌ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران،‌۱۳۷۹، ص ۱۰؛ جهت بررسی نمونه‌ای از مستندات روایی این روی‌کرد مسلمان نک: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ تَمَاثِیلِ الشَّجَرِ وَ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ فَقَالَ لَا بَأْسَ مَا لَمْ یکُنْ شَیئاً مِنَ الْحَیوَانِ. المحاسن، ابوجعفر برقی، دار الکتب الاسلامیه، قم،‌ ۱۳۷۱، ج‌۲، ص: ۶۱۹)
۴) سیرت رسول الله، ج۱، ص ۳۹۸ – ۳۹۹.
۵) برای مطالعه بیشتر نک: بررسی مضامین مذهبی در نسخ خطی جامع التواریخ، فاطمه صداقت، دو فصلنامه علمی – پژوهشی مطالعات هنر اسلامی، شماره دهم، بهار و تابستان ۱۳۸۸؛ نگارگری ایرانی: پژوهشی در تاریخ نقاشی و نگارگری ایران، یعقوب آژند، سمت،‌ تهران، ۱۳۸۹، ج ۱،‌ ص ۱۴۵ -۱۴۷.
۶) نگارگری ایرانی: پژوهشی در تاریخ نقاشی و نگارگری ایران، یعقوب آژند، سمت،‌ تهران، ۱۳۸۹، ج ۱،‌ ص ۱۴۷.
۷) http://www.iranicaonline.org/articles/meraj-ii-illustrations
۸) نگارگری ایران،‌ ج ۱،‌ ص ۲۴۴.
۹) From the Literal to the Spiritual: The development of the Prophet Muhammad’s Portrayal from ۱۳th Century Ilkhanid Miniatures to ۱۷th Century Ottoman Art, Vijdan Ali, EJOS, IV (۲۰۰۱).
۱۰) هنرمند ایرانی و مدرنیسم، کامران افشار مهاجر،‌ دانشگاه هنر، تهران، ۱۳۸۴، ص ۱۶۳
۱۱) جابر عناصری، درآمدی بر نمایش و نیایش در ایران، تهران، ۱۳۶۶، ص ۱۹۵.
۱۲) جابر عناصری، درآمدی بر نمایش و نیایش در ایران، تهران، ۱۳۶۶، ص ۱۹۹.
۱۳) دانشنامه جهان اسلام، ج ۱۴،‌ ص ۶۴۹۰،‌ مقاله حلیه‌نویسی.
۱۴) همان.
۱۵) ماه نامه پاسدار اسلام، سال نهم، ش ۱۰۵.
۱۶) ر.ک: کیهان بچه ها، ش ۵۸۱، سیزدهم فروردین ۱۳۷۰.

آن چنان که به حق مشهور است سنت نقاشی و شمایل‌نگاری در اسلام، همچون ادیانی مانند مسیحیت جایگاه استواری ندارد، با این حال، نگاره‌های فراوانی از پیامبر به ویژه در دوره‌های میانی و متأخر ترسیم شده است. البته به نظر می‌رسد حرمت تصویر پیامبر، بیشتر به سبب تصور مسلمانان از حرمت خود تصویرگری برگردد تا عدم جواز به تصویر کشیدن پیامبر.

مطالب مرتبط
منتشرشده: 3
  1. حسن

    ضمن تشکز از مطلب خوب تون ولی میخواستم تذکرا عرض کنم که اون عکس نوجوانی منتسب به رسول خدا مظابق اسناد تصویر یک نوجوان تونسی است که با کمی تغییرات به نام رسول خدا در اختیار مسلمانان قرار گرفته است.

    1. فرهاد

      جان اون کسی که عکس رو گرفته در واقع خواسته عینه اون نقاشی نوجوانی محمد ص در بیاره.وگرنه اون نقاشی که منتسب به نوجوانی  حضرت محمد ص هست واقعا در موزه لوور قرار داره و واقعا هم به قدمت زمان پیامبر برمیگرده..گفته میشه نقاشی برای اون دوره هست حتا جایی خوندم که یکی از خانومها که پولدار و در همون کاروان سفری بود و از چهره محمد ص خوشش اومده بود دستور کشیدن نقاشی رو داده.چون در اون زمان فقط خانواده های پولدار و سرشناس میتونستن نقاشی و مجسمه از خود داشته باشن..ممکنه اون خانوم خدیجه بوده که با محمد ص هم ازدواج کرد و بسیار بسیار ثروتمند و سرشناس بود

  2. t. jack

    ممنون. متن کاملا بیغرض و بدور از جبهه گیری نوشته شده بود . تحقیق کاملی بود که سیر کامل اتفاقات رو نشان میداد. در کل بدون نقص و عالی

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.