متفکرانِ عرب و ماجرای حجاب | مهدی دلیر

ماجرای زن و نحوه مواجهه با آن، یکی از دغدغه های نواندیشان بوده است. در جهان عرب نیز این مواجهه صورت پذیرفته است. یکی از عمده ترین مباحث پیرامون زن، در مسأله حجاب بوده است.

متفکرانِ عرب و ماجرای حجاب

رفاعه طهطاوی(1801-1873) از نخستین نواندیشانی بود که به این موضوع پرداخت. او نویسنده مصری بود. او را به عنوان یکی از اولین نوگرایانِ جهان اسلام می شناسند. راجع به فرهنگ و تمدن غرب سخن می گفت و جوامع اسلامی را به آن ترغیب می کرد.

می کوشید به نوعی تفاهیم میان سنت اسلامی و مسیحی ایجاد کند. او در خصوص حقوق زنان هم کتابی نوشت. کتابش «التلخیص الابریز الی تخلیص باریز» نام داشت. این کتاب حاصل سفرش به پاریس بود. وی در آنجا دیده بود که عفافِ زنان لزوماً با پوشش و ماندن در کنج خانه بوجود نمی آید.

طهطاوی در این کتاب در خصوص حجاب هم سخن گفت. مدعی شده بود که حجاب امری کاملاً شخصی است. در جامعه نمی توان در خصوص حجاب امر و نهی کرد. او به آیات قرآنی هم استناد داد. می گفت که با توجه به برخی آیات قرآنی که به برابری زن و مرد حکم کرده است، برابری و همسانی زن و مرد در فعالیتهای اجتماعی را نیز باید مورد توجه قرار داد.

او در تعبیری گفت که: «اگر بپذیریم که از نظر اسلام، حجاب بر زن مسلمان واجب است، هرگز نمی توانیم قبول کنیم که این حکم، اجتماعی هم هست. چرا که بین حجاب و پویایی جامعه و بین بی حجابی و انحطاط جامعه هیچ ارتباطی وجود ندارد».[1]

قاسم امین و حجاب

این نگرش در دیگر نواندیشان عرب هم اثر گذاشت. قاسم امین(1863-1908) از آن جمله بود. او در مصر زاده شده بود. اما برای تحصیل به فرانسه رفت. او به نحو جدی در موضوع زنان به تحقیق پرداخت. معتقد بود که تربیت زنان پایه همه چیز است. راه به ایجاد یک جامعه سالم می برد.

او کتابی تحت عنوان «آزادی زن» نوشت. شیخ محمد عبده و سعد زغلول او را در این کار کمک کردند. کتاب او به انگلیسی هم ترجمه شد. او در این کتاب، در خصوص حجاب سخن گفت. گفت آنچه راجع به حجاب اسلامی رایج شده، از اسلام نیست. انتقادهای تندی علیه او شد.

وی اما مدعی بود که دعوت به آزادی زن به معنای خارج شدن از دین نیست. مصطفی کامل -رهبر حزب ملی- به او حمله کرد و افکار او را با استعمارِ انگلیس مرتبط دانست. یکی از اقتصاددانان مصر به نام طلعت حرب نیز کتابی نوشت تحت عنوان «حرف آخر در رابطه زن و حجاب». در آنجا به این ایده ی قاسم امین پاسخ داد و گفت: «برداشتن حجاب و ادغام زن و مرد در مسائل اجتماعی آرزوهایی اروپایی هستند.»

قاسم امین دو سال بعد، کتاب «زن نوین» را نوشت و برخی منتقدان را پاسخ گفت. او مدعی بود که در قرآن دلیلی بر اینکه زنان باید روی خود را بپوشانند وجود ندارد. او حجاب مطرح شده در قرآن را ویژه زنان پیامبر می دانست و نه سایر زنان مسلمان.

وی در تعبیری گفته بود که در شریعت، گفتاری درباره ضرورت رعایت شکل کنونی حجاب وجود ندارد. بلکه عادتی است که مسلمانان آن را از ملتهای دیگر گرفته اند و آن را پسندیده و در آن زیاده روی کرده اند. سپس رنگ و بوی دین به آن داده اند. در حالی که در دین نشانی از آن یافت نمی شود.[2]

محمد شحرور و حجاب

این ایده ها رفته رفته جای خود را در میان جریانهای نواندیشی باز می کرد. محمد شحرور (1938-2019) روشنفکر اهل سوریه هم به موضوع زنان و ماجرای حجاب توجه کرد. او تحصیلاتِ دانشگاهی یا حوزوی در خصوص اسلام نداشت. مهندس بود.

اما فردی خود آموخته بود. سیزده کتاب در زمینه اسلام شناسی منتشر کرده بود. عمده تأملاتِ او در خصوص قرآن بود. نگاهی ویژه به قرآن داشت. او در خصوص حجاب زنان هم معتقد بود که این امری کاملاً شخصی است. می گفت که حکمی در خصوص حجاب در عرصه ی اجتماع در قرآن وجود ندارد.

او ماجرای حجاب در جهان اسلام را ناشی از یک فهم ناصحیح از قرآن می دانست. می گفت که تفسیرهای ناصحیح از آیات، سبب شده تا ماجرای حجاب به یک مشکل و معضل در جهان اسلام بدل شود.[3]

محمد سعید العشماوی و حجاب

محمد سعید العشماوی(1932-2013) هم دیگر متفکری بود که در موضوع حجاب به بحث پرداخت. او مدعی بود آیاتی که توصیه به حجاب می کند، مختص به زنانِ پیامبر است. تعمیم آن به همه ی زنانِ مسلمان جایز نیست.[4]

سید محمود علی القمنی (1947-2021) هم از نواندیشانِ متأخر مصری بود که به این موضوع پرداخت. او حجاب اسلامی را باور نداشت. وی مباحث مبسوطی در خصوص حقوق زنان در اسلام داشت. در خصوص حجاب هم معتقد بود که منظور از حجاب، پوشیدنِ سر نیست.

او می گفت که این طرز پوشش از همان ابتدا برای محافظت از سر در برابر سرما و گرما وجود داشته است. وی با تحلیلی که از آیاتِ قرآنی ارائه می داد، می گفت که قرآن حجاب را برای زنِ مسلمان واجب ندانسته و هیچ اشاره ای به آن نمی کند. او مدعی بود که بر فرض که حجاب به عنوان یک واجب دینی مورد تأکید دین باشد، منظور از آن، پوشاندنِ سر نیست. بلکه پوشش بدن منظور است و نه چیزی غیر از آن.

او حجابِ مطرح شده در اسلام را دارای سویه های سیاسی می دانست. می گفت که حجاب اختراعِ اسلام گراهاست. وی رویکرد اخوان المسلمین و شیخ یوسف قرضاوی را در خصوص حجاب مورد نقد قرار می داد. او می گفت که اسلام گراها می خواهند با توسل به حجاب، زن را از مرد دور نگه دارند و در زمانه ای که محال است زنان را از مردان جدا کرد، بر جدایی تأکید کنند.[5]

جمال البنا و مسئله حجاب

جمال البنا(1920-2013) هم از متفکرانی بود که به موضوع حجاب پرداخت. او برادرِ حسن البنا -بنیان گذار اخوان المسلمین- بود. او دیدگاههای نواندیشانه ای نسبت به دین داشت. معتقد بود که تعالیمِ دینی را می باید برای عصرِ امروز مورد بازخوانی قرار داد.

وی مدعی بود که بسیاری از احکامی که به نام دین وضع شده، برگرفته از ساختار جامعه صدر اسلام بوده و با آداب و رسوم آن زمان انطباق دارد. او با همین رویکرد به مواجهه با حقوق زنان هم می پرداخت. وی در خصوص حجاب نیز مدعی بود که یک واجب شرعی نیست.

بلکه سنتی مربوط به یک زمان و مکان خاص بوده است. او می گفت که زنِ امروز، هیچ نیازی به حجاب ندارد. چرا که حجاب، زندگی او را مختل می کند. وی با استناد به آیات قرآنی هم می گفت که واجب بودن حجاب برای زن وجود ندارد. او می گفت که حجاب بر اسلام تحمیل شد؛ در حالی که اسلام حجاب را بر کسی تحمیل نکرد.

جمال البنا می گفت که موی زن عورت نیست و او می تواند در تنهایی نیز بدون حجاب نماز بخواند. او مدعی بود که در برخی آیاتِ قرآنی حجاب به معنای پرده یا دیوار برای گرفتن اجازه مطرح شده است، نه لباس یا یک عبای مشخص. وی ابراز تأسف کرده بود که چرا اعراب نتوانسته اند نوگرایی اسلامی را در خصوص زن بپذیرند.

او در مصاحبه ای گفته بود که هر دختر و یا زنی حق دارد اگر دوست داشت، در خیابان یا هر جای دیگری حجاب یا نقاب بپوشد؛ اما اگر می خواهد وارد دانشگاه یا جای مخصوصی شود، باید تابع قوانین آنجا باشد. وی اگر چه می گفت که باید به قوانین هر جا احترام گذاشت، اما مدعی بود که از متون دینی وجوب حجاب استنباط نمی شود.

او در تعبیری گفته بود که: «حجاب دو هزار سال قبل از اسلام نیز وجود داشته است. پس صرفاً اختصاص به دین اسلام نداشته است». او مدعی بود که نقاب در زمان رسول خدا(ص) وجود نداشته و صورتِ زنان مشخص بوده است.

وی می گفت زنان در نماز، حج و جنگها شرکت داشتند و پیامبر به آنها دستوری درباره پوشیدن چهره نداده است. وی ابراز تأسف کرده بود که این پوشش سخت گیرانه و استفاده از نقاب باعث شده برخی افراد، زنان و دخترانِ خود را قبل از سن بلوغ مجبور به حجاب کنند.[6]

این رویکرد نواندیشان جهان عرب، البته شایسته ی نقد است. عمده توجه این نواندیشان بر قرآن است و کمتر نظری به روایات دارند. رویکرد این متفکران اما در خور توجه است. نمی توان نسبت به آن بی تفاوت بود. این نظریات، اثراتی در جوامع اسلامی بر جای گذاشته است. می توان به نقد منصفانه ی آن پرداخت و ماجرای حجاب را مورد تحلیل دقیقتری قرار داد.

 

پی نوشت‌ها

[1] رفاعه طهطاوی، تخلیص الابریز الی تلخیص باریز، نقل از جایگاه زنان از دیدگاه ادیبان نواندیش مصر نوین، حسن دادخواه و دیگران، پژوهش نامه زنان، سال چهارم، ش دوم، صص 73-83

[2] محمد عماره، قاسم امین، ص 354

[3] رک: محمد شحرور، الکتاب و القرآن

[4] رک: محمد سعید العشماوی، حقیقه الحجاب و حجیته الحدیث

[5] سید القمنی، مکانه الحجاب بین فضائل العرب

[6] رک: جمال البنا، الحجاب

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.