به بهانه دیدار پاپ و آیت‌الله سیستانی؛ هدف از اختلاف‌افکنی درون شیعی چیست؟

محمد قطرانی

باید در کشوری جنگ زده زندگی کنی که طعم تلخ سالیان طولانی ناامنی را چشیده، سالهای بسیار زیادی هیچ گاه در صدر رسانه های دنیا نباشی جز در حالتی که قدرتی اجنبی تو را اشغال کرده یا داعشی به جان تو افتاده باشد؛ باید در این چنین سرزمینی زندگی کنی و بعد ببینی اگر شخصیتی بین المللی وارد کشورت شود چه احساسی به تو دست می­دهد. باید زیستت در چنین بلدی باشد تا بفهمی که آن چیزی که شاید برای دیگر آدمیان موردی عادی و پیش­پا افتاده باشد، می­تواند برای انسانی دیگر دست نایافتنی و چه بسا رویا دیده شود؛  ورود پاپ به عراق می­تواند نمادی شود برای انسان عراقی که رو به آرامش آورده؛ رو به یک کشوری عادی که دیگر دستان خشونت و جنگ به صورتش چنگ نمی­زند. لذا اگر برادر عراقی ما خوشحال است، ما هم به خوشحالی او خرسندیم و به او تبریک می­گوییم و از اعماق جان برای عراق عزیز صلح، عافیت و عزت می­خواهیم. البته نه این که پاپ بخواهد برای عراق چنین رهاوردی داشته باشد. که اگر چنین توانی در واتیکان­‌نشین­ها بود آتش جنگ نه بغداد را می­سوزاند و نه کابل و نه کرور کرور کودکان یمنی را به کام مرگ می­کشاند؛ نه توانی است و شاید نه اراده‌­ای.

بیش از اینکه سفر پاپ فرانسیس به عراق در صدر رسانه­‌ها قرار گیرد، دیدار با وی با مرجعیت عالی نجف، حضرت آیت الله سیستانی(دام ظله)توسط رسانه‌­های داخلی و فعالین شبکه‌­های اجتماعی بازتاب داده شد و البته واکنش­های متفاوتی نیز به دنبال داشت. فارغ از اینکه این دیدار جز به جهت ارزش رسانه­‌ای و نمادین، می­تواند چه ثمرۀ واقعی در صلح و همزیستی داشته باشد، خود دستاویزی شد که عده‌­ای بار دیگر بر طبل دودستگی­ بزنند و آن را چماقی کنند برای زدن بر سر مخالفین خود در عرصه­‌های مختلف.

 

برخی نواخباری­ها، طرفداران خوانش جدایی دین از سیاست و از سوی دیگر سکولارهای وطنی دیدار را نشان موفقیت مرجعیت نجف در سیاست­های خویش و از سویی شکست جمهوری اسلامی و یا قرائت انقلابی در پیشبرد اهداف خود دانستند و از سوی دیگر در برابر این اقدامات واکنش هایی انجام پذیرفت.

 

اصل اختلاف نظر مبنایی میان مرجعیت نجف و رهبران جمهوری اسلامی در چگونگی کنش دینی در عرصه اجتماع و سیاست قابل انکار نیست. این مساله در سالهای منتهی به انقلاب و سپس سالهای بعد از آن نیز تکرار شد که دیکتاتوری وحشتناک بعث و تضعیف بسیار زیاد حوزه نجف موجب به حاشیه رفتن این اختلافات شد که با سقوط صدام و سربرآوردن دوباره نجف، بار دیگر محملی برای بروز پیدا کرد. اما در سالهای اخیر این اختلاف بیش از پیش برجسته شده و دشمنان دین، اسلام و تشیع بر آن تاکید بیش از پیش دارند. عده ای نه از آن روی که آیت الله سیستانی را دوست داشته باشند، بلکه از این جهت که می خواهند تفکر اسلام سیاسی را تضعیف کنند، دست به برجسته سازی کنش­های مرجعیت نجف قرار داده و آن را خط اصیل شیعی معرفی می­کنند. برای مثال موسسه رند تحت گزارش با نام «الاسلام الدیمقراطی المدنی» که نوشته شیریل بینارد(همسر زلمای خلیل زاد سفیر اسبق آمریکا در افغانستان) است، یکی از راهبردهای پیشنهادی به غرب را این­گونه معرفی می­کند:

«حمایت از اسلام سنتی (خواستاران جامعه محافظه کار و در عین حال دارای نگاه بدبینانه به مدرنیته و پیشرفت) در برابر بنیادگرایان (مخالفین مدرنیته و غرب و قائلین به تشکیل دولت مبتنی بر آراء اسلامی) از طریق:

  • برجسته­‌سازی اختلافات میان دو طیف
  • تشویق به همکاری میان مدرنیست­ها (آنهایی که خواهان این هستند که دنیای اسلام نیز جزئی از دنیای مدرن شود) و سنتی هایی که به جهت فکری به آنها نزدیک­ترند.
  • افزودن به تعداد مدرنیست­ها و فعالیت­های آنان در موسسات و نهادهای سنتی‌ها
  • و …)» (الاسلام الدیمقراطی المدنی، ترجمه ابراهیم عوض، ناشر:مرکز نماء للبحوث و الدراسات، ص 17)

البته در همان گزارش تصریح می­کند که گروه­های سکولار و مدرنیست به غرب نزدیکترند و باید در نهایت آنها را تقویت کرد اما از این رو که جایگاه مردمی ضعیف­تری دارند علی الحساب باید سروقت حمایت از سنتی‌­ها رفت برای زدن به تعبیر نویسنده بنیادگرایان! (بنیادگرا بار معنایی منفی دارد که نویسنده آن را انتخاب نموده است) این گزارش در سال 2005 نوشته شد و نقشه­ راه مواجهه با جهان اسلام پس از وقایع 11 سپتامبر را پیشنهاد می­‌داد.

برای اهل دقت، محل تامل نیست که در سالهای اخیر افرادی که در ایران و عراق سابقه مواجهه‌­شان با دین و اسلام روشن است به ناگاه چرا طرفدار برخی مراجع قم و نجف شده­‌اند؟ آیا اینها دلشان برای مرجعیت سوخته است یا اینکه به محض ضربه و تضعیف نگاه انقلابی در ایران و عراق، سروقت مرجعیت سنتی خواهند رفت چرا که هرگونه قدرت دینی که در جامعه ضریب و نفوذ داشته باشد، توسط اینان تحمل نمی­شود؟

این سیاست دیگر فقط توسط غربی­ها دنبال نمی­شود و وابستگان آنها در منطقه که روزی عراق شیعی را اساسا به رسمیت نمی­شناختند حالا تغییر رویکرد داده‌­اند و با زاویه دوگانه سازی شیعه طرفدار و غیرطرفدار ایران وارد عراق شده‌­اند. برای مثال یکی از اندیشکده­‌های سعودی با نام معهد الدولی للدراسات الایرانیه(رصانه) که در سالهای اخیر افتتاح شده است، بشدت بر این مساله تکیه دارد و با مقالات و کتبی سعی بر القای این مطلب دارد که ما با آن چه که مخالفیم شیعه انقلابی و ایرانی است و نه شیعه به طور عام.

نه پاپ این قدر شخصیت مهم و صاحب اثری بود که برخی بخواهند برایش سینه چاک دهند و نه به کمالات حضرت آیت الله سیستانی با دیدار فردی چون پاپ افزوده می­شود! مساله بهانه­‌هایی است برای اختلاف افکنی که روز به روز عده‌­ای بیش از پیش بر طبل آن می­کوبند. با حفظ حدود و مبانی، عقلای دو طیف بنشینند و مشکلات را حل و کم کنند و الا خطر آن است که روزی فرا رسد که صحنه درگیری­‌های داخلی دیگر میان شیعه و سنی نباشد و خدای ناکرده شمشیرهای شیعی به روی هم بلند شود.

منبع: شعوبا

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.