بررسی علل‌ گرایش جوانان متولد یا رشدیافته در غرب به گروه‌‌های افراطی ستیزه‌جوی اسلام‌گرا یا اسلام‌ستیز

مجید تفرشی

در چند دهه اخیر، به دلایل مختلفی اقبال جوانان به اسلام و آموزه‌‌های معنوی مرتبط با اسلام به‌طرز چشم‌گیری رو به افزایش بوده است. منظور از جوانان، هر دو نسل جدید متولد یا پرورش یافته در غرب از والدین مسلمان مهاجر و یا نومسلمانانی از خانواده‌‌های غربی دارای نژاد سفید اروپایی‌تبار و غیرآسیایی است.

بحران هویت و معنویت
در بررسی‌‌های مطالعات دینی و جامعه‌شناختی در غرب، دلایل مختلفی برای توجیه و تبیین این موج جدید اسلام‌خواهی در غرب بیان شده است. مهم‌ترین دلایل این معضل و پدیده را به طور خلاصه باید در مسایلی چون، بحران هویت، بحران معنویت، تلاش برای یافتن بدیلی اخلاقی جهت مقابله با معضلات و کمبود‌های عاطفی، نداشتن حس تعلق و وفاداری به جامعه میزبان در غرب و یا تلاش برای گریزگاهی برای مبارزه با تبعیض‌ها و نژادپرستی‌‌های آشکار و نهان در شماری از جوامع غربی دانست.

این‌ گرایش به نحله‌‌های مختلف اسلام بیشتر جوانان را به قرائت‌‌های اخلاقی، معنوی و عقلانی از اسلام سوق می‌دهد، ولی گاهی اقلیتی از این جوانان چه با انگیزه‌‌های ایدئولوژیک چه با مشوق‌‌های سیاسی و مالی جذب گروه‌‌های تندرو، ستیزه‌جو و در بدترین حالت آن شبه‌نظامیان و تروریست‌‌های سلفی وهابی می‌شوند.

از ابتدای دهه ۱۹۸۰ میلادی این نوع گرایش خاص با فراز و فرودهایی وجود داشته است. در آن زمان موضوع روز، مقابله با اشغال‌گری ارتش سرخ اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان بود و حضور برخی از ستیزه‌جویان جوان اسلام‌گرای غربی در آن کشور بغضا و در مواردی با حمایت آشکار و پنهان حکومت‌‌های سعودی و آمریکا انجام می‌شد. از دل این حمایت‌ها بود که جنبش القاعده و سلول‌های تروریستی آن به رهبری اسامه‌بن‌لادن سربرآوردند.

در سال‌های برآمدن طالبان در افغانستان تا ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، ستیزه‌جویان به ظاهر اسلام‌گرا بیکار ننشستند و ضمن پرورش نسل جدیدی از جوانان پیکارجو که بعضا در غرب بزرگ شده بودند، به سرمایه گذاری‌‌های هنگفت در کشور‌های اروپایی و آمریکایی و تاسیس موسسات صوری و پوششی نیز پرداختند. در این نحله، علاوه بر حرکت‌های سلفی و وهابی وابسته به سعودی، باید سازمان موسوم به مجاهدین خلق ایران را نیز از یاد نبرد که با اتکا به پول‌هاینفتی عراق و کمک‌‌های مالی اسرییل، آمریکا، سعودی و برخی دیگر از کشور‌های غربی با اتکا به آموزه‌‌های فرقه ای، دست کم تا سال ۲۰۰۳ و اشغال عراق، به خدمت کامل حکومت خودکامه حزب بعث به رهبری صدام حسین در عراق اشتغال داشتند.

تاثیر عملیات نظامی غربی در شکل گیری حرکت‌‌های اصطلاحا اسلام‌گرا
پس از عملیات نظامی نیرو‌‌های ائتلاف آمریکا در سال‌‌های ۲۰۰۱ و ۲۰۰۳ در افغانستان و عراق و تبعات آن، موج جدید دیگری در بین به اصطلاح اسلام‌گرایی در غرب شدت گرفت. در این موج، علاوه بر عناصر یاد شده در بالا، حس واکنش ناشی از خو و روش اشغال‌گری نیرو‌‌های تحت امر آمریکا در افغانستان و عراق نیز مزید بر علت شد.

در هر دو کشور افغانستان و عراق، نیرو‌‌های تروریست و پیکارجو شبه‌نظامی وابسته به حکومت‌‌های سابق طالبان و صدام حسین با جلب کمک و تحت فرماندهی کلان جناح‌‌های تندرو غربی و عربی، به خصوص حکومت‌‌های سعودی و قطر تلاش کردند تا به هر نحو ممکن، آب رفته را به جوی بازگردانده و اوضاع در آن دو منطقه را بر اساس منویات و اراده خود شکل داده و هدایت کنند. در همه این موارد گاه و بیگاه اشخاص و گروه‌های مستقر در کشور‌های غربی یا با اعتقادات و رفتار‌های این گروه‌های تندرو اعلام همبستگی می‌کردند و یا حتی در مواردی خاص به آنان ملحق نیز می‌شدند.

با این همه، با آغاز درگیری‌ها و جنگ داخلی در سوریه بود که روند کنونی گسیل تروریست‌های به اصطلاح اسلام‌گرا به خاورمیانه به معضلی جدی و غیرقابل انکار تبدیل شد. در سوریه ابتدا با سوء محاسبه و عدم ارزیابی صحیح اروپا و آمریکا باور کلی این بود که دولت بشار الاسد و حکومت علویان نیز مانند دیگر کشور‌های درگیر در جنبش‌‌های موسوم به بهار عربی به سرعت و در زمانی محدود دچار فروپاشی و سرنگونی خواهد شد.

از سوی دیگر، در آغاز راه، به دلیل ماهیت ضداسراییلی و حمایت ایران از حکومت اسد، دولت‌های غربی، اعراب تحت هدایت حکومت سعودی و همچنین دولت‌های غربی و اسراییل سخاوتمندانه و بی‌مهابا از همکاری افراد و گروه‌های تندرو و ستیزه‌جوی به اصطلاح اسلام‌گرا در غرب با جریان‌های درگیر جنگ داخلی با حکومت سوریه استقبال کرده و آشکارا از این جریان‌های افراطی حمایت کردند.

ستیزه‌جویان: از قهرمانان آزادی و لیبرال دمکراسی تا تهدیدی برای امنیت جهانی
با فرسایشی شدن و امتداد جنگ در سوریه و شگفتی ادامه حیات و موجودیت حکومت آن کشور، به تدریج این ستیزه‌جویان دهشت افکن اعزامی از غرب، به جای آن که بخشی از راه حل چالش‌ها و معضلات کشور‌های غربی در خاورمیانه باشند، خود به مشکل جدی و اصلی در ماجرا تبدیل شدند و با امتداد و کشاندن اندیشه‌ها و عملکرد واپسگرایانه و خطرناک خود به سرزمین‌های غربی، قاره‌‌های اروپا، آمریکا و اقیانوسیه و چند کشور دیگر در خاورمیانه، شمال آفریقا و شرق دور را نیز به طور جدی با چالشی جدی و جدید مواجه کردند.

در این ماجرا، ابتدا از ستیزه‌جویان جوانی که از کشور‌های مختلف در اروپا و آمریکا برای کمک به گروه‌های مسلح ضد دولت سوریه عازم آن کشور می‌شدند با تجلیل و احترام و به عنوان قهرمان و پیشگام آزادی یاد می‌شدند، ولی شرایط طوری تغییر کرد که این افراد به سرعت از قهرمان آزادی و لیبرال دمکراسی به دشمنان جدی غرب و امنیت جهانی و تروریست‌های خطرناک تبدیل شده و تغییر ماهیت یافتند.

داعش
در بررسی و واکاوی دلایل و انگیزه‌‌های رشد و گسترش گروههایی از قبیل دولت اسلامی عراق و شام (داعش) در جوامع غربی باید به دو جنبه مشخص توجه داشت. از یک سو، ناکامی و ناکارآمدی شماری از حرکت‌‌های سیاسی سلفی-وهابی در دست‌کم شصت تا هفتاد سال اخیر، و از سوی دیگر، مشکلات و عوارض تاثیرگذار بر گروش برخی از جوانان تندرو به‌ گرایش‌های افراطی سلفی- وهابی.

حرکت داعش در واقع برآیند ناکامی و ناکارآمدی حرکت‌های اسلام سیاسی سنی در مواجهه با غرب، اسراییل و حتی در کشور‌های اسلامی و تا حد زیادی اظهار عجز و ناتوانی عملی و علمی در برابر رشد و گسترش آموزه‌‌های اسلام شیعی به عنوان نهضت عقل‌گرا و به روز جهان اسلام بود. در واقع ظهور داعش تلاشی بود برای برهم زدن شرایط ایجاد شده در خاور میانه و شمال آفریقا در جهت استقرار و رشد اسلام عقل‌گرای معتدل و صلح طلب.

تبعیض اجتماعی، راهی به سوی گروه‌های افراطی
از سوی دیگر، بسیاری از کارشناسان امور مهاجران در غرب، از تبعیض اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی که گریبان شماری از خانواده‌‌های مسلمان در اروپا را گرفته است علت اصلی پیوستن جوانان آنها به گروه‌‌های تروریستی مثل داعش به حساب می‌آید. بر اساس این دیدگاه، تبعیض علیه مسلمانان و در پی آن آشنایی با اموزه‌‌های ایدئولوژیک افراطی دو فاز مختلف ولی پیوسته در مسیر پیوستن برخی از جوانان به گروه‌های افراطی تروریستی تلقی می‌شود.

در واقع افراطی‌شدن این جوانان، صرفا در نتیجه آداب و رسوم دینی و تربیت فکری آنها نیست، بلکه ذهن و روان این افراد این گونه شکل گرفته که گروش به افراطی گری و تروریسم نتیجه ناامیدی از روش‌های فکری و فرهنگی و مسالمت‌جویانه و تنها راه مواجهه و مقابله با انواع نابرابریها، تبعیضها و مشکلات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در اروپا و آمریکا و جامعه میزبان است. از این جهت باید پرسید که سیستم اجتماعی و آموزشی در نظام دمکراتیک غرب چه با جوانان ۱۵ تا ۲۵ ساله نسل سوم یا حتی چهارم مسلمانان مهاجر به غرب کرده که با تجربه خود یا اعضای خاندان خود به چنین ورطه نادرست و غیرقابل دفاعی می‌افتند و راه اصلاح جهان را از طریق وحشی‌گری و آدم کشی و آدم‌خواری و بی‌رحمی جستجو می‌کنند.

انگیزه‌یابی داعشیان
گفته می‌شود که در حال حاضر بین ۱۰ تا ۱۵ هزار ستیزه‌جوی غربی در بین نیرو‌های داعش، النصره و دیگر گروه‌های تروریستی به اصطلاح اسلام‌گرای جدید در خاورمیانه و شمال آفریقا فعال هستند. اگرچه برخی از این عده با انگیزه‌‌های مادی و به عنوان مزدور اجاره ای با این گروه‌ها همکاری دارند، ولی نمی توان انگیزه‌‌های همه آنان را صرفا مادی دانست. بسیاری از اینان به دنبال دیده شدن، یافتن حس تعلق و در جستجوی ناکجاآباد خود و در پی سراب داعش و حامیان آن روانه شده‌اند.

در بررسی ترکیب عناصر شکل دهنده گروه داعش مشخص می‌شود که برخی شهروندان غربی تازه مسلمان به این گروه‌ها پیوسته اند که دلیل این همراهی مسلمانان غربی با گروه خشن داعش زمینه بحث‌‌های فراوانی را فراهم کرده است. بسیاری از اندیشمندان غربی، این گروش نسبتا رو به رشد را نتیجه نژادپرستی آشکار و بدتر از آن نژادپرستی پنهان در کشور‌های دارای حکومت‌های لیبرالیستی و دمکراتیک می‌دانند.

نژادپرستی زیرپوستی
مساله نژادپرستی پنهان مقوله‌ای است که بیشتر متعلق به کشورهایی چون آمریکا و بریتانیا است و در مقابل نژادپرستی اشکار، صریح و عریان کشورهایی چون آلمان، اتریش، اسپانیا، ایتالیا، سوییس و یا فرانسه قرار می‌گیرد. در مقوله نژادپرستی پنهان که عارضه‌ای مورد اذعان دولت‌های غربی نیز بوده و هست، همه قوانین و راهکار‌های اجتماعی و سیاسی در جهت مقابله و برخورد با نژادپرستی و مظاهر مختلف آن است، ولی در عمل و زیر پوست جامعه، نژادپرستی به شیوه‌ای عمیق، وسیع و غیرقابل انکار جاری و برقرار است و فرصت‌های برابر و امکانات عادلانه از قربانیان نژادپرستی گرفته می‌شود. قربانیان این رفتار اغلب مهاجران، رنگین پوستان و اقلیت‌های قومی، نژادی و دینی و به خصوص مسلمانان هستند.

به دلیل ماهیت و طبیعت پنهان نژادپرستی پنهان(hidden racism)، اثبات وجود چنین عارضه خطرناک و ناعادلانه ای دشوارتر از موارد مرسوم و عادی نژادپرستی بوده، مقابله با آن بسیار پیچیده‌تر است و در نتیجه راهکار‌های قانونی برای کاهش و توقف آن نیز در بسیاری موارد دشوار و یا حتی گاه ناممکن است. در نتیجه در کشور‌های دچار چنین معضلاتی، ناامیدی از قانون و عدالت مسالمت‌جویانه بیشتر از بقیه کشور‌ها پیش می‌آید و توسل به رویکرد افراطی برای حل معضلات نیز بیشتر وجود خواهد داشت.

قرائت‌‌های اعتدالی شیعی- عرفانی به جای آموزه‌‌های سنتی تندرو و خشن سلفی
باید توجه داشت که بعضا در سنت شرق‌شناسی، بنا به قرائت ادوارد سعید (جامعه شناس و اندیشمند فقید و سرشناس فلسطینی- آمریکایی) و به خصوص در نیم قرن اخیر، موسسات و نهاد‌های فکری، سیاسی و آکادمیک غربی، بیشتر تلاش داشتند تا چهره‌ای تندرو و تندخوی از اسلام و به خصوص اسلام سلفی- وهابی را به عنوان جریان و جو غالب از اسلام ارایه دهند. این تلاش، به همراهی همکاری و همگامی راهبردی دولت‌های غربی با دولت‌های مروج تندروی همچون سعودی و قطر و ضعف در ایجاد حس تعلق، وفاداری و هم‌گرایی بین نسل جدید مسلمانان در غرب، در عمل منجر به گسترش نسبی افراطی‌گری به نام اسلام و مسلمانان در کشور‌های مختلف عربی شده است. در واقع به نظر می‌رسد که قرائت‌‌های اعتدالی شیعی و عرفانی در غرب می‌تواند و باید به تدریج و بیش از پیش، جای آموزه‌‌های سنتی تندرو و خشن سلفی را گرفته و به عنوان نماد اسلام رحمت و چهره رحمانی از اسلام ارایه شده و گسترش یابد.

در دهه‌‌های اخیر سیاست کلی و عمومی کشور‌های مروج وهابیت، سلفی گری و تندروی‌‌های افراطی و دهشت افکن به نام اسلام‌‌گرایی، به خصوص حکومت عرب سعودی بر این اساس استوار است که با این نوع تفکرات تخریبی و بارقه‌‌های اجرایی و عملیاتی آن در داخل مرز‌های خود مقابله و ستیز کرده و در عین حال به رشد و گسترش آن در دیگر نقاط جهان به صورت مادی و معنوی و تبلیغاتی کمک کنند.

این شبهه تا حد زیادی در مورد شماری از کشور‌های غربی نیز وجود داشته و دارد. رسانه‌‌های غربی با عمده کردن و بزرگ‌نمایی سلفی‌گری و پروژه‌های افراطی خطرناکی چون داعش و شکوه‌نمایی درباره گروه‌های مسلح ضد حکومت بشار الاسد در سوریه و تلاش برای سرنگونی آن حکومت به هر طریقی و توسط هر گروهی، در عمل موجب طرح و بسط اندیشه هایی مانند داعش و النصره حامیان آنان در جهان شده اند. در واقع می‌توان گفت که سیاست‌های نادرست آمریکا و متحدانش در خاورمیانه و شمال آفریقا و نوع اشغال افغانستان و عراق در عمل به مشروعیت بخشیدن و رشد امثال داعش کمک کرده است.

آمار‌های رسانه‌ای و بعضا رسمی حکایت از آن دارد که با وجود اعلام محکومیت داعش و جبهه النصره توسط آمریکا و کشور‌های عضو ناتو و اتحادیه اروپا، اغلب جنگ افزار‌های مورد استفاده در این گروه‌های تروریستی از طریق منابع رسمی و غیررسمی غربی، به صورت مستقیم یا از طریق کشور‌های عرب حوزه جنوب خلیج فارس، به خصوص سعودی و قطر، برای تروریست‌ها ارسال و حمل می‌شود.

غرب و مبارزه با تروریست‌های وابسته به خود
در حال حاضر، معضل و تناقض جدی کشور‌های غربی در موضوع اشاعه تندروی و افراطی‌گری در بین جوانان مسلمان اروپایی و آمریکایی این است که از یک سو مرتب علیه خطر وجود و اشاعه دیدگاه‌ها و رفتار افراطی هشدار داده و تبلیغ می‌شود، ولی در عمل تروریست‌‌های وابسته به گروه‌های تندرو سلفی- وهابی از قبیل ارتش آزاد سوریه (اف.اس.ای)، در اردوگاه‌های نطامی آمریکا، بریتانیا، فرانسه، سعودی، قطر و کشور‌های عضو پیمان ناتو تعلیم نظامی دیده و توسط آنان تجهیز نظامی می‌شوند. تا زمانی که این تناقض وجود دارد، روند‌ گرایش جوانان افراطی مسلمان به این گروه‌ها قطع نخواهد شد.

واقعیت این است که این ادعا که این گروه‌های شبه نظامی تحت آموزش و حمایت کشور‌های غربی در سوریه، جزو گروه‌های معتدل و میانه رو و غیرافراطی هستند، ادعایی بیش نبوده و هچ یک از گروه‌های جدی و عمده ستیزه‌جو با حکومت دمشق را نمی‌توان گروهی معتدل و دارای عقاید و عملکرد میانه رو قلمداد کرد.

در همین ارتباط باید اعلام کرد که با وجود تلاش‌‌های گسترده حامیان و مبلغان اسلام تعادل، عقلانی و منادی رحمت در کشور‌های غربی، هنوز راه بسیار دراز، دشوار و ناپیموده ای برای معرفی و اشاعه چنین قرائت درستی از اسلام باقی مانده است و مسلمانان و اندیشمندان حامی و پیرو این رویکرد باید بیش از پیش در این مسیر بکوشند.

اسلام‌ستیزی و تندروی، دو روی یک سکه
در ادامه همین بحث باید به رویکرد اسلام‌ستیزان تندرو و افراطی در غرب اشاره کرد که روی دوم سکه افراطی‌گری و تندروی است. در مقابل کسانی که به نام اسلام‌‌گرایی دست به خشونت و تروریسم می‌زنند، گروه‌ها و اشخاصی هستند که با تفکر اسلام هراسی، اسلام ستیزی و مقابله با مسلمانان فعال هستند. این افراد و گروه‌های اسلام ستیز، به حسب درجه افراط‌‌گرایی و تندروی‌‌های خود ترکیبی از حامیان اسراییل، نژادپرستان، نومحافظه کاران و مسیحیان افراطی یا مسیحیان صهیونیست هستند.

رفتار این قبیل افراد و جریان‌ها از تبلیغات ضداسلامی گرفته تا خشونت و تروریسم تنوع دارد. نمونه حداقلی آن را می‌توان در ادبیات و تبلیغات رسانه‌‌های دست راستی افراطی ضداسلامی دید و نمونه افراطی آن نیز در قتل عام ده‌ها نوجوان و جوانان نروژی توسط یک عنصر افراطی تروریست ضدمسلمان آن کشور یافت.

یکی از نکات مهم ولی پنهان فرهنگی- تبلیغاتی در مواجهه با مقوله افراطی‌‌گرایی و تروریسم ضداسلامی در غرب آن است که رسانه‌‌های عمومی آگاهانه و هماهنگ، در خطاب قرار دادن این دسته، از انتساب آنها به آیین مسیحیت یا یهود خودداری کرده و صرفا با تندرو خطاب کردن آنان، حتی در موارد خشونت‌های نژادپرستانه یا خشونت‌های مسلحانه، از اطلاق تعبیر تروریست درباره آنان خودداری می‌کنند. حال آن که در مواردی که به مسلمانان افراطی مربوط است بی‌مهابا و بدون هیچ ملاحظه‌ای، رفتار آنان به کل اسلام و مسلمانان مرتبط دانسته شده و از آنها به عنوان اسلام‌گرا یا مسلمان تروریست یاد می‌شود.

در موضوع عناصر و گروه‌های افراطی خارجی‌ستیز و ضد مسلمان در کشور‌های غربی نیز باید گفت که سوای موارد معدود افراد دارای مشکلات روانی و کسانی که دچار مشکلات و گره‌‌های روحی و شخصیتی هستند، در اغلب موارد، در مورد این عده نیز همانند دشمنان ظاهرا اسلام‌گرای خود از کارکرد دمکراسی و راهکار‌های مسالمت‌جویانه، قانونی و مدنی در کشور‌های خود ناامید بوده و در واقع نظام فرهنگی و تعلیم و تربیت غرب درباره آنان نیز کوتاهی کرده و ناتوان مانده است. در واقع این دسته نیز محصول کوتاهی و ناکارآمدی نظام تعلیم و تربیت کنونی در جوامع خود محسوب می‌شوند.

باید توجه داشت که پدیده‌‌های اسلام‌هراسی و اسلام‌ستیزی در غرب نتیجه و فرایند یک روند درازمدت مستمر و بی‌وقفه سیاسی، فرهنگی و اجتماعی موجود در عرصه‌‌های مختلف و خطاب به گروه‌های سنی و اقشار مختلف اجتماعی آن کشورها و برای سیاه و خطرناک نشان دادن اسلام، اندیشه اسلامی و مسلمانان در آن کشورها بوده و منشاء رفتار افراطی دشمنان مسلمانان را نیز باید در تبلیغات و آموزه‌ها و سیاست‌های مختلف دولت، رسانه، نظام آموزشی و در نتیجه افکار عمومی در آن کشورها دانست.

مساله به اصطلاح اسلام‌‌گرایی و اسلام‌ستیزی در جوامع غربی، بیش از آن که مقوله‌هایی سیاسی و نظامی باشند، مقولاتی فرهنگی، فکری و اجتماعی هستند و برای مقابله با عوارض تلخ و خطرناک انسانی و ضایعات ناشی از آن باید به طور ریشه ای و آموزشی از سنین و سطوح پایین با آن برخورد و مقابله بنیادین کرد.

از سوی دیگر تا زمانی که در کشور‌های غربی با توجه به مناسبات اقتصادی، راهبردی، سیاسی و نظامی با کشور‌های منشاء و صادر کننده اندیشه‌‌های افراطی مدعی اسلام‌‌گرایی، اهتمام جدی به افشا و یا مقابله با این قرائت نادرست و ناسالم از اسلام نمی شود، نمی‌توان توقع داشت که پول و قدرت و نفوذ این کشورها در جهت اشاعه و تعمیم چنین برداشت ناسالمی از اسلام و واج تفکراتی مانند داعش در جهان به کار گرفته نشود.

در چند دهه اخیر، به دلایل مختلفی اقبال جوانان به اسلام و آموزه‌‌های معنوی مرتبط با اسلام به‌طرز چشم‌گیری رو به افزایش بوده است. منظور از جوانان، هر دو نسل جدید متولد یا پرورش یافته در غرب از والدین مسلمان مهاجر و یا نومسلمانانی از خانواده‌‌های غربی دارای نژاد سفید اروپایی‌تبار و غیرآسیایی است.

بحران هویت و معنویت
در بررسی‌‌های مطالعات دینی و جامعه‌شناختی در غرب، دلایل مختلفی برای توجیه و تبیین این موج جدید اسلام‌خواهی در غرب بیان شده است. مهم‌ترین دلایل این معضل و پدیده را به طور خلاصه باید در مسایلی چون، بحران هویت، بحران معنویت، تلاش برای یافتن بدیلی اخلاقی جهت مقابله با معضلات و کمبود‌های عاطفی، نداشتن حس تعلق و وفاداری به جامعه میزبان در غرب و یا تلاش برای گریزگاهی برای مبارزه با تبعیض‌ها و نژادپرستی‌‌های آشکار و نهان در شماری از جوامع غربی دانست.

این‌ گرایش به نحله‌‌های مختلف اسلام بیشتر جوانان را به قرائت‌‌های اخلاقی، معنوی و عقلانی از اسلام سوق می‌دهد، ولی گاهی اقلیتی از این جوانان چه با انگیزه‌‌های ایدئولوژیک چه با مشوق‌‌های سیاسی و مالی جذب گروه‌‌های تندرو، ستیزه‌جو و در بدترین حالت آن شبه‌نظامیان و تروریست‌‌های سلفی وهابی می‌شوند.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.