رابرت اندرسون استاد دانشگاه ونکوور: ریشه‌های ستم‌دیدگی اقلیت مسلمان روهینگیا کهن‌تر از قدمت میانمار است

«رابرت اندرسون»، کارشناسان مسائل میانمار تصریح کرد: مردم تفسیر ساده‌ای از وضعیت اقلیت روهینگیا دارند. برای همین وقتی از پیچیدگی ذاتی آن می‌شنوند؛ شوکه می‌شوند، چون ریشه‌های ستم‌دیدگی مردم منطقه راخین که همان اقلیت مسلمان روهینگیا هستند، حتی عمیق‌تر و قدیمی‌تر از میانمار به عنوان یک کشور مستقل و تحت کنترل نظامی از سال ۱۹۴۸ است.

وضعیت ناگوار اقلیت مسلمان روهینگیا در میانمار باعث شده که مسئله حقوق بشر و حقوق اقلیت‌ها در این کشور کوچک جنوب شرق آسیا مورد توجه ناظران بین‌المللی قرار گیرد.

از سوی دیگر نزیک شدن به انتخابات سراسری میانمار و عملکرد ضعیف دولت آنگ سان سوچی در مورد مبارزه با کرونا باعث شده که برخی اعتقاد داشته باشند که احتمال شکست خوردن سوچی یا کاهش قدرت وی بیش از هر زمان دیگری نزدیک است.

دکتر رابرت اندرسون (Robert Anderson)، کارشناسان مسائل میانمار عقیده دارد که مسائل مرتبط با اقلیت روهینگیا همچنان در میانمار در حاشیه است.

اندرسون که در رشته انسان‌شناسی دانشگاه شیکاگو آموزش دیده، اکنون استاد برجسته ارتباطات در دانشگاه سایمون فریزر (Simon Fraser) در ونکوور کانادا است.

وی برای اولین بار در ۱۹ سالگی در سال ۱۹۶۲ به میانمار رفت و در سال ۱۹۷۳ برای اولین بار از سواحل آراکان (ایالت راخین) بازدید کرد.

اندرسون بارها به این کشور رفته و اکنون در حال نوشتن تاریخچه میانمار در دهه ۱۹۴۰ است.

وی همچنین در یک برنامه تحصیلات تکمیلی جدید در زمینه مطالعات محیطی به دانشگاه یانگون (میانمار) کمک می‌کند.

در سال‌های اخیر شاهد هستیم که فشار، آزار و اذیت علیه اقلیت روهینگیا در میانمار به اوج خود رسیده و نوعی نسل‌کشی علیه این اقلیت اتفاق افتاده است. ریشه این اقدامات چیست؟

به نظر می‌رسد بیشتر مردم تفسیر ساده‌ای از وضعیت اقلیت روهینگیا دارند. برای همین وقتی از پیچیدگی ذاتی این وضعیت می‌شنوند، چشمانشان از حدقه بیرون می‌زند و شوکه می‌شوند، چرا؟

چون ریشه‌های ستم‌دیدگی مردم منطقه راخین حتی عمیق‌تر و قدیمی‌تر از میانمار به عنوان یک کشور مستقل و تحت کنترل نظامی از سال ۱۹۴۸ است.

قسمت شمالی آراکان (ایالت راخین)، همیشه دارای منابع غنی و کارگران فقیر بوده است. به همین دلیل مردم از جنوب شرقی بنگال به آنجا آمده و شاید بیشتر آنها از قرن شانزدهم آنجا بوده‌اند اما بومیان دیگر هم از مدت‌ها قبل از آن در آنجا ساکن شده بودند.

پادشاهی آراکان (The Arakan kingdom) که سرزمین‌های قوم روهینگیای کنونی در آن قرار دارد، در قرن شانزدهم نفوذ زیادی داشت و بندر چیتاگونگ (Chittagong) و برخی سرزمین‌های جنوب شرقی بنگال و فراتر از آن را کنترل می‌کرد.

هرگز در تصور آراکان قطع ارتباط با چیتاگونگ جایی نداشت؛ ژاک لیدر (Jacques Leider)، مورخ قرن هجدهم مهمترین پژوهش را در این زمینه انجام داده است.

با الهام از کار لیدر، تصمیم گرفتم سوابق مربوط به سال‌های ۱۷۹۰ تا ۱۸۰۲ را در کتابخانه بریتانیا مطالعه کنم و این اسناد اولین مورد شناخته شده از ۲۵ هزار پناهجو را نشان داد که در سال‌های ۱۷۹۷-۹۸ از آراکان و از طریق رودخانه نَف (Naf) به بنگال آمده و سعی داشتند از اشغال سرزمین‌های خود از سوی ارتش بوما (Bumah Army) پادشاه آوا (Ava king) مستقر در ماندالایی فرار کنند و این با موج بسیار بزرگی از پناهجویان در اواخر قرن هجدهم آن هم در این کشور کم‌جمعیت همراه بود.

در سال ۱۷۹۸، پناهندگان بودایی و نیز مسلمانان در مکانی به نام کاکس بازار (Cox’s Bazaar) با هم اسکان داده شدند. کاکس فردی بود که در سال‌های ۱۷۹۸ تا ۱۷۹۹ به عنوان کمیسر امور پناهندگان منصوب شد و هر آنچه در توان داشت، قبل از اینکه به دلیل مالاریا در سال ۱۸۰۰ فوت کند، انجام داد تا این افراد بتوانند اسکان پیدا کنند.

این همان منطقه‌ای است که اکنون ۷۰۰ هزار روهینگیایی در آن زندگی می‌کنند.

 

موج اخیر پناهندگان جدید نیست. مشابه موج ۱۹۷۸، در سال ۱۹۹۲ اتفاق افتاده است. فشارها در هر موج کمی متفاوت است اما این گروه‌ها که اکنون روهینگیا نامیده می‌شوند، قرن‌ها با یکدیگر گره خورده و از رودخانه نف عبور و مرور می‌کنند.

اما اکنون بنگلادش هیچ سرزمین خالی از سکنه برای آنها ندارد و میانمار هم آنها را شهروند نمی‌داند و نمی‌خواهد آنها را بپذیرد.

بنابراین دولت میانمار با قدرت ارتش از طریق فشار بر این اقلیت، مدعی پاسخگویی به انتظارات اجتماعی در جامعه بامار (افرادی که از نظر تاریخی برمه‌ای هستند) است و قصد دارد به اصطلاح امنیت مرزها را در برابر «مهمانان غیرقابل اعتماد یا مشکل‌آفرین» که در اصل ساکنان واقعی میانمار هستند و حالا اقلیت روهینگیا خوانده می‌شوند، تأمین کند.

نتیجه آن می‌شود که دولت به جای احساس وظیفه و مسئولیت در برابر این قوم، چشم خود را بر هر آنچه در آنجا می‌گذرد، می‌بندند و می‌گوید راه حل بسیار پیچیده است!

یکی از انتقاداتی که به آنگ سان سوچی وارد شده عدم موضع‌گیری صریح وی در مورد جنایات نظامیان میانمار است. آنگ سان سوچی تا چه اندازه مقصر این وضعیت اقلیت روهینگیاست؟

پدر سوچی در سال ۱۹۴۷ وقتی او کودک بود، ترور و از آن پس به عنوان قهرمان ارتش و بنیانگذار ملت تحسین شد.

علی‌رغم مهاجرت سوچی با مادرش به خارج از کشور و ازدواج در انگلیس، سوچس ارتش را بخشی از هویت خود می‌دانست حتی هنگامی از سوی ارتشیان میانمار زندانی شد.

به طور شگفت‌آوری آن‌ها را «برادران من» خطاب می‌کرد که این باعث خجالت و شرمساری برخی ارتشیان شد، اما به اندازه‌ای نبود که از رفتار خشن و تهدیدآمیز آن‌ها که مغایر با بند نژادهای ملی در قانون اساسی ۲۰۰۸ بود، بکاهد.

ارتش طی چندین نسل با اقوام غیر برمه‌ای (بامار) درگیری داشته است اما بیشتر همسران افسران ارتش، سوچی را تحسین می‌کنند.

آنگ سان سوچی حکم نخست‌وزیر دارد و حزب او ـ اتحادیه ملی برای دموکراسی (National League for Democracy) ـ موسوم به NLD مسئول همه وزارتخانه‌ها به جز وزارتخانه‌های امنیتی (امنیت مرز و توسعه مرزها، پلیس و دفاع) است.

شاید سوچی به شخصه طرفدار آزار و شکنجه مسلمانان روهینگیا نباشد اما می‌داند که ارتش و بسیاری از برمه‌ای‌ها، روهینگیایی‌ها را مهاجرانی مسلمان از چیتاگونگ دانسته و به عنوان «افراد خارجی» و «مهمان» طبقه‌بندی می‌کنند.

لذا قوم روهینیگیا در نظر آن‌ها «نژادی ملی» نیستند و در فهرست سرشماری رسمی حدود ۱۳۵ گروه قومی هم قرار ندارند. اگرچه این روایت «مهاجر بودن» فقط برای بخشی از اقلیت روهینگیا صادق است اما این بخش در حقیقت از نظر سیاسی در حوزه رأی‌گیری میانمار مؤثر است.

شاید به همین دلیل باشد که او ارتش را مؤاخذه نمی‌کند، اما به انجام تحقیق در مورد جنایات نظامی آنها اشاره کرده است.

جنبشی بزرگ به نام Ma Ba Tha (انجمن میهنی میانمار که به اختصار Ma Ba Tha نامیده می‌شود یک سازمان افراطی ملی‌گرای بودایی است) بی‌وقفه این تعریف را در میان بوداییان بامار (قوم اکثریت در برمه) رایج کرد که این افراد فقط «مهمان و مهاجر» هستند و شأن و جایگاه حقوقی ندارند.

تنها راهبان نیستند که این احساس را دارند. بوداییانی هستند که جنبش Ma Ba Tha را تأیید نمی‌کنند اما واقعاً نگران آینده و یکپارچگی بودیسم در میانمار هستند به ویژه اینکه دیده‌اند ارتش از سال ۱۹۹۰ به بعد با فرصت‌طلبی روابط خود را با صومعه‌ها بیشتر کرده و آنها نیز نگران این نفوذ انحرافی هستند.

 آیا اختلافات مذهبی میان بودایی‌ها و مسلمانان در میانمار بهانه‌ای برای سرکوب اقلیت روهینگیاست. این موضوع چقدر صحت دارد؟

درست است که شهروندان بامار اهل میانمار که خود را بودایی معرفی می‌کنند، از تعداد نسبی و نفوذ جمعیت مسلمانان در داخل کشور نگران هستند، حتی بودایی‌های متولد و بزرگ شده در ساحل آراکان (که اکنون ایالت راخین نامیده می‌شود) از حضور ساکنان مسلمان از دهه ۱۹۲۰ نگران بودند اما این نگرانی چیز جدیدی نیست و سایر برمه‌ای‌ها هم آن را ابراز کرده‌اند.

اما باید گفت که حداقل در طول پانصد سال گذشته جوامع مسلمان در این قسمت از میانمار حضور داشته و در قرن ۱۸ و ۱۹ این جوامع در امتداد ساحل آراکان رشد کرده و تثبیت شده‌اند.

از سال ۱۹۴۸، دولت میانمار سرکوب جوامع اقلیت را کار راحتی می‌داند و در صورت لزوم از آن استفاده می‌کند، به ویژه در مناطق مرزی مانند سواحل شمالی آراکان که اکنون اقلیت روهینگیا در آن متمرکز است.

بنابراین این اقلیت که در واقع از قومیت‌های مختلف (Mro،Khami Daignet Kaman و مسلمانانی از جزیره Ramree) و گروه‌های ضعیف تشکیل شده، طرف مظلوم ماجرا هستند که می‌توانند به راحتی تحت فشار قرار گیرند، به‌ویژه اگر به نظر برسد از مبارزه استقلال‌طلبانه حمایت می‌کنند مانند جنبش معروف به ARSA که در سال ۲۰۱۷ به دوازده پست پلیس مرزبانی حمله کرد.

اگرچه در سال‌های اخیر افراطی‌گری بین گروه‌هایی از مردم ایجاد شده اما تعصب عمومی بودایی در مورد همه مسلمانان میانمار صدق نمی‌کند که بهانه سرکوب اقلیت روهینگیا شده است.

این تحرکات علیه مسائلی مانند کثرت‌گرایی، چند حزبی بودن و تظاهرات همبستگی با مسلمانان و سایر اقلیت‌ها نیز وجود دارد. برای درک سرکوب روهینگیایی‌ها لازم است که این حرکات تاریخی را در این زمینه خاص مورد مطالعه قرار داد.

به نظر شما چگونه می‌توان دولت میانمار را مجبور به توقف کشتن اقلیت روهینگیا کرد؟

بعید به نظر می‌رسد که میانمار مجبور باشد که جنگ خود را با اقلیت‌ها متوقف کند اما دولت این کشور می‌تواند تحت فشار قرار بگیرد تا آتش‌بس اعلام کرده و توافق‌نامه‌های صلح را از طریق مذاکره و احترام متقابل به امضا برساند.

بیشتر طرف‌های درگیر در تلاش برای تحقق صلح هستند اما دو گروه چریکی مبارز آراکان در شمال ایالت راخین ثابت کرده‌اند که چنین توافقاتی، در صورت وجود هم فاقد اثر هستند.

شورای امنیت سازمان ملل متحد هیچ نیروی نظامی در اختیار ندارد و اعضایی چون چین و شاید روسیه جلوی اولتیماتیوم به میانمار را می‌گیرند.

ASEAN (اتحادیه کشورهای جنوب شرق آسیا) دو عضو دارد؛ اندونزی و مالزی که دارای منابع نظامی و اکثریت جمعیت مسلمان هستند اما فشار آنها به تنهایی کافی نیست.

علاوه بر این، رفتاری که همین کشورها با اقلیت‌ها دارند هم قابل انتقاد است. دیدگاه من این است که رفتار هیچ کشوری با اقلیت‌هایش مورد قبول منتقدان نیست.

اگرچه سربازان اندونزیایی یا مالزیایی می‌توانند در صورت آموزش و آگاهی صحیح، به عنوان حافظ صلح رفتار کنند.

سازمان ملل متحد می‌تواند یک واحد صلح حرفه‌ای و آموزش دیده را اعزام کند. چین می‌تواند میانمار را تنها در صورتی که منافع اقتصادی‌اش با سرمایه‌گذاری‌های فوق سنگین این کشور در جنوب تداخل داشته باشد، مجبور به توقف کشتار کند.

اگر مراکز پُر سود گردشگری ساحلی در جنوب راخین کاملاً با درگیری بسته شوند، محافل پایتخت میانمار با استدلال اقتصادی به ارتش روی می‌آورند اما ممکن است این کار مؤثر نباشد.

تظاهرات مردمی از نوعی که در سال‌های ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۵ علیه ساخت سد بزرگ (ایالت چینی و برمه‌ای) در ایالت کاچین رخ داده به احتمال زیاد منفعتی برای روهینگیایی‌ها نخواهد داشت.

 وضعیت سایر اقلیت‌های نژادی و مذهبی در میانمار چگونه است؟

وضعیت سایر اقلیت‌های قومی و مذهبی در میانمار بسیار متفاوت است. در ایالت کاچین کم و بیش با ارتش میانمار جنگ طولانی و فرساینده وجود دارد، اما نه به این دلیل که کاچین‌ها بیشتر مسیحی هستند و ارتشی‌ها بیشتر بودایی.

جنگ کاچین به این دلیل رخ داده که مردم کاچین در برابر برمه‌ای کردن (Burmanization) مقاومت کرده و به مدت هفتاد سال از دست دادن استقلال (و درآمد منابع) خود را مشاهده کرده‌اند.

ناامیدی موجود در میان بودایی‌های آراکان در ایالت راخین از دولت مرکزی به این دلیل نیست که آنها یک نوع متفاوت بودایی از قلب بامار هستند، بلکه به این دلیل است که آنها استقلال زبانی و فرهنگی خود را از دست داده‌اند یا فکر می‌کنند، از دست می‌دهند.

همانند موستار (شهری در بوسنی) و کوزوو؛ آن‌ها فتح و اشغال منطقه را توسط پادشاهی آوا (Ava kingdom) در سال‌های ۱۷۸۴ تا ۱۷۸۶ فراموش نکرده‌اند.

این بودایی‌های آراکان ـ که ارتش می‌گوید برای آنها می‌جنگد ـ جوانانشان را از ایالت راخین به ایالت کاچین می‌فرستند تا توسط افسران با تجربه ارتشی که اکثراً مسیحی هستند، در ارتش چریکی استقلال کاچین، آموزش نظامی ببینند.

من همچنین از مساجد بازدید و با مسلمانان در مناطق دیگر میانمار ملاقات کرده‌ام ـ البته نه از زمان اخراج روهینگیایی‌ها در سال ۲۰۱۷ ـ معمولاً می‌شنیدم که آنها محافظه‌کار هستند اما هنوز هم احساس «در خانه» بودن را دارند. آن‌ها واقعاً «در خانه» خود هستند و نسل‌های زیادی در میانمار زندگی کرده‌اند.

آن‌ها خطرات موجود را محاسبه کرده و در میانمار اقامت دارند. نمی‌توان به صراحت قضاوت کرد از دیگران می‌خواهم که اوضاع را مطالعه و با آنها مشورت کنند، از جمله رهبران جوامع مختلف مسلمان در میانمار.

میانمار انتخابات عمومی را در ماه نوامبر برگزار می‌کند. پیش‌بینی شما از نتایج و پیامدها چیست؟

تحلیلگران اهل میانمار هم با وجود اینکه به منابع و شواهد زیادی دسترسی دارند، در مورد نتیجه انتخابات ۸ نوامبر بسیار سردرگم هستند. من نیز نمی‌توانم بدون این شواهد نظر بدهم و انتخابات را پیش‌بینی کنم.

در دسامبر گذشته هنگامی که آنگ سان سوچی در دادگاه لاهه شهادت داد، تحلیلگران در یانگون گفتند که عملکرد وی در آنجا باعث پیروزی حتمی او در انتخابات آینده شد.

اما یازده ماه در سیاست، مدتی طولانی است. از آن زمان تاکنون عملکرد دولت سوچی در بسیاری از مسائل ناامیدکننده بوده است. عملکرد وزارتخانه‌های غیرنظامی او در مقابله با ویروس کرونا بر انتخابات ماه نوامبر تأثیر خواهد گذاشت.علاوه بر مسلمانان، سایر اقلیت‌ها قربانی رفتار دولت میانمار شده‌اند

سوچی در مسئله ظلم به روهینگیا پیروز یا بازنده نیست اما اگر رأی‌دهندگان باماری‌زبان مرکز میانمار فکر کنند او نمی‌تواند به رشد گردشگری، سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی، استخراج منابع و سایر موارد ادامه دهد، ممکن است کرسی‌های پارلمان را به حزب نظامی (USDP) ببازد.

او علی‌رغم شهرت بین‌المللی قدیمی و پیچیده‌اش، در ذات خود یک سیاستمدار باماری است، اما کسی است که شبکه‌هایی از هواداران را در کشورهای همسایه دارد.

نه حزب وی (NLD) و نه حزب نظامی (USDP یا حزب انشعابی جدید آن) برای بیش از چند کرسی در ایالت Arakan / Rakhine شانس انتخاب ندارند.

تعداد زیادی از احزاب محلی در آراکان دست بالا را دارند و یک نیروی ستیزه‌جوی بودایی معروف به ارتش آراکان که هفته گذشته با گلوله‌باران توپخانه نظامی و زخمی شدن چند نفر همراه بود، در حال جنگ با ارتش میانمار است؛ روهینگیایی‌ها در انتخابات آینده نماینده‌ای ندارند.

این نشان می‌دهد که سرنوشت مردم روهینگیا در میانمار به استثنای آن ۲۰۰ هزار نفری که در سال‌های ۱۷-۲۰۱۶ در ایالت‌های آراکان / راخین از خانه‌های خود رانده شدند، تا چه اندازه در حاشیه است.

آیا حضور ناگهانی هفته گذشته دو سرباز میانمار در لاهه می‌تواند وضعیت دخالت میانمار در پرونده روهینگیا را تغییر دهد؟

اگر شهادت آنها معتبر و توسط دادگاه بین‌المللی دادگستری قابل قبول تشخیص داده شود (در پرونده گامبیا و میانمار)، آن دادگاه می‌تواند مدارک سربازان مبنی بر اخراج سیستماتیک و خشن مردم از سرزمین‌هایشان را به عنوان مبنایی برای پاکسازی نظام‌مند بخش‌هایی از منطقه مرزی ایالت راخین از تروریست‌های ضد دولتی در نظر بگیرد.

 با توجه به رفتار دولت با اقلیت روهینگیا، آینده میانمار را چگونه می‌بینید؟ آیا به دلیل نقض حقوق بشر امکان مجازات بین‌المللی علیه این کشور وجود دارد؟

به نظر می‌رسد کشور میانمار با سه سرعت متفاوت کار می‌کند: کاملاً سریع و باز برای اکثریت بامار و پر از پتانسیل اقتصادی ـ اجتماعی برای آنها، کندتر و خوش‌بینانه برای برخی اقلیت‌ها و کند و بسته برای اقلیت‌هایی مانند مسلمانان روهینگیا.

بنابراین عملکرد کلی کشور در سطح زیر بهینه است و انرژی‌های بالقوه بخشی از جمعیت جوان خود را هدر می‌دهد.

به همین دلیل روهینگیایی‌های جوان برای مدت سه نسل زندگی خود را در دریاهای آزاد به خطر انداخته‌اند و از این که پتانسیل توسعه کشور هرگز شامل آنها نخواهد شد، ناامید شده‌اند.

آن‌ها بیشتر به‌عنوان کارگری که در ازای غذا کار می‌کند، در جنوب آسیا، بنگلادش یا هند زندگی می‌کنند یا در دریا غرق شدند.

از سال ۱۹۹۱ به بعد تا حدود سال ۲۰۱۵ تحریم‌هایی علیه دولت نظامی میانمار به دلیل نقض حقوق بشر اعمال شده است، البته نه با اشاره خاص به روهینگیا.

تحریم‌های بیست و دو ساله نشان داد که همه گروه‌های میانماری در زمینه‌های دورزدن تحریم در برخی از حوزه‌های اقتصادی تبحر دارند (همانطور که نمونه‌های دیگری مانند کوبا، آفریقای جنوبی یا ایران به ما نشان می‌دهد) و مجازات‌های اعمال شده در میانمار بیشتر مجازات فقرا است تا ثروتمندان.

تجارت با آن دسته از طرف‌هایی که می‌توانند و به طور مداوم تحریم را تحمل کنند، ممکن است.

سؤالی که باید پرسید این است که «ثروتی که باید در قلب ایالت راخین شمالی (آراکان) به وجود می‌آمد کجاست؟» پاسخ این است که آن را استخراج و به جای دیگری منتقل کرده‌اند. آنچه باقی مانده جمعیت عظیم مردم فقیر و تعداد کمی از نژادهای موفق و روهینگیایی‌های دارای ارتباطات خوب است که برخی از آنها سابقه حضور قانونی (قبل از ۱۹۴۸) در این سرزمین‌ها را دارند.

با این وجود و علی‌رغم این مشکلات بزرگ، این فقرا باسواد شده، بامار را در مدارس میانمار مطالعه کرده و کمی انگلیسی آموخته‌اند و می‌توانند جای خود را در نمادهای بامار باز کنند. به یاد داشته باشید این مسئله در جمعیتی رخ داده است که بیست سال پیش به دلیل نرخ پائین باسوادی زنان خود مشهور بود؛ برخی نیز سواد قرآنی دارند.

گروه‌ها و افراد دیگری که در گذشته وارد این منطقه شمالی آراکان شده‌اند، اغلب بر اثر عواقب طوفان، مالاریا، وبا یا شیگلا (نوعی بیماری باکتریایی) درگذشته‌اند. این خانواده‌های بازمانده آسیب‌پذیر هستند.

هر سازه دائمی که در نزدیکی ساحل دریا ساخته شود، تحت شدیدترین طوفان‌های جهان قرار دارد و به همین دلیل است که پایتخت قدیمی میانمار به نام Mrauk-U در قرن شانزدهم در داخل کشور ساخته شده است.

وقتی میانمار از افرادی که سال‌ها پیش برای زندگی جنوب آسیا و سایر نقاط ترک کرده‌اند پذیرایی کند، جامعه نظر مثبتی پیدا می‌کند.

اما تا زمانی که دولت فراگیرتر نشود و با همه اقلیت‌ها، چه در لیست سرشماری و چه آنهایی که در لیست قرار ندارند (مانند روهینگیایی‌ها)، رابطه برقرار نکند، متأسفانه وضعیت بهتر نخواهد شد و در مرزهای خود با دیگر کشورها درگیری خواهد داشت.

مسئله روهینگیا، راخین، آراکان از نگران‌کننده‌ترین چالش‌های اخلاقی و حقوقی است. اما تا زمانی که برای همه طرف‌ها بهتر درک نشوند، تغییر چندانی به وجود نخواهد آمد. طبق تجربه من تحریم‌ها باعث تحریک برای پاسخ‌گویی می‌شوند اما درک درستی از وضعیت ندارند.

منبع خبرگزاری ایکنا
مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.