پیتر کریفت؛ عشق و معنای زندگی

پیتر کریفت (1937-) از اساتید برجسته دانشگاه بوستون امریکاست. وی از فیلسوفان دین مسیحی محسوب می‌شود. تلاش پیتر کریفت بر این است که از آموزه‌های دین مسیح دفاع کند. وی که از شارحان کتاب مقدس محسوب می‌شود، مسئله محوری در کتاب مقدس را در معناداری و نقد پوچی زندگی می‌داند.

پیتر کریفت در راه تبیین معنای زندگی، معتقد است که خیرهای زیادی در جهان وجود دارد اما خیرِ اصیل و نهایی، همانی است که بر محور عشق الهی سامان می‌پذیرد. کریفت برای تبیین این آموزه در دین مسیح، ابتدا خیرهایی که در جهان وجود دارد را یکی یکی بر می‌شمرد و سپس به نقاط ضعف آنها اشاره می‌کند تا در نهایت، غایت سخن خود را تبیین کند.

یکی از خیرهای جهان، حکمت است. پیتر کریفت با تمسک از آموزه‌های کتاب مقدس، این نوع از خیر را این‌گونه مورد نقد قرار می‌دهد که: اگر بالاترین خیر را با خرسندی حقیقی مرتبط بدانیم، فرد خردمند به دلیل آگاه شدن از دو مسئله دچار نا امیدی و در نتیجه پوچی می‌شود: نخست آنکه خردمند درمی‌یابد فرد حکیم همانند فرد غیرحکیم به لحاظ روحی دچار تکرار و یکنواختی در عالم خستگی و ملالت ناشی از آن می‌شود. نکته دوم، مسئله مرگ است. پیتر کریفت در این خصوص عنوان می‌کند که رنج و مشقتی که انسان در هنگامه مرگ می‌کشد، نه حکیم می‌شناسد و نه غیرحکیم. مرگ انسان حکیم با مرگ غیرحکیم یکسان است و هیچ تمایزی در این میان وجود ندارد.

پیتر کریفت همچنین به نکته‌ای دیگر توجه می‌دهد و آن اینکه آگاهیِ بیشتر نسبت به فهم امور سبب اندوه بیشتر می‌شود؛ چرا که فرد، به پوچ بودن آنها پی می‌برد. چه بسا انسان‌های دانا غمگین، اما افراد ناآگاه شاد باشند.

خیر دیگری که پیتر کریفت از آن سخن می‌گوید، لذت است. وی این نوع از خیر را نیز مورد نقد قرار می‌دهد و خیر حقیقی را در آن جست‌وجو نمی‌کند. به تعبیر پیتر کریفت: اگر بالاترین خیر را با خرسندی حقیقی مرتبط بدانیم، لذت به دلایل مختلف نمی‌تواند مصداق بالاترین خیر باشد.

پیتر کریفت به لذت‌گرایی این‌گونه نقدی وارد می‌کند: یکنواخت شدن لذت‌ها پس از مدتی خود باعث رنج انسان می‌شود. همچنین از دست دادن لذت‌ها نیز برای انسان ایجاد رنج می‌کند. تمام امور مربوط به دنیا و لذات حاصل از آنها جنبه مادی دارد و در نتیجه حتی اگر در طول زندگی از بین نرود، با مرگ پایان خواهند یافت. بر این اساس خرسندی ناشی از آنها دائمی نیست.

قدرت دیگر خیری است که می‌تواند مورد توجه قرار گیرد. پیتر کریفت این خیر را نیز مورد نقد قرار داده و از معایب آن پرده بر می‌دارد. به تعبیر پیتر کریفت: اگر چه ممکن است با داشتن قدرت بتوان هر شیء مادی را به دست آورد، چیزهایی وجود دارد که پول و قدرت در مورد آنها کمکی نمی‌توانند بکنند. نمی‌توان خوشی و آرامش و در نهایت معنا را با قدرت به تصاحب خود در آورد.

نقدی به برداشت‌های دینی امروزی

پیتر کریفت با این مقدمات نقدی را به برداشت‌های دینی امروز بشر نیز وارد می‌کند. به باور او دینی که امروز عرضه می‌شود ساخته ذهن بشر است و خدایی که از آن سخن گفته می‌شود، بسیار کوچک است و نمی‌تواند مصداق بالاترین خیر محسوب گردد. به باور پیتر کریفت، خدایی که امروزه از آن سخن به میان می‌آید، صرفاً یک شیء است که در تملّک انسان قرار گرفته است. این خدایی مجازات کننده و یا بهشت دهنده است نه خدایی که مورد عشق و دوستی انسانهاست.

پیتر کریفت بر این باور است که خدایی که بتوان به او عشق ورزید یک پدر واقعی است. اما خدای جامعه و دوران مدرن، خدایی پدرنماست. این خدا فقط به مانند پدر است، در حالی که پدرِ واقعی نیست. این خدا نمی‌تواند به زندگی انسان معنا ببخشد.

خدایی این‌چنین را در جهان امروز نمی‌توان یافت. این خدا زمینی شده و از الوهیت سابق خود به زیر کشیده شده است. تا زمانی که انسان‌ها به خداوند آسمانی باور داشتند می‌توانستند او را جایگاه آرمان‌های اخلاقی خویش بدانند. جهان تحت سلطه خدایی پدروار بود که برای آدمی مُسکّنی گرم و صمیمی بود و انسان مطمئن بود که شر در عالم در نهایت مغلوب خیر خواهد شد. اما با ناپدید شدن خدا از آسمان، وضع دگرگون شده است.

از نظر پیتر کریفت ما در دنیا مانند بچه‌هایی هستیم که در جنگل ارواح گم شده‌ایم و نیاز به یک پدر داریم؛ نه یک علت نخستین. همین سبب شده است تا پوچی بر انسان غالب شود. به تعبیر پیتر کریفت: عدم تلقی درست از خداوند به عنوان خداوندِ شایسته عشق ورزی و جایگزین کردن تصویر انسان گونه شدن از خداوند، زمینه پوچی را برای انسان به دنبال دارد.

دوران مدرن، زمانه بی‌معنایی است. پیتر کریفت اما بر این باور است که در دوران مدرن، ما به این بی‌معنایی بشر واقف شده‌ایم و لذا می‌توانیم آن‌را درمان کنیم. به تعبیر پیتر کریفت: مزیّت دوره مدرن بر دوره‌های قبل در این است که چون معنا به طور کامل از جامعه رخت بر بسته است، شاید قدرش دانسته شود. در دوره پیش از مدرن به دلیل محوریت خدا در عالم انسان غرق در معنا بود. در وجود خدا هیچ شکی وجود نداشت. نهایت ممکن بود ایمان به خدا مورد تردید قرار گیرد، اما در دوره مدرن با محور قرار دادن انسان، نه تنها ایمان به خدا بلکه هستی خدا نیز مورد تردید قرار گرفت. به تعبیر وی: برای پوچ گرای مدرن هستی چنان خالی از خداست که هیچ است.

در چنین شرایطی هیچ ملاکی برای ارزش‌یابی عمل وجود ندارد، و این آغاز سردرگمی و پوچی انسان است. اما اگر چشم خود را بر این حقیقت نبندیم و صادقانه آن را بپذیریم، این پذیرش ما به سکوت می‌انجامد.

بنابراین درک پوچی جهان اولین گام برای سعادت است. جهان تا نپذیرد که به نحو ناامیدوارانه‌ای بیمار است، به سمت درمان نمی‌رود. پیتر کریفت پس از ترسیم این فضا از حضور خداوند در جهان، بحث از عشق الهی را پیش می‌کشد.

عشق الهی؛ معنادهنده به زندگی

پیتر کریفت بر آن است تا بحث از عشق الهی را به عنوان مبنا و محور معنای زندگی ترسیم کند. وی عنوان می‌کند که: ایمان حقیقی به خداوند و عمل به فرمان‌هایش سبب می‌شود که فرد شخصیت جاودانه خود را برای آخرت بسازد و با امید و اعتماد به خداوند بر رنج‌های دنیا غلبه کند. در نهایت با سکوتی که می‌کند می‌تواند صدای خدا را که صدای عشق است بشنود و او را رودررو ملاقات کند و به عشق پروردگار که بالاترین درجه معنای زندگی است برسد. این عشق موجب عشق به عالم و دیگر موجودات می‌شود که در تمام زندگی او جاری و ساری خواهد بود. در آن صورت امور روزمره نیز در پرتو آن معنا خواهد یافت.

وی با پیوند زدن میان عشق الهی و امر بینهایت، عنوان می‌کند که عشق امری بی‌ نهایت است و می‌باید با امری بی‌نهایت نیز پیوند برقرار کند. به تعبیر پیتر کریفت: عشق طبیعتِ خداوند است. خداوند بی‌انتهاست. بنابراین عشق نیز بی‌انتهاست. گرچه عشق خدا نسبت به بشر و عشق انسان‌ها به یکدیگر در همین عالم رخ می‌دهد و به عبارتی در زیر آسمان است، اما پوچ نیست. زیرا مرزهای عالم را در می‌نوردد و جاودان است و با مرگ از بین نمی‌رود.

پیتر کریفت، از مفهوم عشق، اینک دو مفهوم “ایمان” و “امید” را نیز اقتباس می‌کند و این‌گونه عنوان می‌دارد که: ایمان و امید در زندگی دنیوی مقدمه رسیدن به عشق هستند. پیتر کریفت وحدت اقانیم سه گانه و یکی شدن خدا با انسان در مسیحیت را به دلیلِ همین عشق می‌داند؛ چراکه یکی از ویژگی‌های عشق تبادل خویش با معشوق و وحدت یافتن با وی است. با این وحدت، اولاً به دلیل آنکه خداوند ازلی و جاودانه است، اینان نیز جاودانه می‌شوند و با مرگ از بین نمی‌روند، ثانیاً به دلیل آنکه خداوند و به عبارتی عشق، فعال و خلاق و نامحدود است، این صفات نیز صفات حقیقی انسان می‌شود و در نتیجه فرد دچار یکنواختی و ملالت نمی‌گردد، چنین عمل و جایگاهی معنای حقیقی زندگی است که با عشق نصیب انسان می‌گردد.

پیتر کریفت در نهایت این‌گونه عنوان می‌کند که: می‌بینی که عشق می‌تواند هر کاری را انجام دهد، عشق به تنهایی می‌تواند خلاء وجودی جامعه و شما را پر کند.

 

رویکرد این متفکر البته شایسته نقد است. در این متن تنها گزارشی از ایده وی طرح شده است.

 

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.