سفر گوساله‌ی زرّین از هارونِ سامری در قرآن تا سامریِ ناشناخته در تفسیرهای اسلامی!|زهیر میرکریمی

 بنابر ادعای پِرِجیل، آموزه‌ی «عصمت» پیامبران، و به‌ویژه پیامبر اسلام، جایی برای پذیرش این تفسیر باقی نگذاشته است که هارون، همان شخصیّتی که در نگاه قرآن مأموریتی پیامبرانه در سایه‌ی رسالت موسی دارد، گوساله‌ای زرّین ساخته باشد و قوم بنی‌اسرائیل به پرستش آن گوساله مشغول شده باشند. زیرا پذیرش این مطلب با ‌اینکه هم در بایبل عبری و هم در قرآن روایت شده است باور به عصمت پیامبران را مخدوش می‌کرده است و بالتبع بر تصوّری که از شخصیّت پیامبر اسلام ساخته شده است نیز تأثیر می‌گذاشته است. بنابراین روایت قرآن از هارونِ سامری در تفسیرها به سامریِ ناشناخته تبدیل می‌شود تا دامان هارونِ پیامبر (از نگاه مفسران) از این گناه پاک بماند.

بررسی منابع

معرفی فصلی از کتاب «نقل‌های گوساله‌ی زرّین در اسلام، مسیحیّت، و یهودیّت آغازین» با عنوان «گوساله‌ای، کالبدی که او را بانگی است: گوساله‌ی زرّین از دوران باستان متأخر تا دوران اسلامِ سنّتی» نوشته‌ی مایکل پِرِجیل

 دیر زمانی است که مشاهده شده است که هر جامعه‌ی مذهبیِ نوپایی در روند شگل‌گیری و بلوغ خود باید از خاستگاه‌های اولیه‌ی خود فاصله بگیرد. در روند ظهور اسلامِ سنّتی، تفسیر‌های قرآن با متمایزساختنِ پیام قرآن از پیام‌های وحیانی و مکاشفه‌های پیش از قرآن، تسهیل‌گرِ فرآیندهای عظیمِ تمایز اجتماعی و مذهبی بودند که جامعه‌ی نوپای مسلمانان را از سایه‌ی ادیان یکتاپرستانه‌ی یهودی و مسیحیِ پیش از خود خارج می‌کردند و به مسلمانان اجازه می‌دادند که هویت منحصربه‌فرد خود را مطرح کنند. در همین زمینه است که با تفسیرهایی از قرآن مواجه می‌شویم که آیه‌های قرآن را نه در بستر تاریخی و اجتماعیِ هنگامه‌ی صدور آن‌ها، بلکه در پاسخ به نیازهای اجتماعی، سیاسی، عقیدتی، و هویتی زمانه‌ی نگارش آن تفسیرها در دوران شکل‌گیری اسلام سنّتی معنا کرده‌اند.
 مایکل پِرِجیل در فصل هفدهم از کتاب «نقل‌های گوساله‌ی زرّین در اسلام، مسیحیّت، و یهودیّت آغازین» یکی از نمونه‌های چنین تفسیرهایی را بازسازی داستانِ «گوساله‌ی زرّین» در تفسیرهای اسلامی می‌داند. مفسران مسلمان در تفسیر آیه‌های مربوط به روایت ساختِ گوساله‌ی زرّین —به‌جای «هارون» برادر موسی که در سنّت یهودی ملقّب به «سامری» (Samarian) بوده‌ است— شخصیّتی مجعول به نام «سامری» (Samaritan) در قوم بنی‌اسرائیل را به‌عنوان سازنده‌ی گوساله‌ی زرّین معرفی می‌کنند. پِرِجیل در مقاله‌اش برای آنکه همسانیِ روایت بایبل و قرآن از ساختِ گوساله‌ی زرّین به دست هارون را نشان بدهد، علاوه بر بررسی تطبیقی میان روایت بایبل در سِفر پیدایش و روایت‌های موجود در قرآن، به بررسی شباهت عبارات و ترکیب‌های زبانی به‌کاررفته در روایت قرآن با مزمور ۱۰۶ از مزامیر نیز می‌پردازد و نزدیکی عبارات این دو متن را نشان می‌دهد.
 پرِجیل این بازسازی را پاسخی به نیاز جامعه‌ی نوپای اسلامی برای توجیه بعضی باورهای کلامی درباره‌ی پیامبران پیش از محمد می‌داند. همانند رویکردی که پیش از اسلام در مسیحیّت وجود داشته است، شخصیّت‌های مطلوب و موجّهی که در بایبل عبری (عهد عتیق) نام‌شان ذکر شده است، از جمله انبیاء و اولیاء یهودی، همگی مقدمه‌ای و نمونه‌ای محدود برای ذی‌المقدمه و نمونه‌ای اعلی بوده‌اند: برای عیسی مسیح. به باور مسیحیان، ویژگی‌های مطلوب همه‌ی آن شخصیّت‌ها به‌نحو اعلی و اتمّ در عیسی مسیح جمع شده‌اند. همین رویکرد را می‌توانیم درباره‌ی نسبت شخصیّت‌های بایبلی با پیامبر اسلام در متون تفسیری اسلامی ببینیم. در این رویکرد تفسیری، همه‌ی انبیاء و اولیاء یهودی و مسیحی جملگی نمونه‌ای کوچک از شخصیّت پیامبر اسلام بوده‌اند. ردّ این ماجرا را می‌توان در روایات متعدّدی که این رویکرد را تأیید می‌کنند پیدا کرد، و حتی ادبیات مسلمان نیز از این نگاه تأثیر پذیرفته است: نام احمد نام جمله انبیاء است، چون که صد آمد نود هم پیش ماست.
 بنابر ادعای پِرِجیل، آموزه‌ی «عصمت» پیامبران، و به‌ویژه پیامبر اسلام، جایی برای پذیرش این تفسیر باقی نگذاشته است که هارون، همان شخصیّتی که در نگاه قرآن مأموریتی پیامبرانه در سایه‌ی رسالت موسی دارد، گوساله‌ای زرّین ساخته باشد و قوم بنی‌اسرائیل به پرستش آن گوساله مشغول شده باشند. زیرا پذیرش این مطلب با ‌اینکه هم در بایبل عبری و هم در قرآن روایت شده است باور به عصمت پیامبران را مخدوش می‌کرده است و بالتبع بر تصوّری که از شخصیّت پیامبر اسلام ساخته شده است نیز تأثیر می‌گذاشته است. بنابراین روایت قرآن از هارونِ سامری در تفسیرها به سامریِ ناشناخته تبدیل می‌شود تا دامان هارونِ پیامبر (از نگاه مفسران) از این گناه پاک بماند.
 بررسی‌های متنی،‌ تطبیقی، و زبان‌شناختی پِرِجیل درباره‌ی روایت گوساله‌ی زرّین در بایبل و در قرآن، و سیر حرکت روایت از بایبل تا قرآن فی‌نفسه جالب توجه‌اند و در یادداشتی دیگر به تفصیل به آن‌ها خواهم پرداخت.
 مطالب این یادداشت برگرفته از منبع زیر است:
Pregill, Michael E. “A Calf, a Body that Lows: The Golden Calf from Late Antiquity to Classical Islam.” in Golden Calf Traditions in Early Judaism, Christianity, and Islam, ed. E. F. Mason and E. F. Lupieri (Leiden: Brill, 2019), 264–296.
مطالب مرتبط
منتشرشده: ۱
  1. عبدالمجید

    ما اگر بخواهیم داده‌هایی را جمع‌آوری و تحلیل کنیم تا حقیقتی را کشف نماییم؛ اساس کار بر جمع آوری «بیشترین» و «صحیح‌ترین» داده‌ها استوار است. اگر غیر از این باشد، بر اساس مفروضات غلطی استدلال خواهیم کرد و نتیجه غلطی هم به دست می‌آوریم.
    به همین دلایل در مقاله فوق به دو فرض اشتباه تکیه شده. یکی اینکه نظر مفسران قرآن را به عنوان عقاید مسلَم دینی فرض کرده و نه برداشت شخصی آنان.
    دوم اینکه آیات قرآن در مورد شخصیت هارون نبی و سامری بت پرست کاملا واضح است. به طوری که فرض یکی بودن این دو نفر، با متن قرآن در تضاد است نه با تفسیر علمای دین.
    نویسنده اگر مطالعه کافی در قرآن و تفسیرهای آن داشت، با داده‌های «بیشتر» و «صحیح‌تر» استدلال خود را بر مفروضات غلط بنا نمی‌ساخت.

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.