آیا آیت الله مصباح به نظریه ولایت فقیه با قرائت امام خمینی باور دارد؟

اعتماد در این شماره به نقد آخرین اظهارات آیت الله مصباح یزدی پرداخته و در کنار توصیف آیت الله مهدوی کنی از زبان حجاریان، از نگاه مدرن بر شخصیت حقیقی انسان ها روایت کرده است.

آیا آیت الله مصباح به نظریه ولایت فقیه با قرائت امام خمینی باور دارد؟
روزنامه اعتماد در صفحه 16 یادداشت علی شکوهی با عنوان «آیت‌الله مصباح! حتی یک نفر هم نیست؟» را منتشر ساخته و با اشاره به سخن اخیر آیت‌الله مصباح یزدی درباره عدم وجود فرد کاملا باورمند به ولایت‌فقیه بر اساس قرائت امام خمینی(ره) در بین سیاسیون، این سخنان را حاوی متهم دانستن سیاسیون به گونه‌ای نفاق و ریا قلمداد کرده است.

او با باور به اینکه اصولا بخشی از مردم و جامعه سخن ایشان را خیلی جدی نگرفته و این ادعا را دلیل از دست رفتن دین و ایمان سیاسیون تلقی نمی‌کنند، افزوده است: «اگر فرضا این ادعا درست باشد، باید گفت ایشان به یک شکست بزرگ نظری و عملی نظام اعتراف کرده‌اند. قرار بود اندیشه امام خمینی(ره) در جامعه اسلامی مبنای عمل قرار بگیرد و مردم و مسئولان و نخبگان با اعتقاد به این اندیشه در مسیر عملی کردن آن تلاش کنند. حال یک آیت‌الله سرشناس رسما اعلام می‌کند که کسی را در میان سیاسیون داخل کشور سراغ ندارد که به این اندیشه معتقد باشد، آیا این گونه سخن گفتن زیرسوال بردن انقلاب و مسوولان و سیاه‌نمایی در باره میزان نفوذ اندیشه امام خمینی در جامعه نیست؟»
 
شکوهی همچنین پرسیده است آیا خود آیت الله مصباح به نظریه ولایت فقیه با قرائت امام خمینی(ره) باور دارند یا اینکه نظریات دیگری را که مقبول خودشان است به عنوان نظریه امام خمینی معرفی می‌کنند؟
 
 
 
مهدوی‌کنی از زبان حجاریان
اعتماد در صفحات ۱ و ۸ گزارش خبرنگار خود از حضور شبانه در اورژانس بیمارستان لقمان و مراجعانی که با دارو یا سم خودکشی کرده اند را به چاپ رسانده و عکس صفحه ۱ خود را به سعید حجاریان و روایت او از پنج فصل زندگی مرحوم آیت‌الله مهدوی‌کنی اختصاص داده است.
 
او که در ایام سالگرد مرحوم مهدوی‌کنی در گفتگویی با خبرگزاری تسنیم شرکت کرده، از خاطرات و خصایل آیت‌الله مهدوی‌کنی سخن گفته و از قول آن مرحوم آورده است: «نه می‌خواهم وکیل بشوم، نه وزیر، نه رییس‌جمهور و نه یک فرد پولدار؛ فقط می‌خواهم بروم بهشت.»
 
حجاریان از تلاش‌های فراوان آیت‌الله مهدوی‌کنی برای جذب جوانان و همچنین تشویق طلبه‌های جوان و کمک به آنها گفته و همچنین از موافقت او با جلوگیری از آتش زدن کتاب های حظیره‌القدس بهائیان در زمان ریاست بر کمیته ستاد کل ارتش یاد کرده است.
 

مشاور سابق رئیس دولت اصلاحات، در این گفتگو از گلایه مهدوی‌کنی از شائبه انتساب جامعه روحانیت مبارز به اسلام امریکایی در یکی از سخنان امام(ره) روایت کرده و با اشاره به مشرب وسیع او در استفاده از اساتید گوناگون در دانشگاه امام صادق(ع) به نمونه هایی از نظرات فقهی خاص او اشاره کرده و گفته است: «در ماجرای لانه جاسوسی امریکا آقای مهدوی‌کنی می‌گفت اینجا ملک غیر و غصبی است و نمازی که اینجا خواندید وقتی بیرون رفتید اعاده کنید. در موضوع بازنگری قانون اساسی هم امام (ره) ولایت «مطلقه» فقیه را مطرح کردند؛ آقای مهدوی‌کنی می‌گفتند به جای «مطلقه» از ولایت «عامه» (در مقابل ولایت خاصه) استفاده شود. یکی دیگر از موارد مربوط می‌شود به موضوع هیات امنای دانشگاه امام صادق(ع)؛ نام آیت‌الله منتظری از ابتدا به عنوان هیات امنای این دانشگاه مندرج بود و آقای مهدوی‌کنی تا آخر عمر آقای منتظری نام ایشان را از هیات امنای دانشگاه امام صادق(ع) حذف نکردند.»
 
 
 
در جهان مدرن حول مشاهیر داستان‌پردازی‌ نمی شود
این روزنامه در صفحه 16 یادداشت مهرداد احمدی شیخانی با عنوان «فروغش به همین بود که آدم بود» را منتشر ساخته و با اشاره به وسعت بعد معنوی زندگی برخی از انسان ها پس از مرگ و گسترش آن به حیطه افرادی که حتی ممکن است او را ندیده باشند، نوشته است: «ممکن است آنچه در مورد فرد مزبور یاد می‌شود، حتی جامه‌ای از افسانه و اسطوره در بر کرده و روایات و حکایات پیرامونش، شاخ و برگ گرفته و با فاصله گرفتن از دوره حیات او، دیگر سره را از ناسره تشخیص دادن کاری ‌شود شاق و گاهی حتی ناممکن و ذهن پرسشگر وامی‌ماند با انبوهی از غلو و افسانه‌پردازی.»
 
او که یکی از ویژ‌گی‌های جهان مدرن را دوری جستن از داستان‌پردازی‌ در مورد زندگی مشاهیر دانسته، افزوده است: «نگاه مدرن بر این اعتقاد است که یک فرد را نمی‌توان فقط بر اساس آنچه به دیگران نمایانده فهم کرد و چه بسا آنچه از دیده‌ها پنهان بوده، برای درک واقعیت آنچه انجام داده و شخصیتی که بروز داده، مفیدتر باشد.»
 
نگارنده با تصریح بر تاثیر سنت بر تداوم یاد نیک از درگذشتگان نوشته است: «ولی وای از آن روز که یکی بیاید بگوید چند نامه دارم و چند مصاحبه، که این اسطوره، آن موقع که زنده بود، انسان بود و مثل هر انسانی پایش روی زمین بود و گیرم که «شعر می‌گفت چو آب روان» ولی عاشق هم می‌شد و هنجاری هم می‌شکست و اصلا این بود که آن شد و شاید فروغش به همین بود که آدم بود.»
 
 
 
در برابر پلنگ شهوت مورچه‌ایم
روزنامه اعتماد در صفحه 16 یادداشت «سیاست با طعم گناه» نوشته سید علی میرفتاح را به چاپ رسانده و با اشاره به طرح مسائل غیراخلاقی در کارزار دو رقیب انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نوشته است: «سیاست یا اقتصاد یا حتی کار عقیدتی مانع از آن نیستند که تمناهای نفسانی آدمیزاد فروکش کنند. بلکه برعکس، یک‌جاهایی، به خصوص جاهایی که به تعبیر قرآن «ان رآه استغنی» پیش می‌آید، دم خروس نفس بهیمی هم بیرون می‌زند و از هر اوجی که هست به حضیضش می‌رساند.»
 

او با اشاره به داستان برصیصای عابد و عاقبت او افزوده است: «این قضیه همگانی است و غربی و شرقی نمی‌شناسد، دهری و مسلمان هم نمی‌شناسد. در مقام ادعا و حرف البته همه پسر پیغمبریم و بر همه تمناهای نفسانی‌مان چارتکبیر زده‌ایم اما در مقام عمل، اکثرا آلوده‌دامن و سرافکنده‌ایم. نه. نه. همه فامیل را بدنام نمی‌کنم. قطع و یقین انسان‌های وارسته‌ای هستند که دایما از خود مواظبت می‌کنند… بعضی‌ها هم رندی می‌کنند و به توصیه عارفان عمل می‌کنند و به این شیوه خود را حفظ می‌کنند.»
 
نگارنده با قوی تر دانستن دیو نفس از سرکه و امساک و استتار، نوشته است: «ترامپ یا وزیر یا وکیل یا معلم هیچ فرقی ندارد. در برابر پلنگ شهوت مورچه‌ایم و جز اینکه خدا به دادمان برسد راه چاره دیگری نداریم. به خود مطمئن شویم چنان گند می‌زنیم که هم خود را ضایع می‌کنیم و هم بقیه را.»
 
 
 
 

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.