گزینش مذهبی در ورودیۀ مدارس، به همبستگی و اتّحاد جامعه آسیب می‌رساند

پروفسور تد کانتل

پانزده سال پیش، وزارت کشور مرا مأمور ساخت تا عواملی را که در شهرهای برادفورد، لیدز، اولدهام، بِرنلی و نواحی اطراف آنها منجر به شورش‌های نژادی شده است بررسی کنم. من هم در گزارشم به طور جدّی ابراز نگرانی کردم و نوشتم که ظاهراً بسیاری از “مدارس مذهبی تابع سیاست‌های تبعیض‌آمیز هستند و مسئولانی که گرایش‌های مذهبی دارند، مروّج چنددستگی‌های فرهنگی و نژادی هستند.” مدّتی بعد نیز طی گزارش دیگری مکتوب کردم که صرفِ وجود مدارس مذهبی، با الزامات مذهبی‌ای که برای پذیرش دانش‌آموزان دارند، به‌خودی‌خود منشأ چنددستگی و تفرقه در میان مردم است.

مدارس مذهبی ملزم هستند دست‌کم نیمی از گنجایش خود را برای دانش‌آموزان محلّات اطراف –صرف‌نظر از دین و اعتقادات آنها- نگه دارند. اما حال دولت طرح‌هایی پیشنهاد داده است که این الزام را برای مدارس مذهبی جدید لغو می‌کند. حال آن که دولت موظّف است در عوضِ جداسازی و تفرقه، همبستگی و انسجام را در جامعه ترویج کند، و این موضوع به‌غایت نگران‌کننده است.

در حقیقت، برای این که به شما نشان دهم اهمیت این ظرفیت 50 درصدی و آسیب حذف آن چقدر است، باید بگویم که در تاریخ نظام نوین آموزشی، گزینش مذهبیِ دانش‌آموزان ارتباط مستقیمی با افتراق و تبعیض در بین آنها داشته است. در شرایطی که امروز در جامعۀ ما هم تنوّع فرهنگی و هم تفرقه و چنددستگی بیش از پیش به چشم می‌خورد، ادامه یافتن اقداماتی که به شکاف‌ها دامن می‌زند تصوّرناپذیر است.

اما اجازه دهید برای یک لحظه این طور تّصور کنیم که عواقب این اقدامات  تا این حد روشن نبود. بیایید فرض بگیریم از قبل مشخّص نبود که رفتار تبعیض‌آمیز و ایجاد چنددستگی بین کودکان از سنین پایین و بر مبنای اعتقادات مذهبی یا غیرمذهبی والدینشان پیامدهای نامطلوبی دارد. فرض کنیم که چنین اقداماتی ناقض اهمیت همبستگی در یک جامعۀ پرتنوّع فرهنگی نبود و آشکارا با عقل و شعور ما تناقض نداشت. شواهد موجود به ما چه می‌گویند؟

جای تعجّب نیست که در شواهد ابهامی وجود ندارد. گزینش مذهبی در ورودیۀ مدارس به همبستگی و اتّحاد جامعه آسیب می‌رساند، و نه فقط برای اتّحاد مذهبی، بلکه برای اتّحاد و همبستگیِ قومی و اجتماعی-اقتصادی نیز زیان‌آور است.

برای نمونه، پژوهش‌ها حاکی از آن است که در سال 2013، «مدارس وابسته به کلیسای انگلستان» که گزینش مذهبی انجام می‌دادند، بسیار کمتر از تعدادی که موظّف بودند از دانش‌آموزان محلّات اطراف پذیرش کنند، پذیرش کردند و از ثبت‌نام بسیاری از کودکان دارای اصالت آسیایی امتناع کردند.

در مدارس کاتولیک تأثیر گزینش مذهبی از این هم آشکارتر است. از هر هشت مدرسۀ دولتی کاتولیک، در یکی از مدارس هیچ کودکی با اصالت آسیایی پذیرفته نشده بود. در واقع، در حالی که مدارسِ دارای سیستم گزینش مذهبی تنها 16 درصد از کل مدارس را در انگلستان تشکیل می‌دهند، از 100 مدرسه‌ای که بدترین عملکرد را در پذیرش کودکانی که زبان انگلیسی زبان دوّم آنها است داشته‌اند، 59 مدرسه از مدارس دارای گزینش مذهبی بوده‌اند.

اگر باز هم این شواهد برای متقاعد ساختن طرفداران گزینش مذهبی کافی نباشد، باید توجّه آنها را به آمار و ارقام اجتماعی-اقتصادی معطوف کرد. به بیان ساده‌تر، مدارسی که گزینش مذهبی انجام می‌دهند برای کودکان کم‌بضاعت دسترسی‌ناپذیرتر هستند. براساس نتایج تحقیقات «مدرسۀ اقتصاد لندن»، سطح مالی دانش‌آموزانی که به مدارس مذهبی می‌روند، بالاتر از سطح مالی ساکنان محلّات اطراف این مدارس است. در حالی که مدارس راهنماییِ دولتی بسیار بیشتر از مدارس دارای سیستم گزینش مذهبی کودکانی را که مستحقّ دریافت غذای رایگان هستند پذیرش می‌کنند.

روی هم رفته، هرکس که دغدغۀ بهبود وضعیت اتّحاد و همبستگی را در جامعه داشته باشد (برای مثال خانم دیم لوئیس کیسی (Dame Louise Casey) که در حال حاضر بر روی مسألۀ همبستگی در بریتانیا تحقیق می‌کند)، حذف گنجایش 50 درصدی از مدارسِ دارای سیستم گزینش مذهبی را مورد طعن و نکوهش قرار می‌دهد.

ظاهراً واضح است که هرچه تنوّع فرهنگی در جامعۀ ما افزایش پیدا می‌کند، بیشتر نیاز به همبستگی خواهیم داشت و اگر کسی معتقد باشد که وجود مدارس تک‌دینی و تک‌فرهنگی بخشی از راه‌حل مشکلات ما است، امیدوارم که آن شخص جزو مسئولان نباشد، که البته ظاهراً قضیه خلاف این است و مسئولان ما نیز مروّج چنددستگی هستند!

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.