نه به اعدام علنی!

محمدجواد معموری

هنگامی که مجرمی را اعدام می‌کنیم، خونی را با خونی شسته‌ایم. در این جا است که پرسش کنایه‌آمیزی مطرح می‌شود: چگونه با کشتن مردمی که دیگران را می‌کُشند، می‌توانیم بگوییم که کُشتن بد است!
هر کدام از مخالفان و مدافعان مجازات اعدام به گونه‌ای تفاوت انگیزه قاتل و مجری اعدام را نادیده می‌انگارند. مخالف مجازات اعدام با تعبیر کنایه‌آمیز فوق و مدافع آن، با اجرای علنی اعدام، غرض و انگیزه اصلی انجام چنین مجازاتی را نادیده می‌انگارد. نگارنده سعی دارد با تبیین تفاوت انگیزه قاتل و مجری اعدام و سپس اجرای مقایسه ای میان نمایش اجرای اعدام و تراژدی، به این نتیجه برسد اجرای علنی باعث می شود اعدام فاقد ویژگی بازدارندگی از جرم شود.

هنگامی که مجرمی را اعدام می‌کنیم ــ چه فردی که جنایتی را علیه شخص خاصی مرتکب شده، و چه فردی که با اعمالی مانند افساد و پخش مواد مخدر، در حق تمام جامعه جنایت کرده است ــ خونی را با خونی شسته‌ایم. رنگ سرخ همچنان باقی است و خون تازه،‌ جای خون کهنه را می‌گیرد. در این جا است که پرسش کنایه‌آمیزی مطرح می‌شود: چگونه با کشتن مردمی که دیگران را می‌کُشند، می‌توانیم بگوییم که کُشتن بد است!
با امتناع از ورود به این بازی‌های زبانی و طعنه‌آمیز، می‌توان به نکته‌ بسیار ساده‌ای دست یافت که همواره مورد اغفال هر دو گروه مدافع و مخالف اعدام قرار دارد. هر کدام از این دو طرف، به گونه‌ای انگیزه دو قتل (قتل اول و اعدام) را نادیده می‌انگارند. در این جا کاری به مخالفان مجازات اعدام نداریم، و تنها توجه‌ها را به تفاوت انگیزه قاتل و مجری اعدام جلب می‌کنیم که نادیده انگاشتنِ این تفاوت، به توهم ضرورت اعدام علنی انجامیده است.
در مورد مجازات اعدام، با دو قاتل مواجه هستیم: قاتل اول و قاتلی که او را به قتل می‌رساند تا دیگر قتلی نباشد. برای رهایی از طعنه‌ای که در این دسته‌بندی نهفته، ضروری است به انگیزه قاتل اول و دوم یا بهتر است بگوییم قاتل و مجری اعدام، دقت شود. قاتل را نوعی از فردگراییِ کور و بسته،‌ احاطه کرده است و تنها به نفع یا لذت فردی (انتقام، انحصار قدرت، کسب ثروت و…) می‌اندیشد؛ در حالی که نوعی تکفر و نفع جمعی در ورای مجازات اعدام لحاظ شده است.
اعدام با توجیه حذف مهره فاسد از چرخه اجتماع و در مرحله بعد، عبرت‌گیری اطرافیانی صورت می‌گیرد که از اعمال مجرمانه و فردگراییِ قاتل آگاهی داشتند و چه بسا از آن متضرر نیز شده‌اند. تضمین امنیت و سلامت جامعه و جلوگیری از بروز وقایع مشابه، مهم‌ترین مبررِ اعدامِ قاتل است،‌ و لذت و نفع شخصی یا در کل مطرح نیست و یا در مواردی مانند قصاص نفس، بسیار کم‌اهمیت‌تر از مورد اول شمرده می‌شود. لذا خداوند خطاب به خردمندان می‌گوید: «و شما را در قصاص زندگانى است.» (بقره/2، 179)
با این توصیف، اجرای اعدام نباید به گونه‌ای باشد که با هدف اصلی آن در تضاد قرار گیرد و مرز میان قاتل و مجری اعدام را بردارد. نفع جمعی باید در حذف فیزیکی قاتل لحاظ شده باشد و نمایش اعدام ــ در صورت ضروری بودنِ نمایش آن ــ نباید به هم‌دردی با مجرم یا لذت بصری کنجکاوانه‌ای در بینندگان بینجامد. اما متأسفانه در بیشتر مواقع چنین اتفاقی رخ می‌دهد؛ گویا بیننده تشنه دیدن مرگ و زجر دیگری است.
این که چرا تراژدی‌های غمناک و یا فیلم‌های وحشت‌آفرین، مخاطب را جذب می‌کنند، موضوعی است که از زمان یونان باستان مورد توجه فیسلوفان قرار داشته است، و از آن به «پارادوکس تراژدی» تعبیر می‌شود. برای مثال فیلسوفان رواقی تلاش می‌کنند که شیفتگی عجیب ما را با درد و رنج دیگران توضیح دهند؛ رنجی که ممکن است برای تمایل ما بر دیدن بازنمایی‌هایِ درد کاراکترها کارآیی داشته باشد.
نمایش اعدام می‌تواند با اجرای هنری زنده‌ای مقایسه شود که بیننده علاقه‌مند به این ژانر را جذب می‌کند. اما نباید از این نکته چشم پوشید که اعدام، نمایشی کارگردانی‌شده نیست، و مخاطب در جریان داستان قرار ندارد، بلکه به یک باره در پایان داستان انداخته می‌شود. مخاطب تراژدی، از آغاز داستان با قهرمان همراه است؛ اشتباهات، لغزش‌ها و جنایت‌های او را می‌بیند و همواره مترصد وقوع اتفاق بدی برای قهرمان است. مخاطب از دست قهرمان ناراحت است و می‌داند که به زودی مجازات خواهد شد و هنگامی که قهرمان به جزای اعمالش می‌رسد،‌ شاید از زجر و درد او ناراحت شود، ولی هیچ‌گاه با او هم‌دردی نمی‌کند. وی در پایانِ داستان، خوشحال و امیدوار است که عدالت برقرار شد. با این حال،‌ ناراحت و غمگین است که چرا انسانی به چنین سرنوشتی دچار گشت!
اما در مورد نمایش اعدام، همراهی مخاطب با داستان رخ نمی‌دهد. در اجرای اعدام، کارگردان و نویسنده متفکری حضور ندارد و بیننده به یک باره با خشونت مجازات روبه‌رو می‌شود، بدون این که حسی نسبت به مجرم داشته باشد و اعمال ناشایست او را دیده و تجربه کرده باشد. وی تنها کیفرخواست مختصری شامل چند جمله بی‌روح و بی‌احساس شنیده و فرصت نیافته است تا با داستان همراه شود.
در واقع، باید میان دو صنف مختلف تماشاگر تفاوت قایل شویم: تماشاگری که با فرد اعدامی آشنا است و از رفتارهای او صدمه دیده است و از عدم امکان اصلاح او اطمینان دارد، و تماشاگری که تنها کنجکاوِ دیدن مرگ است، و بنا به گفته فیلسوفان رواقی، خوشحال است که جای او نیست.
گروه اول از تماشاگران اعدام، مانند مخاطبان تراژدی، با داستان همراه بوده‌اند و از تماشای اعدام متنبه می‌شوند و به زندگی امیدوار می‌گردند و خوشحال‌اند از این که با حذف مهره‌ای فاسد، زندگی سالم‌تری جریان خواهد یافت. اما چه اتفاقی برای گروه دوم می‌افتد؟ آنان با زجر و درد موجودی روبه‌رو می‌شوند که به ظاهر انسان است؛ اما فرصت تجربه و مشاهده اعمال غیر انسانی او را نیافته‌اند. در نگاه آنان، حرمتِ جان و کرامت آدمی‌زاد است که شکسته می‌شود.
توجه به این نکته نیز ضروری است که شهرها در گذشته کوچک بودند و همه یک‌دیگر را می‌شناختند و چه بسا از اعمال مجرمانه کسی که مجازات می‌شد، آسیب دیده بودند. در آن شرایط، جنایت و مجازات هر دو در یک بستر و سیاق شکل می‌گرفت؛ بر خلاف امروز که بیننده مجازات، به برکت رسانه‌های جمعی، شاید کیلومتر‌ها دورتر از بستری باشد که جنایت در آن صورت گرفته است، و به یک باره با خشونت مجازات روبه‌رو می‌شود.
بیننده مجازات در این چنین شرایطی که تجربه و شناختی از مجرم ندارد، یا به هم‌دردی با او می‌پردازد و یا کنجکاوانه به چوب حراجی می‌نگرد که بر کرامت و حرمت انسانی نواخته می‌شود. برای چنین بیننده‌ای بسیار دشوار است که بفهمد این موجود انسان‌نما، از انسانیت تهی شده است.
طرفه اینکه در آیات قرآن کریم نیز نمی‌توان موردی را بر ضرورت اجرای علنی اعدام یافت؛ تنها در مورد اجرای حد زناکار گفته شده است که باید گروهی از مؤمنان (نه نمایش علنی) شاهد مجازات آن دو نفر (زناکار) باشند. (نور/24، 2)
مطالب مرتبط
منتشرشده: 2
  1. محمد

    طرح مساله بدون ارائه راه حل، تیری در تاریکی است. آخر قصه را بفرمایید. این که نباید این گونه باشد یک بحثی است و این که چگونه باید باشد بحثی دیگر.
    شما بفرمایید که چگونه باشد؟ تا هم هدف از اجرای اعدام لحاظ شود و هم به مظلوم نمایی متهم و مواردی که ذکر کردید منجر نگردد.

  2. جناب نویسنده محترم همان یک مورد قرآنی در اجرای علنی مجازات ها را قبول دارد یا نه؟

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.