زود رفت، ولی «سوره‌»اش دیر آمد؛ به مناسبت درگذشت مسعود دیانی

علی سلطانی: در این سال‌های اخیر به هدایت و همت و درایت مرحوم مسعود دیانی، برنامه‌ی «سوره» چهره‌ی متفاوتی از برنامه‌‌سازی‌ای دینی در شبکه‌ی چهار و صداوسیمای پُرحاشیه‌ بود. به‌رغم برنامۀ ماندگار سوره، در این چند خط می‌کوشم نشان دهم چرا برنامه‌های دین‌پژوهانۀ نسبتاً باکیفیتی چون این برنامه با هدایت‌گرِ شورمندی چون مسعود دیانی، اساساً نمی‌توانست و نمی‌تواند به توفیقات بزرگ در این برهۀ زمانی دست پیدا کنند.

مسعود دیانی، دوستِ دین‌پژوه و فعال رسانه‌ای و فرهنگی‌ای که در این سال‌های آخر مجری و سردبیر برنامۀ تلویزیونی «سوره» شده بود، بعد از گذران دوره‌ی سختی از مبارزه با بیماری سرطان، پریروز به رحمت خدا رفت و امروز (۱۹ اسفند) روی در نقاب خاک کشید. آرام باد روحش. در این سال‌های اخیر به هدایت و همت و درایت او، برنامه‌ی «سوره» چهره‌ی متفاوتی از برنامه‌‌سازی‌ای دینی در شبکه‌ی چهار و صداوسیمای پُرحاشیه‌ بود. به‌رغم برنامۀ ماندگار سوره، در این چند خط می‌کوشم نشان دهم چرا برنامه‌های دین‌پژوهانۀ نسبتاً باکیفیتی چون این برنامه با هدایت‌گرِ شورمندی چون مرحوم دیانی، اساساً نمی‌توانست و نمی‌تواند به توفیقات بزرگ در این برهۀ زمانی دست پیدا کنند.

مهم‌ترین مبنای من در مدعای ناممکنی توفیقات بزرگ برای برنامه‌هایی از قبیل سوره، تحلیل بستر تاریخیِ ساخت این برنامه‌هاست. اول از همه به وضعیت مطالعات دینی اشاره کنم. سوره در دوره‌ای ساخته می‌شود که می‌توانم از آن با عنوان «دوران افول جریان اصلاح دینی» یاد کنم. اندیشه‌های دینیِ انتقادی و اصلاحی در دهه‌های هفتاد و هشتاد شمسی، (۱) همزمان با برخی گشایش‌های سیاسی در جامعه و به‌ویژه دانشگاه، (۲) ترجمه و تألیف کتاب‌های جریان‌ساز و نوگرا، (۳) رونق روزنامه‌ها و مجلات تازه و پُرمایه، (۴) باور به امکان بهسازی جامعه در قالب اندیشه‌های دینیِ نو، دورانِ سرزندگی و شادابی خود را می‌گذراند. با همۀ این رونق‌ها، این جریان در دل جامعه همچنان امکان بسط و بروز گسترده نداشت. پایگاه فکری و سیاسیِ جریان اصلاح دینی در پایتختی مثل تهران همچنان مکان‌های محدودی مثل حسینیه ارشاد و کانون توحید و … بود و نهادها و نشرهای مرتبط با بیشترین موانع دست‌وپنجه نرم می‌کردند. بن‌بست‌های اقتصادی و سیاسیِ دوباره رخ‌داده هم جامعه را از شادابی و جویندگی و پویندگی انداخت. شخصیت‌های شناخته‌شدۀ جریان اندیشۀ اصلاح دینی هم به دلایل مختلف از جمله همان (۱) بسته‌شدن بسترهای ارتباطشان با جامعه، (۲) خاموش‌ماندنِ چراغ‌های رابطه با جریان رسمیِ سنتیِ دینی در حوزه، (۳) بدگمانی و سنگ‌اندازی طیف دینداران سنتی، (۴) ضعف جریانِ دانشگاهیِ مطالعات دین به دلایل مختلف سیاسی و علمی و نیز در بهترین حالت (۵) ترجمه‌گرایی و زایش محدودِ کمی و کیفیِ همین شخصیت‌ها، جریان اصلاح دینی را محدود به همان شخصیت‌ها کرد و در نهادسازی و به تبع آن تربیت «گستردۀ» نسل‌‌های بعدیِ تازه‌نفس ناکام گذاشت. با هم‌افزایی منفیِ مجموع این اتفاقات، گویی خلأیی ایجاد شد. جامعه (به‌ویژه جامعۀ نخبگانی) به‌حق یا نابحق، دل از راهبرد اصلاحِ دینی به منزلۀ یکی از راه‌های بهسازی جامعه بُرید و حلقۀ همراهان به جمع محدودی از دغدغه‌مندانِ معرفتی فروکاسته شد. در طرف مقابل هم جریان اصلاحی انسجام و حضور اندک اجتماعی خود را به دلیل تبعید و پیری و تصرف پایگاه‌های فیزیکی‌اش بیش از پیش از دست داد. ناگفته نماند که به موازات این افول، جریان دین‌پژوهی دانشگاهی هم آرام و کم‌حاشیه، متأثر از مطالعات دانشگاهی دینی در غرب و همین جریان اصلاح دینی وطنی، اوج می‌گرفت و پیش می‌رفت. ولی این جریان اصولاً به دلیل همان تأثیرپذیری از مطالعات سردِ تخصصی غربی و نیز شاید درس‌گرفتن از افول و موانع جریان اصلاحِ دینی وطنی، کاری به جامعه و سیاست و پرسش‌های بزرگش نداشت؛ البته هنور هم ندارد. جریان دانشگاهی اصولاً برای کاروبار غیرروشنفکریِ دیگری آمده بود و آمده است. در چنین فضایی است که در اواخر دهۀ نود برنامه‌ای مثل «سوره» روی آنتن می‌رود.

اول از همه سوره در صداوسیما پخش می‌شود؛ صداوسیمایی که بعد از سال هشتاد و هشت به این سو بیشتر از پیش در تیررسِ نهیب و تحریم و نگاه منفی جمعیت وسیعی از ایرانیان قرار گرفته است. از طرف دیگر، صداوسیمایی که کیفیت و غنای برنامه‌های تولیدی دینی‌اش معلوم است؛ برنامه‌های عمومی‌ای که بیش از همه ترویجی و مناسک‌محور و فقه‌بنیاد و غیرانتقادی‌اند و مخاطب هدفشان هم پیشاپیش دسته‌ی خاصی از دینداران عمومی و همدل از نظر سیاسی است و با بقیۀ جامعۀ متفاوت اساساً کاری ندارند.۱ صداوسیمایی که هر چه جلوتر آمده است، دایره‌ی ‌برنامه‌سازانِ مجازش تنگ و تنگ‌تر شده و کمتر اندیشه‌ورزِ پُرمایه‌ یا هنرمند توانایی است که بتواند از آتشش بگذرد و به گلستانِ برنامه‌سازی یا مقبول طبعِ مخاطب‌شدن برسد؛ به همین دلیل دستۀ فراوانی از مخاطبان صداوسیما هر فرد از آتشِ استعلام گذشته و به گلستانِ جام‌جم رسیده‌ای را پیشاپیش محکوم می‌کنند، ولو آنکه ابراهیم باشد! سوره با اجرای دیانیِ ملبس پیش می‌رود؛ ملبس‌بودنِ مجری که شاید سابقه نداشته و خودش در این دوران حاشیه‌برانگیز است. در چنین زمانه و زمینی، مسعود دیانی و گروهش عزم به برنامه‌سازی می‌کنند؛ با رویکردهای تلفیقی‌ای از مطالعات نوی دانشگاهی، محتوای ترویجی و تبلیغی و گرایشات ادبی و هنری.

ثمرۀ کار دیانی در نوعِ خود بدیع است. دیانی دین‌پژوهی آکادمیک را بیرون از حوزه خوانده است، با مطالعات انتقادی و تاریخیِ دین آشناست، در عین حال او و گروهش علقه‌های آشکار دینی و احساسی‌ای دارند که انکار هم نمی‌کنند. نمونۀ کار آنها در تلویزیون رسمی جمهوری اسلامی کمتر دیده شده است -اگر نگوییم دیده نشده- و جاهایی تا لبۀ مرزهای اعتقادی و سیاسی پیش می‌رود؛ هرچند که در شبکۀ متروک چهار است. گاهی و البته گاهی، سمت‌وسوی صحبت‌های دینی و انتقادی به سمتی می‌رود که معمولِ برنامه‌های دینیِ ترویجی و تبلیغیِ جام‌جم‌نشینان نیست. گاهی مثلاً اجازه پیدا می‌کند که بخش‌هایی از سخنرانی موسی خیابانی، سرکردۀ مجاهدین خلق، دربارۀ امام حسین را پخش کند. یا در موقعیت‌هایی تا مرز دعوت کسانی چون محمد توسلی یا محمد مجتهد شبستری پیش می‌رود. در سرمقاله‌های تولیدی گاهی نام‌های کسانی را خنثی و تحقیقی و نسبتاً منصفانه می‌برد که مخاطب صداوسیما عادت به حمله و اتهام‌زنی و بیست‌وسی‌‌گرایی دربارۀ آنها دارد. میهمانانش معمولاً کسانی‌اند که جز او و جز برای برنامۀ او، آنها را اصلاً به صداوسیما صدا نمی‌کنند، یا از در جام‌جم به درون راه نمی‌دهند. معلوم است دیانی و گروهش محل اعتمادند و توانسته‌اند از حداکثر رخصت‌های ممکنِ جام‌جم استفاده کنند. خروجی برنامه هم، جدای از افت کیفیت بعضی از فصل‌ها و آن‌هم به نظر من به دلیل تداوم و انحصار برنامه‌سازی در بین سوره‌ای‌ها، از منظر مخاطبِ مختار امروزی که برای استفاده از محتواهای مختلف دستش باز است، انصافاً قابل‌قبول و در رسانه‌ای چون صداوسیما به احتمال فراوان تکرارنشدنی و ماندگار خواهد بود. اما چرا کار دیانی و گروهش آن‌قدر که باید نمی‌گیرد و دیده نمی‌شود؟ برگردیم به اول گفتار.

همۀ تحلیل‌های پیشین را در ذهن بیاورید و بگذارید پیش از این دونقطه که: دیانی دیر رسیده است. دیانی با همین حدّ از نوآوری و شورمندی، اگر حتی آزادتر و انتقادی‌تر و گشوده‌تر هم در حوزۀ دین‌پژوهی می‌گفت و می‌ساخت، باز دیر رسیده بود. مخاطب رمیدۀ امروز او و ما، باید این آزادی را می‌داشت که می‌توانست دهه‌‌های پیش شبیه این دست سخنان و رویکردهای متفاوت را بشنود. (البته قطعاً بسیار بیشتر از تنوع و آزادی‌ای که سوره امکان بیانش را داشت.) همان زمانی که عنوان «تعدد قرائات دینی» کافی بود تا کسی را تا حدّ ارتداد پیش ببرد و همان زمان که «قبض و بسط تئوریک شریعت» حکم شب‌نامه را داشت. دیانی بسیار کوشید، ثمرۀ کارش سال‌های سال در قاب سیمای تنگِ ملی یا میلی، ماندگار و الهام‌برانگیز خواهد بود، متن‌ها و محتواهای تولیدی‌اش برای مخاطبانِ همچنانِ این بحث‌ها جذاب خواهد بود. ولی کار او سیب دیررس زمان است. مقصودم اصلاً این نیست که برنامۀ او لزوما در قاب جریان اصلاح دینی می‌گنجید، ولی سخن بر سر این است که کار او در بازاری می‌گرفت که رفت‌وآمد فکریِ جریان اصلاحِ دینی هنوز گرم است. اگر «سوره»سازان و مسعودهای دیانی دهه‌های پیش اجازۀ ظهور و بروز بیشتری می‌داشتند و بیان قرائتِ دینیِ ایجابی متفاوت یا نقد سلبی قرائت رسمی یا حتی نقد خودِ دین آزادانه پی گرفته می‌شد، آن‌وقت سوره‌های مسعود دیانیِ امروز هم، بیشتر از ماندگاری و اثرگذاریِ کمِ امروز، ماندگار و اثرگذار می‌شد. اگر آن می‌شد، امروز نه فقط او، بلکه بسیاری گروه‌های توانا و دین‌پژوهانِ بروز و گشوده و دنیادیدۀ دیگر هم، امکان و عزم برنامه‌سازی با سیلی از مخاطبان علاقه‌مند را داشتند و رقابت مفید و سال‌ها ورزیدگیِ فکری و کلامی، سوره‌های غنی و متنوع‌تری را برای جامعۀ ایرانی می‌آفرید.
در پایان باز؛ «صاحب آن‌همه گفتار» را که «سائل فاتحه و یاسین است»، به همان فاتحه و یاسین یاد کنید.

پ.نوشت: سخن از افول جریان اصلاح دینی را هم‌نوا با سخنانِ خوشحالِ برخی از جریان‌ها، مثل دشمنان روشنفکری یا نواندیشی دینی، یا سخنان کنایه‌آلود و خام‌اندیش برخی از نویسندگان دین‌پرهیز و روشنفکران عرفیِ ناآشنا با مطالعات جهانی پررونقِ دین‌پژوهانه، نگیرید. این داوری و تحلیل «توصیفی» است. من در مقام «تجویز» که جای شرحش اینجا نیست، امکان‌های گشودۀ تاریخ را در پاگرفتن انواع دیگری از جریان‌های اندیشه‌ای دینی در ایران امروز، بسته نمی‌دانم. در جای دیگری نوشته‌ام و مفصل‌تر هم خواهم نوشت که چنین امکانی در صورت پوست‌انداختنِ جریان دانشگاهیِ مطالعات دینی در ایران، به موازات برخی تحولات سیاسی و فرهنگی، بالفعل خواهد شد؛ که خودِ برنامۀ سوره، هرچند در تُنگِ تَنگ صداوسیما و هرچند با فاصله از ایده و آرمان من، بارقه‌ای از آن می‌تواند باشد.

۱- علی جعفری در کتاب آیین‌های تلویزیونی و بازنمایی حزن و فرح مذهبی؛ آسیب‌شناسی سنت‌های مناسبتی تلویزیون ایران در محرم و نیمۀ شعبان نشان می‌دهد که کیفیت نازل و سرسری‌بودنِ برنامه‌های دینی تلویزیون باعث‌شده است که به‌ندرت اثر ماندگاری در خاطرۀ ایرانیان از این رسانه باقی بماند. من در پادکستی خلاصه‌وار این کتاب را معرفی کرده‌ام.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.