روشنفکری در جهان زیست عرب دینی و غیر دینی ندارد

در کانال تلگرامی دین‌آنلاین درباره روشنفکری دینی و مقوله تاریخ‌نگاری مطلبی منتشر شد که آورده بود روشنفکران ایرانی برخلاف روشنفکران دینی در کشورهای عربی با مطالعات تاریخی آشنایی ندارند. محمد عثمانی در واکنش به این مطلب یادداشت زیر را در اختیار دین‌آنلاین گذاشته و معتقد است روشنفکری در جهان عرب به دینی و غیردینی تقسیم نمی‌شود.

روشنفکر (intellectual) به مثابه پدیداری اجتماعی از طریق رویارویی با دنیای مدرن معنا و مفهوم پیدا می‌کند. تعاریف مختلفی در باب این اصطلاح مطرح شده است؛ اما در یک تعریف کلی روشنفکری را باید کسی دانست که نسبت به محیط و جامعه‌ای که وی در آن تعلق دارد، از درک بهتری برخوردار بوده و تحت تأثیر این درک در کلیات یا جزئیات، منتقد آشکار و نهان روابط و مناسبات و افق‌های تفکرات مردم جامعه‌اش باشد. (حاتم قادری، ۱۳۴: ۱۳۸۰) براساس این تعریف، اندیشمندان یک جامعه، نسبت به دشواره های موجود در یک اجتماع به تفکر از موضع عقلانی و این جهانی به حل آن می‌اندیشد را باید روشنفکر خواند. روشنفکران با توجه به نوع مواجه و رویکردی که به مسائل انتخاب می‌کنند در جوامع شرقی با القاب گوناگون معرفی می‌شوند. در جامعه چون ایران به دلیل مؤلفه‌هایی تاریخی چون امر دین، فرهنگ ایرانی پیشه اسلامی امتداد یافته به عصر اسلام و مدرنیته، جریان‌های فکری چون روشنفکر دینی یا نواندیش دینی و روشنفکر سکولار یا عرفی پدار شده است. اما این وضعیت حاکم بر ذهنیت روشنفکران ایرانی را نمی‌توان در همه جا و بر همه نوع اندیشمند در دیگر جهان‌های فکری، جاری و ساری دانست. از این رو برای فهم و بازخوانی مجاری فکر و اندیشه در جهان‌های غیر ایرانی چون جهان عرب، جهان شبه قاره هند، ترکیه یا حتی آسیا میانه و قفقاز، باید از چارچوب ذهنی حاکم بر تقسیم بندی جریان‌های ایرانی خارج و به بستر فکری حاکم بر آن جهان زیست اشراف پیدا کرد. لازمه این امر در مقام اول فهم و درک جریان شناسی فکری آن جهان زیست و در نهایت فهم و درک آن اندیشمند در بستر فکری خود با توجه به نقطه عزیمت وی نسبت به دشواره های پیرامونی است.

حال از این چشم انداز، مسئله روشنفکری در جهان عرب و جریان شناسی آن براساس چه مؤلفه‌هایی تقسیم بندی می‌شود؟ این پرسش در این نوشتار ما را به درک تقسیم بندی جریان‌های فکری در جهان عرب معطوف می‌سازد. جهان عرب به دلیل مواجه مستقیمی که با غرب از مجرای استعمار داشتند؛ از همان ابتدا که ناپلئون به مصر حمله کرد، غرب و پدیدارهای فکری آن به مسئله‌ای مهم در دشواره های جهان عرب در آمد. حال برای این که بتوانیم جریان شناسی فکری در جهان زیست عرب را به خوبی درک کنیم باید به بسترهای اجتماعی و فرهنگی آن آگاهی پیدا کنیم.

 بسترهای فرهنگی در جهان بر پایه هویت زبانی و قومی آن برساخته شده است. عربیت و مفهوم عرب، به عنوان مؤلفه‌ای فرهنگی در این جهان زیست، دلالت بر ریشه‌ها و اصالت قومی آنان دارد. در طول تاریخ و در منابع کهن سریانی، یونانی_ رومی و حتی پهلوی برای شناخت این قوم به اصالت قومی آنان توجه می‌دادند. در منابع سریانی با عبارت ساکرون روبرو می‌شویم که گواه بر کلمه عرب است. واین امر سبب شده تا در ذهنیت مردم این سرزمین، هویت در همسازی با قومیت معنا و مفهوم خود را برسازد. این امر را باید بر ساختار یکدست قومی حاکم بر این جامعه تصور کرد؛ به صورتی غیر غرب‌هایی که در این جامعه می‌خواستند حضوری مؤثر داشته باشند، ناگزیر از پذیرش عربیت بودند. لذا در تقسیم بندی‌های اولیه در این جامعه، مردمان عرب را به دو دسته تقسیم می‌کردند، گروهی که عرب اصیل بودند در مقابل عده دیگر که با پذیرش عربیت، مستعرب یا عرب شده بودند.

این امر سبب شده تا در ذهنیت مردم عرب، تمام مسائل از فرآیند عربیت و این اصالت قومی بازنمایی شود. نتیجه این امر در طول تاریخ این بوده که عرب‌ها در مواجه با هویت‌های فکری و فرهنگی دیگر چون ایرانشهری یا یونانی_ رومی در ادوار پساباستان (antiquities) و بعدها اسلام و در نهایت مدرنیته را با مفهوم عرب و عربیت همساز کرده‌اند.

حال اگر بخواهیم به این مسئله در دوره معاصر توجه کنیم و آن را بر جریان شناسی فکری معاصر عرب معطوف کنیم، در می‌یابیم که این امر در این عصر هم مصداقیت خود را حفظ کرده است. در ذهنیت انسان عرب، اسلام و عربیت، یکی تصور می‌شود؛ یعنی نمی‌توان میان اسلام و ۵ ربیت در تصور ذهنی آنان تفکیکی قائل شد. براساس خیال‌اندیشی(imaginary) انسان عربی، اسلام در محیط و بستری عربی تجلی یافته است. در این رهیافت، تکوین و تدوین اسلام با ماهیت عربی در سرزمین مکه و سپس مدینه همساز شده است. از این رو در این مخیال، عربیت و اسلام دو مقوله منفک از هم نیستند؛ بلکه انگاره‌ای واحدی را بازنمایی می‌کنند.

این امر سبب شده در جریان شناسی فکری معاصر عرب، برخلاف سرزمین چون ایران که می‌توان مقوله امر دین، اسلام را از هویت قومی تفکیک کرد و پدیداری بنام روشنفکری دینی برساخت؛ در جهان این امر ناممکن و ممتنع است. روشنفکری در جهان عرب، دینی و غیر دینی ندارد؛ یعنی با مقوله امر دین به تمییز تفکر اقدام نمی‌شود. چرا که مقوله‌ای که برای ما ایرانیان، قابل تمییز و تفکیک از هویت ملی و قومی است، در جهان عرب، همزاد هویت و اصالت عربی است. در این جهان زیست، غرب همان مسلمان است و مسلمان هم عرب است. حال در سرزمین‌هایی که ادیان مختلف مسیحیت و یهودیت وغیره وجود دارد، مخیال عربیت همزاد هویت فرهنگی اسلامی با مقوله دینی آنان، ارتباط برقرار می‌سازد. به طور مثال اگر شما به تونس، مغرب یا سرزمین‌های حوزه خلیج فارس سفر می‌کنید؛ به دلیل یکسانی بافت اجتماعی با مخیال عربیت و اسلام، دو نفر چون به هم می‌رسند با کلمه سلام، آغاز سخن می‌کنند. اما در سرزمین‌های شام که نوع دینی وجود دارد، این تنوع را با کلمه ((مرحبا)) آن را نمود می‌بخشند که خود به معنای، رحب، خوش آمد عربی _ اسلامی است.

حال در تقسیم بندی جریان‌های فکری معاصر که با پدیدار مدرنیته بازشناسی می‌شود به روشنفکر، مثقف، معرفی می‌شوند. مثقف عرب، خواه جابری، آرکون و ابوزید باشد، خواه آدونیس، جلال العظم و عزیز العظمه باشد، تفاوتی نمی‌کند، پندار اسلام به مثابه مقوله‌ای هویتی همساز با عربیت برای آنان مهم تصور می‌شود. حال جریان روشنفکری که سنت را به عنوان مقوله پایدار مورد توجه قرار می‌دهند روشنفکر خوانده می‌شوند و کسانی که در صدد نواسازی سنت هم هستند روشنفکر تلقی می‌شوند با این تفاوت که جریان اول را روشنفکران معطوف ف به سنت و گروه دوم را روشنفکران عرفی یا علمانی یا سکولار می‌خوانند. این تقسیم بندی هم بعد از آن که به ماهیت فکر توجه می‌شود، معنا می‌یابد؛ در غیر از این، در ذهنیت عرب، روشنفکر، روشنفکر است، بدون پسوند دینی یا عرفی. روشنفکر، اندیشمندی است که با رویکرد عقل زمانه و دستاوردهای بشری، دشواره های پیرامونی جامعه خود را به پرسش و مسئله مورد تأمل در می‌آورد؛ آن گاه از رهیافت افق معنایی این جهانی به حل دشواره از برای زیست بهتر اقدام می‌کند. در این مقوله روشنفکر با توجه به بسترهای فکری و فرهنگی نهادینه در جامعه به دشواره های پیرامونی توجه می‌کند. از این زوایه در بستر فکری _ فرهنگی ایرانی سه مؤلفه ایرانیت، اسلام و مدرنیته سه مقوله قابل تمییز و تفکیک است؛ اما این امر در بستر عربی مؤلفه عربیت و اسلام، یکسان تصور می‌شود و مدرنیته امر دیگری است که با آن رو در رو می‌شوند. بر این اساس روشنفکران در جها زیست ایرانی را می‌توان به نواندیش دینی و غیر دینی تقسیم کرد؛ اما در جهان عرب این امر ممتنع است چون دین بار فرهنگی در این بستر اجتماعی پیدا کرده است.

 

محمد عثمانی: (دکتری علوم سیاسی گرایش اندیشه سیاسی)

 

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.