نقد و بررسی شبهات مربوط به مهدویت

در رساله سطح ۳ امامت، شبهات مربوط به آیات و روایات تأویل شده به قیام امام مهدی(عج) بررسی شد.

رساله سطح ۳ حجت الاسلام سید علی محمد طبسی حائری با موضوع «نقد شبهات مربوط به آیات و روایات تأویل شده به قیام امام مهدی (عج) با تأکید بر رویکرد برقعی» با حضور اساتید راهنما، مشاور و داور؛ حجج اسلام و آقایان علی نصیری، علیرضا حسینی شیرازی و ابوطالب علی نژاد برگزار شد.

سید ابوالفضل برقعی(م۱۳۷۰ش) در کتاب «بررسی علمی در احادیث مهدی» در نقد ادله قیام امام مهدی(عج) به فهم ظاهری ۱۴۵ آیه استناد کرده و ارتباط آیات تأویل شده به قیام را ناتمام دانسته و معتقد است که آیات قرآن نشان دهنده استمرار حضور پیروان آیین یهود و نصاری تا روز قیامت است و اگر کسی ادعا کند یک منجی در آخرالزمان ظهور می کند، ادعایی بر خلاف آیات قرآن کرده و در نتیجه قیام حق علیه باطل را تکذیب می کند.

وی در بخش هایی از کتاب خود توهین و هتاکی به امام دوازدهم شیعیان را به اوج رسانده و از آن حضرت به عنوان امام موهوم یاد می کند.

در این رساله با جمع آوری ادله نقلی قیام امام مهدی (عجل الله فرجه الشریف) ثابت شده که مفسران فریقین اگر چه در مصداق حقیقی موعود با یکدیگر اختلاف نظر دارند اما درباره اصل موعودباوری و قیام حق بر علیه باطل در آخرالزمان اتفاق نظر وجود دارد.

با بررسی آیات و روایات تفسیری ذیل آن ثابت شده است که آنچه برقعی تصور می کند نتیجه سطحی نگری و تقطیع آیات و روایات است، در حالی که اگر خانواده آیات و روایات قیام جمع آوری شود، به خوبی می توان قیام امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ثابت کرد.

آن دسته از آیاتی که به گفته برقعی بر بقاء کفر و شرک تا فرا رسیدن روز قیامت دلالت می کنند، هیچ گونه منافاتی با ادله قیام امام مهدی(علیه السلام) ندارند. آنچه که برقعی در این بخش به عنوان نقد ادله قیام ذکر می کند، نتیجه فهم ظاهری وی نسبت به آیات قرآن است اما با کنار هم گذاشتن آیاتی که مژده رسیدن روزی را می دهند که بر روی زمین جز خداوند هیچ معبود دیگری پرستش نشود، چنین به نظر می رسد که مراد الهی غلبه حقّ بر باطل است و همان گونه که حضرت عیسی(علیه السلام) مظهر نبوت و رسالت الهی است، امام دوازدهم شیعیان حضرت مهدی(علیه السلام) نیز مظهر وصایت و جانشینی پیغمبراکرم(صلی الله علیه و آله) هستند و آن گونه نیست که امامت و رسالت دو نقطه مقابل یکدیگر باشند تا از حقّانیت حضرت عیسی(علیه السلام) نفی مهدویت برداشت شود، بلکه این دو قابل جمع هستند، چرا که اراده الهی بر نصرت و یاری صالحان تعلّق گرفته است.

همچنین در نقد ادعای برقعی درباره غیر قابل باور بودن عمر طولانی امام عصر(علیه السلام) و تعارض آن با آیات قرآن، استناد به آیاتی که خبر از عمر طولانی حضرت نوح(علیه السلام) می دهد برای امکان داشتن آن کفایت می کند؛ در نتیجه آیاتی که مبنای استدلال برقعی در نقد قیام امام عصر(علیه السلام) هستند، مدعای وی را ثابت نمی کند.

رویکرد جریان سلفی گری ایرانی به حدیث، رویکردی نقادانه است و هجمه اساسی این جریان هم به سمت راویان حدیث و هم محتوای حدیث بوده است. این جریان در قدم اول و اساسی خود در زمینه اتهام غلو به تعالیم شیعه، راویان کلمات اهل بیت(علیهم السلام) را مورد هجمه قرار داده است. آنان با هجمه گسترده بر روایان و متهم سازی آنان به غلو گرایی سعی در مخدوش کردن مقامات و شئون اهل بیت(علیهم السلام) داشته اند.
بی توجهی به روایات متعددی که در طول تاریخ، توسط راویان مورد اعتماد احادیث نقل شده است، ثمره ی کم خِرَدی و نا آگاهی از منابع اصیل اسلامی است. اشکالات این دسته از افراد، به جهت مراجعه ی گزینشی به آیات و روایات است و اگر کسانی که با عینک بدبینی به بررسی ادله ی قیام می پردازند، خانواده آیات و روایات قیام را تشکیل داده و از برداشت سطحی و ظاهری دست بر می‌داشتند، مسأله قیام حضرت مهدی(علیه السلام) را همچون سایر مسلمانان می پذیرفتند.

منبع: ایسنا

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.