یاد زمین به‌خیر!

ابراهیم احمدیان

گوگل امروز در صفحه جست‌وجوی خود عکس‌های مختلفی گذاشته که وضعیت نقاط مختلف زمین را در یک دوره بیست ساله مقایسه می‌کند و وضعیت فاجعه‌بار زمین را نشان می‌دهد.

گویند برنارد شاو وقتی به امریکا رفت و مجسمه آزادی را دید گفت: «هرچه مرده است، مجسمه‌ای دارد!»(نقل به مضمون) زمین هم روزی دارد: سوم اردیبهشت. آیا زمین در حال مرگ است؟

زمین نسبت به دوره پیشاصنعتی یک‌ودو دهم درجه افزایش دما داشته و این باعث فجایعی شده که بیم آن می‌رود انقراضی دیگر برای زمین پیش بیاید. این بیم به شدت جدی است. کشورها و قدرت‌های بزرگ هر از چند گاهی گرد می‌آیند و وعده‌هایی برای جلوگیری از گرمایش بیشتر می‌دهند اما کارشناسان می‌گویند آن‌ها نه در وعده‌ها جدی‌اند و نه وعده‌هایشان اجرایی است.

اخیراً هیئت بین‌دولتی تغییرات اقلیمی سازمان ملل که در سال ۱۹۸۸ برای ارزیابی علمی اقلیم زمین تشکیل شد و هر چند سال یک گزارش جامع منتشر می‌کند اظهار ناامیدی کرد و در آخرین گزارش یعنی ششمین ارزیابی در اوایل سال جاری شمسی تصریح کرد که شانس کمی برای پیشگیری از فاجعه فروپاشی اقلیمی مانده و عوارض گرمایش زمین بدتر از آن است که پیش‌بینی می‌شد و اگر افزایش دما به دو درجه برسد، بسیاری از راهکارها دیگر مؤثر نخواهند بود.

آنتونیو گوترش دبیرکل سازمان ملل پیش از ارائه این گزارش دولت‌ها و شرکت‌ها را در مسئله تعهدات تغییرات اقلیمی دروغگو و وعده‌ها را توخالی خواند و دنیا را در حال حرکت به سمت فروپاشی اقلیمی وصف کرد. در این گزارش آمده که نگه‌داشتن افزایش دما زیر یک و نیم درجه بعید است و با وضعیتی که مشهود است، دنیا به سمت افزایش دو و سه دهم سانتی‌گرادی تا پایان قرن حرکت می‌کند؛ این دقیقاً یعنی مرگ زمین.

خاورمیانه و ایران: وقت بسی تنگ است!

وضعیت خاورمیانه بدتر است و فرایند گرمایش تقریباً دو برابر سایر نقاط جهان است. نگرانی‌ها و هشدارهای سازمان‌های بین‌المللی و دانشمندان جهان متوجه میانگین افزایش دما است وگرنه وضعیت خاورمیانه بسیار وخیم‌تر است. بنابر پیش‌بینی‌های علمی تا چند دهه دیگر بسیاری از نقاط خاورمیانه قابل سکونت نیستند و انسان تاب مقاومت و زندگی در این نقاط را ندارد.

ایران ما در شمال کانادا واقع نشده؛ در خط مقدم تغییرات اقلیمی است! زندگی و تأسیسات فعلی زندگی شهری در مقابل این گرما تاب‌آوری ندارند مثلاً پرواز هواپیماها یا تأسیسات تولید برق و انتقال آب و حتی حرکت قطار در آن دما ممکن نیست. در آن زمان در سواحل خلیج فارس شهرهایی مانند بندرعباس باید تخلیه شوند. دما بالا می‌رود، بارندگی کم‌تر می‌شود، ریزگردهایی که خود باعث افزایش دما و کم شدن بارندگی می‌شوند روزهای بیشتری مساحت بیشتری از کشور ما را در برمی‌گیرند. جنگل‌هایی مانند زاگرس که زندگی و معیشت چند ده میلیون نفر به آن وابسته است، از هم‌اکنون در حال نابودی بر اثر خشکسالی، بیماری، ریزگرد و بهره‌برداری و چرای دام در پای درختان و در یک کلام: بی‌توجهی مسئولان و مردم کشور هستند.

درباره اهمیت زاگرس همین بس که حدود نیمی از آب شرب کشور در آن تولید می‌شود. زاگرس تنها یکی از مشکلات کشور است؛ مشکلات اقلیمی پیش‌آمده برای ایران و آنچه به زودی پیش می‌آید بیش‌تر و بدتر از آن است که بتوان در یک یادداشت بازنوشت. مثلاً وابسته کردن معیشت ده‌ها میلیون نفر ایرانی به دامداری و کشاورزی و آب زیرزمینی ولی قطعاً سال‌های سختی در پیش خواهیم داشت و کشور نیاز به بودجه‌ای کلان برای گریز از این وضعیت دارد؛ وضعیتی که همه ابعاد و حوزه‌های کشوری و ملی را در برخواهد گرفت؛ از آب و خاک تا امنیت؛ لیکن برآیند نهایی ادامه چنین وضعیتی ناامنی گسترده و فروپاشی اجتماعی است.

ایران هنوز وقت دارد به شرط آن که پول و سرمایه بسیار کلانی به آن سرازیر شود و متفکران و دانشمندان و کارشناسان بتوانند دست کم ده سال فارغ از هر گونه بحران سیاسی فقط به مسئله حیات سرزمین ایران در جهنم بزرگ تغییرات اقلیمی فکر و به‌شدت کار کنند.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.