تعلیق ناباوری؛ نگاهی به کتاب خدا به روایت قرآن| امیرحسین خداپرست

کتاب «خدا به روایت قرآن» نوشته جک مایلز است که صالح طباطبایی آن را ترجمه کرده و نشر نی آن را در سال 1400 روانه بازار نشر کرده است.

خدا به روایت قرآن ترجمهٔ فارسی مجموعهٔ سه‌گانهٔ جک مایلز، دربارهٔ تصویر خدا در کتاب‌های مقدس است. دو کتاب دیگر او در این مجموعه خدا در کتاب مقدس یهود و خدا در کتاب مقدس مسیحیان نام دارند و پیش از خدا در قرآن تألیف و منتشر شده‌اند.

جک مایلز متفکری معتقد به کلیسای اسقفی است اما در هر سه کتاب رویکرد منتقدی ادبی را در پیش گرفته است که برای مخاطبانی عام، نه لزوماً متدین و نه به طور خاص متدین به یکی از این ادیان می‌نویسد.

او، به تبع سمیوئل کُلریج، شاعر و منتقد ادبی انگلیسی در قرن نوزدهم، این رویکرد را تعلیقِ ناباوری می‌نامد. مطابق این رویکرد، فرد می‌کوشد موقتاً خود را از هر پیش‌داوری یا جهت‌گیری فکری رها کند و اجازه دهد متن یا اثر هنری تا جایی که می‌تواند خود را در مقابل او آشکار کند. به این ترتیب، می‌توانیم امیدوار باشیم که «متون مقدس یکدیگر را، چه زمینی باشند چه قدسی، با همان نگاه فهیمانه و سازش‌جویانه‌ای که به متون مقدس خود می‌نگریم بخوانیم». (ص 34)

مایلز در مقدمهٔ کتاب آورده است که پس از نگارش آثاری دربارهٔ خدا و مسیح، و در اوج قیل و قال‌های ناشی از انتخابات امریکا در سال 2016، در این فکر بوده است که حملات جهادی مسلمانان افراطی چگونه در سراسر جهان بر وقایعی از جمله انتخابات امریکا تأثیر می‌گذارد. او نگارش خدا به روایت قرآن را در میانهٔ این مشاهدات و تأملات آغاز می‌کند و پی می‌گیرد. نتیجهٔ این تأملات در مقدمهٔ کتاب، با عنوان «دربارهٔ خدا، دین و خشونت متون مقدس» آمده است.

به نظر او، گرچه در سال‌های اخیر خشونت دینی با مذهب مسلمانی تداعی می‌شود، نمی‌توان انکار کرد که یهودیت و مسیحیت نیز تا حد زیادی درگیر این مسئله بوده‌اند: «بر آن نیستم که به دفاع از این ادعا برخیزم که اسلام «دین صلح» است، چنانکه از چنین ادعایی در خصوص مسیحیت یا یهودیت نیز دفاع نمی‌کنم. اصلاً انکار نمی‌کنم که گاهی صلح‌جوییِ دینیِ راستین وجود داشته است و همچنان در برخی جاها وجود دارد ولی هیچ‌یک از این سه کیش سزاوار آن عنوان نیستند». (ص 16)

به گفتهٔ او، «آنچه مهم است هرگز چیزی نیست که هر متن مقدسی به صورت انتزاعی بگوید بلکه مهم آن است ] که[کسانی که آن را همچون متن مقدس محترم می‌شمارند چه برداشت عینی‌ای از آن دارند. (ص 20)

پس از مقدمه‌ای نسبتاً مفصل، مایلز در هشت فصل به بررسی تصویر خدا در قرآن می‌پردازد و این تصویر را از طریق بیان چگونگی روابط آفریدگار و آفریدگانِ برگزیده‌اش ترسیم می‌کند. به این ترتیب، حکایت زندگی «آدم و همسرش»، «پسران آدم»، «نوح»، «ابراهیم و پدرش»، «ابراهیم و پسرانش»، «یوسف»، «موسی» و «عیسی و مادرش» و ارتباطشان با خدا در هر یک از فصل‌های کتاب ما را به سوی درک تصویری از خدا در قرآن راهنمایی می‌کند. این البته بدان معنا نیست که نویسنده در هر فصل حکایت زندگی این افراد را صرفاً با نظر به قرآن بازمی‌آفریند. او همچنان به آنچه در عهد عتیق و عهد جدید دربارهٔ آنان آمده است نظر دارد و آن را با روایت قرآنی می‌سنجد.

در مؤخرهٔ کتاب نویسنده به این پرسش می‌پردازد که آیا قرآن کلام خدا است. مسئله آن است که «هم کتاب مقدس و هم قرآن ادعا دارند که کلام خدایند؛ و این کلام دربارهٔ هر چیز دیگری هم باشد، لزوماً و ناگزیر دربارهٔ خود خدا است. به دیگر سخن، هر متن مقدسی داعیه‌دار آن است که نوعی کتاب راهنما دربارهٔ خدا است. ولی به کدام کتاب راهنما باید اعتماد کرد و چه کسی صلاحیت دارد که به پرسش‌ها دربارهٔ این متون پاسخ گوید؟» (ص 241) این پرسش چنان دشوار است که هر پاسخ حاضر و آماده‌ای باید ما را دربارهٔ صحت خود مشکوک و مردد کند. مایلز هم بر آن نیست تا در مؤخرهٔ کتابی دربارهٔ قرآن بدین پرسش دشوار پاسخ دهد. با این حال، دوباره به رویکرد تعلیق خود بازمی‌گردد و مخاطب را فرامی‌خواند که در مواجهه با پیام‌های دینی دیگر، که در اینجا اسلام است، گشوده‌تر باشد. مایلز می‌گوید قصدش از این دعوت آن نیست که از مخاطب بخواهد به باورها و تجربه‌های دینی خود پشت کند بلکه «فقط این امید را دارم که با به کار بستن قوهٔ تخیلتان فقط تا به این حد، برایتان اندکی ساده‌تر شود که به همسایهٔ مسلمانتان اعتماد کنید و او را کسی بدانید که شاید دینش چندان نامعقول نباشد که نتوان با شخص معتقد به آن دوستی کرد.(ص 259)

روشن است که مخاطب این دعوت مایلز فردی غربی در جامعه‌ای غیراسلامی است. با این حال، دعوت او می‌تواند فراگیرتر باشد. آیا ما را نیز آن‌قدر گشودگی در اندیشه هست که در نظر به کتاب‌های مقدس یهودیان و مسیحیان لختی تعلیقِ ناباوری در پیش بگیریم و به همسایهٔ معتقد به دینی دیگرمان اعتماد کنیم و او را کسی بدانیم که شاید دینش چندان نامعقول نباشد که نتوان با او دوستی کرد؟

مطالب مرتبط
منتشرشده: ۱
  1. محمد حسن فاطمی نیا

    نباید تکثر در دوستی و زندگی مسآلمت آمیز را را با تکثر حقانیت یکی گرفت
    ما در عین حال که با تکثر حقانیت مخالف هستیم و حق را یکی می دانیم (هر چند همه ادیان در زمان خودشان را حق می دانیم) زندگی مسآلمت آمیز با پیروان دیگر ادیان را نیز موجه می دانیم

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.