الهیات تاریخ و فرجام نیکوی بشر؛ نگاه دیگر به مهدویت| محسن الویری

رستگاری نهایی بشر و برخورداری او از همه خوبی‌های این‌جهانی و رهایی از هر رنج و اندوه و ستم و تنگدستی، آرمانِ مشترکِ همه ادیان و مکتبها و حتی اندیشمندانی است که به آینده بشریت اندیشیده‌اند. الهیات تاریخ می‌تواند چارچوبی علمی برای گفتگو در این زمینه بین همه باورمندان به فرجام نیکوی بشر با تأکید بر مهدویت فراهم آورد.

متن تفضیلی سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین محسن الویری در همایش “اندیشه موعودگرایی” از این قرار است:

تعریف الهیات تاریخ

تعریفی از الهیات تاریخ که مبنای این بحث قرار گرفته است، چنین است: بررسی عقلی و روش‌مند موضوع تاریخ در پهنه متن مقدس دینی با هدف درست فهیمدن، تبیین، دفاع یا توجیه، یا نقد آن.
الهیات تاریخ به منزله یکی از شاخه‌های الهیات جدید، دارای ویژگی‌هایی است که توجه به آنها برای روشن شدن هدفی که این بحث دنبال می‌کند ضروری است. این تعریف از الهیات تاریخ، در حقیقت تعریف الهیات جدید است که به جای واژه تاریخ در آن می‌توان هر واژه دیگری قرار داد و مثلا اگر قرار در پرتو الهیات جدید در باره رستگاری بشر بحث شود، می‌توان کلمه تاریخ ر برداشت و به جای آن کلمه رستگاری بشر گذاشت.

الهیات جدید و ویژگی‌های اصلی آن

پیدایش الهیات جدید را به فریدریش شلایر ماخر (1768 ـ 1834) فیلسوف و الهی‌دان برجسته پروتستان آلمانی نسبت داده‌اند ولی الهیات جدید از نیمه نخست قرن نوزدهم به این سو رشد و بالندگی شگفت داشته و اکنون شاخه‌های بسیار متنوع و همچنان فزاینده‌ای یافته‌است. برخی از ویژگی‌های اصلی الهیات جدید که در تعریف پیشنهادی از الهیات تاریخ هم بازتاب دارد، چنین است:
1. الهیات جدید در مقایسه با الهیات قدیم، به جای تکیه بر مرجعیت قدسی و ماورائی متن دینی، بر توان‌مندی‌ها و ظرفیت‌ها و دلالت‌های متن صرف‌نظر از خاستگاه آسمانی آن توجه می‌کند.و مدعاهای خود را به خود متن مستند می‌سازد نه به صادر کننده متن.
2. الهیات جدید در مقایسه با الهیات قدیم، به جای محدود ماندن به بحث خدا و صفات و افعال او، به چالشها و مسأله‌های بشر امروز توجه دارد و به گستره‌ای فراخ از مسائل فردی تا اجتماعی علاقه نشان داده‌است، از مسأله رنج تا اجتماع و سیاست موضوع و متعلَق الهیات جدید قرار گرفته است. مسأله تاریخ و دانش تاریخ هم یکی از مسائل مورد توجه بشر امروز است.
3. الهیات جدید در مقایسه با علم کلام، هدف و وظیفه خود را به تبیین و دفاع از متن دینی محدود نکرده‌ است، بلکه یک طیف از وظایف دیگر تا حتی بررسی انتقادی متن دینی را در برمی‌گیرد.
4. الهیات جدید در مقایسه با علم کلام، تنها ناظر به و محدود به مسائل عقیدتی نیست، بلکه به صورت وسیع هم به مسائل نظری و هم به مسائل عینی و عملی و کاربردی می‌پردازد. یکی از شاخه‌های الهیات جدید، Pragmatic Theology است که آن را به الهیات عمل‌گرا یا الهیات واقع‌گرا ترجمه کرده‌اند.
5. الهیات جدید از طریق تکیه بر عقلی بودن، راه خود از ایمان و در نتیجه از دین‌داری جدا کرده است و طرح هر پرسش از متن دینی و یا برانگیختن هر چالش در برابر متن دینی را خطری برای دین‌داری و ایمان به شمار نمی‌آورد. دین‌داری همزاد ایمان است ولی الهیات جدید وجه نظری دارد و با باطل شدن گزاره‌ها و فرضیات آن دین‌داری آسیب نمی‌بیند.
6. الهیات جدید از ابزارها و روش‌های پژوهشی متعارف و به رسمیت شناخته شده در دانشهای مختلف برای پژوهش‌های خود بهره می‌گیرد.

چرایی بهره بردن از الهیات تاریخ برای بررسی مهدویت

چارچوب‌های معرفتی مبتنی بر پایه مکتب اهل بیت علیهم السلام که به ویژه در شرایط پس از پیروزی انقلاب اسلامی این امید را ایجاد کرده بود که بتواند به عنوان یک پارادایم جدید معرفتی دریچه‌ای نو برای گفتگو با جهان بگشاید، اکنون به دلیل غلبه تدریجی و نگران‌کننده تشیع مناسکی بر تشیع فقاهتی و معرفتی در وضعیتی قرار گرفته‌است که امکان بنا نهادن یک نظام معرفتی بر آن را به حاشیه رانده است. با تلقی موجود و رو به گسترش از تشیع در ساحت عمومی که نه به صورت خزنده بلکه به صورت جهش‌وار خردورزی را به حاشیه می‌راند و شکلهای مختلف مناسک‌گرایی را به جای آن می‌نشاند، راه گفتگو به تدریج بسته می‌شود.
در چنین شرایطی، با توجه به رواج الهیات جدید در عرصه جهانی و جایگاه یافتن آن به مثابه یک شاخه علمی و ظرفیت به اثبات رسیده آن برای ایجاد یک چارچوب برای گفتگو، به ناچار آن را برمی‌گزینیم تا راهی برای فرار از وضع موجود بیابیم.خاموش نگاه داشتن چراغ مکتب اهل بیت علیهم السلام یک جفای نابخشودنی است و اکنون که نمی‌توان از چارچوبهای بومی ولی دارای ظرفیت جهانی بهره برد، به ناچار باید چارچوبهای جهانی را برگزید و مضامین و محتوای بومی را در آن ریخت.

مهمترین مباحث رایج در الهیات تاریخ

الهیات تاریخ که دست کم یک کتاب مستقل و چند مقاله در باره آن نوشته شده است، به تبعیت از روح غالب در الهیات جدید یک رویکرد مسیحی دارد. در الهیات تاریخ چند موضوع تاریخی بنیادین، مورد توجه بوده است که مهمترین آنها را میتوان در چهار محور زیر برشمرد:
• تاریخ جهانی و خدا ـ این که خداوند چگونه به تاریخ می‌نگرد و رابطه تاریخ با خدا چیست؟ آیا تاریخ تنها صحنه تجلی اراده خداست؟ یا خداوند تاریخ را مانند اتومبیل کوچک کوکی کودکان کوک کرده و پس از به حرکت انداختن آن، اکنون این خود تاریخ است که حرکت می‌کند؟ آیا خداوند دست بشر را برای نقش‌آفرینی در تاریخ باز گذاشته است؟ پرسشهایی از این دست را در الهیات تاریخ می‌توان پاسخ گفت. پانن برگ در کتاب الهیات تاریخی مفهوم تاریخ جهانی را با مفهوم خداوند به عنوان یک وجود برتر و حاکم بر زمان دارای پیوند عمیق می‌داند.
• منازل تاریخ ـ ایستگاه‌های اصلی و یا نقاط عطف اصلی تاریخ بشر کجاست؟ ژاک ماریتن در کتاب فلسفه تاریخ از چشم‌انداز مسیحی بر این باور است که ایستگاه نخست تاریخ بشر، هبوط است و ایستگاه دوم آن مرحله به صلیب کشیده شدن عیسی و ایستگاه سوم و آخر مرحله بازگشت مسیح.
• غایت تاریخ ـ الهیات امید آن گونه که یورگن مولتمان در کتابی به همین نام شرح داده است به صورت عمده در پیوند با غایت تاریخ و باور به غایت‌مندی تاریخ معنی می‌یابد.
• معنی تاریخ ـ معنی تاریخ نیز در پیوند با غایت روشن تاریخ قابل تصور است. کارل لوویت در کتاب معنا در تاریخ به خوبی توضیح داده است که نه وقایع تاریخی به تنهایی معنادار هستند و نه توالی رویدادها افاده معنی می‌کند، بلکه تاریخ “تنها هنگامی معنا دار می شود که واجد هدفی استعلایی فراتر از واقعیتهای موجود باشد…. جسارت اظهار عقیده در باب معنای وقایع تاریخی تنها هنگامی امکان‌پذیر می‌شود که وقایع غایت روشنی داشته باشند . (معنا در تاریخ، ص بیست و شش مقدمه)

ابعاد و دلالت‌های الهیاتی مهدویت

اکنون اگر پس از مقدمات تقریبا طولانی که بیان شد، اگر نگاهی به اندیشه و آموزه مهدویت در متون دینی اسلامی با تأکید بر متون و منابع دینی پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام بیاندازیم، به آسانی درمی‌یابیم که این آموزه تا چه اندازه با پاره‌ای از شاخه‌های الهیات جدید مانند الهیات رنج و الهیات امید در پیوند است و می‌تواند از آن منظر بازخوانی شود و همچنین تا چه اندازه می‌تواند شاخه‌هایی نو برای الهیات تاریخ مانند الهیات انتظار پیشنهاد کند. مهدویت از جمله موضوعاتی است که مانند بحث از خدا در الهیات همه ادیان به آن پرداخته شده‌است. مهمترین ابعاد و دلالت‌های تاریخی و غیرتاریخی مهدویت چنین است:
• الهیات رنج ـ مهدویت فضای و دریچه‌ای برای بازخوانی رنج بشر در متون اسلامی به روی ما می‌گشاید.
• الهیات امید ـ همچنین در پرتو آموزه مهدویت می‌توان مسأله الهیات امید را در گستره متون اسلامی به بازخوانی نشست.
• الهیات انتظار ـ رنج ،روایت تاریخ بشر است و امید، حکایت نقطه پایان تاریخ بشر و انتظار حلقه وصل این دوست. رنج به مثابه وضع موجود و امید به مثابه افق مطلوب دو وجه اصلی حرکت انسان در تاریخ است که انتظار آن دو را به یکدیگر پیوند می‌زند. الهیات رنج و الهیات امید دارای پیشینه تدوین در عالم مسیحی است ولی الهیات انتظار هر چند در عالم اسلامی هنوز مدون نشده است، اما پشت‌گرم به انبوهی از داده‌هاست و به یقین پرداختن به آن می‌تواند یک نگاه تازه در الهیات بگشاید.
• الهیات پایان تاریخ ـ مهدویت به روشنی می‌تواند نگاه متون دینی اسلامی را در باره نقاط عطف و منزل‌گاههای تاریخ بشر و به ویژه پایان تاریخ برای ما گزارش کند.
• خدا و تاریخ ـ باور به مهدویت یعنی باور به حرکت گریزناپذیر جوامع بشری به سوی یک فرجام نیکو به عنوان یک قانونی الهی. این باور به موضوع چگونگی حضور و دخالت خداوند در تاریخ پیوندی روشن دارد.
• معنی تاریخ ـ همان گونه که ذکر شد به عقیده برخی الهی‌دانان جدید، باور به فرجام نیکوی بشر تنها عامل معنی بخشیدن به تاریخ است.
افزون بر شش محور فوق که ذیل الهیات تاریخ قرار می‌گیرد، می‌توان به پنج محور دیگر هم به شرح زیر اشاره کرد:
• الهیات انسان برتر ـ یکی دیگر از ابعاد مهدویت که در الهیات جدید جایگاهی بلند دارد و یا می‌تواند داشته باشد، الهیات انسان برتر یا الهیات ابرانسان یا الهیات انسان کامل و چگونگی ارتباط مستقیم و نه سلسله‌مراتبی همه انسان‌ها با اواست.
• الهیات سعادت و فلاح ـ مهدویت در پیوندی آشکار با مفهوم سعادت و رستگاری بشر در بعد فردی و اجتماعی است و الهیات سعادت در پرتو مهدویت شایسته بازخوانی است.
• الهیات عدالت ـ بدون تردید یکی دیگر از شاخه‌های الهیات جدید که در سایه مهدویت می‌توان خوانشی ویژه از آن داشت الهیات عدالت و دادورزی است.
• الهیات جهانی شدن ـ وجه دیگری از مهدویت که می‌توان در الهیات جدید هم سهمی ویژه خود داشته باشد، مسأله جهانی شدن و الهیات جهانی شدن است.
• الهیات اجتماع ـ اجتماع به معنی وسیع کلمه که شامل سیاست، روابط اجتماعی، اخلاق اجتماعی و جز آن می‌شود، از دیگر شاخه‌های الهیات جدید است که واکاوی آموزه مهدویت در تفکر اسلامی می‌تواند بر فربهی آن بیافزاید.

سخن آخر

با توجه به رشد نگران‌کننده و فزاینده نگاه درون‌مذهبی و واگرا و مناسک‌محور به مسأله منجی و ظرفیت اندک این نگاه برای گفتگوی بین مذهبی یا بین دینی یا بین تمدنی، برگزیدن یک چارچوب مناسب برای از دست نرفتن فرصتهای گفتگو ضروری به نظر می‌رسد. الهیات تاریخ به عنوان یکی از شاخه‌های الهیات جدید ظرفیت بسیار بالایی برای این کار دارد. بررسی مهدویت بر پایه الهیات تاریخ، آن گونه که به اختصار مرور شد، نشان می‌دهد آموزه مهدویت در اندیشه و فرهنگ اسلامی افزون بر پرسشهای اصلی رایج در الهیات تاریخ، آورده‌هایی برجسته و گران‌مایه برای چند شاخه دیگر از الهیات جدید دارد.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.