اساتید حوزه و دانشگاه به سروش درباره دین و قدرت چه گفتند؟

عبدالکریم سروش در آخرین سخنرانی خود درباره دین و قدرت، پیامبر اسلام را اقتداگرا خواند و سخنانی را مطرح کرد که اهل فن و اساتید حوزه و دانشگاه آن را نادرست شمرده و به آن پاسخ داده اند.

این سخنان زمینه دین‌گریزی را در جامعه فراهم‌تر می‌کند

شاید بتوان گفت اولین واکنش را حجت الاسلام والمسلمین فاضل میبدی نشان داد و در نامه‌ای به وی نوشت: در مورد سخنرانی اخیر جنابعالی، لابد می‌دانی که در ایران و شبکه‌ها و گروه‌ها بازتاب ناخوشایندی داشته و غالب کسانی که از دوستان شما بودند، این سخنرانی آنان را شگفت زده کرد، حقیر که از دوستان وعلاقه مندان شما بوده وهستم تمام سخنرانی با پرسش و پاسخ‌های آن گوش کردم. از تعابیری که شما در آن سخنرانی در مورد خدا و قرآن و محمد به کار برده‌ای مطلوب نیافتم.

به خود گفتم دکتر سروشی که من می شناسم و سال‌ها از وجودش بهره بردم و از خرمن دانشش خوشه‌ها چیدم و آن اشعار زیبا برای پیامبر سروده است و آن تفسیرهای ناب و نادری که از نامه امام علی (ع) به امام حسن با عنوان حکمت و معیست و شرح خطبه همام با عنوان اوصاف پارسایان از خود به جای گذاشته، و قصه ارباب معرفت نوشته، منافی با این مطالبی است که اخیراً ایراد فرموده است. به نظر من و پاره‌ای از دوستان که باهم صحبت می‌کردیم، این سخنان زمینه دین‌گریزی را در جامعه فراهم‌تر می‌کند.

در این روزگاری که تیغ اسلام داعش و دشنه القاعده و طالبان بر فرق مسلمانان مظلوم فرود می‌آید، و اسلام هراسی همواره رواج پیدا می‌کند، این سخنان به زعم بعضی آن نوع قرائت از اسلام را تئوریزه می‌کند. با گفتن اینکه نباید پی از استقرار شریعت کار پیغمبری کرد، مشکل را حل نمی‌کند.

من همیشه در برخی از جلساتی که سر مسائل فکری به شما حمله می‌شد، از موضع ایمانی شما دفاع می‌کردم، چون عقیده داشتم، ولی با این سخنرانی کار را بر امثال من مشکل می‌کند.

من وارد بحث محتوایی نمی‌شوم و ادعای بطلان تمام حرفهای شما را ندارم، اما در این روزگار چه لزومی دارد که این نوع دیدگاه‌ها از اسلام مطرح شود، آن هم از کسی مانند دکتر سروش که فی‌الفور در رسانه‌ها منتشر می‌شود.

خیلی مصدع نمی‌شوم، اگر راهی برای چاره کردن هست، تقاضا می‌کنم در سخنرانی بعدی تعابیر ناخوشایند پیشین را اصلاح فرمائید که از آن سو برداشتهای زیادی حاصل گشته است.

شما متأسفانه تمام عشق و رحمت و مودت و اخوت را از اسلام و پیامبر بر گرفتی و این صفات زیبای انسانی را دست آورد صوفیان دانستی. من همواره به شما ارادت می ورزم واز دوستان دعاگو هستم. والامر الیکم

سروش به حجت الاسلام والمسلمین فاضل میبدی پاسخ داد و نوشت: نمی‌دانم چه چیزی موجب شگفتی عزیزان شده. کدام سخن من ناصواب است؟ من هرگز از خشونت سخن نگفتم.

از قدرت سخن گفتم و از اینکه {حضرت} محمد (ص) سیاستمداری هدفدار و هوشمند و چالاک و کاردان و مقتدر بود و در مقابل کارشکنان کوتاه نمی‌آمد و از ابتدا هم گفت از سر بریدن و از جنگ پرهیز ندارد.

او در چشم من یک عارف مسلح بود و یک جنبش دینی مسلحانه به راه انداخت و مؤسس قانون و اخلاق تازه ای بود و برای رسیدن به هدف که بسط توحید بود موانع را با قدرت از پیش پا بر می‌داشت، البته یک فرد مقتدر، صبور و آشتی جو و مشفق و رحیم و اهل مذاکره و مشاوره و معاهده هم می‌تواند باشد چنانکه بود.

بقول ماکیاولی پیامبران مسلح پیروز شدند و {حضرت} محمد چنین بود. به گمان من سیره قطعی پیامبر بر این داوری صحه می نهد. من مطلقاً به روایات مجعول و مجهول و موضوع و متروک و مدسوس تکیه نمی‌کنم. والله اعلم.

حجت الاسلام والمسلمین فاضل میبدی مجدداً در جوابی به سروش نوشت: با سلام و احترام مجدد. جناب دکتر! پاره‌ای از تعابیر که خدای قران خدای شکنجه و عذاب است و پیامبر سر می‌برید و.. این جملات که کنار هم قرار گیرد، مخاطب چه برداشتی دارد؟

شما قرآن وپیامبر را از هر نوع عشق و محبت و..را جدا دانسته و تنها خشم و قدرت جویی او را مطرح کردی، شاید سخنان سرکار با برخی روایتها مطابق باشد، اما تأثیر سخنان شما در ذهن مخاطب همان تأثیری را می‌گذارد که امثال مصباح یزدی عملاً دنبال می‌کردند. کسانی هم که سخنان شما را مستمع بودند، و پرسشهایی که مطرح کردند، چنین برداشتهایی داشتند.

خوب است جنابعالی از دوستان نزدیک خود نظر خواهی فرمائید. جناب دکتر شما برای ما عزیز و ارزشمندی. دوستانی دارید که نمی‌خواهیم از شما فاصله بگیرند. امیدوارم شرایط به گونه‌ای رقم خورد که باز شما را در ایران ببینیم و از آن وجود نازنین بهره مند شویم.

خداوند پیامبرش را برای جهانیان، رحمت قرار داده است

حسن عبدی پور عضو هیئت علمی پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن کریم پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در یادداشتی به سخنرانی اخیر عبدالکریم سروش درباره قدرت و دین پاسخ داد و نوشت: خداوند رحمت را بر خود لازم نموده است: «کَتَبَ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَهَ» «انعام، ۱۲» و پیامبرش را برای جهانیان، رحمت قرار داده است، «رَحْمَهً لِلْعالَمِینَ» «انبیاء، ۱۰۷» هم امّتش نسبت به هم رحمت دارند، «رُحَماءُ بَیْنَهُمْ» «فتح، ۲۹» و هم کتابش رحمت است. «شِفاءٌ وَ رَحْمَهٌ».

وی تأکید کرد: حکومت امام علی (ع) تنها حکومت اسلامی در تراز آموزه‌های قرآن و رسالت پیامبر مکرم اسلام (ص) است و علی رغم حکومت کوتاه، آن حضرت توانستند عدالت و کرامت انسان رو سرلوحه حکومت خویش قرار دهند و گوهری به بنام نهج البلاغه به یادگار بگذارند که فرمان ایشان به مالک اشتر در امر حکومت داری سرلوحه سیاست مداران در سازمان ملل متحد گردد.

سروش ذیل فهم مستشرقانه می‌اندیشد

قاسم پورحسن استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی هم طی سخنانی در نقد سخنان سروش گفت: بسیاری از مباحثی که سروش مطرح کرده را در ذیل فهم مستشرقانه قرار می‌دهم یعنی همین آیاتی که بیان می‌کند پیشتر توسط مستشرقان و دیگران آمده و آنها همین دیدگاه را مطرح کرده و تلاش کردند پیامبر (ص) با خشونت و از طریق ایجاد جنگ، توانسته است به موفقیت برسد.

فهم مستشرقان از دین برخاسته از فهم تاریخی است، سروش گرفتار فهم تاریخی‌انگارانه است که اجازه دیدن گوهر دین را نمی‌دهد.

در سخنان سروش بین اقتدار و اقتدارگرایی خلط شده است

قاسم اخوان نبوی عضو هیئت علمی گروه کلام و دین‌پژوهی پژوهشکده حکمت و دین‌پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در یادداشتی به نقد سخنرانی اخیر عبدالکریم سروش در مورد دین و قدرت پرداخت: به نظر می‌رسد در سخنان ایشان بین اقتدار و اقتدارگرایی خلط شده است، زیرا اقتدارگرایی به معنای اصل تبعیت بی‌چون و چرا از قدرت که نقطۀ مقابل آزادی فردی در فکر و عمل است و شخصیت اقتدارگرا کسی است که می‌خواهد دیگران را تحت کنترل و تسلط خود در بیاورد، در صورتی که این بیان ایشان با توجه به گزارشهایی که از سیره آن حضرت شده است، ناسازگار است، و پیامبر (ص) به هیچ عنوان به دنبال این نبودند که دیگران را تحت کنترل و تسلط خود در بیاورند.

وی می‌افزاید: ادعای دیگر ایشان این است، که قرآن کتاب خوف و خشیت است و در اسلام ما نقصان محبت داریم، این ادعای ایشان با سایر آموزه‌ها و تعالیم دینی که در رابطه با رحمت و محبت در قرآن و سیره پیامبر (ص) وجود دارد ناسازگار است، زیرا در آیات به مسئله «محبت» و «محبت شدید» اشاره شده است و عرفا محبت شدید را عشق می‌دانند، عشق را بیشتر لغویان فزونی دوستی یا افراط الحُب تعریف کرده اند. این کلمه را مرتبه‌ای افزون‌تر از محبت دانسته اند، به طوری که ندیدن عیوب محبوب را از لوازم عشق دانسته اند.

سروش مقلد و مترجم تفکرات انحرافی غرب و شرق بوده است

رمضان علی‌تبار سردبیر فصلنامه کتاب نقد و عضو هیأت علمی پژوهشکده حکمت و دین‌پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی هم طی سخنانی گفت: نمی‌توانید مرز معرفتی ثابتی برای عبدالکریم سروش پیدا کنید. سیر ایشان پیداست و آنچه در مباحث نظری و تفکری دکتر سروش ثابت است عدم ثبات، تحول و تأثیرپذیری از این و آن است.

جالب اینجاست که وقتی می‌خواهد مسئله‌ای را مطرح و اثبات کند به شکل زیرکانه‌ای ابتدا به خود استناد می‌دهد و با مغالطات خود آن را تلطیف می‌کند و اگر کسی خام باشد و عقبه ایشان را نبیند.

پشتوانه نظری، فلسفی و علم‌شناسی را نداشته باشد و مکاتب گوناگون را نشناسد؛ از او تأثیر پذیرفته و او را به عنوان نواندیش و متفکر واقعی می‌پذیرد.

وی افزود: بنده معتقدم او مقلّد زیرک و زبردست در تأثیرپذیری و تقلید از این و آن و اشاعه آن در قالب علم و اندیشه است؛ لذا نمی‌توان ادعا کرد که ایشان یک متفکر مستقل است.

دکتر سروش در این چهل پنجاه سال، تحول عجیبی در مباحث نظری بدیهی داشته و این نشان می‌دهد که او به جای اینکه متفکر باشد مقلد و مترجم تفکرات انحرافی غرب و شرق بوده است.

سروش حاضر است برای تأمین پشتوانه نظرش به جملات ضعیف عامه استناد کند

حجت الاسلام والمسلمین میثم فتحی در پاسخ به سخنان عبدالکریم سروش، در یادداشتی نوشت: در کلمات دکتر سروش، اعمال قدرت تنها به یک شکل تعریف شده و آن هم تحریف شده است درصورتی‌که اعمال قدرت در ادبیات سیاسی به اشکال مختلفی از قبیل.

ترغیب و دعوت، پیشنهاد پاداش، اعطای پاداش، تهدید به مجازات و نهایتاً تحمیل مجازات وجود دارد که در سیره سیاسی پیامبر (ص)، به اقتضای حال، از هرکدام از این روش‌ها استفاده شده است. البته با رعایت قاعده «الصلح خیر» (نساء ۱۲۸) که از قواعد مهم در حوزه حقوق بین‌الملل است.

این پژوهشگر تأکید می‌کند: این قاعده و برخی قواعد مانند «مودت و وداد» مبتنی بر آیاتی مانند «وإن جنحوا للسلم فاجنح لها» (انفال ۶۱) هستند.

دکتر سروش حاضرند برای تأمین پشتوانه نظرشان به جملات ضعیف عامه مانند «لقدجئتکم بالذبح» استناد کنند اما این آیات و قواعد را نبینند و عنصر تبیین و تثبیت دین را صرفاً إرعاب بدانند که نه تنها مدعایی بدون دلیل است بلکه مغالطه دروغ است.

جالب است که ایشان می‌گویند «به درست و غلط این نقل‌های تاریخی کاری ندارم» اما مبتنی بر همین نقل‌های مشکوک و بعضاً نادرست، نتیجه می‌گیرند و رفتار جامعه مسلمین را تحلیل می‌کنند.

راهی را که برای تبیین ماهیت وحی پیموده از ابتدا بیراهه است

حجت‌الاسلام محمد عرب‌صالحی رئیس پژوهشکده حکمت و دین‌پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی هم طی سخنانی گفت: مهم‌ترین خطایی که جناب سروش و هم‌فکران او اینجا مرتکب شده‌اند خطای روش‌شناختی است که منحصر در مساله وحی هم نیست، یعنی راهی را که برای تبیین ماهیت وحی پیموده اند از ابتدا بیراهه است.

مهم‌ترین خطایی که جناب سروش و هم‌فکران او اینجا مرتکب شده‌اند خطای روش‌شناختی است که منحصر در مساله وحی هم نیست، یعنی راهی را که برای تبیین ماهیت وحی پیموده اند از ابتدا بیراهه است.

دکتر سروش کسی است که ابتدا نهج‌البلاغه را تدریس می‌کرد و کتاب و سنت را قبول داشت ولی حالا خود دین را امری تاریخی می‌پندارد.

ایشان دین را شامل ذاتیات و عرضیات می‌داند؛ ذاتیات برای همه زمان‌ها کاربرد دارد و درست است؛ ولی عرضیات باید در همان زمانه و فرهنگ عربی و بدوی جامعه پیامبر خاتم، دفن شود.

وی افزود: یکی از روش‌های آقای دکتر سروش این است که وقتی می‌خواهد آموزه‌های دینی را زیر سوال ببرد نوعاً دوپهلو حرف می‌زند؛ یعنی راه فراری برای خود باز می‌گذارد که نمونه‌هایش را گفتم.

لذا توصیه من به جوانان این است که ابتدا مبانی دکتر سروش را بگیرند آنگاه پای سخنانش بنشینند. مشی دیگر ایشان، استفاده از روش تحلیل به جای برهان و استدلال است. تحلیل به این معنا که مثال‌های عینی همه‌پذیر را می‌گیرد و بر کل تعمیم می‌دهد.

این باعث غفلت مخاطب می‌شود و این تصور را برایش ایجاد می‌کند که همه‌جا همین گونه است. روش دیگر ایشان أخذ فراوان مطالب از منابع گوناگون و از دانشمندان مختلف است، بدون اینکه آن منبع را ذکر و مستند کند، نسبیت معرفت و هرمنوتیک فلسفی از همین قبیل هستند.

از خصوصیات دیگر آقای سروش، هو کردن رقیب با الفاظ زشت است. ایشان با قلم و بیان ادبی که دارد طرف مقابل خود را از پاسخ‌های بیشتر منصرف می‌سازد، در آغاز ممکن است مؤدب وارد شود؛ ولی با تبادل چند نامه، وقتی در منطق و استدلال کم می‌آورد شروع به فحاشی ادبی می‌کند که این اتفاق، فراوان روی داده است.

این پژوهشگر تصریح کرد: از خصوصیت‌های او امتناع از رو در رو شدن با شخصیت‌های علمی قوی است، البته در دو جا آن هم به‌طور خصوصی با علامه جعفری و آیت‌الله مصباح مناظره داشته‌اند.

در گفتگو با علامه جعفری، علامه تأکید می‌کند اگر باز هم مطلبی مانده مطرح کنند تا بحث شود در آخر خطاب به دکتر سروش می‌گویند که حالا که جوابت را گرفتی دیگر اینجا و آنجا فلان حرف باطل را مطرح نکن! ولی جناب سروش، چند روز بعد در دانشگاهی دیگر علیه کلمات امیرالمؤمنین (ع) سخنرانی می‌کند.

روش دیگر ایشان، طرح ادعاهای علمی تخصصی خود برای دانشجویان کارشناسی و مبتدی است که تازه دیپلم گرفته و واردد دانشگاه شده اند که متأسفانه نوعی عوام‌فریبی است.

یک دانشجوی مبتدی ما چقدر در مسائل فلسفه دین و فلسفه علم ورود دارد که ما به خود اجازه بدهیم ذهن با صفای او را با مطالبی ضد قرآن و اهل بیت (ع) مغشوش کنیم.

آیا این است معنای تعلیم و تعلم. بسیاری از این بحث‌ها تخصصی است و باید در جلسات علمی با اهل فن مطرح شده و نتیجه آن در اختیار دیگران قرار گیرد.

دین حقیقت جامع است

حجت الاسلام والمسلمین مرتضی جوادی آملی رئیس بنیاد علوم وحیانی اسرا هم در پاسخی به سروش گفت: دین یک حقیقت جامعی است و همه جهات انسانی دین و الهی انسان را در نظر گرفته و با بیان «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم» دین را تمام و کمال رسانده است. هم کیفا و هم کمّا دین کامل است.

نمی‌شود بخشی از دین به عنوان خشیت و خوف و هراس باشد و بخش دیگری که به رحمت و لطف و عشق است در دین نباشد. دینی که اشدا علی الکفار دارد رحماء بینهم را هم دارد.

رحمت و عشقی که در متن دین دوانیده شده عشق مستند به خداست و معنادار است. عشق اگر مستند به خدا نباشد و همین طور رها شده باشد نمی‌تواند عشق معناداری باشد.

در برخی از سخنانی که از صوفیه و اهل معرفت آمده، عشق حقیقی و ابتهاج حقیقی از آن پروردگار عالم است و اگر صوفیه عشقی دارند جزئی از رحمت و عشق الهی است و خدای عالم این رحمت و عشق را در دین به نهایت رسانده است همان طور که خوف و غضبش را در خصوص مشرکین به نهایت رسانده است.

وی افزود: آنچه که ما از دین باید بدانیم این است که دین یک هویت اجتماعی و یک هویت سیاسی دارد و چون هویت اجتماعی و سیاسی دارد و بناست که کسانی که دشمنی با خدا و قرآن و اهل بیت (ع) دارند به آنها هم نظر افکنده شود و نظر طرد باید برای آنها باشد.

طبیعی است که باید با یک «دستِ مهر» همه باورمندان و موحدان را کنار هم بیاورد و با دستی که «قهر» نام دارد مشرکان را طرد کند و از حوزه جامعه ایمانی دور کند و ما باید بدانیم دین که یک هویت اجتماعی و سیاسی دارد اقتضای این دین آن است که هم جنبه مهر و قهرش را تقویت کند و این جنبه قهرش در این دنیا به حدود و قصاص و در آخرت به عنوان عذاب خواهد بود و همانطور که در دنیا نسبت به مؤمنان بهشت را در عالی‌ترین سطح نشان می‌دهد و در جنه اللقاء نشان می‌دهد و جنه اللقاء عشقِ بی پایانی است که برای مؤمنین است، قهر و غضب خود را نسبت به کسانی که حق را دیدند و ظلم کردند و سال‌ها با انبیا الهی در ستیز بودند و آنها را مثل حضرت یحیی (ع) و زکریا (ع) به شهادت رساندند و جنایت‌های فراوانی انجام دادند، طبیعی است که نسبت به آنها نمی‌توان جای مِهر گذارد.

آقای سروش خشت اول (نظریه قبض و بسط) را کج نهاده است

حمیدرضا آیت اللهی استاد بازنشسته فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی و رئیس انجمن فلسفه دین نیز در یادداشتی به سخنرانی اخیر عبدالکریم سروش درباره قدرت و دین پاسخ داد: سالیان متمادی است آقای سروش از عناصر دین، اسلام، جامعه، حکومت، معرفت، رؤیا، صراط و شریعت نقاشی‌هایی متفاوت ترسیم می‌کند که بسیاری از مردم، آن را نسبت به خودشان بیگانه می‌بینند.

هنر آقای سروش در ایجاد خطای باصره این است که پنهان ساختن فریب‌ها در لایه‌های مخفی ترسیم نامعقولشان از حقیقت، به این سادگی‌ها مشخص نمی‌شود.

جویندگان حقیقت مشتاقانه به دنبال آن هستند که کژتابی‌های سخنان ایشان و شگردهای بیانی شأن در ترسیم نامناسب از واقعیت نشان داده شود تا با فهمیدن شگردها بدانند چرا نباید گرفتار این شعبده شوند. این نوشتار به بازنمایی برخی از این لایه‌های پنهان پرداخته است.

آقای سروش در سخنرانی اخیرشان از واژه‌هایی همچون قدرت، عشق، شکنجه، ایمان، عذاب، ترساندن و ارعاب، اسلام، میخ حکومت و اقتدارگرا استفاده کرده اند، ولی به کارگیری این لغات برای القا فرضیه غیرقابل قبولشان به گونه‌ای است که با آنچه مردم از آن می‌فهمند، مغایر است.

وی می‌افزاید: آقای سروش خشت اول (نظریه قبض و بسط) را کج نهاده است و در نظر دارد خشت‌های سست دیگری را روز به روز، نو به نو، بر آن بنای کج بنهد و از آن به غفلت خود از انحراف جدید تعبیر می‌کند: «اما از یک نکته غافل بوده و آن این‌که هم دین و هم معرفت دینی نه تنها در کنار معارف بشری رشد می‌کنند، بلکه در کنار قدرت هم رشد می‌کنند».

این تفطن نوآورانه ایشان باطل بر باطل افزودن است. از هم اکنون معلوم است قدم نواندیشانه بعدی که ایشان برای بالابردن این دیوار کج تا ثریا برخواهند داشت، چیست.

اگر کجراهه فکری شأن را تا کنون به «قدرت» رسانده اند، قدم‌های بعدی که به آن تفطن پیدا خواهند کرد، تالی تلو قدرت خواهد بود. «من یضلل الله فلا هادی له و یذرهم فی طغیانهم یعمهون». این نواندیشی نیست، بلکه طغیان بلاوجه است که هم عِرض خود می‌برند و هم زحمت مردم ما را می‌افزایند.

تکیه تحلیل دکتر سروش بر روایت‌های ضعیف است

حجت الاسلام رحیم نوبهار، عضو هیئت علمی دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی در نقد سخنان عبدالکریم سروش در یادداشتی نوشته است: تکیه تحلیل دکتر سروش بر روایت‌های ضعیف است.

کافی است اعتبار حدیث امرت ان اقاتل الناس … را از نظر علمای رجال اهل سنت ببینیم تا متوجه شویم چه اشکال‌ها که ندارد. البته جای تأسف دارد که صاحب جواهر یرسله ارسال المسلمات و ینسبه قاطعا جازما الی نبی الرحمه.

گزارش‌های قرآن مجید هم از عذاب اخروی در وحی‌های موسوی و عیسوی وجود دارد. مانند خطاب خداوند به عیسی علیه السلام در آیه ۱۱۵ مائده. حال چرا مسأله جهنم در تورات و انجیل کمتر بازتاب یافته است می‌توان در آن بیشتر درنگ کرد.

یک بام و دو هوای سروش

حجت‌الاسلام محمدحسن قدردان قراملکی عضو هیأت علمی گروه کلام پژوهشکده حکمت و دین‌پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی درباره تطورات و تناقضات دکتر عبدالکریم سروش در مسأله امامت و تشیّع گفت: وقتی جناب سروش بر حقیقت وحی متمرکز می‌شود و نزول لفظی قرآن را انکار می‌کند و قرآن را محصول تجربه نبوی می‌داند نه کلام آسمانی، اینجا دیگر به راحتی می‌تواند مولفه‌ها و اصول تشیّع را رد کند؛ چون تشیّع با مولفه‌هایی خاص اثبات می‌شود. از خاتمیّت هم تفسیری خودساخته ارائه می‌دهد که با امامت ناسازگار است.

وی افزود: تناقض دیگر سخنان ایشان آنجاست که می‌گوید تجربه دینی می‌تواند بسط پیدا کند و مثال‌های از عرفا و شاعران بلندآوازه مثل شمس تبریزی و مولانا می‌آورد و به آنها عشق می‌ورزد که البته ما هم به آنها عشق می‌ورزیم.

جناب سروش درباره آنها صریحاً می‌گوید: «کلامشان از جای دیگر برمی‌خیزد و مخزن دیگری دارد.»، اشعار و سخنانشان را تا سر حد وحی بالا می‌برد و در این توصیف هم هیچ بخلی نمی‌ورزد.

اما وقتی شیعه، درباره امامان معصوم (علیهم‌السلام) همین حرف را می‌زند که علمشان مخزن دیگری دارد؛ آقای سروش وسواس به خرج می‌دهد، بخیل می‌شود و این سخن را در تعارض با خاتمیّت و ساخته و پرداخته شیعیان می‌پندارد؛ پس می‌توان این رفتار را تناقض و به قول عامه مردم، یک بام و دو هوا نامید.

قراملکی در ادامه سخنانش تصریح کرد: ایشان از قلم و سخنان ادبی و زیبایی برخوردار است. ضمن اینکه اشعار مولوی و دیگر شعرای مطرح را برای جذب قشر جوان، چاشنی کار خود می‌کند.

دیگر آنکه از چندین مغالطه در لابه‌لای سخنانش استفاده می‌کند و در نهایت، حربه متهم کردن رقیبان به بی‌سوادی را به کار می‌گیرد. با این جمله که: «شما حرف مرا متوجه نشدید و باید دقت بیشتر کنید!».

گویی امثال آیت‌الله جوادی آملی نمی‌فهمند که او چه می‌گوید! این اظهارات در حالی است که کلمات او روشن و صریح است و پیچیدگی خاصی ندارد. در آخر هم به تحقیر بزرگان و توهین به آنان می‌پردازد.

‌چگونه صاحب ایده قبض و بسط به محدویت معرفتی دینی رسیده؟!

حجت الاسلام هادی سروش مدرس و پژوهشگر در یادداشتی به سخنرانی اخیر عبدالکریم سروش درباره قدرت و دین پاسخ داد و نوشت: اول اینکه چگونه صاحب ایده قبض و بسط به محدویت معرفتی دینی رسیده؟! دوم.

چرا ایشان برای اثبات مدعای خود به چند آیه تقطیع شده و بدون ارائه آیات قبل و بعد آن، تمسک جسته است؟! سوم آنکه؛ ایشان با ذکر چند روایت غیرمستند و یا مجهول و یا مردود، حکم کلی بر کل آئین اسلام بار می‌کند که اسلام دنبال قدرت بوده و قدرت به وسیله خشونت و خشیت به دست آورده و ماندگار کرده!!

وی اضافه کرد: چهارم اینکه؛ بی اعتنایی جناب سروش به روایات در تمام گفتار و نوشتارشان هویداست تا جایی که در یک سخنرانی تصریح نمودند: “در مورد روایات اصل بر دروغ بودن و جعل است! حال چگونه برای اثبات یک مدعای بسیار سست به روایات، آن هم از نوع صد در صد مجعول و یا مجهول تمسک می‌جویند که نهایت مأخذ آن “سیره ابن هشام” است که تصریح اهل فن، مشوب از اسرائیلیات (جعلیاتی که یهود برای تضعیف اسلام و یا تقویت خودشان ساخته اند) می‌باشد و از انبوهی روایات که اثبات رحمت و مودت دارد گذر می‌کند!!

شگفتی از ایشان است که ده‌ها سال است بر اسلام رحمانی و محوریت محبت و حق و اخلاق در مناسبات دینی- اجتماعی و سیاسی گام نهاده، اتهام خشونت و قدرت طلبی و خشیت پروری به اسلام زند! تردیدی نیست چنانچه نواقص مشهود و ناصواب و غیرمنصفانه این گفتار جبران نشود، در دوستان و علاقه مندان ایشان جابجایی وسیعی صورت خواهد گرفت.

مبنای سروش درباره وحی، غلط است

حجت‌الاسلام والمسلمین قاسم ترخان، دانشیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی هم در پاسخی به سروش اظهار کرد: آقای سروش در مباحث مقدماتی، قرآن را کتاب خوف و خشیت معرفی می‌کند و اسلام را در عشق و محبت ناقص می‌بیند که تصوف، آن را به اسلام افزوده است.

او قرآن را خشیت‌نامه و مثنوی مولوی را عشق‌نامه می‌انگارد. من دو ملاحظه اساسی در اینجا دارم؛ به خاطر اینکه مبنای ایشان درباره وحی، غلط است، قرآن را کلام خدا نمی‌داند و نقش پیامبر را در ارتباط با قرآن نقش فاعلی می‌پندارد نه قابلی.

وحی را هم تجربه شخصی درونی بشری می‌داند که خطاپذیر است. در تطوّر فکری نهایی خود نیز، قرآن را رؤیای پیامبر تلقی می‌کند که نیاز به تعبیر دارد و نه تفسیر.

اگر کسی قرآن را لفظاً و معناً از خدا نداند و چنین نگاهی داشته باشد ممکن است این سخنان را بگوید و ما این مبنا را نمی‌پذیریم که در بیانات دوستان، به حد کافی نقد شده است.

وی افزود: اما ملاحظه دیگری که به آن می‌پردازم راجع به خشیت‌نامه خواندن قرآن و عشق‌نامه خواندن مثنوی است. نکته اول سخن بنده این است که چنین تلقی‌ای از قرآن، فروکاستن کتاب وحی به یک بخش آن است. اینکه شما آیاتی که دلالت بر عشق و محبت می‌کند را نمی‌بینید چه معنی‌ای دارد؟!

حتماً ایشان این آیات را دیده‌اند. آیاتی که بحث حبّ را مطرح کرده‌اند. اینکه هم خداوند، بندگانش را دوست دارد و هم بندگان، او را دوست دارند: «مَن یَرتَدَّ مِنکُم عَن دینِه فَسَوفَ یَأتِی اللهُ بِقَومٍ یُحِبُّهُم وَ یُحِبُّونَه…» (مائده -۵۴) یا می‌فرماید: «قُل اِن کُنتُم تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعونی یُحبِبکُمُ الله و یَغفِرلَکُم ذُنُوبَکُم وَ اللهُ غَفورٌ رَحیم» (آل‌عمران -۳۱) بگو اگر خدا را دوست دارید از من اطاعت کنید تا خدا هم شما را دوست بدارد و گناهان شما را ببخشد و خداوند بخشاینده و مهربان است. همین «غفور» و «رحیم» بودن دلالت بر عشق نمی‌کند؟

منبع خبرگزاری مهر
مطالب مرتبط
منتشرشده: 2
  1. بهروز رضائی منش

    فرض کنیم که دکتر عبدالکریم سروش وجود خارجی نداشت و لذا اثری هم از آثار او نبود. حالا بگویید که وضعیت فکری و قلمی حوزه و دانشگاه ما در طول این چند دهه چگونه بود؟

  2. محمد

    می دانم که منتشر نمی کنی ولی برای اینها بفرست
    همه سخنان کینه توزانه و بر مبنای هرچه روحانیون منبری می گویند راست است و همه باید خود را با ان میزان کنند
    اشتباه شما از همین جا ناشی می شود اتفاقا بسیار حرف سروش را گوش کرده ام و روحانیون را هم روحانیون دقیقا هیچ وقت دلیل نمی اورند فقط ذکر ماخذ می کنند اتفاقا سروش تنها کسی است که استدلال می اورد شما اینقدر در باره امامان دروغ سازی کرده اید که خودتان هم باورتا شد اگر قران و نهج البلاغه را قبول کنیم حرفهای سروش بسیار دلنشینتر است تا حرفهای شما . مشکل شما این است که غیر خودتان را قبول ندارید من هردو طرف را در کل عمرم گوش کرده ام و خوانده ام شما در استدلال اصلا به گرد او نمی رسید چون شما فلسفه و دین خود را خوانده اید و ابتدا به ساکن دیگران را گمراه مطلق می دانید نظر روحانیون مسلمان مانند روحانیون مسیحی هست که همه می گویند راهی به بهشت بجز مسیحیت و جود ندارد
    سروش به یکی از این روحانیون مسیحی بعد از سخرانی می گوید شما قران را خواند اید می گوید نه می گوید شما نگران نباش روحانیون ما هم انجیل را نخوانده اند و عین نظر شما را دارند

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.