یک چاله‌ عمیق بهتر از اقیانوس یک سانتی/پاندمی جامعه شناسی

در زمانه‌ای زندگی میکنیم که هرکسی به خودش این مجوز را می‌دهد درباره هرموضوعی حرف بزند و اظهار نظر کند، رشته جامعه شناسی هم یکی از همین موضوعاتی است که همه گیری‌اش زیاد شده است.

حوزه علوم انسانی و رشته‌های زیرمجموعه‌های آن همیشه به واسطه قابل فهم و ملموس بودن موضوعاتش مورد توجه عموم مردم بوده است؛ مورد توجه از این جهت که افراد بدون داشتن تخصص آن رشته درباره آن نظر می‌دهند و از آن فراتر خود را صاحب نظر می‌دانند.

به عنوان مثال درباره فلان پالایشگاه، نیروگاه یا فلان تیم ورزشی خارجی هرکسی تمایل ندارد اظهار فضل کند – اگرچه در این حوزه‌ها هم کم صاحب نظر نداریم- ولی درباره مسائل جامعه شناسی، سیاسی و روان‌شناسی هرکسی به خودش اجازه می‌دهد نظر بدهد و از آن بدتر نظرات خود را تعمیم و حتی به عنوان یک نظریه ارائه دهد.

احتمالاً عناوین این رشته‌ها خود عامل مهمی در این خصوص هستند به این معنا که در رشته «جامعه شناسی» افراد فکر می‌کنند که هر حرف و نظری راجع به جامعه و مسائل آن بدهند یعنی دارند جامعه شناسانه صحبت می‌کنند در حالیکه اصلاً اینطور نیست و اینگونه نگاه به رشته جامعه شناسی نوعی رویکردی تقلیل گرایانه دارد و به نوعی کاستن از شأن این رشته علمی است.

براساس تعریف دانشنامه بریتانیکا، «جامعه‌شناسی بخشی از علوم اجتماعی و دانش بررسی جامعه (پدیده اجتماعی) است. این رشته علمی به بررسی جوامع بشری، برهم‌کنش‌های آن‌ها، و فرایندهایی که جوامع را در وضعیت جاری‌شان نگاه داشته یا تغییر می‌دهد می‌پردازد.

هدف این حوزه علمی، پرداختن به تجزیه جامعه به بخش‌های تشکیل دهنده‌اش مانند انجمن‌ها، نهادها، گروه‌های هم‌جنس، هم‌نژاد، یا هم‌سن، و بررسی نحوه برهم‌کنش فعال این اجزا با همدیگر است. علاوه بر این‌ها، این علم موضوعاتی مانند طبقه اجتماعی، قشربندی، جنبش اجتماعی، تغییرات اجتماعی و بی‌نظمی‌هایی مانند جرم، انحراف و انقلاب را مورد تحقیق قرار می‌دهد.»

بنابراین تعریف متوجه می‌شویم که بسیاری از حرف‌ها و نظریاتی که در قالب یک نظر جامعه شناسانه ارائه داده می‌شود ارتباطی با این رشته و اصل و واقعیت آن ندارد و صرفاً عنوان ساده جامعه شناسانه آن باعث می‌شود که خیلی‌ها نظرات معمولی خود را در قالب نظریات جامعه شناسانه بگنجانند.

اینکه چرا آدم‌های زیادی علاقمندند درخصوص رشته‌های مختلف علوم انسانی علی الخصوص جامعه شناسی، فلسفه، مطالعات فرهنگی، مسائل انسان شناسانه و امثال آن نظر بدهند و بعد از یک مدتی خود را صاحب نظر بدانند دلایل مختلفی دارد که در یک گزارش جداگانه در گفتگو با متخصصان این رشته به آن می‌پردازیم ولی حضور پررنگ شبکه‌های اجتماعی عامل بسیار مهمی درا ین باره است.

از این جهت که این شبکه‌های مجازی بستر و تریبونی برای دیده شدن افراد فراهم می‌کنند که در آن آدم‌ها می‌توانند با داشتن یک مهارت نسبی در حرف زدن، نوشتن و بازی با کلمات حرف‌های خود را به عنوان یک نظر جامعه شناسانه ارائه دهند و اتفاقاً بازار استقبال از اینگونه نوشتن‌ها و خواندن‌ها خیلی هم داغ است.

نکته دیگر اینکه در دنیای امروزی که به اصطلاح «فست فود، فست لایف» است آدم‌ها علاقه مندند تا در سریع‌ترین زمان ممکن راحت ترین نسخه و دستورالعمل را راجع به مسائل داشته باشند و خب چه چیزی بهتر از نسخه‌های دم دستی و راحت یکسری افراد خوش سخن و خوش مشرب برای سامان دادن به اوضاع. این خیلی جذاب است که ما با خواندن یک کتاب بفهمیم چرا ایرانی‌ها فلان اند و بهمان یا با خواندن یک پست یا ویدئوی چند دقیقه‌ای بدانیم که چرا تنهاییم و تنهایی در فلسفه یعنی چی؟

خصوصاً که این روزها به واسطه کرونا در بسیاری از نشست‌های فضای مجازی آدم‌ها علاوه براینکه فرصت پیدا می‌کنند تا با یک عنوان و تیتر خوب برای بحث و صحبت‌هایشان خود را نشان دهند، سعی می‌کنند چرایی و چگونگی اتفاقات جامعه را به سطحی‌ترین و دم دستی ترین علل ارتباط بدهند و راه برون رفت از آنها را هم به سریع‌ترین و راحت ترین شکل ممکن نشان دهند که الحق و الانصاف این موضوع جفای بزرگی در حق جامعه شناسی و بزرگان این رشته است که سال‌ها برای شناساندن یک مفهوم زحمت کشیدند.

مسئله دیگر اینکه امروزه دانستن هرچند کم و سطحی از برخی رشته‌ها نوعی شأن اجتماعی به افراد می‌دهد و به بیان ساده‌تر آدم‌ها با بلغور کردن یکسری اصطلاحات خاص می‌توانند در حرف‌ها و گعده هایشان پز دهند که ما هم از فلسفه، جامعه شناسی، روانشناسی و حتی سیاست سردرمی آوریم و جزو قشر روشنفکر و خاص جامعه هستیم.

معمولاً در هردوره ای هم یکسری اصطلاح و نام اندیشمند مد می‌شود؛ یکروز ژیژک و هایدگر و دریدا روز دیگر فروید و لکان و شوپنهاور. با کمی بالا وپائین کردن صفحات اینستاگرام می‌بینید که چقدر صفحه با موضوع روانشناسی، فلسفه، علوم سیاسی و امثال اینها وجود دارد و حتماً میل به دیدن این صفحات زیاد است که روز به روز بیشتر هم می‌شوند.

در برخی موارد افراد از این موقعیتی که به واسطه فضای اجتماعی برایشان ایجاد شده سواستفاده می‌کنند و با جا زدن خود به عنوان روانکاو حرفه‌ای و متخصص یا کارشناس و استاد رشته فلسفه کاسبی هم و به بیان بازاری برای خود مشتری جمع می‌کنند.

اما همه ماجرا به نشست‌ها و دورهمی ها و صفحات اینستاگرام ختم نمی‌شود وگاهی مطالبی که می‌توان آنها را با محتوای زرد دانست منتشر و به عنوان یک کتاب روانه بازار و برای چندین نوبت هم تجدید چاپ می‌شوند و خیلی مورد استقبال مخاطبان قرار می‌گیرند.

با نگاهی به عناوین برخی از کتاب‌های حوزه روانشناسی، جامعه شناسی و فلسفه می‌بینیم که سابقه انتشار اینگونه کتاب‌ها به خیلی سال قبل برمی گردد، زمانی که هنوز شبکه‌های اجتماعی انقدر پررنگ نبودند ولی استقبال مردم برای اینکه یکروزه بدانند جامعه شناسی یعنی چه یا در چند ساعت با یکسری اصطلاحات فلسفی آشنا شوند مسئله‌ای همیشگی است.

انتشار کتاب‌هایی چون جامعه شناسی خودمانی، ما چگونه ما شدیم؟، ما چقدر خوبیم، چامعه شناسی نخبه کشی و… از جمله مصداق‌های این موضوع است.

در پایان اینکه، این گزارش فقط به قصد مروری بر آنچه که امروز بر سر جامعه شناسی، فلسفه، روانشناسی، علوم سیاسی و کلاً رشته‌های پررونق علوم انسانی آمده نوشته شده است و حتماً مسائل و موارد مهم‌تر و کارشناسانه‌تری در این باره وجود دارد که در گزارش‌ها و گفتگوهای بعدی از منظر تخصصی و کارشناسی به این موضوع خواهیم پرداخت اما در این گزارش تلاش شد تا علاقمندان به آگاهی و اندیشیدن را به حرکت به سمت چاله‌ای عمیق تشویق کنیم تا دویدن به سمت اقیانوسی به عمق یک سانت.

منبع خبرگزاری مهر
مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.