حتی یک رهبر عربی به ادامه بمباران یمن در ماه حرام اعتراض نکرده است
دین آنلاین، روزنامه های «اعتماد» و «شهروند» را با این عناوین اقتباسی مرور کرده است: «مسلمانان بیش از دشمنان، مسلمان کشی کرده اند/حتی یک رهبر عربی به ادامه بمباران یمن در ماه حرام اعتراض نکرده است»، «رجعت یادگاران گمشدهای که دل به دریا زدند تا دل میهن نلرزد»، «مثلث مذهبی در ژاپن، ضامن تکثر فرهنگی بدون جنگی مذهبی است/ سیاست زمانی سازمان اداری کارا ایجاد میکند که امکان توجیه ماورایی نقاط ضعف خود را نداشته باشد/ بخش مهم فرهنگ و تمدن ژاپن، وامدار فرهنگ چینی در قالب آموزه کنفوسیوس و آیین بودیسم است»، «طرح مسائل خرافی از رسانههای رسمی کشور پیامی جز ناکامی در حل علمی برخی مسائل ندارد»، «آیا حکام آل سعود، به واقع کافرند؟»، «دور شدن از بعد معنوی و پرداختن به مادیات، تبدیل به الگویی برای جوامع شده است/آدمی برای رسیدن به دنیای آرمانی باید زندگی سالم، فکر سالم و عمل سالم داشته باشد/ نهادها و سازمانهای متولی فرهنگ سازی و آموزش نسل آینده، کوتاهی کردهاند»، «جامعه ما در معرض تغییرات نامحسوس فرهنگی، شناختی و معرفتی است» و «الحاج مالک الشباز نود ساله شد»
سرمقاله روزنامه اعتماد با عنوان «وقتی سنتهای عربی فراموش شود» به موضوع «بی توجهی عربستان به ماه های حرام و ادامه حملات به یمن» و « عدم رودررویی مستقیم و تن به تن نظامیان سعودی» پرداخته و از سکوت جوامع عربی در برابر کشتار در یمن انتقاد کرده است.
در بخش هایی از سرمقاله آمده است:
«یکی از سنتهای جامعه عرب از گذشتههای دور، اعتقاد آنان به وجود چهار ماه حرام است. قبایل عربی در این چهار ماه جنگ را کنار میگذاشتند تا در صلح و آرامش زندگی کنند. در جامعهای قومی و قبیلهای که به طور معمول درگیری و جنگ بود، چنین رسمی بسیار مطلوب بود و مردم چهار ماه از سال را با آرامش زندگی میکردند. ماههای ذیالقعده، ذیالحجه و محرم که پشت سر هم هستند و ماه رجب که با فاصله از آن سه ماه قرار دارد. در قرآن نیز بر وجود این ماههای حرام تاکید شده است (سوره توبه). حرمت این ماهها به گونهای است که دیه ناشی از قتل به میزان یکسوم افزایش پیدا میکند. ولی جامعه امروز اعراب از این سنت فاصله گرفته است، به طوری که بعید است بسیاری از مردم آن حتی بدانند که کدام یک از چهار ماه سال حرام هستند. ولی مساله فقط مردم نیستند، بلکه مسوولان آنان و کسانی که باید به این مساله توجه بیشتری کنند نیز بیاطلاع از آن هستند…. و تا آنجا پیش میروند که در ماه حرام جنگ را علیه همزبان، هممذهب و همنژاد خود شدت میبخشند و با بمب و هواپیما بر سر آنان فرود میآیند….
یکی دیگر از سنتهای نبرد در جامعه گذشته، رودررویی مستقیم قهرمانان دو طرف بود…. شاید این انتظار که امروز هم جنگ تنبهتن باشد، درست نیست، ولی داشتن حداقلی از آزادگی و مسوولیتپذیری را که میتوان انتظار داشت. اینکه یک کشور فقط به واسطه پول نفت هواپیما بخرد و با آخرین تجهیزات نظامی روی مردم بیدفاع وغیرنظامی بمب بریزد و حتی بترسد از اینکه یک گردان پیادهنظام عازم میدان نبرد کند، به دور از حداقلی از اخلاقیات جنگی است و با ویژگیهای اخلاقی که اعراب خود را متصف به آن میدانند، همخوانی ندارد و از همه بدتر سکوت جوامع عربی در برابر این کشتار است. گویی که هیچ احساس مسوولیتی در برابر مردم یمن به عنوان یکی از اصیلترین جوامع عربی ندارند. فراموش نکنیم که بیشتر قبایل اصیل عربی از یمن ریشه دارند.
متاسفانه برخی کشورها گمان میکنند اگر وضع همسایگان آنها خراب و ناامن باشد، آنها میتوانند وضع خود را امن نگهدارند. این ذهنیت نادرست است. نمیتوان خانه همسایه را آشغالدانی کرد اما خود در رفاه و آسایش قرار داشت. اطراف عربستان هر چه خرابتر و ناامنتر شود به ناچار عوارض این وضع، دیر یا زود به آن کشور سرایت خواهد کرد.»
رجعت یادگاران گمشدهای که دل به دریا زدند تا دل میهن نلرزد
اعتماد در دیگر یادداشت صفحه نخست خود، به بازگشت امانات ارزشمند ملت ایران از غربت ۳۰ ساله پرداخته و در متنی احساسی و زیبا آورده است: « هنوز هم که هنوز است درد دامنه دارد؛ دردی که ریشهای به پهنای بصره تا فاو دارد. بصره رنگ پریدهای که هرچند در وسعت تاریخ همیشه میزبان رقص شمشیر و چرخش گلوله و میدان جنگ بوده و حالا برای ما هم یادگارانی گمشده دارد؛ گمشدگان خوش سیرتی که ٢٩ سال پیش و محمد رسولالله گویان و در جریان عملیات کربلای ۴ دل به آب دجله و اروند زدند تا با گذر از عرض ۴٨٠ متری اروند پا به جزیرههای مجنون و امالرصاص و امالبابی بگذارند و خط دفاعی سپاه سوم و هفتم عراق در شرق بصره و نزدیکی شبهجزیره فاو را بشکنند، اما هیهات از رود نارفیق و آسمان پر غریب. دجله سرناسازگاری گذاشته بود، هر چند شاید هم حق داشت. ساعت ١٠ و ۴۵ دقیقه شب و او همچون همیشه دل پیچه مد گرفته بود. مد دجله و رقص آب نگذاشت تا غواصان ایرانی، فین (کفش غواصی) به پا نکنند. ضیافت بیکفش غواصان، به مثابه دستانداز و سرعتگیری بود در دل آب. اما آسمان هم در تاریکی خویش، هواپیماهای عراقی را در خود جای داده بود. در این تاریکی پر خبر، به ناگهان ولولهای به پا شد. غواصان ایرانی هنوز به نوک ماهی نرسیده بودند که هواپیماهای عراقی فید زدند تا شب، برای ١۵ دقیقهای روز شود. عملیات لو رفته بود. امریکاییها به مافات مک فارلین با هواپیماهای آژاکس خود چند هفتهای بود که آرایش نیروهای رزمی ایران را نشانه گرفته بودند و همین نشانهگیری، فیلم مستندی شده بود برای عراقیها. آنان میدانستند ایران چه در سر دارد، منتظر بودند تا دروازه بهشت را برای رزمندگان پارسی باز کنند. همین بود که در این شب روشن، باران گرفت؛ بارانی از جنس سرب داغ. تله عراقیها جواب داده بود. جدای از هزارانی که سر و سینهشان شد میزبان گلولههای داغ، تعدادی دیگر در حلقه حصار بعثیها گرفتار آمدند. خلاصه آن شد که نباید میشد و یادش حتی ولوله و زلزلهای در دل به پا میکند.»
مجتبی حسینی در پایان نوشته است: « حالا پس از ٢٩ سال از آن محشر، ١٧۵ یادگاری آن دوران از ابوفلوس، مجنون، زبیدات و از شرق دجله و جاده خندق و فاو دست بسته پیدا شدهاند. آنان نه زخمی بر پیکر دارند و نه گلولهای در سینه؛ دسته جمعی در گودال جهالت بعثیهای تکفیری به امانت خاک سپرده شده بودند. امروز این امانات به وطن باز میگردند تا راستی این ادعا به اثبات رسد که؛ «شهدا از دست نمیروند، آنها به دست میآیند.» آری زمان، بادی است که میوزد، هم هست هم نیست، پندار ما این است که ما ماندهایم و شهدا رفتهاند، اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا ماندهاند، آن روزها مانده و باد زمان ما را با خود برده است، حقیقت همین است. هنوز هم که هنوز است درد دامنه دارد.»
مثلث مذهبی در ژاپن، ضامن تکثر فرهنگی بدون جنگی مذهبی است/ سیاست زمانی سازمان اداری کارا ایجاد میکند که امکان توجیه ماورایی نقاط ضعف خود را نداشته باشد/ بخش مهم فرهنگ و تمدن ژاپن، وامدار فرهنگ چینی در قالب آموزه کنفوسیوس و آیین بودیسم است
روزنامه اعتماد در صفحه «سیاست نامه» و ذیل عنوان « چرا ژاپن توانست، ما نتوانستیم؟» به نشست نقد و بررسی ترجمه کتاب «ظهور ژاپن مدرن: مشروطه ژاپنی» نوشته ویلیام جی بیزلی در پژوهشکده تاریخ اسلام پرداخته که طی آن، حسین پاینده ، امین قانعی راد، حسینعلی نوذری و ناکاگاگی، زمینههای ظهور ژاپن مدرن را بررسی نموده اند.
بخش هایی از سخنان مطرح شده در این گزارش میآید.
در این شماره روزنامه اعتماد همچنین این مطالب منتشر شده است:
یادداشت «آموزش کودکان افغان سرمایهگذاری اجتماعی است » به قلم شاهین نوشآبادی
مهدی پازوکی در گفتوگو با «اعتماد» موانع احیای سازمان مدیریت را تشریح کرد؛ تصویب قوانین رانتزا در دوران انحلال سازمان مدیریت
اعتراض خانوادههای شهدا به طرح ساماندهی قبور در بهشت زهرا
ولایتی: هر اجلاسی درباره یمن باید مشروط به توقف بمباران باشد
نیروهای بومی شیعه در رمادی
طرح مسائل خرافی از رسانههای رسمی کشور پیامی جز ناکامی در حل علمی برخی مسائل ندارد
روزنامه شهروند در سرمقاله امروز خود با عنوان «دلیل اصلی خشک شدن آب سدها » به قلم مصطفی عابدی به بررسی خرافه در زندگی دیروز و امروز و شاید فردای ما پرداخته و استفاده عمدی برخی افراد از خرافه در منبرهای قدیم و جدید را ناشی از خورده شدن کفگیر برخی به ته دیگ برای به کرسی نشاندن اهدافشان دانسته است.
در بخش هایی از این متن می خوانیم:
«گزارش جالبی از درخت توتی که به اعتقاد مردم شفادهنده است در روزنامه شهروند (۲۴/۲/۱۳۹۴) منتشر شده بود. درختی که ریشه نهال آن ۳۰۰سال پیش در روستایی میان مهاباد و میاندوآب کاشته شده و به خواست یکی از مشایخ نقشبندیه قدرت بهبوددهندگی نوزادان و کودکان یک تا هفتسال مبتلا به بیماریهای تب، دلپیچه و… را پیدا کرده است، و از بسیاری از مناطق کشور برای گرفتن شفا برای کودکان خود به آنجا میآیند. این کار آداب خاص خود را دارد، ازجمله زدن یک میخ بر درخت است که گفته میشود الآن یکصدهزار میخ در تنه درخت فرو رفته است. ولی به نظر میرسد که در سالهای اخیر قدرت شفادهی آن کم شده و علت نیز در گفتههای جالب یکی از مطلعان در این باره است: زلیخا پیرزن ٨۶ ساله این آبادی که سفت وسخت به معجزه شفای درخت توت اعتقاد دارد، میگوید: «در ۵٠سال گذشته مردم با اعتقاد و ایمان قلبی به درخت توت متبرک نذری شیخ حسامالدین، میخ میزدند و به همین دلیل از جای زخم میخ، خون از تنه درخت بیرون میآمد!
به عقیده زلیخا، پیرزن معتقد به شفای درخت توت، امروزه بهدلیل پخش و نگاه کردن فیلمهای ترکیه از ماهواره، اعتقاد و ایمان مردم به شدت ضعیف شده و به همین دلیل از جای گزیدن میخ، خون بیرون نمیجهد!»
از منظر مردمشناسی، این نوع رفتار مردم تاحدی قابل درک است و چندان هم جای اعتراض و تخطئه نیست، در همه جوامع از این موارد هست، حتی در جوامع پیشرفته هم مواردی از این نوع رفتارها و پدیدهها را میبینیم هرچند کمتر از جوامع دیگر است. ولی اگر این نوع رفتارها بخواهد از تریبونهای رسمی و بهعنوان یک راهکار جهت حل معضلات و بحرانهای اجتماعی طرح شود آن وقت قضیه به کلی متفاوت خواهد شد. یکی از سخنرانان شناختهشده که درسهای راهبردی هم میدهد، در تحلیل بحران آب به این نکته اشاره میکند که: «الان آب تمام سدهای کشور خشک شده، یک دلیل اصلی بیشتر ندارد، معصیت بالاست. خب وقتی کار به اینجا رسید و ربا در جامعه شیوع پیدا کرد، به سادگی اولین اثری که ایجاد میکند این است که رودخانههای شما خشک میشود! خدا برای اینکه گوش مردم را بپیچاند، روزی شما را که بحث آب است میگیرد، ولی میروند دنبال صاحبنظران محیطزیست از ژاپن و جاهای دیگر. پس علت خشکسالی این است، پس برای درمانش چه باید کرد؟»
اول اینکه باید گفت با وجود این اظهارات از رسانههای رسمی، مسأله جامعه ما مهمتر از قضیه بحران آب است. چرا؟ طبق این تحلیل پس از انقلاب معصیت بیشتر شده که معاذالله خداوند را به غضب واداشته که خشکسالی را بر ما چیره کند. پس چرا در این باره که انقلاب موجب کاهش معصیت نشد، بحث نکنیم؟ نکته بعدی اینکه ربای موردنظر گوینده ۳۵سال است که وجود دارد، اتفاقاً در گذشته کمتر نبود که بیشتر هم بود، پس چرا آن موقع اتفاق مشابهی رخ نداد؟ به علاوه این، ربا که از قدیم در اروپا بود و هست، پس چرا آنجا دچار این بحران نشده است؟ آیا خداوند فقط به معصیت ایرانیان حساس است؟ آیا این شیوه برای انجام ندادن معصیت کارآیی دارد؟ اصولا اگر مردم معصیت کنند و فوری عذاب دنیوی ببینند که بهطور طبیعی دست از معصیت خواهند کشید. حتی با این حساب و به سادگی با دیدن وضع جوامع میتوان گفت مردم کدام کشورها معصیتکارتر هستند؟ اگر ربا بد است که بد است، به دلیل ترس از عذاب الهی انجام ندادنش یک بحث است و به دلیل بد بودن آن در اقتصاد بحث دیگری است. چرا وقتی که نمیتوانیم مسائل را از مجرای علمی حل کنیم وارد این مقولات میشویم؟ اینگونه بیان، چنین القا میکند که گویی علم و دانش چیزی خارج از اراده الهی است و اگر آب کم یا زیاد شود آن را باید محصول غضب یا لطف خاص خداوند دانست و نه محصول قواعد عادی طبیعت که آن نیز مخلوق خداست. معلوم نیست چرا زلزله باید مردم بیچاره نپال را به این روز بنشاند، بعد واشنگتن، نیویورک، پاریس، لندن و برلین در آرامشخاطر باشند، در حالی که همه تباهیها را به حاکمان این شهرها نسبت میدهیم و نپالیها را مردمانی مظلوم و حاشیهای میشناسیم!
طرح این مسائل از رسانههای رسمی کشور جز آنکه بگوییم کفگیر برخی برای به کرسی نشاندن اهدافشان به ته دیگ خورده معنای دیگری ندارد. خوب است این افکار را مقایسه کنیم با اندیشههای مرحوم مطهری تا ببینیم چه مسیر نزولی فکری را طی کردهایم. هرچند تولید و عرضه مدارک دانشگاهی سیر صعودی داشته است.»
آیا حکام آل سعود، به واقع کافرند؟
شهروند در ستون «از نگاه شما»، نظرات کاربران سایت خود ذیل گزارشهای هفته گذشته را مرور کرده و تیتر این هفته را به «ما از جنگ با کفار هراسی نداریم» اختصاص داده است. شهروند می نویسد: «این عبارت، واکنش یکی از خوانندگان مطلبی با تیتر «هشدار ایران به عربستان» بود. به دنبال خواندن این مطلب حمید نظرش را در قسمت ارسال نظرات کاربران سایت روزنامه شهروند چنین نوشته:«إن تنصرالله ینصرکم و یثبت اقدامکم، ما از جنگ با کفار هراسی نداریم. لبیک سردار»
شهروند با چاپ تیتر این مطلب با فونت درشت، عبارتی را برجسته ساخته که نهایتا چند کاربر معدود در ذیل آن گزارش اشاره شده در سایت شهروند ملاحظه می نمودند.
دور شدن از بعد معنوی و پرداختن به مادیات، تبدیل به الگویی برای جوامع شده است/آدمی برای رسیدن به دنیای آرمانی باید زندگی سالم، فکر سالم و عمل سالم داشته باشد/ نهادها و سازمانهای متولی فرهنگ سازی و آموزش نسل آینده، کوتاهی کردهاند
این روزنامه در صفحه ۹ در یادداشت «با ساختن خود جهان خود را بسازیم» به قلم کامروا ابراهیمی، مترجم، پیشنهاد داده است تا به جای منع آدمها از کارها و ضدفرهنگ ها و تکرار مدام «این بد است»، افعال خوب و نیکو را به کار گیریم و دلیل خود را اینگونه بیان می دارد که «وقتی افراد به صورت شهودی ببینند نتیجه این افعال بهتر است و منافع همه را در بر دارد، ناخودآگاه به سوی آن کشیده می شوند.»
در بخش هایی از این یادداشت می خوانیم: « جهان بهتر، جهانی است که به صورت عام، در رویاها و ذهن بشر امروز، وجود دارد. جهانی است که در آن هر لحظه خواهان ارتقای هستیم و این امکان را به ما میدهد که همیشه در تکاپوی رسیدن به آن باشیم. صحبت از جهان بهتر، بیش از اینکه موضوعی از جنس اجرا باشد، بحثی از جنس «مفهوم» است. جهان بهتر را باید ساخت اما ساختن آن به این شیوه نیست که مجموعهای از عوامل اجرایی در کنار هم بگذاریم و به این نتیجه برسیم که جهانی بهتر را ساختهایم. برای ساختن جهان بهتر درواقع راهی به جز ساختن انسان بهتر نیست؛ انسانهای بهتری از خود و همنوعان خودمان. تا زمانی که آدمی دست به ساختن خود نزند (که مسیرش خودشناسی است و از طریق مطالعه، دانش و آگاهی به وجود میآید)، نمیتواند به ساختن خانواده بهتری کمک کند و به همین طریق نمیتواند شهر، کشور و دنیای بهتری را بسازد…. یکی دیگر از راهها برای رسیدن به دنیای ایدهآلمان بازگشت به آموزهها و اخلاقیات و پایبندی به آنها است چون این موارد ملاکهای انسانی هستند که گویی برخی آنها را به فراموشی سپردهایم. شاید در مورد بایدها و نبایدهایمان، باید تجدید نظر کنیم. ما انسانها باید بیاموزیم که به آزادی افراد احترام بگذاریم و خود را تا جایی آزاد بدانیم که مخل آزادی دیگران نشویم. باید این مسأله را در خود نهادینه کنیم که همانطور با دیگران رفتار کنیم که دوست داریم دیگران با ما رفتار کنند. بشر باید عشق ورزیدن و دوست داشتن و دوست داشته شدن را تمرین کند. درواقع آدمی برای رسیدن به دنیای آرمانی خود باید سالم زندگی کند، سالم فکر کند و سالم عمل کند. اگر آدمی این فاکتورها را به کار بگیرد در حقیقت خود را ساخته و میتواند به داشتن دنیای بهتر هم امیدوار باشد.
یکی از گمشدههای بشر فطرت است؛ دور شدن از بعد معنوی متاسفانه امروزه پرداختن به مادیات تبدیل به الگویی برای جوامع شده است. بیشتر کشورها به سمت مادیگرایی و تجملگرایی رفتهاند و امروزه پیشرفت تکنولوژی و در دسترس بودن اطلاعات باعث شده بهعنوان مثال نسل جدید ما با دیدن امکانات و شرایط زندگی مادی دیگر جوامع به داشتن آن شرایط راغب شود و اگر آگاهی و دانشی پشت این خواسته و تمایل وجود نداشته باشد در واقع میشود گفت شاید چالش بزرگی پیش بیاید. انسانها با مطالعه و آگاهی و با رجوع به تاریخ خود و داشتههایشان میتوانند به آنچه داشتهاند و امروزه فراموش کردهاند برسند و در شیوه زندگی خود تجدیدنظر کنند. متاسفانه ما در زمینه آموزش کوتاهی کردهایم و در زمینه تربیت نسلی توانمندتر عملکردمان ضعیف بوده است. ما نهادها و سازمانهایی داریم که متولی فرهنگ سازی و آموزش نسل آینده ما هستند. این موسسات باید با انجام کارهای تبلیغاتی، برگزاری کنفرانسها و … نسل بهتری را تربیت کنند تا در لوای آن رسیدن به جهان بهتر دست یافتنیتر به نظر برسد. درواقع باید به افراد آموزش داده شود که انسان واقعی این است و برای ساختن دنیای بهتر باید در وهله اول به این معیار و ملاک در خودت برسی و با فاصله گرفتن از آن، رسیدن به دنیای مدنظرت تقریبا غیرممکن است.»
جامعه ما در معرض تغییرات نامحسوس فرهنگی، شناختی و معرفتی است
روزنامه شهروند در صفحه «جامعه» در گزارشی با عنوان «اوتیسم اجتماعی؛ نتیجه استفاده بیش از حد ایرانی ها از رسانه های جدید» به روایت نشست «ایران و آینده ارتباطات؛ رسانههای نوین و روند تغییرات اجتماعی در ایران» در دانشکده خبر و ارتباطات اجتماعی دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز پرداخته که طی آن، هادی خانیکی، وحید عقیلی و تِژامیرفخرایی سخنرانی کردند.
قصه تابستان و زنان و شهری پلیسی، قصه همچنان و همیشه «نرود میخ آهنی در سنگ»/ گشت ارشاد کشف حجاب را به تهران برگرداند یا بانوان؟
شهروند در خبری نقلی به آغاز برخورد پلیس با بدپوششی در بزرگراههای تهران پرداخته و نوشته: «از روز یکشنبه پلیس تهران بزرگ با استقرار گشتهای امنیت اخلاقی با بدپوششی و کشف حجاب سرنشینان خودروها در بزرگراههای سطح شهر تهران برخورد میکند. طرح برخورد با بدپوششی و کشف حجاب سرنشینان خودروها در بزرگراههای سطح شهر تهران از روز گذشته آغاز شده است. براساس مشاهدات، پلیس تهران بزرگ با استقرار گشتهای امنیت اخلاقی در بزرگراهها حضور فعال داشته و با بدپوششان برخورد جدی میکند.»
الحاج مالک الشباز نود ساله شد
روزنامه شهروند در آخرین صفحه به مناسبت نودمین سالروز تولد مالکوم ایکس با چاپ عکسی از وی نوشت: «مالکوم ایکس، با نام اصلی مالکوم لیتل، سیاهپوست مسلمان و فعال حقوق انسانی و از مدافعان حقوق آفریقایی آمریکاییها، در شهر اوماها واقع در ایالت نبراسکای آمریکا به دنیا آمد. مالکوم ایکس در پی بیدار کردن غرور خفته سیاهپوستان ساکن آمریکا از طریق فعالیتهای مدنی و اجتماعی بود. او برخلاف مارتین لوتر کینگ، به اندیشه مبارزه عاری از خشونت باور نداشت و معتقد بود اگر دولت مایل یا قادر به تأمین عدالت و امنیت برای سیاهپوستان نیست، آنها میتوانند با اعمال خشونت از خود محافظت کنند. مالکوم بعد از پیوستن به گروه امهالاسلام، نام مالکوم ایکس را برگزید و در طی سفر حج، نام اسلامیِ الحاج مالک الشباز را برخود نهاد. مالکوم درسال ١٩۶۴میلادی به قاره آفریقا و آسیا سفر کرد و با جهان اسلام از نزدیک آشنا شد، اما ٣ ماه پس از بازگشت به آمریکا در ٢١ فوریه ١٩۶۵میلادی در شهر نیویورک مورد سوء قصد قرار گرفت و در ۴٠ سالگی به قتل رسید.»
در این شماره روزنامه شهروند همچنین این مطالب منتشر شده است:
گزارش «دامنه تعهدات در همسرگزینی افزایش یافته یا کاهش؟ »، تهدید برای بقای خانواده؛ به قلم حمیده ملکان
گفتوگو با حسین راغفر استاد دانشگاه درباره اوقات فراغت و سونامی همیشگی مسافرت در تعطیلات؛ شیوه سفر رفتن مردم برایم عجیب است!
یادداشت «حذف خیابانهای شهر از جامعه مدنی» به قلم حسین ایمانی جاجرمی، جامعهشناس و عضو هیأت علمی دانشگاه تهران
وزیر دفاع در دیدار با نخستوزیر عراق: تا زمانی که ملت و دولت عراق بخواهند، ایران در کنارشان خواهد ایستاد.
با درخواست نخستوزیر عراق و به دنبال سقوط مرکز الانبار به دست داعش اتفاق افتاد؛ بسیج نیروهای داوطلب مردمی برای آزادسازی الرمادی
دین آنلاین، روزنامه های «اعتماد» و «شهروند» را با این عناوین اقتباسی مرور کرده است: «مسلمانان بیش از دشمنان، مسلمان کشی کرده اند/حتی یک رهبر عربی به ادامه بمباران یمن در ماه حرام اعتراض نکرده است»، «رجعت یادگاران گمشدهای که دل به دریا زدند تا دل میهن نلرزد»، «مثلث مذهبی در ژاپن، ضامن تکثر فرهنگی بدون جنگی مذهبی است/ سیاست زمانی سازمان اداری کارا ایجاد میکند که امکان توجیه ماورایی نقاط ضعف خود را نداشته باشد/ بخش مهم فرهنگ و تمدن ژاپن، وامدار فرهنگ چینی در قالب آموزه کنفوسیوس و آیین بودیسم است»، «طرح مسائل خرافی از رسانههای رسمی کشور پیامی جز ناکامی در حل علمی برخی مسائل ندارد»، «آیا حکام آل سعود، به واقع کافرند؟»، «دور شدن از بعد معنوی و پرداختن به مادیات، تبدیل به الگویی برای جوامع شده است/آدمی برای رسیدن به دنیای آرمانی باید زندگی سالم، فکر سالم و عمل سالم داشته باشد/ نهادها و سازمانهای متولی فرهنگ سازی و آموزش نسل آینده، کوتاهی کردهاند»، «جامعه ما در معرض تغییرات نامحسوس فرهنگی، شناختی و معرفتی است» و «الحاج مالک الشباز نود ساله شد»بررسی مطبوعات/ سهشنبه ۲۹ اردیبهشت (2)