تشیع… تکثر و تنوع

محمدجواد خلیلی

اظهار نظر آقای رحیم‌پور ازغدی در صدا و سیما در خصوص برخی شکل‌های عزاداری و نیز برخی باورهای شیعی، موجی از نقدها و نظرها را به راه انداخت. فارغ از نگاه هنجاری به سخنان ایشان مایل ام تا حد ممکن توضیحی برای وضع موجود و یا به قول لاکلا کوششی در درک فضای گفتمانی منظومه معنایی شیعی داشته باشم. مسئله عزاداری سیدالشهدا علیه السلام در جهان تشیع یکی از شاخصه‌هایی است که می‌تواند به محققین علوم اجتماعی مدد رساند و به مثابه یک فلش راهنما آنان را در فهم بهتر گفتمان شیعی در تمام ابعاد فرهنگی، هویتی، جامعه‌شناختی و مردم‌شناختی عمل نماید. این آیین‌ها اکنون جزیی لاینفک از جامعه شیعی هستند و می‌توانند به عنوان متغیری مهم در مطالعه جریان‌های فکری درون و یا بیرون‌شیعی نیز عمل نمایند. انقلاب اسلامی در سال ۵۷ یکی از نقاط مهم در فهم سیر تحول در اندیشه و رویکرد جریان‌های مختلف فکری حوزوی و غیر حوزوی می‌باشد. قبل از انقلاب جریان‌های مختلف فکری درون‌دینی هرکدام به فراخور خود فعال بودند که وقوع انقلاب اسلامی سبب گردید بخشی از این جریان‌ها وارد حوزه قدرت شوند. به عبارت دیگر قسمتی از سازمان روحانیت که در ان زمان به کار تبلیع و ارشاد مردم مشغول بود و اصطلاحا روحانیت سنتی محسوب می‌گردید وارد عرصه قدرت سیاسی گردید. یکی از مطالبات روحانیت سنتی همواره مساله سوگواری و برپایی مظاهر عزا بوده است. حال این مطالبه سنت‌گرایان حوزوی به دلیل انقلاب اسلامی وارد قدرت گردید. خیلی طبیعی است که سیستم روحانیت سنتی با این مطالبه تاریخی، بعد از رسیدن به قدرت نیز، آن را پیگیری نماید و تمام امکانات خود را در این جهت بسیج و سامان‌دهی کند. سیاست‌های فرهنگی نیز از این زاویه قابل فهم و تحلیل است. صدا و سیما به عنوان رسانه فراگیر یکی از ارکان تبلیغ در ایران است که در سه دهه گذشته در این راستا عمل کرده است. سازمان تبلیغات اسلامی و دیگر ارکان فرهنگی کشور نیز در این چهارچوب نقش‌آفرینی کردند. رونق هیئت‌های مذهبی و تشکل‌های مداحان و ذاکران در سراسر کشور را می‌توان به عنوان شاهدی بر این مدعا برشمرد. در سال‌های اول انقلاب مراسمی اعلام شد که حکایت از آن داشت که مراسم عزاداری تحت تاثیر شرایط انقلابی قرار است به شکل دیگری اقامه شود، این مسئله واکنش بنیان‌گذار جمهوری اسلامی را در پی داشت و ایشان ضمن جلوگیری از آن اعلام داشتند که عزاداری باید به همان شکل سنتی خود ادامه یابد. اگر بنا باشد تاثیر فضای انقلابی بر عزاداری را نشان دهیم باید به مراسم سینه‌زنی که در محل سفارت امریکا در تهران برگزار شد، که شعار «مرگ به کارتر مرگ به کارتر» در آن به عنوان پاسخ مداح از سوی مردم تکرار می‌شود اشاره کنیم. به طور طبیعی زمان جنگ نیز این سیستم سنتی پا به قدرت نهاده نیز در خدمت جنگ قرار گرفت و مسئله شهادت‌طلبی و زیارت کربلا با تمام خصوصیات و ارزش آن در خدمت بسیج مردم و تشویق آنان برای رفتن به جبهه‌ها عمل نمود. اهل منبر و روحانیت سنتی با استفاده از رسانه منبر و خطابه‌های پر شور تمام سرمایه اجتماعی خود را در این جهت به خدمت گرفتند. در آن زمان اصل مسئله کربلا و حماسه آن مهم بود و کسی در سودای اصلاح عزاداری‌ها و یا پیراستن خرافات از آن نبود. در دوران سازندگی و بعد از آن شکل‌گیری هیت‌های مذهبی مانند هیئت رزمندگان را می‌توان واکنشی از سوی بخش آرمان‌خواه جامعه در مقابل سیاست‌های اقتصادی دولت هاشمی و بعد از آن سیاست های فرهنگی دولت خاتمی دانست. اما در طول این دوران آن‌چه به عنوان خروجی کلیت حاکمیت در حوزه عزاداری مشاهده می‌شود، مطابق با خواست تاریخی روحانیت سنتی می‌باشد. در واقع سیستم نوپا که اکنون تثبیت گردیده و به بلوغ رسیده است، به مانند خود را، بازتولید و عرضه کرده است. به همین دلیل است که حتی بخشی از روحانیت که راه خود را از مناسبات قدرت جدا کرده و با عنوان روحانیت سنتی خود را معرفی می‌کند علی‌رغم داشتن انتقادات به حاکمیت، اما در مسئله عزاداری کاملا دارای همپوشانی مطالبات با حاکمیت هستند. البته این همپوشانی به شکل غالبی می‌باشد هرچند ممکن است در مسئله قمه‌زنی و یا برخی جزییات دیگر اختلاف نظر داشته باشند. در این فضای گفتمانی که تشیع دال مرکزی آن است مفاهیمی هم چون عصمت، اطاعت، ولایت و مهدویت از اصلی‌ترین دال‌های شناور در این گفتمان می‌باشند. بعد از انقلاب به این مفاهیم، مفاهیمی هم چون حکومت اسلامی و دیگر مفاهیم سیاسی نیز اضافه گردید، که توسط گفتمان تشیع معنادهی جدیدی شده و به طور طبیعی مفصل‌بندی نوینی را سامان دادند. در این بین بخشی از روحانیت آرام آرام از حوزه قدرت فاصله گرفت و هر روز نیز ازنظر کمی و کیفی رشد نمود. تجربه عینی جمهوری اسلامی در این بین، بسیار موثر بود. اکنون گفتمان تشیع سیاسی به وضوح وجود گفتمان رقیب را حس می‌کند .گفتمانی که توانسته است مفاهیمی جدید را معنادهی کند و به نوبه خود مفصل‌بندی جدیدی خلق کند و در حوزه‌های گوناگون گفتمان هژمون را تحت تاثیر قرار دهد. گفتمان هژمون از واژه اسلام انگلیسی یا آمریکایی و یا تشیع انگلیسی برای غیریت‌سازی استفاده می‌کند. واژگانی که نشان می‌دهد اولویت‌های عملیاتی و ذهنی این گفتمان هژمون چیست و چگونه عمل می‌کند. گفتان تشیع سیاسی مایل است هم از مبانی سنتی بهره جوید و هم با بازتعریف خود، قرائتی را ارایه کند تا با استفاده از آن بتواند جزیی از جهان اسلام باشد چرا که تشیع سیاسی احساس قرابت بیشتری با اسلام سیاسی سنی می‌کند و خود را با آن دریک جبهه می‌داند چرا که گفتمان اسلام سیاسی درغیرت با گفتمان غربی خود را تعریف و معنا کرده است. لذا این نقطه یکی از محل‌های نزاع و افتراق دو گفتمان می‌باشد. اولویت گفتمان تشیع سنتی و یا تشیع غیرسیاسی حفظ کیان تشیع و باورها و آیین‌های آن است و بودن یا نبودن جزیی از جهان اسلام به طور کلی اصلا اولویت انان نیست. تشیع غیر سیاسی و یا به تعبیر ایدئولوژیک آن، که توسط گفتمان رقیب تبلیغ می‌گردد، تشیع انگلیسی با پشتوانه منظومه فقهی بسیار طولانی و نیز سنت فقهی فقهای خود با حرکت‌های انقلابی و متحورانه همسویی ندارد و حرکت‌های اصلاحی با رویکرد مسالمت‌جویانه و فرهنگی را مد نظر دارد.
این دو گفتمان شیعی علی‌رغم داشتن اشتراکات فکری و نظری بسیار زیاد اما در حوزه اولویت‌ها و روش‌ها با هم در تعارض هستند و آن‌چه که این رقابت گفتمانی را از حالت معمول هر رقابت گفتمانی دیگر خارج کرده است حضور یکی از آنان در قدرت می‌باشد. این قدرت می‌تواند به ادامه هژمونی گفتان مدد رساند. این رقابت گفتمانی نباید موجب تضعیف کلیت گفتمان گردد اما اظهارات اقای ازغدی و نیز واکنش‌ها به آن و نیز به کارگیری مفاهیم هنجاری و ارزشی در این بین، ناخوداگاه به کلیت ضربه می‌زند و جایگاه منطقه‌ای و محلی این گفتمان را تضعیف می‌کند.
تمام کسانی که دردرون یک منظومه فکری دارای پروژه‌های اصلاحی هستند باید ناظر به مناسبات و ملاحظات آن منظومه عمل نمایند در غیر این صورت صاحب پروژه اصلاحی ضمن منزوی کردن خود کلیت پروژه را نیز با شکست مواجه می‌کند.
با فرض اینکه آقای رحیم‌پور ازغدی دارای تفکر اصلاحی است و در پی اصلاح برخی کاستی‌ها است باید از ادبیات مناسب استفاده کرده و حساسیت‌های این عمل را لحاظ کند. ایشان بی توجه به این حساسیت‌ها با نامناسبت‌ترین شکل ممکن طرح موضوع کردند، این کافی بود که سیلی از انتفادات را در پی داشته باشد. البته نباید از نظر دور داشت که بهره‌مندی ازغدی از رانت حکومت در بسترسازی رسانه‌ای، نیز عامل محرک دیگری است، چرا که حاکمیت در مقاطع مختلف اقدام به تبلیغ علیه گفتمان تشیع غیرسیاسی کرده است و در این راستا از افراد و اندیشه‌های مختلفی مدد گرفته است.
با توجه به اینکه تشیع همواره بر عنصر اجتهاد تاکید کرده است و آن را به عنوان مزیت نسبی خود مطرح کرده است. به این عنوان که در اهل سنت باب اجتهاد، بعد از فقهای بزرگ بنیان‌گذار مذاهب بسته شده است اما این مسیر در منظومه شیعی باز و باعث پویایی آن در طول دوران شده است. عنصر اجتهاد به معنای پذیرش تنوع فکری در منظومه فکری تشیع می‌باشد. در فروع فقهی تفاوت در فتاوا و پذیرش آن از سوی کلیت مذهب بروز اجتماعی ندارد و کمتر دیده می‌شود .اما در مسایلی که به حوزه عمومی مربوط می‌شود این تفاوت با توجه به سرازیر شدن آن در جامعه کاملا قابل مشاهده است و به نظر می‌رسد این تفاوت به رسمیت شناخته نشده است هرچند مبانی آن موجود است. به عنوان مثال در خصوص اقامه جمعه فتاوای فقها متفاوت است. برخی اقامه جمعه را شان امام معصوم و یا نایب خاص ایشان می‌دانند و لذا اقامه ان را حرام می‌دانند اما برخی دیگر اقامه آن را بعد از احراز شرایط ان مستحب می‌دانند. در این بین مکلف با توجه به فتوای فقیه مقلد خود عمل می‌کند. اگر از این زاویه به مسایل نگاه شود، می‌توان مشکلات ناشی از قطبی شدن جامعه مذهبی در ایران را حل نمود و نوعی تساهل را به نمایش گذارد. یک فقیه بعد از ملاحظه ادله خود به این نتیجه می‌رسد که حفظ کلیت تشیع و یا حفظ باورهای شیعی بر سایر امور اولویت دارد و نباید منافع شیعی را در بخشی مثلا جهان اسلام هزینه کرد. این رویکرد کاملا در داخل منظومه شیعی می‌باشد و راندن آن باعث ایجاد شکاف درون مذهبی می‌شود که در میان مدت و بلند مدت به ضرر کلیت تشیع می‌باشد و حتی تشیع سیاسی نیز از آن متضرر می‌گردد. بنا براین استفاده از اصطلاح تشیع انگلیسی برای هر کسی که با آن اختلاف نظر داریم در پایان راه به ضرر تشیع می‌باشد. اگر این اصطلاح در مقاطعی به شکل کلی به کار رفته است اکنون در تطبیق آن و یافتن مصادیق آن نباید بی احتیاطی کرد. استفاده از این واژه یکی دیگر از اشکالات اساسی سخنان آقای ازغدی بود.
در پایان مجددا یاداوری می‌کنم تلاش برای تهی کردن تشیع از مناسک شیعی تلاشی نافرجام و بی حاصل است و از سوی دیگر تکیه به عنصر توجیه عقلانی نیز به شکل کامل مفید فایده نیست چرا که شور و احساسات جز مقومات اولیه برای مانایی و پویایی یک تفکر است و هر گونه اصلاح باید ناظر به این اصل و با رعایت الزامات درون گفتمانی باشد.

مطالب مرتبط
منتشرشده: 2
  1. مصطفی پاک نیت

    مشکل اساسی در نظام رسانه ای ما این است که تریبونها را در اختیار کسانی می گذارد که بیشتر سخنورند تا دانشور. آقای ازغدی در دانشهای متفاوت که اظهار نظر می کند تنها یک خواننده آرمانی است و نه یک پژوهشگر واقعی.

  2. بسیار عالی .سپاسگزارم!

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.