شیخ الازهر، حسن أورید و کتاب افول غرب

محمد علی عسگری: چند روز پیش خبری در شبکه‌های مجازی دست به دست شد که نشان می‌داد شیخ الازهر در سفر خود به اروپا مشغول مطالعه کتاب «افول الغرب» متعلق به حسن أورید نویسنده معاصر مراکشی است. انتشار این تصاویر همراه بود با برخی طعنه‌ها و طنزها که شیخ الازهر در حالی افول غرب را می‌خواند که خودش برای مداوا و درمان به کشورهای غربی سفر کرده است.

حسن أورید کیست و در مراکش چه می‌کند؟ در اینجا ابتدا به وضعیت سیاسی و فرهنگی مراکش اشاره شده و سپس نکاتی در باره حسن أورید و کتابش آورده می‌شود.

کشور مراکش یا به تعبیر اعراب «مغرب» برای خود به لحاظ فرهنگی و سیاسی ویژگی‌های قابل تاملی دارد. رژیم حاکم بر این کشور مشروطه سلطنتی است و در گذشته روابط تنگاتنگ و نزدیکی با پهلوی‌ها در ایران داشت. بعد از مرگ ملک حسن فرزندش ملک محمد ششم به عنوان پادشاه به قدرت رسید و همچنان سکان هدایت کشور را برعهده دارد.

وقوع انقلاب 57 و فروپاشی رژیم پهلوی در ایران برای بسیاری از کشورهای عربی به منزله یک هشدار و زنگ خطر بزرگ بود. از این رو به تکاپو افتادند تا از وقوع چنین حادثه‌ای در کشورشان جلوگیری کنند و مراکش هم یکی از آنها بود. رژیم حاکم بر این کشور با درک چنین وضعیتی دست به اصلاحات مهمی زد که طی چند دهه گذشته جریان داشته است. ابتدا به گروه‌های چپ میدان داده شد تا با در دست گرفتن نخست وزیری (عبدالرحمن یوسفی) و دولت بخت خود را بیازمایند. آن‌ها نیز آمدند و آزمودند و شکست خورده به حاشیه رفتند. بعد از آن نوبت به گروه‌های اسلام گرا رسید تا آنها نیز بخت خود را بیازمایند. آن‌ها (عبدالله بن کیران) نیز آمدند و آزمودند و ناکام ماندند و تقریباً به حاشیه رانده شدند. این دو دوره برای سرنوشت سیاسی کشور فوق العاده مهم بود و دست کم اجازه نداد مراکش نه تنها به سرنوشت ایران بلکه حتی به سرنوشت کشورهای موسوم به «بهار عربی» نیز دچار گردد.

این گشادگی سیاسی در قلمرو فکری و فرهنگی نیز استمرار پیدا کرد به نحوی که هم اسلام گرایان و هم گروه‌های چپ توانست از فضای موجود در کشور در حدی که برای آنها تعیین شده بود مانور دهند و به تبلیغ اندیشه‌های خود بپردازند. همین مساله موجب شکوفایی فرهنگی در مراکش شد به طوری که می‌شنویم برخی متفکران جدید از این کشور برآمده و برای خود آثاری گرانبها دارند که از افرادی چون محمد أرکون، محمد عابد الجابری و طه عبدالرحمان شروع شده و تا فاطمه مرنیسی، أسماء المرابط، محمد جبرون و بقیه استمرار پیدا کرده است.

حسن أورید نیز یکی از آخرین محصولات همین فضای فکری و فرهنگی است که بیشتر افکار و اندیشه‌هایش را در قالب رمان منتشر می‌کند. برخی از آثار وی که تاکنون غالباً مقامات دولتی و رسمی داشته و در علوم سیاسی دکترا گرفته، به دلیل نقد جهان غرب خوانندگانی در سراسر کشورهای عربی پیدا کرده است. او هم زمان غرب و اسلام سیاسی را نقد می‌کند و این می‌تواند ویژگی مهمی برای او در شرایط کنونی به حساب آید. به نظرمی رسد او آشنایی نزدیکی با وضعیت سیاسی و فرهنگی ایران دارد و ظاهراً چند کتاب را هم در باره اسلام سیاسی و بخصوص شرایط ایران نوشته یا ترجمه کرده است.

همانطور که اشاره شد آنچه این روزها بیشتر نام او را بر سر زبان‌ها انداخته کتاب معروف «افول الغرب» است که در آن وضعیت تمدن غربی و افول آن را به بحث می‌گذارد. او همچنین رمان معروفی دارد به نام «سیره حمار» یعنی (بیوگرافی الاغ) و داستان زندگی جوانی است مراکشی که به رغم علم و اطلاع فراوانی که از وضعیت کشورش دارد، یک روز احساس می‌کند کاملاً خر شده است و از آنجاست که بی پروا نگاه و نگرش خودش را نسبت به همه چیز در کشورش بیان می‌کند و به همین مناسبت توصیفاتش سویه‌هایی انتقادی تند و تیزی پیدا می‌کند.

او به همین سبک و سیاق هم به اصطلاح «غرب زدگی» را در میان گروه‌های مختلف جامعه خود نقد می‌کند و هم دیدگاه‌های سنتی و مذهبی را که به نظرش هردوی آنها را مزاحم رشد و ترقی کشور است. اگر حسن أورید را با جلال آل احمد خودمان مقایسه کنیم پر بیراه نرفته‌ایم. با این توضیح که بین آنها دست کم نیم قرن فاصله است و در ضمن أورید بسیار پر نویس تر از آل احمد بوده و تا کنون چند رمان منتشر کرده است.

چرا افول غرب

نقد دقیق و جامع دیدگاه‌ها و اندیشه‌های حسن أورید نیازمند فرصت دیگری است. در این مختصر فقط می‌توان به برخی از رئوس مطالب او در کتاب افول غرب اشاره کرد.

وی در این کتاب می‌گوید بحران‌های موجود در بین کشورهای اسلامی و عربی نشات گرفته از بحران‌های غرب و نحوه برخورد غرب با همین کشورهاست و تا زمانی که این شیوه ادامه داشته باشد بحران‌های کشورهای عربی – اسلامی نیز روز به روز بیشتر خواهد شد. غرب تمدن به گفته أورید خود اساساً بر روی نزاع تمدن‌ها بنا شده است و طی سالهای گذشته نیز کوشیده است تا آنها را یکی پس از دیگری نابود کند. این مساله از زمان استعمار غربی شروع شده و همچنان به اشکال گوناگون ادامه دارد. سیاست غرب نسبت به این کشورها ثبات ندارد و از متر و معیار مشخصی تبعیت نمی‌کند. این امر در واقع از همان بحران ساختاری در خود غرب ناشی می‌شود که تمدنش رو به افول است.

همین برخوردها موجب انباشته شدن یک سری مطالبات در کشورهای عربی و اسلامی گشته و آنها را به ورطه مجموعه‌ای از بحران‌ها انداخته است که از بیکاری و سرگردانی جوانان شروع شده و تا ظهور باندهای فساد و گروه‌هایی تروریستی مانند داعش استمرار پیدا کرده و در قالب فقدان فرهنگ گفتگو و تنش‌های اجتماعی به ظهور می‌رسد. أورید نیز مانند دیگران، مساله بازسازی قدرت روسیه پس از فروپاشی سوسیالیسم را مورد توجه قرار داده و می‌گوید امروره ما یک بار دیگر شاهد یک دوران جنگ سرد جدید اما بدون مسابقات تسلیحاتی و ایدئولوژی های متخاصم هستیم.

به نظر او کانون این جنگ نیز سوریه و اوکراین است. روسیه سعی می‌کند خود را در خاورمیانه بیشتر وارد کند و از همین رو کشورهای عربی و اسلامی یک بار دیگر در معرض تنش‌ها و خصومت‌هایی قرار گرفته‌اند که برای چند دهه استمرار خواهد داشت.

وی اقتصاد غرب را به سیبی کرم خورده تشبیه می‌کند و لیبرالیسم را کتاب مقدس دیپلماسی آمریکا قلمداد می‌کند و می‌گوید غرب نتوانست خود را از ایده ئولوژی مرکانتلیسم برهاند و برای همین دموکراسی‌اش در معرض نابودی قرار گرفت. جوامع غربی مملو از بحران‌های روحی و فرهنگی است و انسان را در بعد مادی‌اش محصور کرده و خرد انسانی را به یک ابزار تقلیل داده است. از این رو جامعه غربی بیمار است و علایم این بیماری نیز در گسترش جرائم، خشونت، جنسیت گرایی، و بیماری‌های روحی و روانی متعدد می‌توان مشاهده کرد.

وی با به صدا در آوردن ناقوس خطر می‌گوید غرب در بحران وجود خود روز به روز بیشتر فرو می‌رود و بر متفکران کشورهای عربی و اسلامی است که این وضعیت را به صورتی نقادانه مورد مطالعه قرار دهند وجلوی تأثیر گذاری غرب بر کشورهایشان را بگیرند. به اعتقاد وی کشورهای غربی از راههای تاریخی، جغرافیایی، اجتماعی (گروه‌هایی که در غرب زندگی می‌کنند یا به آنجا رفت و آمد دارند) و اقتصادی (نفت و گردشگری…) و تروریسم و پیامدهایش بر کشورهای عربی و اسلامی اثر می‌گذارند.

تفکرات حسن أورید قابل نقد است و در این باره نیز سخن بسیاری گفته شده است. یکی از مهم‌ترین نقدها اینکه گفته می‌شود زیربنای نقدهای امثال حسن أورید نسبت به غرب همان داده‌ها و اندیشه‌ها یا نظرات متفکران غربی است که خود پیش از دیگران اقدام به نقد و طرح ضعف‌های تمدنشان کرده‌اند. همین نکته نشان می‌دهد تا زمانی که یک تمدن قادر به نقد خود باشد دچار فروپاشی نخواهد شد و می‌تواند به مرور زمان کجی‌ها یا نواقصی را که دارد بر طرف کند.

در واقع باید اذعان کرد که انتقاد از تمدن غربی به قدمت خود این تمدن است و همین فرایند اجازه نمی‌دهد که این تمدن به بن بست رسیده یا دچار رکود و رخوت شود. نکته دیگر اینکه زمانی ما مجاز به رد و طرد یک تمدن هستیم که بتوانیم نمونه‌ای بهتر از آن را ارائه کنیم و تا زمانی که این امر تحقق نیافته نمی‌توان دعوی چیزی را داشت که تنها در جهان خیال و توهم قابل دستیابی است.

علت نقدها و طعنه‌های تندو تیزی نیز که اخیراً به احمد الطیب رییس الازهر مصر شد همین بود که می‌پرسیدند شما از کدام افول غرب سخن می گویید؟ این چه سخنی است که خود شما برای درمان بیماری‌های خود یا برای تأمین نیازهای اولیه‌تان دست به دامن غرب می‌شوید و در همان حال سودای افول غرب را دارید؟ کسانی حق دارند از افول غرب سخن بگویند که خود دستاورد جدیدی داشته باشند یا بتوانند در برابر تمدن غربی یک نمونه تمدن جدید و واقعی و عینی را ارائه کنند. وقتی چنین قدرت و استعدادی در میان نیست بیهوده ایراد گرفتن به غرب و بخصوص واگویه کردن همان حرف‌ها و نقدهایی که آنها در این باره پیشتاز بوده‌اند، جز نمک پاشیدن بر زخم‌های کهن و درمان نشده سرزمین‌های عربی و اسلامی حاصلی ندارد.

نام تعدادی از آثار حسن أورید:

– اسلام سیاسی در ایران (ترجمه)

– حرف‌ها و شکواییه ها (رمان)

– اسلام، غرب و جهان گرایی

– آینه شکسته غرب

– اندیشه سیاسی در ایران (ترجمه از انگلیسی)

– موریسک بودن (رمان)

– کودکی در پاییز عمر (رمان)

– فیروز المحیط (دیوان شعر)

– آن اتفاقات (مجموعه مقالات)

– بحران اسلام سیاسی

– بهار قرطبه

– برای یک انقلاب فرهنگی در مراکش

– افول غرب

– سیاست و دین در مراکش

– جهان بدون نشانه (رمان)

– زینت دنیا (رمان)

– بیوگرافی الاغ (رمان)

 

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.