محمّد(ص) برگزیده خدا| استاد زنده‌یاد رضا بابایی

پیام او بیش از آن که سیاسی یا اجتماعی یا حتی عقیدتی باشد، تربیتی بود. «تربیت» کارستان انبیا است. آنان درد انسان داشتند و این درد، آنان را با مردم مهربان می‌کرد. او حتی بر دشمنانش دل می‌سوزاند و در این دلسوزی تا آنجا بر خود سخت می‌گرفت که خداوند بدو فرمود: «گویا از کفر آنان، خود را در هلاکت افکنده‌ای.»(سوره شعراء، آیه ۳) خداوند به او دلداری می‌دهد که «اگر امروز اینان تو را انکار می‌کنند، امت‌های پیشین نیز پیامبرانشان را تکذیب می‌کردند؛ پس بدان که بر تو جز ابلاغ پیام نیست.»(سوره عنکوبت، آیه ۱۸)

تاریخ اسلام و قرآن کریم، دو گواه بزرگ بر کرامت‌های اخلاقی و صلابت روحی پیامبر اسلام، محمد مصطفی(ص) هستند. اگر نبود آن زیبایی‌ها در رفتار و گفتار محمد(ص) و اگر نبود مکرمت‌ها و جوانمردی‌های رسول خدا(ص)، دین و آیین او هرگز میوه پیروزی را از درخت تاریخ نمی‌چید. بت‌پرستان و شرک‌اندیشان، نخست مغلوب اخلاق و رفتار او شدند و سپس دل به توحید و اسلام دادند. محمد(ص) چنان در میان مردم زیست و چنان با آنان سخن گفت، که ایمان نیاوردن به او آسان نبود. مردم حجاز، چگونه می‌توانستند او را تصدیق نکنند وقتی هیچ خلاف مروّت و ناراستی در رفتار و گفتار او ندیده بودند؟
او پیش از آنکه نبیّ خدا شود، امین مردم بود و مگر فاصله میان «امین» تا «نبی» چقدر است که مردم یکی را بپذیرند و دیگری را نه؟ آنان به چشم خود می‌دیدند که امین مکه، هرگز لب به دروغ نمی‌گشاید، بر کسی ستم نمی‌کند، انصاف را پاس می‌دارد، حرمت نمی‌شکند، آبرو نمی‌ریزد، از لغو و لهو فرسنگ‌ها دور است. پس چگونه او را در ادعای نبوت و وحی، دروغ‌زن بپندارند؟ اگر چند سالی مقاومت کردند و نپذیرفتند، نه با او، که با خود در جنگ بودند.
محمد(ص) هم در مکه و هم در مدینه، کارنامه‌ای روشن و سرشار از اخلاق و فضیلت و خردمندی دارد. اگر این کارنامه نبود، برنامه او نیز مقبول نمی‌افتاد. او با اخلاق و رفتار خود، دل‌ها را شکار و سرها را تسلیم و خردها را رام کرد. وقتی دست به شمشیر می‌برد که راهی جز آن باقی نمی‌ماند، و به جنگ روی نمی‌آورد مگر آنجا که چاره‌ای جز آن نبود. چنان بود که وقتی در حلقه یاران می‌نشست، کسی را یارای تمیز او از دیگران نبود. نه تنها همچون دیگران می‌پوشید و می‌خورد و می‌زیست، بلکه همچون دیگران سخن می‌گفت و چنان با مردم می‌آمیخت که گویی همه مانند او برگزیدگان خدای‌اند. وضونمی‌گرفت مگر آنکه پیش از آن مسواک می‌زد.
جامه نمی‌پوشید مگر پاک و آراسته؛ بیرون نمی‌آمد، مگر عطرآمیز٫ هیچ‌کس از یارانش بیمار نشد که او بر بالینش نرفت؛ جنازه مسلمانان را تا گور تشییع می‌کرد و یتیمان را می‌نواخت و تا در میان خویشان و یاران بود، تبسم از لبانش دور نمی‌شد. در وقت سخن یا خنده، هرگزتمام دهان را نمی‌گشود، بیشتر تبسم داشت و هیچ‌گاه به صدای بلند نمی‌خندید. اگر می‌خواست به سوی کسی روی کند، با تمام صورت و بدن روی می‌کرد. پاکیزگی و خوشبویی را هرگز از یاد نمی‌برد؛ حتی در سخت‌ترین روزهای مکه و مدینه. چنان بود که اگر از جایی گذر می‌کرد، رهگذران از اثر بوی خوش، او را می‌شناختند. بر زمین می‌نشست و در برابر هیچ کس خم نمی‌شد. دستی را نبوسید مگر دست دخترش، فاطمه(س) را و دست کارگری را که تن به رنج کار داده بود.
روزی که آمد، بردگان شاد شدند؛ زنان یک گام بزرگ به سوی آزادی برداشتند و انسان دانست که هیچ شی‌ء و شخصی سزاوار پرستیدن نیست، جز خدایی یکتا که رحمت و شفقت در او چونان طراوت در آب است. تابود، ازجاهلیت کاست و برعقلانیت افزود. سخنش به روشنی آب، زلال بود؛ به زیبایی عشق، دلربا بود و همچون آسمان، بلند و باشکوه. تا در نگاه آدمی، امید است، روی فضیلت سوی این خورشید است.
محمد(ص)، گریبان مردم را از چنگ نزاع‌های قبیله‌ای و جنگ‌های بی‌پایان بیرون آورد و خون آدمی را محترم شمرد و حرمت انسان را عزیزتر از کعبه خواند. مردم را از هرزگی و مستی به اعتدال و پرهیزگاری، از بی‌قانونی به نظم و نظام‌مندی، و از سیاهی و تباهی به شرافت و نیک‌اندیشی هدایت کرد و این همه را در ۲۳ سال به سامان رساند.
قرآن نیز به‌صراحت و بارها اخلاق پیامبر(ص) را می‌ستاید و او را اسوه ابدی برای مؤمنان می‌خواند. اگر آیاتی که در قرآن کریم درباره پیامبر(ص) وجود دارد، کنار هم بگذاریم و همه آنها را یک ‌جا بنگریم، درمی‌یابیم که سخن از انسانی بزرگ، بزرگوار، کریم، آزموده، مهربان، پاک‌سرشت، مدیر و مدبر، تاریخ‌ساز، اسوه ابدی مؤمنان، شایسته حرمت‌های بی‌دریغ و دل‌سوخته است. محمد(ص) فقط پیشوای سیاسی یا عقیدتی نیست؛ او بزرگ است، چون صاحب «خُلق عظیم» است.
پیام او بیش از آن که سیاسی یا اجتماعی یا حتی عقیدتی باشد، تربیتی بود. «تربیت» کارستان انبیا است. آنان درد انسان داشتند و این درد، آنان را با مردم مهربان می‌کرد. او حتی بر دشمنانش دل می‌سوزاند و در این دلسوزی تا آنجا بر خود سخت می‌گرفت که خداوند بدو فرمود: «گویا از کفر آنان، خود را در هلاکت افکنده‌ای.»(سوره شعراء، آیه ۳) خداوند به او دلداری می‌دهد که «اگر امروز اینان تو را انکار می‌کنند، امت‌های پیشین نیز پیامبرانشان را تکذیب می‌کردند؛ پس بدان که بر تو جز ابلاغ پیام نیست.»(سوره عنکوبت، آیه ۱۸)
*کانال اندیشه دینی معاصر
مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.