درسی از امیرالمومنین (ع) در برخورد با جوانان

ماجراى ذیل، بس آموزنده و درمان برخى دردهاى جامعه ماست

کتاب نزهه الأبصار و محاسن الآثار اثر جالبى است که نسخه منحصر به فرد آن اخیراً پیدا شده و مرحوم علامه محمد باقر محمودى اواخر عمر آن را تصحیح و فرزند برومندش شیخ محمد کاظم محمودى آن را براى چاپ مهیا و منتشر کرد.

 

این کتاب حاوى کلمات نورانى امیرالمؤمنین (علیه أفضل صلوات المصلّین) است و دهها سال پیش از نهج البلاغه تألیف شده است.

 

ماجراى ذیل در ص 383 کتاب مذکور، بس آموزنده و درمان برخى دردهاى جامعه ماست و نشان دهنده اینکه:

حضرت امیر علیه السلام چقدر به اطرافیانش میدان داده که چنین با او سخن بگویند؛

 چه جوانان پاک دامنى تربیت کرده که در چنین شرایطى بگویند:«نصبر إلى أن یوفّى الصابرون أجرهم بغیر حساب».

 

حضرت امیر علیه السلام کنیزی داشتند که برای خرید به بازار می رفت.روزی به حضرت مراجعه کرد و از جوانی که موذن حضرت بود، شکایت کرد. این جوان هروقت به بازار می روم، متعرض من می شود و به من می گوید: «إنّی اُحبّک!» دوستت دارم!

 

حضرت امیر علیه السلام به کنیز فرمودند:

«فقولی له أنت أیضاً: انّی احبّک، فمه؟»

تو هم در جواب او بگو: من هم دوستت دارم،بعدش چی؟

 

روزی دیگر کنیز برای انجام کارش به بازار رفت و مجدد به همین جوان برخورد کرد و جوان باز به او گفت:"به تو علاقه مندم"و کنیز هم در جواب گفت: :"من هم دوستت دارم،بعدش چی؟"

جوان در پاسخ گفت:

«نصبر إلى أن یوفّی الصابرون أجرهم بغیر حساب»صبر می کنیم،تا اجر بی شمار صابران نصیب مان گردد.

 

چون حضرت ماجرای این گفتگو را شنیدند،کنیز را آزاد کردند و او را به تزویج جوان موذّن درآوردند.
ماجراى ذیل، بس آموزنده و درمان برخى دردهاى جامعه ماسترضا مختاری

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.