فکوهی: دخالت حکومتهای جهان سوم در هر امری، هنجارهای دینی و غیر دینی را در معرض فرو ریختن قرار می دهد
«دین آنلاین» با این عناوین اقتباسی، روزنامه « اعتماد » را مرور کرده است: « سرمایهداری در حال به وجود آوردن «دین» جدیدی با نام پولپرستی، شهرتپرستی و مقام پرستی است/با دولتی شدن آیین و مناسک، بزرگترین آسیب به فرهنگ وارد میشود»، «حکومتهای جهان سومی با دخالت در همه امور، هنجارهای دینی و غیر دینی را شکننده و در معرض فرو ریختن قرار می دهند/تبدیل شدن جشن و عزا به ابزارهایی برای تظاهر کردن به اعتقاد و باور، خطرناک است/هویت دینی، دارای ساختار کلانتری نسبت به هویت ملی است» و «به برخی جوانان چه باید گفت؟ تذکرشان داد؟ امر به معروفشان باید کرد؟ از منکرشان نهی کرد؟ یا باید کاری به کارشان نداشت؟»
« خروش همدلانه ایرانیان »، (راهپیمایی روز قدس)
« رازهای استعفای رییسسازمان هواپیمایی »،
« تولید روزانه ۵٠٠ میلیارد تومان نقدینگی»،
یادداشت « بیکاری دانشگاهی نمودی از بیماری هلندی» به قلم علی قنبری، معاون وزیر جهاد کشاورزی
و «فیصل در پرده آخر»، اسرار چهار دهه دیپلماسی ریاض به خاک سپرده میشود (درگذشت سعود الفیصل)
سرمایهداری در حال به وجود آوردن «دین» جدیدی با نام پولپرستی، شهرتپرستی و مقام پرستی است/ با دولتی شدن آیین و مناسک، بزرگترین آسیب به فرهنگ وارد میشود
اعتماد در صفحه ۷، با انتشار گزارشی با عنوان «رمضان، شهر و هویت جدید» به معرفی آداب و رسوم مختلف و متنوع مردم کشورمان در ماه رمضان پرداخته و علل فراموشی برخی از آیین های سنتی را بررسی کرده است. در این باره آمده است:
«رمضان به دنبال خود به نسبت جغرافیا و فرهنگ مردمان مختلف مناسک متفاوتی را با خود به همراه دارد. از شرق تا غرب مردم فرهنگهای مختلف هرکدام بهنوعی به استقبال این ماه مبارک میروند. برخی با تجمع در مساجد و بعضی با روشن کردن فانوسهای رنگی که اخیرا این فانوسها در بسیاری از کشورهای اسلامی در ماه رمضان به چشم میخورند.
در این میان مردم کشورمان که متشکل از صدها فرهنگ و خردهفرهنگ است نیز به تناسب فرهنگ خود آیینهای خاصی را اجرا میکنند. متاسفانه برخی مناسک به دلایل مشخص و نامشخص کمرنگ یا به دست فراموشی سپرده شدند. رمضان چهره جدیدی به شهر میدهد. سیمای بسیاری از شهرها در این ماه خصوصا در شب تغییر میکند و هویت جدیدی را در شهر میبینیم. بیشک کمرنگ شدن فرهنگهای مختلف و همچنین فراموشی آنها منجر به بیهویتی شهر در ماه رمضان میشود.
مردم ایران برای این ماه آیینهای بسیاری داشتند. «ذکرخوانی» مهمترین ویژگی موسیقی رمضان در کشور بود، هنری که شکلهای متفاوتی داشته و هدف از آن تقویت نیروی معنوی و سوقدادن روزهداران به سمت نیکی و نیکویی بوده است…. همچنین جشن «باریگندان» یا «برغندان» از جشنهای مشترک ایرانیان و ارمنیان است که افزون بر تشابه اسمی، آداب و سنن برگزاری آنها نیز شبیه هم است. برگزاری اینگونه جشنها، بازگوکننده تاثیر فرهنگ و آداب و رسوم ایرانیان و ارمنیان بر یکدیگر است. این جشن پیش از فرا رسیدن ایام روزه برگزار میشد و هر دو قوم جشن میگرفتند. در روزگار پیشین، ایرانیان روزهای آخر ماه شعبان را که نزدیک شدن ماه رمضان را نوید میداد، با جشن و سرور سپری میکردند. مدت زمان برگزاری جشن برغندان هفت تا ١٠ روز بود.
…. تهرانیها نیز در چند دهه پیش آیینهای جالبی برای پیشوازی رمضان داشتند. زنها خانه را تمیز میکردند، آذوقه و خواربار میخریدند و مردها به غبارروبی مساجد میرفتند و از همان شبی که قرار بود ماه مبارک رمضان در آسمان تهران ظاهر شود خانوادههای زیادی با آب و آیینه و سبزه راهی پشتبام میشدند تا هلال آغاز ماه را به چشم خود ببینند.
ماه رمضان که میآمد، رخت و لباس مردم هم عوض میشد. مردها که از شب عید غدیر یا نوروز صورتشان را اصلاح نکرده بودند، در مراسمی به نام «کلوخاندازان» که از سه تا یک روز قبل از ماه شروع میشد، صفایی به سر و صورتشان میدادند و به سر و وضع خود میرسیدند.آنها با خانواده به طبیعت میرفتند و هنگام غروب کلوخی دست میگرفتند و رو به قبله میایستادند و میگفتند «خدایا گناهان خود را شکستیم و خود را برای عبادت و روزه ماه رمضان آماده کردیم.» بعد، کلوخ را محکم به زمین میزدند و عقیده داشتند با شکستن کلوخ تمام اعمال بدشان نابود میشود.
ماه رمضان، ریش مردها را کوتاهتر میکرد و چادر زنها را بلندتر. آنها چادرهای معروف به عباییشان را که تا روی پنجه پاها را میپوشاند از گنجهها بیرون میکشیدند و به سر میکردند. روبندهای بلند تا نزدیک زانو هم جای نقابهای چهار انگشتی قبلی را میگرفت و بزک و سرخاب سفیدآب و هر نوع آرایشی تا هلال ماه شوال منسوخ میشد. همانطور که گفته شد به مرور و دلایل مختلف اجتماعی، سیاسی، دینی و… بسیاری از فرهنگهای مردم کشور که بخش مهمی از میراث معنوی را دربرداشت، به فراموشی سپرده شد.
اما تلاشهایی در گوشه و کنار کشور برای احیای دوباره این آیینها دیده میشود که نویدی از بهاری جدید در حوزه حفظ میراث فرهنگی میان مردم را میدهد. برای مثال تا دو دهه پیش در شب ١۵ رمضان در مناطق خوزستان، بوشهر، بندرعباس و حتی در کیش آیینی به نام گرگیعان برگزار میشد. این آیین از دو دهه پیش تاکنون رفتهرفته کمرنگتر شد و اخیرا با فعالیت خودجوش جمعی در اهواز این آیین دوباره در حال احیا است.
امسال برای سومین سال این آیین در اهواز و ١٠ شهر از استان خوزستان برگزار میشود. گرگیعان آیینی رمضانی و کودکانه است که کودکان بعد از افطار به کوچههای شهر میرفتند، سنگ بر هم میزدند، شعرهای عربی میخواندند و صاحبخانهها برایشان شیرینیهایی که از قبل آماده کرده بودند را هدیه میدهند. این رسم کودکانه که نشان از توجه جوامع سنتی به کودک بود متاسفانه اخیرا رنگ باخته بود و در سالهای اخیر جوانههای امید در گوشه و کنار خوزستان نوید احیای این میراث معنوی را میدهد.
به باور دکتر ناصر فکوهی از انسانشناسان برجسته کشور و استاد دانشگاه تهران، در دوران ما و چارچوبهای جهانی که در آن زندگی میکنیم، مهمترین راه، دور نگه داشتن این مناسک از تعلقات مادی، امتیازات اجتماعی و تبدیل شدن آنها به ابزارهایی برای مقاصد مادی و غیرقدسی است. در مورد ماه رمضان روشن است که پهن کردن سفرههای اشرافی و تجملی که در سالهای اخیر بسیار رایج شده است و مکانهایی را به وجود آورده است که تبادلات گوناگون از جمله تبادلات مالی و اقتصادی و سیاسی انجام بگیرد، یکی از بدترین روشهایی است که مناسک را تخریب میکند. سرمایهداری در قرن بیستم و به ویژه در آستانه قرن بیست و یکم در حال به وجود آوردن «دین» جدیدی است که باید به آن نام پولپرستی، شهرتپرستی، مقام پرستی و غیره داد، و این امر به یک آسیب عمومی و
بی نهایت خطرناک تبدیل شده است که تمام جوامع کنونی را بهشدت تهدید میکند زیرا قدرت آنومیک بینهایت مخربی را در خود حمل میکند از جمله تمام مناسک دینی و آیینی و سنتی نیز در این میان تهدید میشوند؛ از این رو یکی از راههای مطمئن برای جلوگیری از تخریب مناسک، دور نگه داشتن آنها از تعلقات و امتیازات مادی به هر وسیلهای است.
کارشناسان برای کمرنگ شدن و احیای دوباره آیینها دلایل مختلفی را ذکر کردهاند اما مهمتر نیاز به توجه ویژه توسط افراد خبره و کارشناس را میطلبد. انسانشناسان بر این باورند که آیین و مناسک نباید دولتی شوند، چراکه با این کار بزرگترین آسیب به فرهنگ وارد میشود. اما دولتمردان میتوانند با مهیا کردن فضای اجرای این مناسک در تسریع یک فرهنگ یا گسترش آن در لایههای درونی جامعه نقش مهمی داشته باشند. اتفاقی که کمتر از سوی دولتمردان شاهدش هستیم.»
حکومتهای جهان سومی با دخالت در همه امور، هنجارهای دینی و غیر دینی را شکننده و در معرض فرو ریختن قرار می دهند/تبدیل شدن جشن و عزا به ابزارهایی برای تظاهر کردن به اعتقاد و باور، خطرناک است/هویت دینی، دارای ساختار کلانتری نسبت به هویت ملی است
این روزنامه در کنار گزارش فوق، به گفتگو با دکتر ناصر فکوهی، مدیر موسسه انسانشناسی و فرهنگ، استاد دانشگاه تهران و مولف کتاب «انسانشناسی شهری» پرداخته است.
این گفتگو که با عنوان « دین، ساختاری فراتر از فرهنگ یک پهنه و دولت ملی دارد » منتشر شده، با مقدمه ای به قلم «قاسم منصور آل کثیر» آغاز می شود:
« ماه رمضان به شهر تعریف جدیدی میدهد و نمیتوان آن را از شهر جدا دانست. در کشورما به نسبت فرهنگها و سبکهای زندگی مختلف، رمضان به شکلهای متنوعی خود را در سطح شهر نشان میدهد. در موقعیتهای سنتی یا در سالهایی که عملا به بیش از نیم قرن پیش بازمیگردد، باورها و مناسک نسبت به رمضان چنان قوی بودند که زمان متعارف و سبک زندگی مردم به طور کامل تغییر میکرد. برای نمونه در استانهای جنوبی کشور برای ابتدا، اواسط، پایان و بعد از رمضان مناسک متنوعی وجود داشت که یکی از آنها جشنهای کودکانه شب ١۵ رمضان است، اما رفته رفته این مناسک یا کمرنگ یا جدیدا به صورت دولتی برگزار میشوند که به باور انسانشناسان باید از دولتی شدن مناسک جلوگیری کرد.
تغییر در ترکیب جمعیتی مناطق یکی از دلایل برهم ریختگی فرهنگ شهری و مناسکی است. همچنین وجود سازمانهایی همچون میراث فرهنگی و شهرداری که هر کدام متولیان بخشهای فرهنگی شهر هستند گروههای مردمی را مجبور به دولتی کردن مناسک میکنند. در این بین برای اینکه فرهنگ و مناسک پیشین به همان صورت حفظ و استمرار یابد با مشکلاتی مواجه میشود….»
در بخش هایی از این گفتگو می خوانیم:
«دکتر ناصر فکوهی در پاسخ به این سوال که «آیا تغییر ترکیب جمعیتی مناطق شهری میتواند پیوستار چندین ساله مناسک و فرهنگ شهری را بر هم زند؟» گفته است:
– تغییرات جمعیتی اگر در روندهای آرام و کمابیش در شرایط متعارفی صورت بگیرند، مثل نوعی مهاجرت با نرخ پایین، معمولا مشکلی ایجاد نمیکنند، اما اگر تغییر جمعیت با امواج مهاجرت سنگین و یکباره همراه باشد همواره خطرناک است….
– مساله مناسک به خودی خود مطرح نیست، مناسک بخشی از فرهنگ هستند که ریشههای سرزمینی دارند و بنابراین با یک خاک و با مردمی که به صورت سنتی بر آن خاک زندگی میکردهاند، ارتباط داشتهاند و تغییرات اگر تصنعی یا اجباری باشند بدون شک آسیب زا هم هستند و اینجاست که مناسک به جای آنکه به انسجام اجتماعی و فرهنگی یاری رساند، خود زمینهای میشود برای دامن زدن به اختلافات و مشکلات.
– مناسک در مفهوم دینی این واژه که ریشه اصلی آن است، اما حتی در سایر شاخههای اجتماعی برای مثال مناسک سیاسی، اجتماعی، قومی و… باید در قالبهایی خارج از «زمان» و «مکان» متعارف قرار بگیرند تا معنا بدهند….
– وقتی کسی شروع به «نیایش» و نماز میکند، اگر ایمان راسخ و قوی داشته باشد، باید به شکلی از «جدایی» از زمان و مکان بدن بیولوژیک برسد و به بدن کیهانی (و در اینجا پنداره پروردگار) برسد: یک اتصال استعلایی اتفاق میافتد که واحد زمانی / مکانی جدیدی را میسازد و تا پایان نیایش ادامه دارد. در مناسک نیز دقیقا به همین گونه باید باشد، زمان / مکان مناسکی نباید از جنس زمان / مکان روزمرگی باشد. اما جهان مدرن بهشدت به دلایل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی تمایل به سکولاریزه کردن و جهانشمول کردن و یکسانسازی واحدهای زمانی / مکانی دارد زیرا با این کار به خصوص سرمایهداری به مارژ سود بسیار بیشتری میرسد.
– به همین دلیل است که ما با موقعیتهایی رسانهای و جشنوارهای روبهرو میشویم که ربطی به مناسک ندارد. این بدان معنا نیست نمیتواند آیینهای جشن باشد اما نه جشن در معنای سکولاریزه شده آن، زیرا جشن در معنای ریشهایاش، مفهومی الهیاتی است: در فارسی جشن از ریشه یسن و یسنا است که معنای تقدس میدهد. بنابراین وقتی از نیاز به پرهیز از جشنوارهای شدن مناسک به خصوص مناسک دینی سخن میگوییم، منظورمان از میان رفتن شادی در جایی که در سکانسهای مناسکی تعریف شده نیست، بلکه منظور جایگزین کردن ساختار جشن غیر مقدس به جای جشن مقدس است.
– آیا میتوان مناسک را به اشکال پیشین حفظ کرد و ادامه داد و یا آنها را با «ذائقه روز» انطباق داد تا طرفدارانشان را ازدست ندهند؟ پاسخ من آن است که ظرفیتهای مختلف یک جامعه و کنشها و واکنشهای درونی و برونی آن است که مشخص میکنند مناسک تا چه حد در معنای ریشهایاش مورد نیاز است و تا چه حد میتوانند کنار گذاشته شوند. بسیاری از جوامع امروزی هنوز نه توان جدایی از این مناسک را دارند و نه لزوما این امر به سودشان است، یعنی سبب آرامش بیشتر و رفاه بیشتری در آنها میشود. بدون شک دوام یافتن گروه عظیمی از مناسک و روندهای دینی در پیشرفتهترین جوامع جهان به همین دلیل است. بنابراین نباید به صورتی تصنعی تصور کرد که «مدرن کردن» مناسک مثلا جشنوارهای کردن یک جشن مذهبی، یا رسانهای کردن یک عزای مذهبی، سبب تقویت آن میشود. اتفاقا به نظر من این امر آن موقعیت را از وضعیت «واژگونی» و «تعلیق» خارج کرده و به عبارت دیگر آن را سکولاریزه کرده و قدرت تقدس را از آن میگیرد.
– در دوران ما و چارچوبهای جهانی که در آن زندگی میکنیم، مهمترین راه، دور نگه داشتن این مناسک از تعلقات مادی، امتیازات اجتماعی و تبدیل شدن آنها به ابزارهایی برای مقاصد مادی و غیرقدسی است: در مورد ماه رمضان روشن است که پهن کردن سفرههای اشرافی و تجملی که در سالهای اخیر بسیار رایج شده است و مکانهایی را به وجود آورده است که تبادلات گوناگون از جمله تبادلات مالی و اقتصادی و سیاسی انجام بگیرد، یکی از بدترین روشهایی است که مناسک را تخریب میکند.
به باور شما «رفتارهای مناسکی و دینی باید بدون هیچ گونه حس آمرانه بودن به وسیله افراد پذیرفته شده و درونی گردند». اما وجود سازمانهای جدید دولتهای مدرن که سیاستهای خود را به صورت الزامآور پیاده میکند چه آسیبی به فرآیند طبیعی مناسک مردم میزند؟
– دولت را نباید با حکومت اشتباه گرفت: در زبان فارسی متاسفانه ما همواره چنین میکنیم. دولت یا state مجموعهای از ساختارها است که نه تنها ساختار سیاسی بلکه مجموعه ساختارهای دیگر جامعه را که در کل، سازمانیافتگی و نظم و امکان بازتولید جامعه را ایجاد میکنند در بر میگیرد. دولتهای ملی یا دولت – ملتها nation –state عملا امکان وجود نهاد دیگری در کنار خود را از میان بردند. به همین دلیل تمام دولتهای ملی کنونی به نوعی ساختارهای دینی را نیز در خود دارند و آنچه آنها را با یکدیگر متفاوت میکند نه سکولار بودن مطلق یا دینی بودن مطلق؛ بلکه نسبتی است که نهادهای دینی و سکولار با یکدیگر در نظامهای پیچیده اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و غیره برقرار میکنند.
– از این رو دولت ملی…. در رابطه با مناسک دینی -به مثابه مهمترین نمونه و بازتاب دین در جامعه- دو سیاست را پیش گرفت؛ از یک سو، حذف و تقلیل آنها به حداقل از طریق بیرون راندن آنها از مناسک عمومی اجتماعی و شهر و اسیر کردن آنها در کلیساها و از طرف دیگر با ایجاد گسترده مناسک موازی سکولار شهری، که مناسک دینی را بیفایده و اضافی نشان دهد مثل جشنهای ملی و سایر مناسبتهای مدرن.
– بنابراین در آنچه مربوط به دخالت دولتها در امر مناسکی میشود، تقریبا همه جا با این امر روبهرو هستیم. اما آنچه اهمیت دارد چگونگی این دخالت است. عموما در کشورهایی با نظامهای پیچیده و ظریف و قدرتمند دخالت دولت در زندگی افراد، ما دخالتهای مستقیم را نمیبینیم و افراد تصور میکنند همه مناسک (چه مناسک دینی و چه غیر دینی) را به میل و اراده خود و به شکل و میزانی که مایلند انجام میدهند. این امر از طریق درونی کردن مناسک با روشهای ارتباطی و روانشناسی اجتماعی انجام میگیرد و داوطلبانه بودن که لزوما در بطن انتقال مناسک از بالا به پایین نیست به صورتی انجام میگیرد که بسیار موثر و کارا است: هیچ کسی مردم را مجبور نمیکند کلیساها را پر کنند یا در مراسم دینی یا غیردینی خاصی شرکت کنند اما مردم چنین میکنند و مناسک گوناگون را ممکن میکنند و این مساله جامعه و هنجارها را ممکن میکند.
– در کشورهای جهان سومی، عموما تقلید از مدل ژاکوبینی به صورتی ناقص و مضحک انجام شده است یعنی دولتها و حکومتها به شکلی مبالغه آمیز در همه امور دخالت میکنند و این امر نه تنها اقتدار آنها را افزایش نمیدهد، بلکه آنها را از درون فاسد و شکننده میکند، زیرا افراد به جای آنکه مناسک را درونی کنند، ریاکاری، دروغگویی و تظاهر را درونی میکنند و این امر طبعا نه تنها مناسک را کارا و هنجارها را چه دینی باشند و چه غیر دینی تقویت نمیکند بلکه همه آنها را در موقعیتهایی سست و شکننده قرار میدهد که هر آن امکان فرو ریختن آنها هست.
– هر اندازه از موقعت نخست به سوی موقعیت دوم حرکت کنیم، «مناسک طبیعی» نیز جای خود را به «مناسک برنامهریزی شده» میدهد. در ظاهر شکل اول بسیار کمتر مناسکی و شکل دوم بهشدت مناسکی میآید اما درست عکس این است، زیرا در شکل اول ما با مناسکی شدن قدرتمند از طریق درونی شدن روبهروییم و در شکل دوم با سطحی شدن مناسک و غیرکارا شدن شدید آنها که شرایط را برای تخریب مناسکی آماده میکند. از این رو همانطور که گفتم راهحل اولا از میان بردن امتیازات مادی مناسک و از سوی دیگر کاهش شدید تصدیگری دولت و دخالتش در امر مناسکی است تا با ارادی و اختیاری بودن مناسک احساس کشش و جذابیتی که در آنها ایجاد میشود بار دیگر افراد را به سوی درونی کردن آنها بکشاند.
به نسبت شرایط موجود و از آنجایی که برنامهریزیهای فرهنگی باید معطوف به شهر باشند، شهرداری، میراث فرهنگی و. . . چگونه میتوانند بدون دستکاری فرهنگهای متنوع –خصوصا فرهنگهای رمضانی- را حفظ و منتقل کنند؟
– فرهنگهای مناسکی از جمله فرهنگ رمضان از جانب کسی یا چیزی جز قدرت، خشونت و ثروت در خطر نیستند که نهادی بخواهد آنها را حفظ یا تقویت بکند. قرنها است که مردم مومن و معتقد، رمضان و جشن و عزاهای خود را برگزار میکنند و نه نیازی به حفظ بوده است و نه نیازی به تقویت. برعکس دخالت قدرت و ثروت در این امور جز ضربه زدن به آنها تاثیری ندارد. خطر اتفاقا همین رویکردها هستند: وقتی میبینیم که سفره رمضان بدل به محلی برای خودنمایی یا بده بستانها و… میشود، وقتی میبینیم جشن و عزا به ابزارهایی برای تظاهر کردن به اعتقادو باور میشود، باید دانست اینها خطر هستند و نه تقویت.
– کاری که دولتها و شهرداریها باید بکنند عمل کردن به وظیفه خودشان است یعنی تامین امنیت و رفاه و آسایش شهروندان و بدین ترتیب بدون شک وظیفه دینی خود را نیز انجام دادهاند. وقتی مردم احساس کنند که فشاری برای انجام مناسک بر دوششان نیست، بدون شک اکثریت مطلق آنها خود به وظایفشان عمل خواهند کرد، کما اینکه قرنها است چنین کردهاند.
– زور و فشار تنها سبب گریز افراد از انجام فرایضشان میشود، زیرا آنها را شاید حتی بدون تمایل درونی شان به نوعی واکنش غیرعقلانی میکشاند. همه جامعهشناسان و روانشناسان متفقالقولند که یکی از دلایل جذابیت یافتن یک عمل، ممنوعیت یافتن یا تابو شدن آن است. اما حال آیا باید نتیجه گرفت معنی این حرف آن است که هر گونه حرمت شکنی و زیر پا گذاشتن شؤون و مناسک را باید نادیده گرفت؟ ابدا. اما برای این کار باید به مردم اعتماد کرد.
– سنت و عرف جامعه باید به قدرتی برسد که بتواند این امور را همچنان که چندین قرن کرده است انجام بدهد و نه قانون که باید خاص مسائل و جرایم جنایی باشد. جنایی کردن مسائل مربوط به مناسک اشتباه بزرگی است زیرا بنا بر واکنش افرادی را که حتی تمایل به احترام گذاشتن به باورهای یکدیگر دارند به بیحرمتی میکشاند. بنابراین جایی که دخالت نیروهای انتظامی مورد نیاز است این کار باید با حداکثر احترام ممکن انجام بگیرد، چنین احترام گذاشتنی بدون شک سبب احترام مشابهی از سوی دیگر میشود…. به نظرم کسانی که بر شدت عمل اصرار دارند، کسانی هستند که در پی ایجاد تصویری زشت و زورگویانه از قدرت هستند و حال این به هوشمندی یک قدرت بستگی دارد که در چنین دامی بیفتد یا نه.
دیده میشود از برخی مناسک فرهنگی مذهبی که میشود برای انسجام فرهنگی به کار برده شوند به عنوان عنصری برای تحکیم سیاسی و اجتماعی استفاده میشود. نظر شما درباره این رویکرد چیست؟
– دین ساختاری فراتر از فرهنگ یک پهنه و حتی از یک دولت ملی دارد. ما در جهان نزدیک دویست دولت ملی داریم. اما ادیان جهانی عمدتا به سه یاچهار دین بزرگ تقسیم میشوند. بنابراین به نظر من هویت دینی، دارای ساختار کلانتری نسبت به هویت ملی است. اما در کشورهایی چون کشور ما که دارای پیشینههای تمدنی دراز مدت و گسترده هستند، نظامهای همسازی میان ساختارهای کلان فرهنگی، تاریخی، اجتماعی و دینی به وجود آمده است. از این رو است که میبینیم که در ایران ما چنین هویت شیعه و سنی را با هویت ملی مان ترکیب کردهایم. این یک شانس بزرگ است که باید قدر آن را دانست و برای حفظ آن بهشدت کوشید.
– به وجود آوردن احساس آنکه هویتهای کلان و فراملی در همسازی کامل و یا نسبتا کاملی با هویتهای ملی قرار دارند، رسالت بزرگی است که باید سیاستمداران، نخبگان، روشنفکران و نویسندان و سایر تصمیمگیرندگان و کنشگران موثر هر جامعه به آن اهتمام کنند. این کاری است ممکن اما هر گاه این احساس به وجود بیاید که گروهی دارد از باورها و اعتقادات مردم استفاده میکند تا آن را به سود منافع خود به کار بگیرد بدون شک با واکنش سخت مردم روبهرو خواهد شد. این کاری است که جدا باید از آن پرهیز کرد.
حذف مناسک رمضانی که میتوانست انسجام فرهنگی مناطق مختلف کشور را ایجاد کند میتواند در بعد ملی نیز به هویت ملی آسیب وارد کند؟
– منظور از حذف مناسک رمضان را متوجه نمیشوم. حذفی به نظر من در کار نیست ما بیشتر با تغییرات در رواج شیوههای این مناسک در زندگی روزمره روبهرو هستیم که البته ممکن است به دلیل دخالتهای بیرونی غیرمسوولانه، به سوءتفاهمهای تاسفآوری نیز بینجامد. مناطق مختلف کشور ما به صورتهای مختلف جشنها و اعیاد و حتی مراسم سوگواری و عزای خود را برگزار میکنند و باید هم همین طور باشد. اینکه خواسته باشیم همه مناسک و مراسم را به یک امر ملی تبدیل کنیم کاری است نه شدنی و نه مفید.
– قرنها است که در این پهنه مردم ماه رمضان خود را برگزار میکنند و میدانند چگونه این کار را بکنند. به نظر من باید به سنت و عرف اجتماعی امکان داد همچون گذشته مکان اساسی خود را در جامعه به دست بیاورند. برای مثال در مناطقی که رمضان حالت یک جشن عمومی را دارد چنین باشد و در سایر مناطق که بیشتر تمایل بر مناسک دینی آن وجود دارد نیز بر همان روال سنت موجود عمل شود.
– کنشگران اجتماعی برای انجام مناسک زندگی روزمره و باورها و اعتقاداتشان، نیازی به ساختارهای کلان و خردی که بخواهد این مناسک را به آنها آموزش بدهد یا یادآوری کند، ندارند و نظام اجتماعی خود این کار را میکند. وظیفه نهادهای اجتماعی رسمی آن است که شرایط امن و آرامش لازم را ایجاد کنند تا همه بتوانند رسوم و باورهایشان را به اجرا در بیاورند. بدون شک جنبه جشن داشتن رمضان برای بسیاری از مناطق کشور ما وجود دارد و در آنجا باید اجازه داد که این مراسم به همان شکل برگزار شود. به طور کلی اگر ما تلاش کنیم که از استفاده از زور را به مثابه «راهحل» به طور کلی از ذهن خود خارج کنیم، بدون شک بهتر خواهیم توانست جوامع مدرن خود را اداره کنیم.
به برخی جوانان چه باید گفت؟ تذکرشان داد؟ امر به معروفشان باید کرد؟ از منکرشان نهی کرد؟ یا باید کاری به کارشان نداشت؟
اعتماد و سید علی میرفتاح در ستون «کرگدن نامه» یادداشتی با عنوان «هدیهاش چند؟» منتشر ساخته اند و از حکایت امروز، نتیجه گرفته اند که از روی ظاهر افراد نمی شود در موردشان قضاوت کرد. در این یادداشت می خوانیم:
«یکی از خبرگزاریهای رسمی، از شبهای احیای تهران، عکسهایی منتشر کرده که جالب توجه و قابل تاملند. در عکسها تعدادی دختر و پسر آلامد، قرآن به سر گرفتهاند و دارند گریه میکنند و «الغوث الغوث، خلصنا من النار یا رب» میگویند و عجیب است که این عکسهای صامت صدای آنها را واضحتر از تصاویرشان منتقل میکند.
ترسیدم بد تعبیر شود وگرنه به جای رودهدرازی، چند تا از عکسها را خواهش میکردم در این ستون بگنجانند تا ببینید با چه پارادوکسیکال غریبی روبهرو هستیم. از یک طرف تصور مسوولان امر این است که بدحجابها با دین و نظام سیاسی دینی میانه ندارند و قصد مسخره کردن و دست انداختن و تحقیر کردن مسوولان امر و بسیاری مسائل جانبی را دارند (من خودم بارها شنیدهام از مسوولان امر که با اشاره به بدحجابها و بیحجابها گفتهاند که «اجازه نمیدهیم احساسات و اعتقادات ما را دست بیندازید») از طرف دیگر شب احیا اگر توی تهران چرخ میزدید، میفهمیدید که احساسات و اعتقادات کسی را نهتنها دست نمیاندازند بلکه در بعضی از آنها با بقیه ملت شریکند و بخصوص در شبهای احیا یا ایام محرم و از این قبیل آنها هم همان اعمالی را انجام میدهند که بقیه.
البته فهم این موضوع سخت و پیجیده است و نمیشود از همه توقع کرد که درک کنند آدمیزاد موجود پیچیدهای است و به راحتی و از روی ظاهر نمیشود قضاوت کرد. اتفاقا تجربه این ٣۶ سال هم موید همین عرض بنده است که مسائل – بخصوص مسائل انسانی – پیچیدهاند و نباید سهلانگارانه با آنها مواجهه پیدا کرد. بخصوص آدمهای ساده و بسیط باید سکوت کنند و معرکهگردان نشوند. شما الان به خانمی آلامدکه دارد به پهنای صورت اشک میریزد و قرآن روی سر میگیرد چه میخواهید بگویید؟ میخواهید از مجلس روضه اخراجش کنید و البته مگر بعضی مجلسگردانها این کار را نمیکنند؟ میخواهید کناری بکشیدش و نصیحتش کنید؟ هر چقدر نصایحتان در این سالها موثر افتاده، منبعد هم موثر میافتد. میخواهید به روی خودتان نیاورید خودتان را بزنید به کوچه علی چپ؟ آیا بدحجاب توی خیابان قصدش دست انداختن شماست اما در احیا توبه و انابه؟ یک بار بعد از ارتحال امام خمینی – یکی دو هفته بعد از آن – یادم هست رفته بودم به فروشگاهی در میدان انقلاب که عکسهای آن امام فقید را میفروخت یادم هست یک خانمی هم وارد مغازه شد که ظاهرش و مدل آرایشش با فرم و محتوای فروشگاه هیچ مناسبت نداشت. دستاندرکاران فروشگاه که ریش داشتند و پیراهن مشکی روی شلوار سربازی انداخته بودند دو به شک بودند که به مشتری موردنظر تذکر بدهند یا عذرش را بخواهند اما مشتری عکسی از عکسهای امام خمینی برداشت و دم صندوق برد و گفت: «هدیه این چند است؟» و با این حرف آبی ریخت روی آتش بقیه… حالا من هروقت خانمها و آقایان آلامد را در جاهایی اینچنینی میبینم یاد همان «هدیه این چند است» میافتم؛ به کار بردن لفظ هدیه نشان از ادب و متانت و احترامی داشت که در خیلیها دیده نشد و نمیشود.
حالا سوال جدی واقعا همین است که به این جوانان چه باید گفت؟ تذکرشان داد؟ امر به معروفشان باید کرد؟ از منکرشان نهی کرد؟ کاری به کارشان نداشت؟ البته من با این آخری موافقترم ضمن اینکه شما همه راهها را امتحان کردهاید و جواب نگرفتهاید. چند وقتی هم کار به کارشان نداشته باشید شاید از باقی روشها بیشتر جواب دهد. کسی که اینقدر قلبش صاف است که این طور گریه میکند یقین کنید که از هدایت بیبهره نمیماند.»
دیگر عناوین منتشر شده در روزنامه امروز، از این قرار است:
یادداشت « ضیافت آفتاب/قصههای قرآن» بخش دوازدهم؛ به قلم سید محمد علی ایازی، استاد حوزه علمیه قم
وزیر تعاون: از کسانی که به هر دلیل توان نگهداری از کودک خود را ندارند تقاضا داریم به هیچوجه آنها را سر راه یا در مراکز زیارتی رها نکنند؛ بلکه آنان را به بهزیستی تحویل دهند.
رمضان زمان مناسبی برای پخش سریالها؛ جواد عزتی، مریم سعادت و دیگر بازیگران از دردسرهای عظیم ٢ میگویند
عملکرد سه دهه گذشته وزارت علوم زیر ذرهبین مجلس؛ سخنگوی کمیسیون آموزش مجلس: اگر قرار به رسیدگی به وضعیت بورسیههاست چرا به سراغ دولتهای قبلتر نرویم؟
«دین آنلاین» با این عناوین اقتباسی، روزنامه « اعتماد » را مرور کرده است: « سرمایهداری در حال به وجود آوردن «دین» جدیدی با نام پولپرستی، شهرتپرستی و مقام پرستی است/با دولتی شدن آیین و مناسک، بزرگترین آسیب به فرهنگ وارد میشود»، «حکومتهای جهان سومی با دخالت در همه امور، هنجارهای دینی و غیر دینی را شکننده و در معرض فرو ریختن قرار می دهند/تبدیل شدن جشن و عزا به ابزارهایی برای تظاهر کردن به اعتقاد و باور، خطرناک است/هویت دینی، دارای ساختار کلانتری نسبت به هویت ملی است» و «به برخی جوانان چه باید گفت؟ تذکرشان داد؟ امر به معروفشان باید کرد؟ از منکرشان نهی کرد؟ یا باید کاری به کارشان نداشت؟»مرور مطبوعات/ شنبه ۲۰ تیر/ روزنامه اعتماد