از دلِ حوزه تا نقدِ حوزه (واکاوی نسبت سید هادی خسروشاهی با نهادِ روحانیت در یک کتاب تازه)

سینا ساداتی: در ایامِ سخت و نفس گیرِ کرونا بود که برخی از شخصیتهای فکری و فرهنگیِ ما هم چشم از جهان فرو بستند. زمانه‌ای که اجازه‌ی تشییع و یادبودِ این شخصیتها را نمی‌داد. سید هادی خسروشاهی از جمله شخصیتهای برجسته‌ی فرهنگی بود که در آن روزهای سخت درگذشت. روحانیِ پژوهشگر و با فضیلتی که محضر بسیاری از عالمان را تجربه کرده بود، ارتباطات زیادی با روحانیان و محققان در سراسر جهان داشت.

حالا نشر «نگاه معاصر» کتابی را در خصوص این چهره‌ی فرهنگی منتشر کرده است. کتاب «حبیب و طبیب حوزه» به بررسی ارتباطات و نحوه‌ی مواجهه خسروشاهی با حوزه و حوزویان می‌پردازد. سید هادی طباطبایی این کتاب را مکتوب کرده است. طباطبایی در این کتاب، روایتی پژوهشی و مستند از زندگی فکری و حوزوی سید هادی خسروشاهی ارائه داده است. روحانی‌ای که به تعبیر نویسنده هم فرزند حوزه بود و هم «حبیب و طبیب حوزه». انتخاب این نام برای کتاب نشان می‌دهد که خسروشاهی به نوعی هم دلبستگی به نهاد روحانیت داشت و از سوی دیگر منتقد ضعف‌ها و کاستی‌های آن بود. کتاب بر پایه‌ی اسناد، گفت و گوها، یادداشت‌ها و گزارش‌های کمتر دیده شده، تنظیم شده است.

از نکات قابل توجه کتاب، مراودات گسترده‌ی خسروشاهی است. علی الخصوص ارتباط با مراجع، سبب می‌شده تا در برخی اختلاف نظرها میان مراجع، خسروشاهی واسطه ارسال پیامها باشد. وقتی که برخی اختلافات میان امام خمینی و آیت الله شریعتمداری ایجاد شده بود، «امام او را فرا می‌خوانده و می‌گفته: من می‌دانم که شما به آقای شریعتمداری ارادت دارید و به من هم محبت دارید. این پیام را برای ایشان ببرید و این اعلامیه را بگویید ایشان امضاء کنند».[1]

یکی از محوری‌ترین مراجعی که خسروشاهی با او مرتبط بود، سید صادق روحانی است. نویسنده در بخش مبسوطی به این ارتباط پرداخته است. می‌گوید نزدیکی این ارتباط تا به آنجا کشید که خسروشاهی به دامادیِ آیت الله روحانی در آمد. نویسنده همچنین ادعا کرده از همان دهه چهل بود که خسروشاهی مرجعیت آیت الله روحانی را ترویج می‌کرد. و در ادعایی دیگر گفته شده که در دهه شصت پس از درگذشت آیت الله گلپایگانی هم سید هادی خسروشاهی گفته بود مرجعیتِ هیچ کس در سطح آیت الله روحانی نیست. خسروشاهی استفتائاتِ خود را هم عموما از آیت الله روحانی می‌گرفت.

نویسنده همچنین میان نگرش مرحوم روحانی و خسروشاهی تمایزی می‌بیند. یکی را دلبسته‌ی سنّت می‌داند و دیگری را از نواندیشان حوزوی قلمداد می‌کند. با این وجود عنوان می‌کند که این دو در بسیاری از موارد اشتراکاتی داشتند. به نحوی که ساواک گزارش داده بود آیت الله روحانی تحت تاثیر سید هادی خسروشاهی قرار گرفته است.[2]

از دیگر شخصیتهایی که خسروشاهی با او ارتباط نزدیکی داشت، امام موسی صدر است. این قسمت هم از بخشهای خواندنی کتاب است. برخی خاطرات از محافل خصوصی و سفرهای این دو در کنار هم نقل شده است. در یکی از این خاطرات، سئوالی درباره‌ی موسیقی می‌شود. موسی صدر هم پاسخ به این سئوال را به خسروشاهی می‌سپارد. و او اینطور پاسخ می‌دهد که: «موسیقی به نظر من دو نوع است. یک موسیقی حلال داریم و یک کوسیقی حرام. سپس می‌گوید اگر «ویگن» بخواند جز این تردیدی نیست که گوش دادن به آن حرام است. موسی صدر با لبخندی می‌گوید: خوب نوع حلالش چطوری است؟ خسروشاهی می‌گوید نوع حلالش مثلا آن سرودی است که یکی از خوانندگانِ لبنانی درباره قدس خوانده است «یا قدس یا مدینه الصلاه…» موسی صدر هم این سخنان خسروشاهی را می‌پسندد. به ایشان رو کرده و می‌گوید: برای اینکه بداینم شما در عمل هم قوی هستید می‌خواهیم تا اگر نوار یا قدس یا مدینه الصلاه را دارند بیاورند تا همه با هم گوش دهیم.[3]

نویسنده البته این موضع خسروشاهی را مورد نقد قرار داده و آن را یک انتخابِ سلیقه‌ای معرفی می‌کند. در برخی دیگر از مواضع از جمله حمایت خسروشاهی از نواب صفوی هم نویسنده نقدهایی را به اندیشه خسروشاهی وارد کرده است.[4]

دیدار و گفتگو میان خسروشاهی با برخی از شخصیتها از جمله آیت الله کاشانی، علامه طباطبایی، محمود طالقانی، مرتضی مطهری، آیت‌الله خامنه‌ای و دیگران از مطالب خواندنی این کتاب است. در این میان برخی خاطرات بیان شده که می‌تواند برای پژوهشگران دینی و حوزوی مفید باشد.

برخی ملاحظات

1-نویسنده در این کتاب کوشیده است تا هم زندگی شخصی و مسیر طلبگی خسروشاهی را روایت کند، هم جایگاه او در تاریخ روحانیت معاصر را نشان دهد. همچنین در لا به لای اینها، نقدها و نگاه‌های فکری خسروشاهی به حوزه را بیرون بکشد. این ترکیب سه گانه باعث می‌شود کتاب نه فقط یک زندگی نامه‌ی خشک باشد، نه فقط یک کتاب تاریخ، و نه صرفا یک متن نظری، بلکه یک روایت چند لایه است که برای مخاطب پژوهشی جذابیت دارد.

2-کتاب به خوبی نشان می دهد که خسروشاهی در شبکه‌ای گسترده از روحانیون، روشنفکران دینی و جریان‌های مختلف سیاسی فعال بوده است. با مجلات، مؤسسات گروه‌ها و شخصیت‌های متعدد در ارتباط بوده. این نگاهِ شبکه‌ای یک قوت مهم است. چرا که خوانند می‌فهمد خسروشاهی در خلاء عمل نمی‌کرده است. بلکه در گِره بعضا ناگشودنی میان حوزه، روشنفکری و سیاست ایستاده است. ایستادن در این نقطه، به راحتی ممکن نیست. نیاز به درایت و ذکاوت و البته آشنایی کامل با این طیفهای مختلف دارد.

3-ایده‌ی محوری کتاب، گذر میان حبیب بودن و طبیب بودن خسروشاهی در حوزه است. نویسنده تلاش می‌کند در طول فصول مختلف، شواهدی بیاورد که خسروشاهی هم عشق و وفاداری به روحانیت داشته. از سوی دیگر هم جسارت در نقد ساختارها، رکود فکری، سیاست زدگی، یا مشکلاتِ درون حوزوی داشته است. این دو گانه به خواننده کمک می‌کند که بداند نقدِ حوزه لزوما به معنای ضد حوزه بودن نیست. بلکه می‌شود در عین دلبستگی، اصلاح گرانه و مسئولانه هم عمل کرد.

با این وجود این نقد را باید به این کتاب داشت که ایده‌ی مرکزی کتاب این که خسروشاهی هم دوستِ حوزه بوده و هم طبیبِ آن- ایده‌ی جذابی است. اما بیشتر در سطح تعبیر ادبی باقی مانده است. نویسنده می توانست ملاک‌هایی را برای «حبیب» بودن و ملاکهایی هم برای «طبیب» بودن به نحو شفاف بیان می‌کرد. چه معیاری وجود دارد که فردی را دوستدار حوزه بنامیم؟ چه متری برای طبیب بودن وجود دارد؟ اینها مواردی است که نویسنده می‌توانست شفاف تر آن را بیان کند.

4-با این که کتاب از نظر محتوا جدی و پژوهشی است اما نثر آن در بسیاری از بخش ها، داستانی و روایی است. از توضیحاتِ اضافه خودداری کرده است. مثال ها و خاطرات متعدد، متن را برای خواننده زنده تر کرده است. با این وجود، زبانِ کتاب گاهی به سمتِ فضای عمیقا حوزوی پیش می‌رود. پر از نام های اشخاص، مؤسسات و مجلات می‌شود. برای طلبه‌ها و پژوهشگران تاریخ معاصر این نام‌ها اگر چه آشناست، اما برای مخاطب عمومی ممکن است این آشنایی وجود نداشته باشد. شایسته بود که نویسنده در برخی از موارد، به معرفی بیشتر این شخصیتها می‌پرداخت.

5- بیان برخی خاطرات توسط خسروشاهی، سبب شده در برخی از مطالب، خسروشاهی خود به عنوان شخصیتی حاشیه‌ای مطرح شود. تراکم برخی خاطرات اگرچه برای پژوهشگر حرفه‌ای جذابیت دارد اما از سوی دیگر باعث می‌شود تمرکز روایت روی خودِ خسروشاهی کم رنگ شود. خواننده‌ی غیر متخصص احساس می‌کند با یک کتاب جریان شناسی کلی طرف است، نه پرتره ای تحلیلی از یک روحانی مشخص.

در مجموع، کتاب «حبیب و طبیب حوزه» یک اثر جدی و مستند در حوزه‌ی تاریخ معاصر روحانیت شیعه و مطالعات حوزوی است که برای پژوهشگران و طلاب، منابع ارزشمندی را فراهم می‌کند. برخی خاطراتِ تازه در اختیار قرار می‌دهد. یک شخصیتِ ممتازِ حوزوی و فرهنگی را نیز معرفی می‌کند. 

 

 ارجاعات:

 

[1] حبیب و طبیب حوزه، ص 90

[2] همان، ص 104

[3] همان، ص 115

[4] همان، ص 139

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.