
ایرانی «ماندن» پس از تجاوز اسرائیل به ایران
یاسر میردامادی در این یادداشت ضمن نقد پنداری که جنگ تحمیلی اسرائیل به ایران را «این جنگ جنگ ما نیست» معرفی میکند، توصیه میکند در شرایط جنگ، باید در عین داشتن اختلافات، به وحدت اندیشید.
۱. یهودی بودن پس از غزه
عنوان این نوشتار، یعنی «ایرانی ماندن پس از تجاوز اسرائیل به ایران»، الهامگرفتهشده از تیتر کتابی است که اخیراً توجه بسیاری به خود جلب کرد: «یهودی بودن پس از نابودی غزه: بازنگری»[1] اثر پیتر باینارت (متولد ۱۹۷۱) روزنامهنگار و استاد یهودی- آمریکایی. باینارت از شرم عمیق خود و بسیاری از یهودیان مترقی از هویت یهودیشان پس از نسلکشی غزه مینویسد. او با توصیف جنایات اسرائیل، این پرسش دردناک را مطرح میکند که چگونه میتوان یهودی بود، وقتی این هویت در نظر افکار عمومی با خون انبوهی از بیگناهان گره خورده است؟ باینارت اعتراف میکند که خشونت نظاممند و نهادینهی اسرائیل، موجب شده که ستارهی داوود — نماد مقدس یهودیت — در اذهان عمومی به نشانهی سرکوب بدل شود. او از شرمساری جمعی سخن میگوید؛ احساسی که بسیاری از یهودیان با دیدن تکرار تاریخِ رنجهای خود، این بار اما در نقش ستمگر و نه ستمدیده، تجربه میکنند. راه حل باینارت، جدایی یهودیت از صهیونیسم است: بازگشت به اخلاق یهودی که زندگی همهی انسانها را مقدس میداند.
۲. شرمساری از ایرانی بودن؟
از شرمساری یهودیان مترقی از نسلکشی اسرائیل که بگذریم، حال، پرسش این است: آیا ما نیز باید از ایرانی بودن خود شرمسار باشیم، بهویژه پس از آنکه کشورمان هدف تجاوز نظامی اسرائیل قرار گرفته، آن هم درست وقتی که ایران در وسط مذاکرات با آمریکا بود و هدف تجاوز اسرائیل هم به هم زدن مذاکرات بود؟ آیا باید بگوییم: «این جنگ جنگ ما نیست»؟ آیا هنگام حملهی دشمن، باید سکوت کنیم یا حتی شادمانی از اینکه کشورشان در آتش تجاوز میسوزد؟ این گفتمانِ به ظاهر خنثی که «این جنگ جنگ ما نیست» نوعی شرمسارسازی و انکارگری خود را در جان مای ایرانی خسته و فسرده میکارد: شرمساری از ایرانی بودن، حتی در زمان جنگ تحمیلی. شرمسارسازی اما پروپاگاندایی است که برای توجیهگری جنگ برساخته شده، پروپاگاندایی که میگوید حقمان است که مورد تجاوز نظامی قرار گیریم. اما در مقابل این پروپاگاندای حقیر با صدای بلند باید فریاد زد: هر جنگی که در آن شهروند بیدفاع ایرانی آسیب ببیند جنگ ماست و چنین جنگی تجاوزگرانه است و باید در مقابل آن تمامقامت ایستاد.
۳. این جنگ جنگِ ماست
گفتمان «این جنگ جنگ ما نیست» گفتمان طرفداران خجالتی اسرائیلِ متجاوز و نسلکش است. حتی اگر تکرارکنندگان این گفتمان، خود متوجه پیامدهای ویرانگر گفتمان شومشان نباشند. بیشک گفتمان «این جنگ جنگ ما نیست» ایرانبربادده، وطنفروشانه و خالی از هر گونه شرافت انسانی و ملی است. بیتفاوتی در قبال حملهی متجاوزانهی خارجی به وطن، به معنای تضعیف همبستگی ملی و بیتوجهی به امنیت جمعی است. در بزنگاه جنگ، مسئولیت از دوش شهروندان غیر نظامی برداشته نمیشود. هر کسی در حد خود مسؤولیت دارد. تماشاگر همدل ویرانی وطن بودن، خواسته یا ناخواسته، بازتولید گفتمان تجاوزگر جنگطلب خارجی است. ما در زمان صلح، هزاران نقد به حکومت داشته و داریم و پس از برقراری صلح هم انتقادها را از سر خواهیم گرفت، این بار حتی بیشتر زیرا انتقادها بر سر مدیریت جنگ هم اینبار به آنها اضافه خواهد شد. اما هنگامی که دشمن خارجی مستقیما به ایران حمله کرده اولویت دفاع از وطن است و بس. اول شرّ دشمن را دفع میکنیم ـــــ به ویژه با کشتن روایت جنگطلب در هنگامهی جنگ روایتها ــــــ آنگاه پس از جنگ، نقدها به حکومت را از سر خواهیم گرفت به نیت بهبود اوضاع. زمانهی جنگ علیه وطن هنگامهی وحدت در عین اختلاف است.
۴. وحدت در عین اختلاف به هنگام جنگ، نمونههای تاریخی
وحدت در عین اختلاف به هنگام جنگ، در تاریخ ایرانزمین سابقهای طولانی و روشن دارد: زندهیاد داریوش فروهر، از رهبران جبههی ملی و از مخالفان رژیم پهلوی و جمهوری اسلامی، پس از جدایی بحرین، استان چهاردهم ایران، در سال ۱۳۴۹ از ایران از سر درد فریاد اعتراض برآورد و بیانیهای داد به این مضمون که یک تکه از وطنم کم شد. او نگفت که یک تکه از قلمرو شاه کم شد و منِ اپوزیسیون شاه ساکت مینشینم تا شاه ضعیف شود، چه بهتر، این جنگ جنگ ما نیست. او دردمندانه از عشق به وطن فریاد زد و البته به همین خاطر سه سال به زندان افتاد. در حاشیه بیاورم که آقای احمد مسجد جامعی از قول ناصر تکمیل همایون نقل میکند که:
«بعدها پس از استمرار زندانی شدن داریوش فروهر و اعتصاب غذای او که بازتاب گستردهای پیدا کرد، دکتر منوچهر اقبال (مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران) برای آزادیاش تلاش میکند. تا آنجا که یکبار هنگام یکی از سفرهای خارج از کشور به شاه میگوید: «اعلیحضرت، آقای فروهر حرفی زده اما نیت سویی نداشته، میخواسته چیزی از اقتدار شما کم نشود.» شاه هم برافروخته میشود و رو به دکتر اقبال پرخاش میکند: «شما سنتان بالا رفته، خنگ شدهاید که شفاعت او را میکنید.»[2]
نمونهی نزدیکتر از وحدت در عین اختلاف به هنگام جنگ اینکه در جنگ هشت ساله، شماری از فرماندهان سپاه و ارتش، با وجود انتقاد شدید به مدیریت جنگ، به جبهه بازگشتند و جان خود را در راه دفاع از کشور فدا کردند. نمونههایی چون شهید حسن بهمنی، شهید کاظم رستگار و بعدها شهید صیاد شیرازی این رویکرد معترض اما متحد را در سپاه و ارتش نمایندگی میکردند. قدری عقبتر هم برویم تاریخ ما وحدت در عین اختلاف به هنگام جنگ بوده است. در سالهای ۱۲۹۳ تا ۱۲۹۷ خورشیدی، در وانفسای بیسامانی دولت قاجار و در سایهی دلخوری ژرفِ مردم از بیاعتنایی دولت مرکزی، این خود مردم تبریز بودند که قامت افراشتند و نگذاشتند آذربایجان زیر چکمهی روسها بیصدا فروبپاشد. این مقاومت بخشی از تاریخ غرورآفرین دیار ماست. حتی باز هم در تاریخ عقبتر برویم شاهد وحدت در عین اختلاف به هنگام جنگ بودهایم. مقاومت مردم شهرهایی چون نیشابور و اصفهان در حملهی مغول نشانهی روحیهی ملی و پاسداری از هویت در برابر تجاوز بیگانه است. مردم نیشابور و اصفهان نگفتند این جنگ ما نیست جنگ محمد خوارزمشاه است. بلکه جنگی که علیه وطن درگیرد، جنگ همهی ما است ـــ حتی اگر میشد پیشتر از آن جلوگیری کرد.
۵. ایرانی ماندن
ایرانی بودن رخداد زیستی است و خارج از اختیار ما، ایرانی ماندن اما انتخابی آگاهانه است. ایرانی ماندن یعنی به دوش کشیدن بار تاریخی مسئولیت امروز و امید فردا. ایرانیان عزیز داخل و خارج کشور! بیایید در میانهی بحران جنگی ظالمانه، پیچومهرهی روایت جنگطلبانهی اسرائیل نشویم. اسرائیلی که در غزه، طبق گزارشهای سازمانهای حقوق بشری مانند عفو بینالملل و دیدبان حقوق بشر، متهم به جنایت جنگی و نقض سیستماتیک حقوق بشر شده؛ اسرائیلی که ساختار آن در گزارشهای معتبر بینالمللی، آپارتایدی توصیف شده؛ اسرائیلی که به اشغالگری و بیثباتسازی منطقه ادامه میدهد، گسترشطلب است ودر نقشهی اسرائیل بزرگ بخشی از ایران نیز خاک اسرائیل خواهد شد. اسرائیلی که ایران را برای ثبات اشغالگری خود خود تکهتکه و تجزیهشده یا ضعیف و زبون و ناتوان از دفاع میخواهد. امروز اسرائیل تهدیدی علیه صلح جهانی است. ایران، همچون هر کشور مستقلی، حق دارد از خود در برابر تهدید اسرائیل دفاع کند.
باید یادآور شد که حکومتها میآیند و میروند؛ نه رژیم شاه ماند، نه جمهوری اسلامی ابدی خواهد بود. آنچه باید بماند ایران است؛ سرزمین گربهشکل با کوهها و دشتهایاش، با خلیج فارس و زاگرساش؛ با حافظ و فردوسی و خیام و نیمایاش، با حرم امام رضا و حرم حضرت معصومهاش. اگر این خاک تکهپاره شود، نه از دموکراسی چیزی میماند، نه از حقوق بشر، نه از اصلاحطلبی، نه از انقلابیگری. در این روزهای پرخطر، هر یک از ما میتوانیم به سهم خود از وطن دفاع کنیم. این دفاع الزاماً با تفنگ و جبهه نیست؛ دفاع از وطن با مسئولیتپذیری فردی آغاز میشود.
اسرائیل در مکانیابی فرماندهان و نقاط حساس کشور موفق عمل کرده اما در ذهنخوانی ایرانیان کور خوانده است. در حالی که مطابق آمارها نزدیک به ۹۰ درصد مردم ایران منتقد حکومت اند از پیوستن به جنگ روانی اسرائیل پرهیز کردهاند. اسرائیل انتظار داشت که با اولین بمباران، ایرانیان به خیابان بریزند و ایران سوریهای شود تا بعد اسرائیل مثل سوریه حتی سازمان ثبت اسناد آن کشور را هم بمباران کند و خاک آن کشور را تکهتکه کند و تمام نیروی هوایی آن کشور را نابود کند و مقدرات کشور را هم به دست داعشیهای سابق بسپارد. هوشمندی ایرانی میتواند در ادامهی جنگ هم نقشهی دشمن متجاوز را خنثی کند.
۶. چند پیشنهاد برای مقابله با دشمن
در این راستا چند پیشنهاد که بارها گفته شده را تکرار میکنم:
۱. اگر کامیون، وانت یا وسیله نقلیهای با رفتار مشکوک دیدید، بیتفاوت نباشید. دشمن امروز، از فناوریهای کوچک و بیصدا مثل ریزپرندهها و پهپادهای انتحاری برای بمباران کوی و برزن استفاده میکند.
۲. از انتشار عکس یا ویدئو از محل پرتاب موشک یا جابجاییهای نظامی خودداری کنید؛ این اطلاعات مستقیماً به دشمن کمک میکند و کرده است.
۳. شایعهپراکنی، جنگ روانی دشمن را تغذیه میکند. پیش از بازنشر هر خبری، منبع آن را بررسی کنید.
۴. رسانههایی چون «وحیدآنلاین» یا «ایراناینترنشنال»، با وجود ادعاهای آزاداندیشانهشان، بارها روایتهای یکسویه و تحریکآمیز ارائه دادهاند. این رسانه بلندگوی دشمن غدّار اند. باید تحلیلگر بمانیم نه مصرفکنندهی خوراک رسانهای.
۵. اگر خانهتان امن است، درهایش را به روی هموطنان آسیبدیده باز کنید. مقاومت فقط با موشک نیست، با مهماننوازی هم است.
۶. ما ایرانیان خارج از کشور نیز وظیفه داریم. میتوانیم به نمایندگان کشور میزبان خود نامه بنویسیم و از آنها بخواهیم که تجاوز اسرائیل را محکوم کنند. این اقدام، بخشی از دیپلماسی عمومی و شهروندی است و میتواند بر افکار عمومی و سیاستگذاران تأثیر بگذارد. دفاع از ایران دفاع از حکومت نیست نیست، بلکه دفاع از حق زیستن، توسعهیافتن و سالم ماندن است. بیایید با هر گام کوچک اما اخلاقی، نشان دهیم که ایرانی هستیم ـــ نه از سر تصادف تولد که از سر انتخابی انسانی و مسئولانه.
هموطنان گرامی، ای ایرانیان عزیز! از دست رفتن جان شهروندان ایرانی در اثر حملهی نظامی متجاوزانهی اسرائیل را تسلیت میگویم. برای خانوادههایشان صبر آرزو دارم و از درگاه حضرت حق میخواهم که سایهی شوم جنگ از سر ایران سرفراز دور شود، بمنه و کرمه.
زنده باد ایران و پاینده باد وطن.
ارجاعات:
[1] Peter Beinart. Being Jewish After the Destruction of Gaza: A Reckoning. New York: Random House, 2025.
[2] احمد مسجد جامعی، داریوش فروهر تنها مخالف جدایی بحرین از ایران بود.
آقای میردامادی چقدر عالی نوشتید.
درد و بلای شما بخوره تو سر وسمقی و نصیری و امثالهم.