اندیشه حقوق‌بشری امام موسی صدر

صالح میرزایی: در اندیشه امام موسی صدر یکی از حقوق‌ اساسی انسان آزادی است. آنجا که این حق از آدمی سلب می‌شود شکوفایی، رشد و تعالی انسان به درب‌های بسته خورده و امکان ظهور پیدا نمی‌کند.

در دنیای پر هیاهوی امروز و در میان کثرت شعارها و اندیشه‌ها، مفاهیم نابی هستند که مصادره به مطلوب و بعضاً تبدیل به ابزار و اهرمی جهت فشار بر دولت‌ها و ملت شده‌اند. دموکراسی و حقوق‌بشر دو مورد از این مواردند. زمانی که صحبت از بشر می‌شود در مورد موجودی به‌نام انسان به ما هو انسان صحبت می‌کنیم. انسان به عنوان موجودی زنده که از پوست، گوشت و استخوان است و عواطف و احساسات دارد؛ فارغ از اینکه از کدام قوم و ملت، با کدام دین و مذهب و اندیشه، با کدامین جنسیت و به طور کلی فارغ از تمام تعلقات نسبی او که شخصاً در وجود آنها هیچ دخالتی نداشته است.

پس زمانی که صحبت از حقوق‌بشر می‌شود باید نگاهمان به بشر نگاهی انسانگونه با این مختصات باشد: انسان حقوقی مسلم دارد، چون انسان است. ولی شوربختانه آن‌چیزی که در واقعیت با آن روبه‌رو هستیم داستان دیگری را روایت می‌کند. دولت‌های مستبد و انحصارطلب که تکلیفشان مشخص است؛ در سرزمین‌های تحت سلطه آنها معمولاً معیارهایی (از قبیل دین، قومیت، رنگ‌پوست و حتی نسب و…) برای ارجحیت گروهی بر گروه دیگر وجود دارد، و در واقع جامعه را به گروه‌های خودی و غیرخودی تقسیم می‌کنند. ولی قسمت حزن‌انگیز ماجرا نگاه دوگانه نهادهایی هست که عنوان حمایت از حقوق بشر را یدک می‌کشند. این نگاه دوگانه را بجز در NGO هایی که مدافعان حقوق بشر هستند، در بسیاری از دولت‌ها نیز شاهد هستیم؛ که نسبت به نقض حقوق‌بشر در کشورهای متحد خود بی‌تفاوت، و نسبت به همان موضوع در کشورهایی که همسوی با ایشان نیستند موضعی سخت دارند. این تفاوت رویکرد به دلیل تفاوت نگاهی است که برخی، نسبت به موجودی به نام انسان دارند. گویی عده‌ای از عده‌ای دیگر انسان‌تر بوده و به قولی خونشان رنگین‌تر از دیگران است؛ در نتیجه نسبت به حق و حقوق ایشان باید حساسیت بیشتری به خرج داد. از اینرو اعتقاد بر این است که کسی که فعال‌حقوق‌بشر می‌شود و یا دغدغه انسان را دارد، باید شخصی جهان‌وطن با تفکری سکولار باشد تا در موضع‌گیری خود تعصبات و باورهای شخصی‌اش را دخیل ننماید.

اما در این میان ما با مثال نقضی روبه‌رو هستیم، که اگر چه تعلقات ملی و دینی مشخصی دارد ولی در کارنامه عملی خود، در دفاع از حقوق‌بشر نمره کامل را از آن خود می‌کند. این شخص که در لباس روحانیت شیعه مسلمان قدم در عرصه خدمت به خلق می‌گذارد کسی جز امام موسی صدر نیست.

امام موسی صدر در مارس 1971 م طی مقاله‌ای در کنفرانس ششم مجمع پژوهش‌های اسلامی ابتدا منظور خود از انسان را در چهار مورد بیان می‌کند که عبارتند از:

  1. انسان موجوی است عینی که با موجودات عینی دیگر، از نظر آزادی انتخاب، متفاوت است. بدین معنا که رفتار و اعمال او ناشی از تأمل و اراده اوست، گرچه به صورت نسبی؛
  2. انسان تا حد زیادی از طبیعت و موجودات اطراف خود متأثر است؛
  3. انسان موجودی است اجتماعی که به میزان بسیار، به طور خودجوش، با هم‌نوعان خویش تعامل دارد؛
  4. انسان اساساً مخلوق خداوندی است که آفریننده جهان و هستی است. همین نسب او با خداوند، خود ابعادی دارد که بر شخص انسان و همه پیوندهای او تأثیرگذار است.[1]

شاید مورد چهارم برای برخی این شائبه را ایجاد کند که این تعریف امام صدر از انسان به دلیل اینکه متضمن مفاهیم خدا و امر قدسی است، با تعاریف سکولاری که باید در دفاع از انسان مطرح شود تضاد داشته و آدمی را در قیود دینی محدود می‌کند. لازم به ذکر است هدف امام از چنین تعریفی چیزی بجز اشاره به حریت و حق آزادی انسان‌ها نیست. امام با این تعریف، انسان را از بند بندگی و بردگی دیگران رها، و آزادی وی را گوشزد می‌کند. عدم سرسپردگی به بت‌های دینی مرسوم و یا بت‌های نوینی که مخلوق بشر امروزی‌ست لازمه آزادگی انسان است. استعمار، استثمار و… جملگی از مصادیق نقض حقوق انسان‌هاست و گسستن این بندها از پای آدمی چیزی جز احیای حقوق انسانی آنها نیست. امام موسی صدر حتی آنجایی که از مفاهیم و عبارت دینی به طور عام و آیات قرآن به طور خاص یاد می‌کند، هدفی جز نشان دادن جایگاه والای انسان به عنوان موجودی که دارای کرامت ذاتی‌ست ندارد. امام با اشاره به آیه‌ای که انسان را خلیفه خداوند روی زمین می‌داند در واقع موقعیت ویژه انسان را یادآور می‌شود. اگر می‌توان خدا را محدود کرد و آزادی را از او سلب کرد پس انسان را نیز هم… پس چنین موجودی لایق آزادی و تعالی‌ست.

نوزدهم فوریه سال 1975 م کلیسای کبوشیین بیروت میزبان رهبر شیعیان لبنان بود که در سخنرانی خود جمله‌ای را می‌گوید که تمام فکر و اندیشه‌اش در آن خلاصه شده است: «برای انسان گرد آمده‌ایم…»

این عبارات نشان دهنده این است که امام صدر، زمانی که صحبت از انسان می‌شود تمام تعلقات او را کنار گذاشته و صرفاً به دلیل انسان بودنش، وی را مستحق کرامت و حقوق انسانی می‌داند و این تفکر را دقیقاً عین مبانی اسلامی می‌داند. در گفتمان امام موسی صدر به عنوان یک روحانی شیعه اگر چه دین و مذهب جایگاه والایی دارند، اما محوریت با انسان است و همه چیز باید در خدمت رشد و تعالی او قرار بگیرد. برخلاف نگاه برخی دینداران که از دین حصاری برای انسان ساخته و وی را برده و بنده آن می‌کنند، امام در همان سخنرانی کلیسا، حتی دین را نیز در خدمت انسان می‌داند و نه برعکس. امام در جای دیگری از سخنان خود آب پاکی را روی دستان کسانی می‌ریزد که به منازعات دینی و مذهبی دامن می‌زدند و همین امر را دستمایه‌ای برای پایمال کردن حقوق انسانی عده‌ای دیگر قرار می‌دادند. این سخنان امام چیزی بجز مطرح نمودن وحدت ادیان نبود. «ادیان یکی بودند، زیرا در خدمت هدفی واحد قرار داشتند: دعوت به سوی خدا و خدمت به انسان. این دو نمودهای حقیقتی یگانه‌اند. آنگاه که ادیان در پی خدمت به خویشتن برآمدند، میانشان اختلاف بروز کرد. توجه هر دینی به خود آن‌قدر شد که تقریباً به فراموشی هدف اصلی انجامید. اختلافات شدت گرفت و رنج‌های انسان فزونی یافت.»(همان:15)

در اندیشه امام موسی صدر یکی از حقوق‌ اساسی انسان آزادی است. آنجا که این حق از آدمی سلب می‌شود شکوفایی، رشد و تعالی انسان به درب‌های بسته خورده و امکان ظهور پیدا نمی‌کند. هر آن‌چیزی که شرایطی این‌چنین را فراهم کند از منظر امام استبداد است و ما موظفیم در مقابل آن از توانایی و کرامت انسان دفاع کنیم. امام در میان سخنان خود از مضامینی پسندیده و ناب صحبت می‌کند که البته پتانسیل این را دارند که در صورت سوء برداشت و یا افراط، به مفاهیمی منفی در جهت سلب حقوق انسان‌ها بدل شوند. مفاهیمی که به خودی خود زیبا و کارگشاست ولی اگر از مسیر خود منحرف شود برای انسان مشکل‌آفرین خواهد بود. مثلاً به این جملات امام دقت نمایید:

  • حب‌ذات یا خویشتن‌خواهی که مایه و پایه کمال است، آنگاه که به خودپرستی تبدیل شود، مشکل‌آفرین می‌شود. (همان:20)
  • وطن‌دوستی که از شریف‌ترین نیازهای انسانی است، به نژادپرستی تبدیل می‌شود؛ تا جایی که فرد وطنش را به جای خدا، در مقام پرستش قرار می‌دهد و حاضر می‌شود عظمت وطنش را بر ویرانه‌های اوطان دیگران، و تمدنش را بر خرابه‌های تمدن‌های دیگر بنیان نهد و سطح مردمش را به بهای فقیر شدن دیگر ملت‌ها بالا ببرد. نازیسم که جهان را چندین بار به آتش کشیده است، از نمونه‌های آشکار نژادپرستی‌ست. (همان:21)

در اینجا شاهدیم که اگرچه امام برای احساساتی از قبیل وطن‌پرستی و یا خویشتن‌خواهی ارزش قائل است، ولی این‌ها تا جایی ارزشمند هستند که مانع سلب حقوق دیگران نشوند و به عبارت امروز ابزاری در جهت نقض حقوق‌بشر قرار نگیرند. افراط در این میان سمی مهلک است؛ و نازیسمی که امام به عنوان مثال از آن یاد می‌کند نمونه بارز افراطی‌گری‌ست که نتیجه‌ای جز نقض حقوق اولیه انسان‌ها یعنی حق‌حیات ندارد و پایمال کردن حقوق‌بشر را در سطحی گسترده به دنبال خواهد داشت.

عنصر مهمی که در اندیشه امام صدر وجود دارد، توجه به آگاهی است. انسان نیاز به رشد و تعالی دارد و این مسیر از آموزش و پرورش می‌گذرد. بسیاری از انسان‌ها نسبت به حقوق خود آگاهی ندارند و از آن غافل هستند. این آگاهی به دست نمی‌آید مگر در سایه‌سار آموزش صحیح. از اینرو مدرسه‌سازی و ایجاد مؤسسات آموزشی از اولویت‌های امام صدر بود. حق آموزش و تحصیل از موارد مهم حقوق‌بشر است، که امام با جدیت آن را دنبال می‌کرد، چرا که توفیق در برنامه‌های بعدی را نیز منوط به بالا رفتن سطح آگاهی جامعه می‌دانست.

دکتر شریف لکزایی در اینباره می‌گوید:

«امام موسی صدر دارد زمینه‌های آگاهی‌بخشی را فراهم می‌کند، این طور نیست که اجبار کند، خیر! می‌گوید باید مدارسی تأسیس شود، حوزه علمیه تأسیس می‌کند و آنجا خودش شرح منظومه تدریس می‌کند، درس مهمی که من شنیدم در لبنان تدریس کرده است شرح منظومه است. آقای عباسعلی اختری نقل می‌کند با اینکه من شرح منظومه را در ایران خوانده بودم، وقتی در لبنان حضور داشتم یکسال درس ایشان رفتم. تعریف می‌کند که ایشان چقدر متفاوت شرح منظومه را تحلیل و متفاوت تدریس می‌کرد، بسیار جالب و جذاب بود. یعنی امام موسی صدر خودش روی بحث فلسفی انگشت گذاشته بود، حالا ممکن است کسی بگوید چرا فقه شروع نکردید؟ آنجا کلاس فقه زیاد بود، اما مباحث فلسفی نبود یا کم بود. علامه طباطبایی هم وقتی در دهه ۲۰ در قم حضور پیدا کردند بررسی می‌کنند، می‌بینند درس فقه زیاد است، خلأ در درس فلسفه است و بنابراین به تدریس فلسفه می‌پردازند. در بحث امام موسی صدر و کلاً حکمای حکمت متعالی بحث معرفت و معرفتِ به خداوند و معرفت به خود انسان، خیلی مهم است، آگاهی، دانش، سواد و معلومات این‌ها اهمیت پیدا می‌کند، به دلیل اینکه در مسیر زندگی نقش ایفا می‌کند و مهم‌تر از آن، بحث تفکر است. تفکر اهمیتِ بیشتری دارد، حالا من در آن بحث نیاوردم، ولی اصلاً انسان است و تفکر یعنی انسان از مسیر تفکر انسان است واِلا خوردن و خوابیدن و خوراک و پوشاک و مسکن باشد که حیوانات هم با ما شریکند!»[2]

از نظر امام موسی صدر زندگی خوب در اجتماعی سالم حق همه انسان‌هاست. ایشان حتی زمانی که در مورد اهداف فعالیت‌هایش صحبت می‌کند، ابتدا زندگی اجتماعی عموم و سپس تلاش در جهت فرهنگ دینی مسلمین را مطرح می‌کند. ایشان در دی ماه 1341 ش در مصاحبه با روزنامه الحیاه می‌گوید:

«فعالیت‌های دینی من، قبل از هر چیز، ارتقای زندگی اجتماعی مردم به طور عام و فرهنگ دینی مسلمین به طور خاص است. بر این باورم که تا وقتی زندگی اجتماعی مردم در این سطح است وضع دینی آنان را نمی‌توان بهبود بخشید. از اینرو در صدد تأسیس مؤسسه‌ای اجتماعی در شهر صور هستم تا برای بیکاران اشتغال ایجاد کند، به نیازمندان یاری رساند، یتیمان را پناه دهد و با استفاده از شیوه‌های جدید به آنان حرفه و صنعت بیاموزد». (همان:61)

برنامه‌هایی که امام در بالا مطرح می‌کند اجرایی شده و همانطور که پیشتر اشاره شد کارنامه عملی پرباری برای امام رقم می‌زند. گویی امام ساختن دنیای انسان‌ها را مقدم بر آخرت آنها دانسته، و اگر دین را ذخیره‌ای برای آخرت در نظر بگیریم امام به صراحت بیان می‌کند که در جامعه‌ای با سطح زندگی پایین، ارتقای دینی امکان پذیر نیست؛ در نتیجه تا دنیایی انسانی برای بشر محیا نشود آخرتی خدایی در کار نخواهد بود. در باب دیگر برنامه‌های عملی امام باید یادآور شد، نگاه انسان محور امام موسی صدر و جایگاهی که وی برای انسان قائل است، مانع از این می‌شود که بگذارد کرامت انسانی افراد جامعه پایمال شود و برای گذران زندگی، عزت‌نفس خود را زیر پا گذاشته و دست نیاز به سوی غیر دراز کنند. از اینرو وی در جهت توانمندسازی انسان‌ها گام بر می‌دارد، و از محرومین انسان‌هایی توانمند، با عزت نفس بالا و آگاه از حقوق انسانی خود تربیت می‌کند.

سید جواد میری در اینباره می‌گوید:

«امام موسی صدر در مورد محرومیت‌زدایی مباحثی را مطرح کرد که مسئله در آن فقط اقتصادی نیست بلکه کرامت انسان نیز مطرح می‌شود. چون فقر مسئله‌ای صرفاً اقتصادی نیست. آنچه با عنوان حقوق بشر داریم از نقاط مشترکی است که امام موسی صدر در مورد کرامت انسانی بر پایه دیدگاه و جهان‌بینی عنوان می‌کند. حتی وقتی امام صدر مباحث اقتصادی را مطرح می‌کنند صرفاً مباحث اقتصادی از دیدگاه مارکسیسم و لیبرالیسم نیست. صحبت فقط داشتن یک سیستم اقتصادی اسلامی نیست بحث بر سر این است که حتی اقتصاد را بر اساس دیدگاه انسان‌شناسانه خود نگاه می‌کند».[3]

امام اگرچه در تعامل با انسان‌ها دین آنها را در نظر نمی‌گیرد، ولی باورهای دینی خود را سرلوحه تعامل با دیگران قرار داده است. آیه «وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ» برای امام موسی صدر اساس و بنیان فعالیت‌ها و تعاملات وی است؛ از اینرو و طبق همین آیه او تمامی انسان‌ها را صاحب کرامت و داری حق زندگی خوب و انسانی می‌داند. در واقع در بحث حقوق بشر و حق زندگی شرافتمندانه برای انسان، امام موسی صدر یک آموزه دینی را با جان و دل درک نموده، و در عرصه عمل در سطحی فرادینی به آن اعتقاد دارد و بر اساس آن برنامه‌ریزی و عمل می‌کند. جامعه متکثر لبنان که میدان اصلی عمل امام موسی صدر بوده است، آیینه‌ای تمام نما از سیره نظری و عملی امام، خصوصاً در بحث انسان و حقوق‌بشر است. تلاش ایشان برای تقریب ادیان و مذاهب (که حضور در کلیسا یکی از مصادیق عملی آن است) و در نهایت باعث کاهش تنش‌های مذهبی و ایجاد جوی آرام برای زندگی مسالمت‌آمیز انسان‌ها فارغ از اینکه به کدام دین و مذهب معتقدند، هدفی غیر از انسان‌دوستی و توجه به حقوق بشر ندارد. حقوق مساوی انسان‌ها در جامعه، چیزی بجز عدالت و در نظر گرفتن حقوق‌بشر نیست و این همان چیزی‌ست که امام صدر به جد دنبال می‌کرد. نشاندن لبخند بر لبان کودکی یتیم فارغ از اینکه سنی، شیعه یا مسیحی باشد هدف امام بود و این یعنی نگاهی کاملاً حقوق‌بشری و ورای فقه، مذهب و دین به انسان.

به اعتقاد نگارنده سیره نظری و عملی امام موسی صدر از می‌تواند الگویی مناسب برای مسائل حقوق‌بشری باشد. چرا که این نسخه امتحان خود را نیز به خوبی پس داده‌است و نمونه‌ای آماده و سنجش شده در دستان ماست.

 

ارجاعات:

[1]. امام موسی صدر، ادیان در خدمت انسان (172:1393)

[2]. http://www.shabestan.ir/detail/News/678191

[3]. www.isna.ir/news/8806-03206

مطالب مرتبط
منتشرشده: ۱
  1. فرشته صفازایی

    بهره‌ها بردم

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.