دفاع از اخباری گری روی دیوار مسجد مادر شاه
نوشته حاضر رساله ای است کوتاه که شخصی روی دیوار مسجد مادر شاه در دفاع از اخباری گری نوشته است. تاریخ آن 1284 ق است.
سال گذشته موفق شدم جشن نامه استاد سید احمد اشکوری را به چاپ برسانم. خودم هم در آن مجموعه رساله ای را تصحیح کرده بودم که عنوان آن «دیوار نوشته های یادگاری در مسجد ـ مدرسه مادرشاه اصفهان» یا همان مدرسه چهارباغ بود.
ظل السلطان، شیخی به نام محمد باقر را مأمور کرده بود تا آنچه مردم روی در و دیوار به خصوص زیر گنبد نوشته بودند در دفتری گردآوری کند.
محمد باقرنیز با صبر و حوصله همه اینها را در دفتری نوشت که در حال حاضر در کتابخانه مجلس نگهداری می شود.
پیش از انقلاب، بخشی از کتابچه در مجله وحید چاپ شد و من سعی کردم متن کامل را با مراجعه بهتر و بیشتر چاپ کنم.
این یادگاری ها منبع مهمی برای شناخت روحیات مردم و مسافرانی است که از اطراف به اصفهان می آمدند و اغلب ناراحت، ساعاتی را در این مدرسه می گذراندند و چیزی هم روی دیوار می نوشتند تا از آنان بماند.
این نوشتم تا بماند یادگار / من نمانم خط بماند یادگار
یا این یکی:
دستم به زیر خاک چه خواهد شدن تباه یا رب به یادگار بماند خط سیاه
… و اما شگفت آن که دو سه رساله کوتاه هم روی در و دیوار این مدرسه نوشته شده است که یکی از آنها از شخصی به نام محمد بن محمد کریم دهاقانی در دفاع از اخباری گری است، و از قضا حاوی چند نکته تازه.
در اینجا حیفم آمد آن را در اختیار علاقه مندان قرار ندهم. شاید از این رساله کوتاه دو صفحه ای هیچ نوشته ای جز همین دیوارنوشته باقی نمانده باشد. به همین دلیل باید آن را یک پدیده شگفت دانست که اگر هم نمونه داشته باشد، که بعید می دانم، بسیار بسیار نادر است.
این شما و این هم متن دیوار نوشته در دفاع از اخباری گری که در سال 1284 ق در میانه دوره سلطنت ناصرالدین شاه نوشته شده است. طبعا درستی و نادرستی این مطالب باید جای دیگری ارزیابی شود، اما نوع نگاه او جالب توجه است.
ایضا نوشته بود که:
یادگاری بنویسم که هر گاه برادران به نظر انصاف در آن بنگرند، متدیّن و دیندار گردند، چرا که از زبان خدا و رسول او مینویسم نه از پیش خود.
ای برادران دین دار و الله! علم آل محمد ـ علیهم السلام ـ آن است که از آل محمد تراوش کرده باشد، از ایشان مأثور باشد، و روایت از ایشان شده باشد و در اخبار و آثار ایشان باشد، نه آنکه علم را از عقل خود بردارند. از رأی خود چیزی بگویند. از عرف و عامه این مردم چیزی بگویند. آن علم، علم ائمه نیست، علم پیغمبر و خدا نیست، پس رسمش در دست بعضی از مردم هست و حقیقتاش در نزد جمعی از شیعیان هست. همه میگویند بر دین محمد و آل محمدیم، لکن دین محمد و آل محمد آنست که فرمودهاند در دین خدا متابعت آثار ما را کنید. شیعه ما کسی است که متابعت آثار ما را کند لاتأخذ الاّ منّا تکن منّا، مگیر علم خود را مگر از ما و اگر چنین کنی و نگیری مگر از ما، آن وقت از ما حساب میشوی. من اتّبعنی فانّه منی. هر کس متابعت کند خدا یا پیغمبر یا امام را فرق نمیکند از آنها است، لکن آنکه به عقل خود میگوید نه از خدا گفته، نه از رسول و آلش گفته.
در میان سنی قرار این است که مجتهد نام علمایشان را نهادهاند و هر که رأی دارد مجتهد است، به جهت آنکه جمیع احکام را سنیان از پیغمبر ندارند. دین پیغمبر در نزد آل پیغمبر بود و آنها از آل پیغمبر روگردان شدند؛ به این جهت جمیع دین را نداشتند. مجتهدان در میان آنها پیدا شدند و آنها را مجتهد گفتند، یعنی کوشش کننده که آنچه را از پیغمبر نداشتند کوشش کنند و بفهمند.
آیا نه این است که اجتهاد در مقابل نص نامربوط است؟ جایی که نص ندارد، اجتهاد میکنند. به جهت آن که اجتهاد در مقابل نص نامربوط است. پس اجتهاد در جایی باید کرد که خدا و رسول چیزی نفرموده باشند. پس مجتهد کسی است که بگوید چیزی را که نه خدا گفته باشد نه رسول گفته باشد. حالافهمیدی که جای اجتهاد کجاست؟ آنجاست که نه خدا گفته باشد چیزی، نه رسول(ص). پس مجتهد کسی است که میگوید چیزی را که نه خدا گفته باشد نه رسول. حالا این مجتهد است و این رأی توی سنی است. پیشترها چون این ولایتها دست سنی بوده است، اندک زمانی است شیعه شدهاند و سنیها رفتهاند. به قدر هفتاد هشتاد سال بیشتر نیست. دور و بر این ولایتها همه افغان بودند در زمان صفویه. اینجاها همه سنی بودهاند. این عباس آباد را همه را افغان قتل کرده، اینجاها دست سنی بوده الان در راه خراسان چه بسیار دهاتش که هنوز سنی هستند و علمای سنی را میگفتند مجتهد. رأی هم داشتند. جایی که پیغمبر چیزی نفرموده بود اجتهاد میکردند. پس این رأی مصطلح در میان سنی بود که رأی فلان مجتهد چه چیز است و برای فلان مجتهد ما راه میرویم.
بعد از آنی که شیعه روی کار آمد و ولایات شیعه خالص شد، این شیعه ها هم به عادت قدیم مجتهد گفتند، لکن در میان شیعه مجتهد نیست. هیچ امامی نگفته مجتهد بگویید. راویان اخبار، محدثان و راویان آل محمد(ص) بگویید، لکن اسم این بیچارهها هم مجتهد گذاردند، از آن بابت است شیعه مجتهد ندارد، رأی نباید از خود داشته باشد. عمر روزی که خلیفه شد، حکامی که به اطراف فرستاد حکم کرد به آنها که در قضیتهایی که برای شما روی میدهد اجتهاد کنید و مجتهد بشوید. او یاد مردم داد اجتهاد را. اجتهاد از طریقه ایشان است. حالا علمای ما را هم این اسم را بر سرشان گذاردهاند. اینها را هم مجتهد میگویند. هرگز مجتهد نیستند. علمای شیعه راویان حدیثاند. حامل علم محمدند. از خود رأی ندارند. رأی فلان مجتهد این است.
این از الفاظ سنی هاست. خیلی چیزها است که از سنیها مانده، مثل انگشت شهادت که میگویند انگشت شهادت کدام است. توی کتابهاشان هم مینویسند که به انگشت شهادت اشاره کند. این مال سنیها است. سنی ها وقتی که نماز میکنند وقت تشهد، این ناخن راستشان را بلند میکنند میگویند: اشهد ان لا اله الا الله و ناخن چپشان را بلند میکنند، میگویند أشهد أنّ محمدا عبده و رسوله. توی سنی اسم این ناخن را انگشت شهادت میگویند. حالا توی شیعه هم مانده. این اسمی است از آنها. هم چنین این پاشورهها، حوض پاشور، یعنی چه؟ این از همان روز تسنن مانده. سنیها وضو که میکردند پاشان را میشورند، عوض مسحی که ما میکشیم، هم چنین این حوضهای دو کری درست میکنند. قلتبین درست میکنند، مشهد خیلی هست. لفظ قلتبان هم از سنیها مانده. حالا هم به جهت آنکه مردم تازه دست از سنیگری برداشتهاند، یک پاره الفاظ همانها در توشان مانده. خیلی عادات که در میان مردم مانده، از آن وقتی است که هنوز مسلمان نشده بودند، و گبر بودند. مثل این سفره سبزی که میچینند، از گبرهاست. آتش به بام روشن میکنند. شیربرنج آب میدهند، کار گبرهاست، جنها را مهمانی میکنند، دختر شاه پریان را میهمانی میکنند. روزه بی بی سه شنبه میگیرند.اینها همه از مذهب جاهلیت است که در میان مردم مانده، به همان عادت قدیم هنوز میگویند. همچنین این اسم مجتهد هم از عهد تسنن مانده است. اسم علمای بیچاره را مجتهد گذاردهاند. میگویند: رأی آقا این است. رأی، کدام است؟ آقا بیزار از رأی است. مجتهد کدام است؟ آقا مجتهد نیست. علما [و] راویان اخبار آل محمد ـ علیهم السلاماند.
باب علمی بود که به مقتضای اخبار آل محمد(ص) بر شما نوشتم که اگر باهوش باشی هزار باب برای تو مفتوح میگردد و دین تو کامل میگردد.
حرّره محمد جعفر بن محمدکریم دهاقانی فی سنه 1284
نوشته حاضر رساله ای است کوتاه که شخصی روی دیوار مسجد مادر شاه در دفاع از اخباری گری نوشته است. تاریخ آن 1284 ق است.
حالا ما هی میگیم اهل سنت اجتهاد ندارند و ما داریم!