خون از نجاست تا قداست | محمدهادی زاهد غروی

خون، در بدو امر و نگاه نخست ماده‌ای است ناپاک و نجس که اگر اعضای بدن یا جایی به آن آغشته گردد، آنجا را تمیز و به اصطلاح شریعتمداران پاک و طاهر می‌کنند.

خون از نجاست تا قداست

در رساله‌ها و دستورالعملهای فقهی به نجاست آن تصریح شده است اما همین ماده ناپاک و نجس از منظری دیگر آن قدر شرافت و قداست دارد که در فقه اسلامی یک قاعده فقهی با عنوان «احتیاط در دماء» وجود دارد، و به موجب این قاعده، حکم به مرگ یک انسان باید با دلیل قطعی صورت گیرد و در مواردی که حکم قطعی وجود ندارد باید از اجرای مجازات مرگ خوداری شود.
برای بیان قداست خون به آیات قرآن کریم و سپس به بیان برخی از روایات اشاره می‌شود.

قرآن کریم

• إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللّهِ وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَیَقْتُلُونَ الِّذِینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ (آل عمران، 21)؛ کسانى که پیوسته به آیات خدا کفر مى‏ورزند، و همواره پیامبران را به ناحق مى‏کشند، و از مردم کسانى را که امر به عدالت مى‏کنند به قتل مى‏رسانند، پس آنان را به عذابى دردناک بشارت ده.
در این آیه خداوند متعال میان کشتن انبیا با دیگر انسانها که امر به عدالت می‌کنند و به عبارت امروزین منتقد می‌باشند، تفاوتی قائل نشده و قاتلان را بابت این قتل به عذابی سخت بشارت می‌دهد.
• وَمَن یَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُّتَعَمِّدًا فَجَزَآؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِیهَا وَغَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِیمًا (نساء، 93)؛ و هر کس مؤمنى را از روى عمد بکشد، کیفرش دوزخ است که در آن جاودانه خواهد بود، و خدا بر او خشم گیرد، و وى را لعنت کند و عذابى بزرگ برایش آماده سازد.
افزون بر خشم، لعنت و عذاب سختی که در انتظار قاتل است وی تا ابد در جهنم باقی خواهد ماند. قتل انسان بی‌گناه از جمله گناهی است که هم‌ردیف کفر به خداوند قرار دارد و قاتل و کافر هر دو تا ابد در جهنم خواهند ماند و این جاودانگی در جهنم و هم‌ردیف بودن با کفر نشان دهنده این است که قتل انسان نزد خداوند گناهی است بزرگ و نابخشودنی.
• مِنْ أَجْلِ ذَلِکَ کَتَبْنَا عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا…َ (مائده، 32)؛ به این سبب بر بنى‏اسرائیل لازم و مقرّر کردیم که هر کس انسانى را جز براى حق، قصاص یا بدون آنکه فسادى در زمین کرده باشد، بکشد، چنان است که همه انسان‏ها را کشته، و هر کس انسانى را از مرگ برهاند و زنده بدارد، گویى همه انسان‏ها را زنده داشته است…
در این آیه تصریح شده است که میان قتل یک نفر با قتل تمام انسانها تفاوتی وجود ندارد. و این نشان دهند سنگینی گناه قتل نفس می‌باشد. همانطور که در این آیه اشاره شده است در تورات (اعداد، 35: 20 ـ 21 وخروج، 21:14) و همچنین در انجیل (متی، 5). قتل بی‌دلیل انسان، گناه است و باید قاتل در قبال این عمل مجازات سنگینی بشود.
• وَ لاتَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللهُ إِلّا بِالْحَقِّ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً (اسراء، 33)؛ و کسى را که خداوند خونش را حرام شمرده، جز به‌حقّ به قتل نرسانید و آن کس ‌که مظلوم کشته‌شده، براى ولیّش سلطه [و حقّ قصاص] قرار دادیم، امّا ‌در قتل زیاده‌روى نکند، چرا که او مورد حمایت است.
در این آیه تصریح شده که قتل نفس حرام است و از سوی دیگر دستور داد شده است که ولی دم در قصاص اسراف نکند و تنها قاتل را مجازات کند. در آیه‌ای دیگر نیز به دلیل اهمیت خون، توصیه به بخشش قاتل نیز شده است.
• یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصاصُ فِی الْقَتْلی‏ الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثی‏ بِالْأُنْثی‏ فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخیهِ شَیْ‏ءٌ فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَداءٌ إِلَیْهِ بِإِحْسانٍ ذلِکَ تَخْفیفٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ رَحْمَهٌ فَمَنِ اعْتَدی‏ بَعْدَ ذلِکَ فَلَهُ عَذابٌ أَلیم (بقره، 178)؛ ای اهل ایمان بر شما حکم قصاص کشتگان چنین معین گشت که مرد آزاد در مقابل مرد آزاد، و بنده را به جای بنده، و زن را به جای زن قصاص توانید کرد. و چون صاحب خون از قاتل که برادر دینی اوست بخواهد درگذرد کاری است نیکو، پس قاتل دیه را در کمال خشنودی ادا کند. در این حکم، تخفیف (امر قصاص) و رحمت خداوندی است، و پس از این دستور، هر که تجاوز کند او را عذابی سخت خواهد بود.
بنا بر روایتی امکان بخشش و عفو قاتل از سوی ولی مقتول امتیاز دین اسلام بر دیگر ادیان می‌باشد (وسایل الشیعه، 29/59). و این عفو بیان کننده اهمیت خون است که برای قاتل نیز در نظر گرفته شده که حتی خون او نیز ریخته نشود.
به دلیل قداستی که خون نزد خداوند دارد کسی که در راه خدا کشته و خونش ریخته شود، جایگاهی ویژه نزد خداوند خواهد داشت.
• وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ (ال عمران، 169)؛ و هرگز گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شدند مرده‏اند، بلکه زنده‏اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى‏شوند.
در روایتی آمده است که نخستین قطره خون شهید کفاره گناهان او خواهد بود (من لایحضر، 3/183).
در قرآن کریم از یک سو برای قاتل مجازاتهایی چون؛ عذاب دردناک، خشم و غضب الهی، جاودانگی و خلود در جهنم، در نظر گرفته شده است. و از سوی دیگر برابری قتل یک نفر با تمامی آدمیان، عدم اسراف در قتل و بسنده کردن به مجازات قاتل و همچنین توصیه به بخشش قاتل نشان دهنده قداست و اهمیت خون و نفس آدمیان می‌باشد.

روایات

برای بیان جایگاه ویژه خون همین بس که در کتابهای روایی بابی با عنوان حرمت قتل به آن اختصاص داده شده و روایات بسیاری وجود دارد که بیانگر جایگاه و شرافت خون است. اکنون به طور مختصر به برخی از مهمترین روایات اشاره می‌شود.
آبرو و مال و خون مؤمن، همگى حرمت دارد (تحف العقول، 57)، نخستین موردی که در روز قیامت مورد داوری الهی قرار می‌گیرد خون می‌باشد (کافی، 7/271)، فرد خونریز و سفاک داخل بهشت نخواهد شد (کافی، 7/273)، نابودی دنیا نزد خدا اهمیتش کمتر از خونى است که به ناحق ریخته شود (الترغیب، 3/293) و همچنین در روایتی آمده است؛ (هرگز) اظهار شگفتى مکن در مورد کسى که به ریختن خون مردم دست مى‏یازد (و با قدرت و شوکت حکومت می‌کند و فرمان می‌راند) خداوند به او مهلت مى‏دهد، چرا که او در نزد خداوند قاتلى (آتش جهنم) دارد که هرگز نمى‏میرد. این روایت به روشنی بیان می‌کند سرانجام و سزای خونریزان، آتش جهنم است.
همچنین در بیان جایگاه ویژه خون روایاتی وجود دارد مبنی بر اینکه کسی که راضی به عملی باشد، مانند کسی است که آن عمل را انجام داده است. بنابراین اگر فردی بی‌گناه کشته شود و شخصی به هر دلیلی از کشته شدن آن فرد خوشحال و خشنود گردد شریک در قتل خواهد بود. در روایتی آمده؛ اگر در شرق کسی کشته شود و از این قتل فردی دیگر در غرب به آن راضی باشد او نزد خداوند شریک قتل خواهد بود (عیون، 1/273). بنابر بیان روایتی دیگر اگر أهل آسمان و اهل زمین گرد آیند و در ریختن خون مسلمانى شرکت جویند و بدان راضى باشند هر آینه خداوند آنان را واژگون و با سر به آتش اندازد (من‌لایحضر، 4/97) حتی در روایتی دیگر برای راضی به عملی دو گناه ثبت می‌شود یک گناه خود عمل و دیگر گناه رضایت و خشنودی به آن (تصنیف غرر، 331).
بنابر این دست روایات باید بسیار مراقب باشیم و حتی از کشته شدن فردی اظهار رضایت و خشنودی نکنیم، چه بسا آن فرد بی‌گناه کشته شده باشد.
همچنین روایات بسیاری نیز وجود دارد مبنی بر اینکه گاهی فردی به خاطر نیم کلمه شریک در قتل شمرده خواهد شد و مقتول می‌گوید تو با سخنی که گفتی موجبات قتل مرا فراهم آوردی. در روایتی آمده است؛کسى که (حتى) به نیم‌کلمه در کشته شدن مؤمنى سهیم باشد، در روز قیامت در حالى وارد محشر مى‏گردد که در میان دو چشم او نوشته شده باشد: ناامید از رحمت خداوند عز و جل (ثواب الاعمال،277). و در روایتی دیگر آمده است؛ در روز قیامت ـ در حالى که مردم سرگرم حساب خود هستند ـ مردى به سراغ مردى دیگر مى‏رود و او را به خون مى‏آلاید، مردى که به خون آلوده شده است از او مى‏پرسد: اى بنده خدا چرا چنین کردى؟! پاسخ مى‏دهد: تو در فلان روز، و با گفتن فلان کلمه، در کشته شدن من مؤثر بودى (بنابراین در قتل من سهیم و شریک هستی) (ثواب الاعمال، 276 ـ 277).
این روایت از این جهت حایز اهمیت است که قانون‌گذاران و کسانی که در مسند حکومت هستند، بدانند حتی با بیان نیم‌کلمه شریک در قتل خواهند شد. بنابراین باید در تدوین قوانین و آیین‌نامه‌های مربوط به اموری که با خون و جان مردم مربوط است، کمال دقت را بنمایند که مبادا موجبات ریختن خونی فراهم آید و در چنین صورتی بی‌شک آنان به نص روایات نیز شریک قتل خواهند بود.

آثار خونریزی

قتل نفس و ریختن خون انسان‌ها آثار فردی و اجتماعی فراوانی دارد. کافی است نگاهی گذرا به تاریخ داشته باشیم و سرانجام افراد و حاکمان خونریز را ببینیم.
از جمله آثار قتل نفس ، سلب توفیق توبه کردن است، در روایتی آمده است تا هنگامى که مؤمن دست و دامنش به ریختن خون حرامى آلوده نشده در دیندارى خویش در فسحت و فراخى است، و آن کس که مؤمنى را از روى عمد بکشد توفیق توبه نخواهد یافت (کافی، 7/272).
رانده شدن از بهشت حتی برای ریختن مقدار اندکی خون (کنزالعمال، 39921) و ثبت شدن تمام گناهان مقتول به عهده قاتل (ثواب الأعمال 9/328) از دیگر آثار قتل نفس است. در همین باره در روایتی نقل شده که؛ دل بنده همیشه پذیراى بیم و امید است، تا آن گاه که خونى را به ناحق بریزد. پس چون خون ریخت، دلش واژگون شود و بر اثر گناه، مانند کوره آهنگرى تفتیده و سیاه شود و دیگر نه کار خوب را خوب داند و نه کار بد را زشت شمارد (کنزالعمال، 39951).
در رابطه با علت حرمت قتل نفس در روایتی آمده است:
• حَرَّمَ اللّه ُ قَتلَ النفسِ لِعِلَّهِ فَسادِ الخَلقِ فی تَحلیلِهِ لو أحَلَّ، و فَنائهِم و فَسادِ التَّدبیرِ (من‌لا‌یحضر، 3/565)؛ خداوند قتل نفس را حرام فرمود؛ چون اگر این کار را روا مى‌شمرد، موجب فساد و نابودى مردم و هرج و مرج در جامعه مى شد.
بنا بر این روایت سه پیامد اجتماعی ریختن خون افراد عبارت است از: فساد در جامعه، نابودی مردم و ایجاد هرج و مرج.
حضرت امیرالمومنین(ع) در نامه‌ای به مالک اشتر آثار ریختن خون افراد بی‌گناه را چنین برمی‌شمارند:
• إِیَّاکَ وَ الدِّمَاءَ وَ سَفْکَهَا بِغَیْرِ حِلِّهَا فَإِنَّهُ لَیْسَ شَیْ‏ءٌ أَدْعَى لِنِقْمَهٍ وَ لَا أَعْظَمَ لِتَبِعَهٍ وَ لَا أَحْرَى بِزَوَالِ نِعْمَهٍ وَ انْقِطَاعِ مُدَّهٍ مِنْ سَفْکِ الدِّمَاءِ بِغَیْرِ حَقِّهَا وَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُبْتَدِئٌ بِالْحُکْمِ بَیْنَ الْعِبَادِ فِیمَا تَسَافَکُوا مِنَ الدِّمَاءِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ فَلَا تُقَوِّیَنَّ سُلْطَانَکَ بِسَفْکِ دَمٍ حَرَامٍ فَإِنَّ ذَلِکَ مِمَّا یُضْعِفُهُ وَ یُوهِنُهُ بَلْ یُزِیلُهُ وَ یَنْقُلُه‏ (نهج البلاغه نامه 53)؛ از خونریزى بپرهیز، و از خون ناحق پروا کن، که هیچ چیز همانند خون ناحق کیفر الهى را نزدیک و مجازات را بزرگ نمى‏کند، و نابودى نعمت‏ها را سرعت نمى‏بخشد و زوال حکومت را نزدیک نمى‏گرداند، و روز قیامت خداى سبحان پیش از رسیدگى اعمال بندگان، نسبت به خون‏هاى ناحق ریخته شده داورى خواهد کرد، پس با ریختن خونى حرام، حکومت خود را تقویت مکن. زیرا خون ناحق، پایه‏هاى حکومت را سست، و پست مى‏کند و بنیاد آن را بر کنده به دیگرى منتقل سازد.
حضرت امیرالمؤمنین(ع) در این روایت به صراحت آثار اجتماعی خطرناکی را برای قتل نفس بیان می‌کنند: از جمله؛ نزدیک شدن کیفر الهی، مجازات بزرگ، سرعت در نابودی نعمتها، نزدیک شدن زوال حکومتها و سپس هشدار می‌دهند که مبادا حکومت را بار یختن خون افراد و ایجاد رعب تقویت کنید چرا که پیامد ریختن خون چیزی نیست جز سست شدن پایه‌های حکومتو نابودی آن و جایگزین شدن حکومتی دیگر.
در روایتی دیگر که بیشتر در متون عرفانی نقل شده آمده است:
• أراد داود بنیان البیت المقدس فبناه مراراً، فکلما فرغ منه تهدَّم، فشکا ذلک إلى اللَّه فأوحى اللَّه إلیه أن بیتی هذا لا یقوم على یدی من سفک الدماء، فقال داود یا رب ألم یکن ذلک فی سبیلک؟ قال بلى! و لکنهم ألیسوا عبادی؟ (فصوص الحکم، 167)؛ داوود بنیان بیت مقدس را اراده کرده و آن را چند بار بنا کرد و هر گاه که از بنا فارغ‏ مى‏شد خراب مى‏شد، وى به خداوند شکایت برد، خداوند به او وحى کرد که خانه من بیت المقدس با دستى که خون ریخت به پا نمى‏شود. داوود علیه السلام گفت: اى خداى من مگر قتل در راه تو نبود؟ خداوند فرمود: چرا ولى مگر آنان بندگان من نبودند؟
بنا بر این نقل نیز جایگاه و قداست خون آن قدر رفیع است که حضرت داوود(ع) موفق به بنای خانه خدا نمی‌شود. البته حضرت داوود پیامبری عظیم الشان است و قطعا بی‌گناهان را به قتل نرسانده است و هرچه که انجام داده در راه و برای خدا بوده است اما به هرحال توفیق ساخت خانه خدا را نیافت.
کوتاه سخن آنکه؛ با توجه به جایگاه و قداستی که خون نزد خداوند متعال دارد و مجازاتهای سنگین اخروی که برای قتل نفس در نظر گرفته شده و اینکه با بیان نیم‌کلمه و اشاره و حتی با اظهار رضایت و خشنودی از قتل یک بی‌گناه نیز در زمره قاتلان شمرده خواهیم شد و آثار سهمگین فردی و اجتماعی که در ریختن خون انسانها مترتب است، لازم می‌باشد نهایت دقت و مراعات در اظهار نظر، و حتی تمایلات نفسانی خود داشته باشیم و به لوازم و پیامدهای تصمیماتی که منتهی به تدوین قوانین و امور اجرایی کشور می‌گردد، باشیم تا مبادا در روز جزا شریک قتل افراد فراوانی بوده که حتی آنان را ندیده و نمی‌شناسیم.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.