شیوه آخوند خراسانی در برخورد با مخالفان
آخوند خراسانى در مبارزه براى پیشبرد نهضت مشروطه، از هیچ گونه کوششى مضایقه نداشت و بالاخره نیز بر اثر فشارهاى روحى وارده در این راه، به مرگ ناگهانى درگذشت. با این همه، نسبت به مخالفان خود و کسانى که در میدان مبارزه در صف مقابل او قرار داشتند، حداکثر اغماض و حتى محبت و احترام را معمول مىداشت.
شیخ محمد على خراسانى از واعظان و اهل منبر و از شاگردان سید محمد کاظم یزدى بود و به تبع استاد خود، تبلیغات گستردهاى علیه مشروطه و پیشواى روحانى آن نهضت یعنى شخص آخوند خراسانى به راه انداخته بود؛ و عملکردها و سخنان او نیز بر مرحوم آخوند کاملا آشکار بود. با این همه، آخوند و به تبع وى اطرافیانش، نسبت به او کمترین بى حرمتى روا نمى داشتند و بلکه در بزرگداشت و احترام وى سنگ تمام مى گذاشتند؛ و در پاسخ کسانى که به این واکنش معترض بودند و گفتند رفتار شما با این مرد، تناسبى با گفتار و کردار او ندارد، مرحوم آخوند این دو حدیث شریف را خواند:
الف) امام باقر (ع) در حضور ابوبکر حضرمى به برادر او علقمه فرمود: «انى اراک لو سمعت انساناً یشتم علیاً فاستطعت ان تقطع انفه فعلت؟(1)» ابوبکر حضرمىگفت آرى. حضرت فرمود «فلا تفعل» (چنین مکن). سپس فرمود: «انى لاسمع الرجل یسب علیاً و استتر منه بالساریه و اذافرغ اتیته فصافحته.»
ب) امام صادق (ع) به ابن مسکان فرمود: «انى لا حسبک اذا شتم على بین یدیک لو تستطیع ان تأکل انف شاتمه لفعلت(3) او پاسخ داد: «اى والله جعلت فداک انی لهکذا و اهل بیتی»(4) امام فرمود: «فلا تفعل فوالله لربما سمعت من یشتم علیاً و ما بینى و بینه الا اسطوانه فاستتر بها فاذا فرغت من صلواتى فامرّ به فاسلم علیه و اصافحه»(5)
مرحوم آخوند با خواندن اینگونه احادیث مىفرمودند: وقتى امام باقر (ع) و امام صادق (ع) به دلیل هر مصلحتى که تشخیص مىدادند، حتى معصیت کبیره ناسزاگویى به امیرمؤمنان (ع) را نادیده مىگرفتند و حتى به مرتکب این کبیره سلام مىگفتند و با او مصافحه مىکردند، آیا بهتر نیست که من هم به خاطر مصلحت امت اسلامى، از واکنشى که خشونت را دامن بزند و تشدید کند بپرهیزم و به جاى آن، رفتارى داشته باشم که رنگى از ملاطفت و محبت یعنى رنگى از رفتار معصومین سلام الله علیهم بر آن باشد؟
___________________________
اکبر ثبوت این مقاله را در فصلى از کتاب آخوند خراسانى و شاگردانش درج کرده است.
1. مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانى در کتاب نقباء البشر (ج 4، ص 1376) نیز به این برخورد آخوند با واعظ نامبرده اشاره کرده است. تفصیل مطالب را هم از مذاکرات شفاهى ایشان به یاد دارم.
2. چنان مىبینم که وقتى تو بشنوى کسى به على (ع) ناسزا مىگوید، اگر بتوانى بینى او را خواهى برید.
3. من مىشنوم که مردى به على (ع) ناسزا مىگوید و خود را پشت ستون (ستون مسجد؟) از او پنهان مىکنم. بعد که حرف او تمام شد به نزد او مىروم و با او مصافحه مىکنیم. (مجلسى، بحار، ج 72، ص400)
4. چنان گمان دارم که وقتى در برابر تو به على (ع) ناسزا گویند، اگر بتوانى، بینى ناسزاگو را مىجوى؟
5. آرى به خدا، فدایت شوم من و خاندانم چنینیم.