چهارده دلیل برای اتحاد ایرانی/عربی
حاصل این همه نزاع بین دو کشور به نفع کدام مذهب تمام شده است؟ آیا الان شیعیان نسبت به ده سال پیش که رقابتهای مذهبی کمتر بود وضعیت بهتری دارند؟ آیا آنان واقعاً قدرتمندتر شدهاند یا اینکه هر روز بیشتر و بیشتر آماج حملات تروریستی قرار می گیرند؟ و باز باید پرسید سناریوی نهایی چیست؟ کسانی که به این اختلافات دامن میزنند (از هر دو طرف) تصورشان از سرانجام این وضعیت چیست؟ آیا ممکن است چشماندازشان را شرح دهند تا ببینم واقعاً به چه چیزی فکر میکنند؟ آیا آنها به خاورمیانهای فکر میکنند که همه جمعیت آن سنی یا شیعه باشد؟
1. تولید ناخالص داخلی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس 2100 میلیارد دلار است. به تعبیر دیگر این اتحادیه هشتمین اقتصاد دنیاست و بالاتر از کشورهایی مثل روسیه، ایتالیا، هند، کانادا، استرالیا، اسپانیا و مکزیک قرار دارد. همجوار بودن با این قطب اقتصادی مزیتهای بسیار زیادی را برای کشور ما فراهم می کند. بخصوص با در نظر گرفتن این نکته که بازار کشورهای عربی یکی از جذابترین بازارهای سرتاسر دنیاست. به دو دلیل: نخست، درآمد سرانه ی بالا (33 هزار دلار)که به معنای قدرت خرید بالاست و دوم، باز بودن درهای این اقتصادها به روی کالاهای خارجی و در نتیجه واردات تقریباً کلیه کالاهای مورد نیاز. به تعبیر دیگر ایران در مجاورت یکی جذابترین بازارهای صادراتی دنیا قرار گرفته است. به طور نمونه آمار واردات عربستان در سال 2012 بر اساس آمار منتشر شده از سوی سازمان مرکزی آمار عربستان (مصلحه الاحصائات العامه و المعلومات)، 155 میلیارد دلار بوده است که تقریباً دو برابر مقدار واردات ایران است و 67 درصد کل این واردات به کالاهای تمام شده اختصاص یافته است. همچنین حدود 21 میلیارد دلار به واردات مواد غذایی اختصاص یافته که با توجه به صنعت گسترده و پیشرفته مواد غذایی در ایران، به دست آوردن سهم قابل توجهی از این بازار مطلقاً دور از تصور نیست. این آمار تنها بخشی از پتانسیلهای اقتصادی موجود در صورت بهبود روابط سیاسی بین دو کشور است. در دنیایی که بر سر به دست آوردن بازارهای صادراتی رقابتهای خونینی در می گیرد، از دست دادن چنین فرصتسوزیهایی غم انگیز است.
همین مسئله در مورد سرمایهگذاریهای کلان کشورهای عربی در کشورهای دیگر نیز صادق است. با توجه به فرصتهای عظیم سرمایهگذاری در کشور، بهبود روابط سیاسی می تواند تأثیر مستقیمی در سرازیر شدن این سرمایهها به کشور و رونق اقتصادی آن باشد.
2. عربستانیها در سال 2011 حدود 17 میلیون سفر خارجی داشتهاند و در این سفرها 18 میلیارد دلار هزینه کردهاند. نتایج یک پژوهش درباره رفتار توریستهای کشورهای عضو شورای همکاری نشان میدهد توریستهای این اتحادیه بین 1800 دلار (عربستانی ها) تا 4000 دلار (قطری ها) در روز هزینه میکنند. همین پژوهش نشان داده است که سفرهای فرهنگی و خانوادگی اولویت 80 درصد توریستهای این اتحادیه را تشکیل می دهد که با توجه به حساسیتهای فرهنگی موجود در این زمینه در کشور اسلامی ایران، این فرصت را باید غنیمت شمرد. از سوی دیگر، هلدینگهای بزرگ در زمینه صنعت توریسم و هتلداری در این کشورها می توانند در زمینه زیرساختهای هتلداری در ایران سرمایهگذاری کنند. بنا به اهمیت صنعت توریسم که سهم ده درصدی در اقتصاد جهانی دارد و نیز ملاحظات فرهنگی و امنیتی خاص برخی گروهها در کشور نسبت به پذیرش توریست خارجی، استفاده از پتانسیل کشورهای عربی بسیار راهگشا خواهد بود.
3. بزرگترین منبع امنیت/ناامنی یک کشور همسایههای آن هستند. بدترین تهدیدهای امنیتی تهدیدهایی است که از طرف کشورهای همسایه صورت بگیرد؛ اگر روابط کشوری با همسایه هایش خصمانه باشد بیشتر انرژی و توان کشور باید صرف دفع تهدیدهای همسایه ها شود. تمام مرزها باید به انواع موانع سخت افزاری و نرم افزاری مجهز شوند، فرایند رفت و آمدها کنترل شوند، پاسگاه های مرزی افزایش یابند و مانند آن. تمام این اقدامات به معنای افزایش سرسام آور هزینه های امنیتی و دفاعی است؛ هیچ کشوری با وجود تهدیدهای امنیتی فرسایشی و طولانی مدتی از این دست نمیتواند به رشد اقتصادی برسد. اگر کشور ایران و همسایههای عرب آن، واقعاً به دنبال رشد اقتصادی هستند ناگزیر باید به سمت ایجاد توافقنامههای امنیتی پایدار در حوزه خلیج فارس باشند. هزینههای مستقیم نظامی و امنیتی ناشی از احساس تهدید طرفین هم اکنون شاید به بالای صد میلیارد دلار در سال برسد. هزینههای غیرمستقیم این احساس تهدیدها بسیار بسیار بالاتر و در سطح جنگهای ویرانگر است. نمونه کوچکی از این هزینههای غیرمستقیم تنش در روابط دو کشور/قطب فرصتسوزیهای وحشتناک اقتصادی و جنگهای واسطهای در کشورهای دیگر مثل سوریه، لبنان، افغانستان و مانند آن است. با تداوم تنش در روابط، بودجه این کشورها عمدتاً به سوی حوزه های امنیتی و دفاعی سرازیر خواهد شد و در دراز مدت کلیه کشورهای درگیر را فلج خواهد کرد. راه حل این است که رقابتهای امنیتی تبدیل به توافقنامههای امنیتی منطقهای شوند. این امر علاوه بر آزاد کردن انرژی و بودجه کشورها برای مصرف در امور زیربنایی توسعه اقتصادی و انسانی، آسیبپذیری در مقابل تهدیدهای فرامنطقهای را برای کل کشورهای این حوزه کاهش خواهد داد و از هزینههای آنها هم خواهد کاست. به تعبیر دیگر، شکلگیری روابط حسنه امنیتی پایدار در سطح منطقهای حتی از هزینههای دفاعی و امنیتی این کشورها در مقابل تهدیدهای فرامنطقهای نیز خواهد کاست. همچنین شکلگیری اتحاد منطقهای اساساً انگیزهها و مطامع قدرتهای فرامنطقهای برای منازعه را بسیار کاهش خواهد داد. اختلاف و تفرقه بین کشورهای منطقه و ناتوانی از حل مسائل منطقهای است که به قدرتهای دوردست اجازه دستاندازی به این کشورها را داده است.
4. در مورد اختلافات ایران و عربستان سعودی هیچ ـ و مطلقاً هیج ـ سناریویی با برنده واحد وجود ندارد. اینکه ما تصور کنیم ایران قادر به تسلط به کشورهای جنوب خلیج فارس باشد صرفاً آرزواندیشی است. اول اینکه راه حل نظامیای برای حل اختلافات فیمابین وجود ندارد (این سناریو فقط به جنگ خانمانسوز و ویرانی کامل بدون هیچ طرف پیروزی میانجامد. دو طرف در این سالها آنقدر سلاح انباشتهاند که میتوانند چندخاورمیانه را در چند ماه نابود کنند و البته باز بدون هیچ طرف پیروزی). دوم اینکه در جنگ سرد کنونی بین ایران و عربستان نیز برندهای وجود ندارد. تجربه سالهای گذشته درس خوبی به ما داده است. در تمام مواردی که یکی از قطبها تلاش کرده یکطرفه مشکل را به نفع خود حل کند، تنها پیروزی روی کاغذ به دست آمده است و عملاً مشکلات عدیدهای که از طرف مقابل ایجاد شده، چشیدن طعم پیروزی را ناممکن کرده است. مثال گویای چنین دور باطلی افغانستان، عراق و سوریه امروز است. در حالیکه کشورهای عربی خلیج فارس در دورهای با رویکرد تهاجمی توانستند طالبان را بر افغانستان مسلط کنند، به دلیل به دست نیامدن اجماع منطقهای این پیروزی در مدت کوتاهی به شکست سهمگینی برای کشورهای حامی آن تبدیل شد. در صورتیکه این کشورها به جای درگیر شدن در فاز عملیات نظامی در افغانستان به سوی مذاکره با تمام طرفین درگیر ماجرا و از جمله ایران میپرداختند، افغانستان تا امروز در چنین وضعیتی باقی نمیماند. در مثال عراق، با اینکه پیروزی ظاهری از آن نیروهای وفادار به ایران است، اما کشتارهای روزانه در این کشور، عملاً چنین پیروزیای را به کام همه تلخ کرده است. ما از کدام پیروزی میتوانیم سخن بگوییم وقتی در سالهای گذشته صدها هزار نفر قربانی شده اند. شاید اگر طرفین به جای اصرار به بردهای صد در صدی و تسلط کامل، به وضعیت بینابینی رضایت داده بودند اکنون تمام این کشورها در وضعیت بهتری به سر می بردند. نه تسلط شیعیان در عراق به نفع شیعیان در یک مقیاس وسیعتر تمام شده و نه پیروزی اهل سنت در شام منافع آنان را تامین خواهد کرد. این ماجرا تمامی ندارد. تنها راه حل رسیدن به نسخه ای مشابه نسخه اروپای بعد از جنگ جهانی دوم است. انعقاد توافقنامههای جامع امنیتی و تعریف رقابتها فقط در حوزه های غیرفرسایشی و مخرب. این یک آرزو نیست؛ پروژه ای است که کشورهای دیگری در جهان بارها عملیاتیاش کردهاند.
5. تعداد قابل توجهی از مردم کشور ما عربند. مراودات جمعیتی ما با کشورهای عربی در همین سالهای نه چندان دور بسیار قابل توجه بوده است. تقریباً در تمام کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس افراد و تیرههای بسیاری وجود دارند که ریشه خود را به نحوی از انحاء به ایران میرسانند. برای آنان ایران صرفاً یک کشور مثل کشورهای دیگر نیست بلکه بخشی از هویت آنان است. این عوامل به ما کمک میکند در توسعه روابط دوستانه با کشورهای عربی، افراد و اقوام بسیاری مشتاقانه از آن حمایت کنند.
6. از زاویه مذهبی هم که نگاه کنیم همگرایی و اتحاد به نفع همه است. خوب است نگاهی به عقب بیندازیم؛ حاصل این همه نزاع بین دو کشور به نفع کدام مذهب تمام شده است؟ آیا الان شیعیان نسبت به ده سال پیش که رقابتهای مذهبی کمتر بود وضعیت بهتری دارند؟ آیا آنان واقعاً قدرتمندتر شدهاند یا اینکه هر روز بیشتر و بیشتر آماج حملات تروریستی قرار می گیرند؟ و باز باید پرسید سناریوی نهایی چیست؟ کسانی که به این اختلافات دامن میزنند (از هر دو طرف) تصورشان از سرانجام این وضعیت چیست؟ آیا ممکن است چشماندازشان را شرح دهند تا ببینم واقعاً به چه چیزی فکر میکنند؟ آیا آنها به خاورمیانهای فکر میکنند که همه جمعیت آن سنی یا شیعه باشد؟ آیا چه گزینه معقول دیگری غیر از همگرایی هست؟
7. اساساً این تصور که در منطقه دو کشور قوی نمیتوانند همزمان حضور داشته باشند کاملاً کلیشهای و بیاعتبار است. نگاه کنید بهخصوص به کشورهای توسعه یافته که چطور اختلافات هزاران ساله را کنار گذاشتهاند و الان مانند دو شهر از یک کشور واحد کنار هم زندگی میکنند. بله. رقابت بین ایران و عربستان یک بازی جمع – صفر نیست، بلکه کاملاً بر خلاف آن، تنها حالت پیروزی، پیروزی دو طرف است. طرفین باید ذهنیت خود از رقابت را تغییر دهند.
8. وقتی سخن از اتحاد یا ائتلاف یا همگرایی به میان میآید منظور این نیست که ایران عربستان شود و عربستان ایران، یا تمام اختلافات دو کشور یکروزه حل شود. مگر الان که روابط ما با ترکیه حسنه است، اختلاف با هم نداریم؟ یا رقابت نداریم یا ایران ترکیه شده و ترکیه ایران؟ ما فقط از عقلانیت در مدیریت اختلافات سخن میگوییم، نه از عقبنشینی یا هرچیز دیگری. ما میتوانستیم همین وضعیت نابسامان را در روابطمان با ترکیه هم داشته باشیم. آیا منازعات تاریخی ما با ترکیه کمتر از عربستان است؟ ایران قرنها با عثمانی جنگیده و بارها شکست خورده و شکست داده است. ما و ترکها میلیونها نفر را از همدیگر کشتهایم. همین حالا ترکیه سالهاست پذیرای سفارت اسرائیل در کشور خود است و روابط گسترده تجاری با اسرائیل دارد. با این حال عقلانیت در مدیریت اختلافات موجب شده ما هماکنون با ترکیه یکی از بهترین روابط خارجیمان را داشته باشیم. کدام وضعیت بهتر است؟ اگر بر طبل آن اختلافات تاریخی و این اختلافات موجود میکوبیدیم و با ترکها میجنگیدیم یا الان که هر دو کشور همدیگر را تقویت میکنیم و روابط حسنه اقتصادی، سیاسی داریم؟
9. به نظر من دو کشور باید مذاکرات کاملاً هدفمند و جدی همه جانبهای را برای رسیدن به توافقنامههای درازمدت آغاز کنند. اهمیت این مذاکرات اگر بیشتر از مذاکرات هستهای نباشد کمتر نیز نیست. این مذاکرات همچنین به ایرانیها کمک خواهد کرد با گام استوارتر و خیال آسودهتری نسبت به همسایگانشان در مذاکرات حضور یابند. دو طرف باید به حساسیتهای طرف دیگر احترام گذاشته و برای رفع ابهامات موجود تلاش کنند. اگر ایران شفافسازی درباره برنامه هستهای خود برای غرب را پذیرفته باید بداند رفع چنین دغدغه در مورد کشورهای مسلمان همسایه اولویت بالاتری دارد. همچنانکه در مقابل چنین رفع ابهاماتی از سوی ایران، کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس نیز باید در مورد دغدغه های امنیتی متقابل ایران با آن به گفتگو بنشینند.
10. تداوم روابط حسنه پایدار که متأثر از تغییرات سیاسی مقطعی داخلی کشورها نباشد، مستلزم ایجاد شبکه درهم تنیدهای از وابستگیهای متقابل و چندجانبه است. حجم بالای تجارت و سرمایهگذاریهای دوجانبه، موافقتنامههای گمرکی، تسهیل یا لغو تشریفات روادید، تسهیل و تشویق به اخذ اقامتهای کاری در طرفین، انعقاد توافقنامههای گسترده تبادل دانشجو و استاد، تعریف پروژههای مشترک در حوزههای فناوریهای بالا و گسترش روابط فرهنگی از جمله عواملی است که میتواند دو کشور را در نیل به اتحاد طولانی مدت یاری کند. نگاهی به تجربههای کشورهایی که سابقه چنین اختلافاتی را داشتهاند و اکنون به سوی همگرایی پیش میروند سودمند است. بهطور خاص تجربه اتحادیه اروپا در ادغام فرهنگی با استفاده از بورسهای مشهور اراسموس موندوس.
11. نباید این نکته را فراموش کرد که اگر ما میخواهیم کشور قدرتمندی باشیم باید همسایگان قدرتمندی داشته باشیم یا حتی کمک کنیم به اینکه همسایگان ما با ثبات اقتصادی، سیاسی و امنیتی پیدا کنند. مقایسه وضعیت افغانستان و پاکستان در شرق و ترکیه در غرب مثال مناسبی است از فایده ثبات و امنیت رقبای ما برای ما. اخیراً شاهد بودیم که بعضیها از وجود اختلاف بین کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس بسیار خرسند بودند؛ آینده به ما نشان خواهد داد که حتی یک شورای همکاری قدرتمند و متحد بهتر از شورای متفرق و ضعیف است.
12. یک سیستم سیاسی هوشمند و چابک باید بتواند از کلیشه های مرسوم و جاری عبور کند و روابط و رفتار سیاست خارجی خود را بر اساس محاسبات دقیق امنیت ملی تنظیم کند. رفتار امریکا در برقراری روابط گسترده با چین در اواخر دهه ی هشتاد به غایت خارج از انتظار و بر خلاف فضای عام رسانه ای در زمان جنگ سرد بود با این حال امروز هیچ سیاستمدارِ مطرحی از کبوتر تا باز این سیاست را تخطئه نمی کند. عقلای قوم در هر دو طرف باید بر اساس حکمت و منافع ملی کشورشان تصمیم بگیرند نه بر اساس فضاسازیهای این رسانه و آن کلیشه و فلان جریان افراطی.
13. تا آنجا که به مشاهدات شخصی نگارنده در کشورهای مختلف عربی مربوط می شود، مردم کشورهای عربی و به طور خاص عربستان سعودی تعلق خاطری جدی به ایرانیها دارند. بر خلاف فضاسازیهای رسانهای و تعصبات قومی دیرپا ایرانیان بین اعراب به فرهیختگی، فرهنگ باستانی، عقلانیت و خودباوری شناخته شدهاند و افزایش ارتباطات بین دو ملت، بیش از پیش ارزشهای فرهنگی تمدن ایران را معرفی خواهد کرد. در همین هفتههای اخیر برخی سیاستمداران و اندیشمندان عربستانی، در مقالات مختلف به ضرورت اتحاد با ایران اشاره کردهاند؛ از جمله جهاد الخازن سردبیر سابق الحیات و طراد العمری استراژیست مقیم ریاض.
14. بدیهی است این اتحاد مخالفان فراوانی خواهد داشت؛ از شرکتهایی که بازار بزرگ این کشورها را در غیاب رقیب قدرتمندی مانند ایران قبضه کردهاند؛ کشورهایی که به مدد تنش در روابط این دو قطب سرمایههای کلان عربی را به سوی خود سرازیر کردهاند تا بنگاههای اسلحهسازی که در فقدان احساس تهدید از سوی ایران، از منافع بادآورده و فراوان فروش اسلحه محروم خواهند شد. اما البته ملتهای بسیاری نیز از این اتحاد سود خواهند برد. عاجلترین پیامد چنین همگراییای حل بحران انسانی سوریه و نجات میلیونها انسان بیگناه خواهد بود. لبنان، عراق، پاکستان، افغانستان و سرتاسر جهان اسلام که به نحوی از انحاء درگیر جنگ نیابتی ایران و عربستان هستند، از برندگان بعدی این همگرایی خواهند بود. مدیریت منازعات بین ایران و عربستان سعودی/شورای همکاری، جهان را امن تر، با ثبات تر و جای بهتری برای زیستن خواهد کرد.
حاصل این همه نزاع بین دو کشور به نفع کدام مذهب تمام شده است؟ آیا الان شیعیان نسبت به ده سال پیش که رقابتهای مذهبی کمتر بود وضعیت بهتری دارند؟ آیا آنان واقعاً قدرتمندتر شدهاند یا اینکه هر روز بیشتر و بیشتر آماج حملات تروریستی قرار می گیرند؟ و باز باید پرسید سناریوی نهایی چیست؟ کسانی که به این اختلافات دامن میزنند (از هر دو طرف) تصورشان از سرانجام این وضعیت چیست؟ آیا ممکن است چشماندازشان را شرح دهند تا ببینم واقعاً به چه چیزی فکر میکنند؟ آیا آنها به خاورمیانهای فکر میکنند که همه جمعیت آن سنی یا شیعه باشد؟محمود سیفی