فرهنگ، حرمسرا نیست

رانت فرهنگی، چنان بلایی بر سر فرهنگ و اندیشه می‌آورد که رانت اقتصادی بر سر اقتصاد ملی. رانت‌خواران فرهنگی، عرصۀ فرهنگ را حرمسرا یا حمام خصوصی می‌دانند.

کتاب در ایران، روزگار خوشی را نمی‌گذراند. تولید دانش، دست کم در حوزۀ علوم انسانی، در مرز فاجعه است. دیگر کسی توقع شاهکار از نویسندگان ندارد. همین قدر که مزخرف ننویسند باید دستشان را بوسید. این رخوت، به این زودی‌ها جای خود را به شکفتن دوباره نمی‌دهد. شکوفایی در گرو رقابت است و متأسفانه در میان ما، رقیب یعنی دشمن، و دشمن یعنی کسی که هیچ حق و حقوقی ندارد. تا روزی که میدان‌ها عرصۀ یکه‌تازی عده‌ای خاص باشد، هیچ امیدی به شکوفایی نیست. حتی همان یکه‌تازان هم دچار رخوت و سستی می‌شوند.

 

اگر قدر رقیب را می‌دانستیم، دست رقبا را می‌بوسیدیم و از آنان خواهش می‌کردیم که بنویسند و منتشر کنند. کسی که به خودش مطمئن است، به دیگران می‌گوید: این گوی و این میدان. اما کسی که از خودش و اندیشه‌اش مطمئن نیست، چشم دیدن دیگران را ندارد. رانت فرهنگی، چنان بلایی بر سر فرهنگ و اندیشه می‌آورد که رانت اقتصادی بر سر اقتصاد ملی.

 

رانت‌خواران فرهنگی، عرصۀ فرهنگ را حرمسرا یا حمام خصوصی می‌دانند، نه ورزشگاه فکر و اندیشه و میدان بازی حریفان. اینان نمی‌دانند که مردم برای دیدن «مسابقه» به ورزشگاه‌ها می‌روند؛ نه برای تشویق تیمی که درهای ورزشگاه را به روی حریف بسته و زمین بازی را حرمسرای خود کرده است.

 

هیچ فکر و مکتب و آیینی بدون داشتن رقیب‌های آزاد و شاداب و دارای حقوق برابر، قادر به ادامۀ حیات نیست. اگر میدان را از رقبا خالی کنیم، آنان ساکت نمی‌نشینند. میدان‌‌هایی دیگر برای خود تعریف می‌کنند و مخاطبانشان را به آنجا می‌برند.
رانت فرهنگی، چنان بلایی بر سر فرهنگ و اندیشه می‌آورد که رانت اقتصادی بر سر اقتصاد ملی. رانت‌خواران فرهنگی، عرصۀ فرهنگ را حرمسرا یا حمام خصوصی می‌دانند.رضا بابایی

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.