قرآن در ایران معاصر| عبدالله ناصری طاهری

جریان اصلی بازگشت به قرآن دستاورد دوران جدید است که رویکردهای جدیدی به قرآن را شکل می دهد؛ قرآن همچنان مهجور است و برای دستیابی به جنبه‌های عقلانی قرآن باید فضای گفت‌وگو و تولید علم باز شود. جایگاه قرآن را در جامعه ایرانی چه در پیشامشروطه و چه پسا مشروطه، مصداق آیه «وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا:‌ و پیامبر [خدا] گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند» (فرقان، ۳۰) است و نسبت قرآن با جامعه ایرانی تحت تاثیر جامعه اسلامی دوران پیشا مدرن و تحت تاثیر روایات بود. در دوران پیشامدرن و در جهان اهل سنت، رویکرد به قرآن متاثر از اهل حدیث بوده و در جهان تشیع هم این ارتباط متاثر از اخباری‌گری بود. از این رو باید در نظام آموزشی و سیاسی ما قرآن به عنوان امری اصلی، در استنباط و صدور حکم، مورد توجه قرار گیرد. روح کلی اسلام ، انسان‌سازی و هدایت بشر است و به تعبیر یکی از علما قرآن کارخانه آدم‌سازی است. در این نوشتار، نسبت قرآن با انسان مسلمان را پیش از مشروطه و دوران تجدد را ارزیابی می کنیم.

جریان اصلی بازگشت به قرآن دستاورد دوران جدید است که رویکردهای جدیدی به قرآن را شکل می دهد؛ قرآن همچنان مهجور است و برای دستیابی به جنبه‌های عقلانی قرآن باید فضای گفت‌وگو و تولید علم باز شود. جایگاه قرآن را در جامعه ایرانی چه در پیشامشروطه و چه پسا مشروطه، مصداق آیه «وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا:‌ و پیامبر [خدا] گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند» (فرقان، ۳۰) است و نسبت قرآن با جامعه ایرانی تحت تاثیر جامعه اسلامی دوران پیشا مدرن و تحت تاثیر روایات بود. در دوران پیشامدرن و در جهان اهل سنت، رویکرد به قرآن متاثر از اهل حدیث بوده و در جهان تشیع هم این ارتباط متاثر از اخباری‌گری بود. از این رو باید در نظام آموزشی و سیاسی ما قرآن به عنوان امری اصلی، در استنباط و صدور حکم، مورد توجه قرار گیرد. روح کلی اسلام ، انسان‌سازی و هدایت بشر است و به تعبیر یکی از علما قرآن کارخانه آدم‌سازی است. در این نوشتار، نسبت قرآن با انسان مسلمان را پیش از مشروطه و دوران تجدد را ارزیابی می کنیم.

اساسا جایگاه قرآن را در جامعه ایرانی چه در پیشامشروطه و چه پسا مشروطه، مصداق آیه «وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا:‌ و پیامبر [خدا] گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند» (فرقان، ۳۰) است. نسبت قرآن با جامعه ایرانی تحت تاثیر کلیت جامعه اسلامی در دوران پیشا مدرن، متأثر از روایات است. در جهان اهل سنت رویکرد به قرآن متاثر از اهل حدیث و در جهان تشیع هم متاثر از اخباری‌گری بود. بنابراین قرآن سهمی در تحول و توسعه اندیشه و ساختار جامعه ایران نداشته است. اساسا متن قرآن در دو نظام حقوقی و اقتصادی جامعه اسلامی تعریف نمی‌شود و یا در رتبه آخر قرار دارد و تعامل با قرآن، تحت تاثیر رویکرد اخباری‌گری بود و به عنوان کتاب اصلی وحی و تنظیم قانون مورد توجه قرار نمی‌گرفت.
در مسیر استنباط احکام، روایات قطعیت داشتند و تفاسیر قران هم برگرفته از پیشینیان بود و در این خصوص نوآوری دیده نمی شد. مثال بارز در این مورد تبیان شیخ طوسی است که تحت تاثیر تفسیر طبری و مجمع‌البیان طبرسی تحت تاثیر تفسیر تبیان است و این رویکرد به پیشینیان، باعث می‌شود نوآوری در تفسیر جایی نداشته باشد و ورود مستقیم به قرآن و یا تحت تاثیر قرار نگرفتن از تفاسیر پیشینیان کم‌تر مورد توجه باشد. در میان تفاسیر سنتی نوآوری دیده نمی شود، روند تفاسیر ، روندی شبیه بحث اجماع در حوزه فقه طی کرده است که در آن فقها فارغ از نوآوری و فقط با نگاه به مآثر، حکم صادر می‌کردند. بنابراین در جهان تسنن و تشیع رویکرد عقلانی و نوآورانه وجود نداشت. برداشت‌ از آیات متشابه قرآن چون معنای این آیات را تنها معصومین(ع) می‌دانند باعث می‌شود تا علما و فقها محدود به سنت شوند. استثنائاتی مانند مرحوم ملاصدرا که رویکردی عقلانی و فلسفی به قرآن دارند و مباحثی را در این زمینه مطرح کرد‌ه‌اند، البته وجود دارند.

بازگشت به قرآن؛ دستاورد دوران جدید
جریان اصلی بازگشت به قرآن و آوردن قرآن به درون زندگی دستاورد دوران جدید و در ایران، دوره بعد از مشروطه است و شکل گیری رویکردهای جدید به قرآن، از این دوره آغاز می شود. و علت آن این که درک “هر موجودی اراده زیستن دارد “و “انسان به عنوان تنها موجود ذی‌شعور، می‌تواند اراده فهمیدن داشته باشد’ و این فهم مستقل، سرآغاز تحول جدیدی شد در درون جهان اسلام نسبت به تعامل با قرآن، همان‌طور که پیش از آن در دنیای غرب در خصوص کتب مقدس مسیحی شکل گرفته بود. در جهان اسلام و تقریبا پیش از مشروطه روند جدیدی در خصوص بازگشت به قرآن و تفسیر قرآن شکل گرفت بر این مبنا که کتاب خداوند، کتاب زندگی و انسان‌سازی است، از این‌رو رویکردها تغییر کرد. آغازگر این مسیر جدید، کمی پیش از مشروطه، با سید جمال‌الدین اسد‌آبادی و سید محمد عبده بود که بر نگاه ایرانی هم تاثیر گذاشت.

بازگشت به قرآن واکنشی به حدیث گرایی و پیامدهای آن
عامل اصلی این جریان نهضت بیداری که در حدود صد و اندی سال قبل و دوره بعد از استعمار جهان اسلام شکل گرفت، گفتمان بازگشت به قرآن یا گفتمان «فقط قرآن» بود. بر اساس این گفتمان ، اسلام فقط قرآن است و اسلام تاریخی که تحت تاثیر روایت بود و تصویری از اسلام ساخته بود که نسبتی با واقعیت کلام وحی نداشت، کنار گذاشته شد. نهضت بازگشت به قرآن یا «فقط قرآن»، سرآغاز تحولات علمی، نوشتاری و گفتاری در حوزه قرآن شد که تا امروز ادامه دارد و بحث‌هایی جدید را در خصوص قرآن تولید کرده است. این بحث‌هابه جایی می‌رسد که کانون‌های سنتی جهان اسلام مثل الازهر، آن را کفر‌آمیز خواند. آغازگر این جریان سید‌جمال و سید عبده در جهان اسلام است، اما در ایران به صورت مشخص مرحوم شیخ هادی نجم‌آبادی به این مسئله بها داد. او از کسانی بودکه به قرآن توجه اصلی کرده و حدیث را در مرحله ثانوی قرار داد و همین باعث شد تا وی در نظام حوزوی شیعه جایگاهی کسب نکند.

شیخ هادی نجم‌آبادی؛ آغازگر قرآن‌محوری در ایران
شیخ هادی نجم‌آبادی اعتقاد داشت، که آموزش قرآن در رأس همه امور باید قرار بگیرد. او تحت تاثیر سیدجمال بود، اما سید معتقد بود که اصلاحات باید از بالا شروع شود، در حالی که نجم‌آبادی به اصلاحات از پایین و با فهم قرآنی اعتقاد داشت. نجم‌آبادی معتقد بود که قرآن بدون حدیث قابل فهم است، شاه بیت سیدجمال‌الدین در اندیشه سیاسی آزادی بود و نجم آبادی به او توصیه می‌کرد که آزادی را از قرآن استخراج کند. اما عقل‌گرایی و نقد خرافات مورد نظر شیخ هادی نجم‌آبادی منشأ تحول و سرآغاز رویکرد جدید به قرآن شد. شیخ هادی دو شاگرد داشت که راه او را ادامه دادند و مثل خودش در جامعه روحانیت شیعی جایگاهی را کسب نکردند. مرحوم شریعت سنگلجی و سید اسدالله خرقانی جز مشروطه‌خواهان قرآن‌‎محور بودند. مرحوم خرقانی معتقد بود که قرآن خیر مشترک همه فرقه‌هاست و علت نزاع مشروطه‌خواهان و مخالفان را دوری از قرآن می‌دانست. او خیلی روی قرآن متمرکز بود. وی دوره خلفای راشدین را الگو می‌دانست و همین رویکرد باعث شد در جامعه رسمی دینی مهجور واقع شود. خرقانی معتقد بود که روند تفسیری در تاریخ اندیشه اسلامی قابل نقد است . او مخاطب قرآن را مستقیما انسان همه اعصار می‌دانست و معتقد بود قرآن برای همه و مسقیم و بی واسطه قابل فهم است.
شریعت سنگلجی دیگر شاگرد نجم‌آبادی که تاثیر بیشتری در جهان معاصر گذاشته و کتاب‌هایی مانند «محو الموهوم» و «کلید فهم قرآن» را نگاشته، تلاش کرد اسلام روایی را مورد نقد قرار داده، و اسلام قرآنی را ترویج کند و با رویکردی عقل‌گرایانه تفسیر قرآن فارغ از علوم دیگر را مطرح سازد. بحثی که یک قرن بعد توسط جریان نومعتزلی در جهان عربی مطرح شد و این جریان تفسیر قرآن را فارغ از کلام، فقه، تفسیر و فلسفه مطرح ساخت. این جریان علت اصلی مشکل مسلمانان را فاصله گرفتن از قرآن عنوان کرد.

قرآن و روشنفکران دینی
افرادی مانند بازرگان و طالقانی تحت تاثیر مرحوم سنگلجی بودند. سنگلجی در کتاب خود به برخی از روایات نقل شده از ابن‌تیمیه و ابن حنبل اشاره کرده است که همین باعث شد، برخی از روحانیون شیعه او را وهابی بخوانند. مثلا اعتقاد به زنده بودن خصر نبی را به لحاظ عقلی نقد می‌کند و آن را با خاتمیت ناسازگار می‌داند، این بحث پیشتر در آثار ابن‌تیمه نیز آمده بود که او به آن استناد می‌کند. واقعیت این است که در جامعه تخصصی ما به خصوص حوزه علمیه علوم دیگر چنان بر دانش حوزه سایه افکنده است که اموری مانند آموزش فلسفه را منتفی کرده است. علامه طباطبائی چون با رویکرد فلسفی و عقلانی ،قرآن را تفسیر کرد مورد اعتراض وارد شد. مجادله های ایشان با آیت الله بروجردی معروف است که ایشان به علامه توصیه‌های شبه تهدیدآمیز کرده است تا ایشان درس تفسیر را رها کند. هدف علامه از رویکرد فلسفی و عقلانی به قرآن این بود که تفکر عقلانی طلاب افزایش یابد و روندی که تاکنون دردوازده قرن مبنی بر ارجاع به پیشینیان شکل گرفته بود، متوقف شود.
از بازرگان به عنوان یکی دیگر از نقاط عطف این مسیر می‌توان نام برد. ایشان بیشترین تاثیر را از میرزا ابوالحسن‌خان فروغی گرفته و او را موسس تفسیر جدید قرآن می‌دانست. بازرگان که دانش آموخته غرب بود، مانند ارکون، جابری و … با متدلوژی غربی آشنا شد. در خاطرات بازرگان آمده است که رضاخان به دانشجویانی که به خارج از ایران اعزام شده بودند، تاکید کرده بود که تنها صنعت را بیاموزند، اما بازرگان علاوه بر آموزش صنعت به حوزه علوم دینی نیز علاقه‌مند بود و نوع نگاه غرب به دین ،او را جذب کرد و لذا با متدلوژی پوزیتیویسم یا اثبات‌گرایی که در آن زمان رایج بود، آشنا شد. وی با رویکردی اثبات‌گرایانه به دنبال اثبات سازگاری علم و دین بود. البته بازرگان قبل از انقلاب معتقد به آمیختگی سیاست و دین بود و در آثارش می گفت از متن دین می‌توان با ضوابطی خاص حکومت را استخراج کرد، اما بازرگان دوم بعد از انقلاب و تجربه ناموفق ولایت فقیه ، سکولار شد و به این جمع‌بندی رسید که این گفتمان اسلام سیاسی که همراه با نهضت خمینی شکل گرفته رویکردی روایت‌محور است. مسیر بازرگان به جایی رسید که در کتاب «پادشاهی خدا» با بررسی آیات قرآن نتیجه گرفت، یک سوم آیات قرآن ، هدف از رسالت انبیا را آخرت و مسائل معنوی می‌دانند و او در پایان عمر، کاملا معنوی‌گرا شده بود ، البته متفاوت با گفتمان ملکیان. از این رو بازرگانی که برای تحقق سیاست دینی و دین سیاسی سالها مبارزه می‌کرد به جایی رسید که در کتاب آخرش آخرت و خدا را هدف اصلی بعثت انبیا دانست. تفسیر آقای طالقانی نیز در همین مسیر و متفاوت از تفاسیر سنتی بود.

نوع رویکرد به قرآن پس از انقلاب اسلامی
در دوران حکومت اسلامی قدرت اول علمی انسانی حوزه علمیه شد، و جنبش بازگشت به قرآن نتوانست راه خود را باز کند و اموری مانند حفظ و قرائت قرآن و مسابقات بین‌المللی قرآن، مورد توجه و سرمایه‌گذاری قرار گرفت که جنبه ظاهری داشت و از جنبه‌های باطنی و عقلانی قرآن حمایتی به عمل نیامد. هر چند رگه‌هایی از نهضت بازگشت به قرآن در نسل جدید حوزه و دانشگاه دیده می‌شود، اما رویکرد سنتی باز حاکم شده و قران در سایه روایت مورد توجه است و به تعبیر شرفی اسلام تاریخی یا حدیثی، اسلام مسلط است. نگاه اندیشمندانی عقل گرا مانند علامه طباطبائی، امام خمینی(ره)، بازرگان، طالقانی، شریعتی، و … به خاطر نوع مواجهه‌شان با قرآن، که نگاه متفاوتی نسبت به گفتمان مسلط حوزه بود طرد شد. آیت الله خمینی تلاش کرد تا مانند طباطبایی جلسات تفسیر را با رویکرد فلسفی و اشراقی شروع کند( تفسیر سوره حمد)، اما با فشاری که متحجران اخباری وارد کردند این کار متوقف شد. هر کدام از این افراد، خود می‌توانستند، یک پارادایم جدید از خوانش قرآن باشند، اما حوزه اجازه نداد.
رویکرد‎های جدیدی که بعد از محمدعبده، امین خولی، فاطمه بنت شاطی، طه حسین، محمد احمد خلف الله و دیگران به دنبال بازگشت نو به قرآن بود امثال نصر حامد ابوزید ، محمد شحرور، عبدالمجید شرفی ، جابری و … از سوی الازهر تکفیر شد، اما در دو دهه اخیردر کشور ما پیگیری و خوشبختانه آثارشان ترجمه شد.

مباحثی که عبدالکریم سروش مطرح کرده است در حوزه رویکرد جدیدش و در خصوص فرایند وحی، جدید است و البته نواندیشان جهان عرب مثل مرحوم هشام جعیط تونسی قبل از او و شبیه دیدگاه او را ارائه کرده اند اما نمی توان منکر تأثیر پذیری نو معتزلیان ایرانی از نومعتزلیان عرب شد.
امروزه فناوری جدید و شبکه‌های اجتماعی چون پدیده‌های تاثیرگذاری بر ساحت علم و اندیشه هستند و میدان را باز کرده‌اند، اگر امروز انتشار کتابی نو در خصوص قرآن امکان و اجازه نشر پیدا نکند، ( مخصوصا در این دولت طالبانی جدید) می‌تواند در فضای مجازی نشر یابد.مهم این است که نهضت ترجمه آثار نواندیشی باید دنبال شود و در نظام فکری و آموزشی ما قرآن به عنوان مرجعی اصلی در استنباط و نشر دانش حقوق و …، مورد توجه قرار گیرد.

راهکارها و پیامدهای جنبه‌های باطنی و عقلانی قرآن
گام اصلی این است که میدان اندیشه و آزاد‌اندیشی در خصوص مسلم‌ترین، مسجل‌ترین و صحیح‌ترین سند مسلمانی ما که قرآن است، باز بماند. حکومت می خواهد مرجعیت برداشت قرآنی ، امثال آقایان مکارم و سبحانی باشند، در همین جا حکایتی که خود شاهد بودم نقل می کنم : مرحوم علامه شیخ محمد باقر بهبودی که قطعا نواندیش دینی نبود اما نسبت به گفتمان رایج حوزه غیراندیش بود ترجمه-تفسیر متفاوتی از قرآن دارد به نام”معانی القرآن” که قبلا چاپ شده ولی سالهاست اجازه تجدید نگرفته چون دو شیخ مرجع حکومتی مذکور نپسندیده اند. ولی باید دیدگاه امثال بهبودی و هم دیدگاه نواندیشان دینی مانند شبستری ، سروش، ملکیان و … ترویج یابد و هم ترجمه آثار نو دو جهان اسلام و غرب ترجمه و منتشر شود.
راه سازگاری دین با دموکرسی و توسعه، تنها از این راه میسور است. این قرآن را همان‌طور که دغدغه علامه طباطبایی و بازرگان بود، نمی‌ توان به استناد روایت یا سنت تاریخی فهم کرد؛ علامه تفسیر خود را قرآن به قرآن نوشت و از این در خارج از ایران بدان توجه شد.

بنیادگرایی اسلامی
برخی معتقدند، سیدجمال الدین اسدآبادی نیای فکری داعش و طالبان است و اعتقاد دارند که برداشت صرفا قرآنی با تعلیق سنت ، به نوعی بنیادگرایی تبدیل می‌شود. در واقع برداشت انتزاعی موجب می‌شود نظرات شخصی به قرآن تحمیل شود. در واقع پیش از فهم قرآن نیاز به معیارهای عقلانی است تا رجوع و اکتفای صرف به قرآن به بنیادگرایی نرسد. البته باید پذیرفت تفسیر نادرست از آیات قتال و جهاد قرآن ، علت تکوین و رشد گفتمان جهاد / انقلاب است.
برای توضیح این مسأله باید به این پرسش اساسی پاسخ داد که خداوند پیامبران را به چه منظوری مبعوث کرده است؟ با تمرکز در متن قرآن، بعثت پیامبران همه یک منظور داشته و همه طبق قرآن در مسیر حضرت ابراهیم(ع) بوده‌اند. اگر باور داریم پیامبر(ص) آمده است که انسان بسازد مشکل حل خواهد شد. اگر هدف از بعثت انبیا و نزول قرآن، هدایت انسان باشد و نه تسخیر جهان و مبارزه با دیگری و هر کس در گزینش میان دین و غیر دین آزاد است، امثال سید جمال هر چه گفته باشند، پیروان ادیان نه حق جنگیدن دارند و نه حق تسلط بر همدیگر.
بنیادگرایی که به عنوان حرکتی تاریخی وتنها با الگو قرار دادن دوران خلفای راشدین ( جز امام علی) و دو عصر اموی، عباسی مبنای مشروعیتی برای رفتار سیاسی خودش قائل شده‌است و با برداشت‌های تقطیعی از قرآن به این رسیده‌اند که جهاد در قرآن، ابتدایی است و نه دفاعی و جریان بنیادگرایی معاصر هم با این فهم قرآنی و با اثرپذیری از ایدئولوگ این جریان یعنی سیدقطب توانسته گفتمان بی مبنای خودش را باز نشر دهد. البته ستم و زیادت خواهی رژیم اشغالگر، شکست اعراب در ۱۹۶۷ و نیز وقوع انقلاب اسلامی ایران هم مؤثر بود.

واقعیت دو گانه اسلام انقلابی جهادگر / اسلام اصلاحی نوگرا غیر قابل کتمان است. اما جریان نواندیشی اسلامی با محوریت گفتمان “اصالت مرجعیت قرآنی” باید با نمایش “اسلام نبوی معیار” ، “اسلام تاریخی غالب” را مغلوب کند. به امید آن طلوع

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.