آیت الله مصباح یزدی: حقوق شهروندی به معنای برابری بهائی و مسلمان، خلاف اسلام و قانون اساسی است
خبر دیدار عباس عراقچی، عضو ارشد تیم مذاکره کننده هستهای با آیتالله مصباح یزدی از آن رو تیتر یک و برگزیده برخی از رسانه های سیاسی شد که آیت الله مصباح در انتقادی تند به دولت تدبیر و امید گفته بود: «ما انتقادات مبنایی به دولت داریم که مربوط به موضوع مذاکرات هستهای نیست؛ نگرانی اصلی ما از این است که سیاستهای فرهنگی دولت که نظیر سیاست تساهل و تسامح دولت اصلاحطلبان است، زمینه را برای فتنهای خطرناکتر از فتنه 88 فراهم کند.» اما رئیس مؤسسه امام خمینی چند روز پیش نیز سخنان مهمی را در دیدار برخی طلاب مطرح کرده بود که اندیشه های سیاسی و اجتماعی ایشان را برای مخاطب تبیین می کند. این سخنان اما بازتابی چندان در رسانه های داخلی نداشت:
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مصباح یزدی، رئیس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) در دیدار با جمعی از طلاب و مسئولان مدرسه علمیه رشد، انقلاب را پدیدهای کم نظیر در جهان دانست و خاطر نشان کرد: برخی امام(ره) را یک شخصیت سیاسی قلمداد میکنند که یک قهرمان ملی بوده و از آنجا که رژیم گذشته را برای کشور مضر میدانسته، در صدد مخالفت با او برآمده است تا نظامی بر سرکار بیاید که نفعش برای مردم بیشتر باشد. البته افرادی که چنین برداشتهایی دارند، تفکری دنیوی دارند و مصلحت و مفسده در نظر آنها، تنها شامل مادیات میشود.
وی ادامه داد: مفسده در نظر آنها، عقب افتادگی مادی و عدم رفاه است و مصلحت را در استفاده از تکنولوژی و بهرهمندی همگان از رفاه میدانند و دین در نظر آنها یک امر حاشیهای و فانتزی است.
عضو خبرگان رهبری با اشاره به بطلان این برداشت از حرکت امام(ره) افزود: از آثار و کلمات امام(ره) مشخص میشود که محوری تری مسأله فکری امام(ره)، اسلام بوده است. لذا زمانی که قصد داشت بگوید خطر عظیمی جامعه را تهدید میکند، بیان میکرد که من برای اسلام، احساس خطر میکنم. مسألهای که برای بسیاری از سیاستمدارها مهم نبود.
عضو خبرگان رهبری در پاسخ به این سؤال که چرا دیگر مراجع دست به چنین کاری نزدند و حتی برخی به نوعی با آن مخالف بودند، ادامه داد: در بین مجتهدین و مراجع علیرغم اینکه منابع آنها مشخص است، همواره تفاوت نظرهایی در زمینه احکام فردی وجود دارد، علاوه بر آن، فقیه، تنها حکم را بیان کرده و تشخیص موضوع بر عهده فقیه نیست. این در حالی است که مسأله در احکام اجتماعی بسیار دشوارتر است و حتی اگر فقها و مراجع در احکام اجتماعی وحدت نظر داشته باشند، اختلاف در تشخیص موضوع امری بسیار طبیعی است، چرا که بر خلاف احکام فردی، تشخیص موضوع در احکام اجتماعی بسیار دشوار و پیچیده است و عوامل مختلفی وجود دارند که باید همه آنها در نظر گرفته شود.
وی افزود: گاه یک وظیفه شرعی در دو زمان نزدیک، کاملا با هم تفاوت میکند به نحوی که کاری در یک زمان حرام و در زمان بعد واجب است. لذا فرد باید بصیرت و آگاهی و فهم کامل نسبت به ریشهها، عوامل داخلی و خارجی، نتیجه کار و… داشته باشد تا بتواند برای تطبیق احکام اجتماعی، مصداق را تشخیص دهد و از این رو طبیعی است که بین دو فقیه در تشخیص مصادیق احکام اجتماعی، وحدت نظر نباشد.
عضو خبرگان رهبری با اشاره به نمونههای متعدد تفاوت نظر مراجع و فقها در مسائل اجتماعی اظهار داشت: به عنوان نمونه عالم و فقیه بزرگی همچون مرحوم آخوند خراسانی، نهضت مشروطیت را تأیید کرده و تلاش برای آن را یک تکلیف واجب قلمداد میکرد و چه بسیار افراد و حتی علمایی که قیام کرده و در این راه به شهادت رسیدند و در مقابل، آیتالله سید محمدکاظم یزدی از دیگر مراجع بزرگ، اعتقادی به مشروطیت نداشته و بر این باور بود که قیام برای مشروطیت به نتیجه مطلوب نمیرسد و دیگران از آن سوء استفاده خواهند کرد و بین این دو فقیه معاصر دو نظر کاملا متفاوت در یک امر اجتماعی وجود داشت.
آیت الله مصباح یزدی با اشاره به اینکه نباید اختلاف نظر برخی مراجع با برخی دیگر، سبب بدبینی به برخی مراجع شود، ادامه داد: همانگونه که در احکام فردی، گاه فقها نظراتی متفاوت دارند و هیچ کس نیز نسبت به آنها بدبین نشده و از آنها بدگویی نمیکند، در مسائل اجتماعی نیز چنین است و اختلاف برخی مراجع با قیام امام(ره) نباید سبب بدبینی نسبت به آنها شود.
وی با اشاره به اختلاف تشخیص برخی مراجع با امام(ره) در قیام علیه رژیم ستمشاهی افزود: برخی از این اختلافات، مربوط به اختلاف در استنباط فقهی است، لذا برخی از مراجع که امام(ره) هم احترام خاصی برایشان قائل بود، نظر فقهیشان این بود که امر به معروف و نهی از منکر در مقابل حکومت جائر لازم است، اما تا زمانی که به خونریزی و کشته شدن نیانجامد، در حالیکه امام(ره) برخورد با چنین حکومتی را اوجب واجبات میدانستند.
وی ادامه داد: به نظر امام(ره) اگر رفتار یک دولت به جایی رسید که به تشخیص صاحبان بصیرت، این رفتار قیام علیه اسلام بوده و نشان دهنده آن بود که دولت در صدد تضعیف دین است، در این صورت هیچ تقیهای جایز نیست و با تمام وجود باید مبارزه کرد، لذا امام(ره) در بیانیه معروف خود صراحتا فرمود تقیه در این زمان حرام است ولو بلغ ما بلغ. یعنی ولو صدها هزار نفر کشته شوند. چرا که امری مقدستر از دین وجود ندارد. دین امری است که حتی سیدالشهدا(ع) و فرزندان و اصحابشان، جانشان را فدای آن کردند.
آیت الله مصباح ادامه داد: علاوه بر اختلاف فتوا و استنباط، برای همگان محرز نبود که واقعا حکومت ستمشاهی قصد مبارزه با دین را داشته باشد. چرا که به عنوان نمونه در ایام محرم در کاخ سعدآباد مراسم روضه خوانی برگزار میشد، شاه حتی به عمره رفته و با لباس احرام عکس گرفته بود، دستور چاپ قرآن صادر شده بود. اما امام(ره) معتقد بود، این قبیل کارها مانند قرآن بر نیزه کردن عمروعاص است و اگر جلوی این حرکت را نگیریم، به جایی میرسد که دیگر نمیتوان جلوی آن مقاومت کرد.
وی با اشاره به اینکه گاه در دو زمان نزدیک به هم دو نوع تکلیف اجتماعی متفاوت وجود دارد، اظهار داشت: در آن زمان شاه به علل متعددی احترام خاصی برای یکی از مراجع عالیقدر شیعیان قائل بود و به توصیههای ایشان نیز عمل میکرد، اما اینها ظاهری بود و بلافاصله بعد از فوت آن مرجع بزرگوار، شاه به علمای نجف تسلیت گفت، بدون اینکه به مراجع قم تسلیت بگوید. در واقع میخواست مرجعیت را به نجف منتقل کند تا مرجعیت در کنار وی نباشد تا دائما تذکر بدهد. بعد از آن نیز کم کم شروع به مخالفت علنی با اسلام کرد و امام(ره) با بصیرت خود متوجه رفتار عوام فریبانه شاه شده بود و لذا مبارزه با آن رژیم را لازم میدید. هرچند بعد از وفات آیتالله بروجردی، مردم نیز با دیدن مخالفتهای علنی شاه با اسلام، کم کم متوجه شدند که شاه اعتقادی به دین نداشته و فقط با ظاهر سازی، قصد فریب آنها را داشته است.
عضو خبرگان رهبری با بیان داستانی از اختلاف نظر برخی مراجع و امام(ره) در نهضت ادامه داد: وجوب مبارزه با رژیم ستمشاهی برای امام(ره) محرز شده بود و حجت را بر خود تمام میدید، لذا حاضر نبود از این کار عقب نشینی کند، ولو اینکه هیچ کس با او همراهی نکند. لذا اختلاف در نظر فقهی و اختلاف در تشخیص موضوع سبب شد تا برخی مراجع و فقها، موافقت کامل با نظر امام(ره) نداشته باشند.
وی با اشاره به آیهای از قرآن کریم خاطر نشان کرد: دشمنی دشمنان تا زمانی که دین را از مسلمانان نگیرند، ادامه دارد و امام(ره) این را خوب فهمیده بود و بنا بر وظیفه شرعی و الهی خود عمل کرده و تا آخر نیز ایستاد.
ایشان در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه امام(ره) چرا جمهوری اسلامی را مطرح کرد، نه حکومت اسلامی را، اظهار داشت: کسانی که فرمایشات حضرت امام(ره) را در سخنرانیها و کتاب هایشان دیده باشند، میدانند که امام(ره) از لفظ حکومت اسلامی استفاده میکردند، اما از آنجا که واقعه انقلاب در این جهان اتفاق میافتد و جهان میخواهد بداند چه حکومتی در ایران قرار است بر سرکار بیاید، امام از ادبیات سیاسی روز استفاده کرده و منطقی را اتخاذ کردند که مورد توافق و فهم دیگران باشد.
استاد فلسفه حوزه علمیه قم ادامه داد: امروز در ادبیات سیاسی دو نوع حکومت سلطنتی و جمهوری وجود دارد و نوع سومی ذکر نشده است، لذا امام(ره) وقتی قرار است با کسانی سخن بگویند که حکومت را منحصر در دو نوع میدانند و از طرفی امام(ره) در صدد نفی حکومت سلطنتی موجود در ایرن بودند، باید به گونهای سخن میگفتند که آنها هم متوجه شوند و لذا لفظ جمهوری را به کار بردند، هرچند امام قید اسلامی را هم اضافه کردند که آنها متوجه نقش دین در این نوع حکومت بشوند و این یکی از زیرکیها و دوراندیشیهای امام راحل(ره) بود. لذا وقتی برخی گروهها در اویل انقلاب، جمهوری دموکراتیک را مطرح کردند، امام (ره) فرمود "جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر ".
آیت الله مصباح در پاسخ به سؤال دیگری مبنی بر اینکه آیا امام(ره) در جریان نهضت و مدیریتشان به عنوان رهبر بعد از انقلاب، از غیر افراد صالح و غیر همفکر هم استفاده میکردند یا خیر، گفت: نمیتوان توقع داشت همه شبه معصوم باشند. لذا از زمان رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین(ع)، ایشان هرکس را که در کاری اصلح بود، به آن کار میگماشتند و اصلا راهی به غیر از این وجود ندارد، چرا که قرار نیست از آسمان فرشته نازل شود تا مملکت را اداره کند. لذا نمیتوان توقع داشت همه کارگزاران افرادی کاملا صالح و بدون غلط باشند.
آیا ادبیات امام خمینی(ره)، صرفا ادبیات کتاب و سنت بود یا از دیگر ادبیاتها هم استفاده میکردند؟ آیت الله مصباح در پاسخ به این سؤال گفت: با مراجعه به تاریخ صدر اسلام متوجه میشویم حتی امیرالمؤمنین(ع) نیز گاه با استفاده از مطالب و مبانی مورد قبول شخص، او را قانع میکردند و نمونههای این شیوه مجادله در قرآن هم وجود دارد و لذا امام(ره) هم گاهی بر همین اساس و مبانی مورد قبول طرفهای مقابل استدلال میکردند.
وی ادامه داد: لذا اینکه امام(ره) مثلا میفرمایند میزان رأی ملت است، نه به این معنا که اگر ملت دیگر اسلام را نخواستند، ما هم اسلام را کنار بگذاریم، بلکه از آنجا که آنچه در ادبیات سیاسی امروز ملاک عمل قرار گرفته، رأی مردم است، امام (ره) برای اقناع طرفهای مقابل، به رأی مردم استدلال میکنند. لذا امروز هم اگر رهبری از حقوق بشر و نقض حقوق بشر در غرب سخن میگویند نه به دلیل این که حقوق بشر غربی را پذیرفته باشند، بلکه از باب جدال و استفاده از مقبولات آنها برای اقناع آنهاست.
وی ادامه داد: لذا همواره اصل، اسلام است و حقوق بشر غربی و حقوق شهروندی به معنای برابری مسلمان و بهائی، ربطی به اسلام ندارد، چرا که حقوق بشر و حقوق شهروندی به معنایی که در غرب تعریف شده با روح اسلام و قانون اساسی و حرکت امام(ره)، کاملا مخالف است. مردم کشور نیز به خاطر اسلام، این همه شهید و کشته داده و سختیها را تحمل کردند و لذا هرچه با اسلام مخالف باشد را نمیپذیرند. هرچند کسانی هم که مسلمان نیستند، در سایه نظام اسلامی محترم بوده و دارای حقوقی هستند که اسلام برای آنها قرار داده است.
وی ادامه داد: لذا اسلام، هرگز یک یهودی و مسلمان را مساوی نمیداند، هرچند حقوقی را برای یهودی هم در نظر میگیرد، اما این به معنای تساوی آنها در همه حقوق نیست. گاه عدهای نام شهروند درجه دوم بر آن میگذارند. هر اسمی میخواهند بگذارند، اما این واقعیت را تغییر نمیدهند.
آیت الله مصباح ادامه داد: در واقع همین مسأله بود که سبب شروع نهضت اسلامی شد، چرا که اسدالله علم، تصویب کرد که لازم نیست قید مسلمان برای انتخاب شونده وجود داشته باشد و به جای قسم خوردن به قرآن کریم، نمایندگان مجلس بتوانند به هر کتاب آسمانی قسم بخورند و امام با تکیه بر همین مسأله و انتقاد از آن، نهضت را شروع کرد و معتقد بود این آغاز حذف اسلام است.
عضو خبرگان رهبری خاطر نشان کرد: اینکه حالا عدهای بیایند و حقوق شهروندی را مطرح کرده و خواستار تساوی همگان از بهائی و یهودی و مسلمان و. . شوند به این معناست که بعد از گذشت 50 سال و شهادت صدها هزار نفر در این راه و تحمل رنجها، شکنجهها و گرفتاریها، دوباره وضع به همان حالتی برگردد که امام(ره) به خاطر آن قیام کرد و این هرگز پذیرفتنی نیست.
وی با اشاره به اینکه برخی معتقدند ارزشهای اسلامی خط قرمزی است که مانع از پیشرفت میشود ادامه داد: طبیعی است وقتی مبانی علوم انسانی، غربی باشد، نمیتوان انتظار داشت که تحصیل کردهها، کاملا معتقد به مبانی اسلام و ارزشهای اسلامی باشند. نه اینکه واقعا آنها دشمن اسلام باشند، بلکه شناختشان اینگونه است. مخصوصا اگر کسی در انگلیس و نظیر آن نیز تحصیل کند، چرا که در آنجا چنان از حقوق بشر، حقوق شهروندی و امثال آنها با آب و تاب و احترام خاصی بحث میشود که به مرور در نظر دانشجو، این مسأله از مهمترین مسائل تلقی میشود. لذا اگر بنده 80 ساله هم به آنجا بروم، تحت تأثیر قرار میگیرم، چه برسد به جوانی که معرفتش نسبت به مبانی اسلامی عمیق نباشد.
خبر دیدار عباس عراقچی، عضو ارشد تیم مذاکره کننده هستهای با آیتالله مصباح یزدی از آن رو تیتر یک و برگزیده برخی از رسانه های سیاسی شد که آیت الله مصباح در انتقادی تند به دولت تدبیر و امید گفته بود: «ما انتقادات مبنایی به دولت داریم که مربوط به موضوع مذاکرات هستهای نیست؛ نگرانی اصلی ما از این است که سیاستهای فرهنگی دولت که نظیر سیاست تساهل و تسامح دولت اصلاحطلبان است، زمینه را برای فتنهای خطرناکتر از فتنه 88 فراهم کند.» اما رئیس مؤسسه امام خمینی چند روز پیش نیز سخنان مهمی را در دیدار برخی طلاب مطرح کرده بود که اندیشه های سیاسی و اجتماعی ایشان را برای مخاطب تبیین می کند. این سخنان اما بازتابی چندان در رسانه های داخلی نداشت: