خطای بزرگ اصولگرایان
روشنفکران دینی را نقد کنید و موی از ماست آنان بیرون بکشید؛ اما راست و دروغ را به هم نیامیزید و بگذارید آنان، گاهی از خود دفاع کنند.
اصولگرایان، از یک نکته بسیار مهم و حیاتی، غفلت میورزند و آن، این است که شکست روشنفکری دینی و اصلاحطلبی سیاسی، در درازمدت هیچ سودی برای آنان ندارد؛ زیرا بیشتر جوانان و مردمی که گرایشی اندک یا بسیار به روشنفکری دینی و اصلاحات یافتهاند، پس از جدایی از این جریان فکری، به دامان سنت و اصولگرایی بازنمیگردند؛ بلکه راهی دیگر را در پیش میگیرند و با همهچیز خداحافظی میکنند. بهواقع اکثر طرفداران روشنفکری دینی، برای فرار از انکار و الحاد و از بد حادثه، به نواندیشی پناه آوردهاند. روشنفکری یا نواندیشی دینی، بیش از آنکه رقیب سنت و اصولگرایی باشد، دشمن دینگریزی است. آنان که دل به این جریان فکری بستهاند – درست یا نادرست – آن را دستاویزی برای تداوم دینداری خود میدانند. اگر این دستاویز را از آنان بگیرید و این خانه را بر سر آنان خراب کنید، خانه بعدی، ناکجاآباد است.
روشنفکران دینی را نقد کنید و موی از ماست آنان بیرون بکشید؛ اما راست و دروغ را به هم نیامیزید و بگذارید آنان، گاهی از خود دفاع کنند. گیرم اصلاحطلبی و روشنفکری دینی را از صفحه تاریخ محو کردید. آیا آنان که تا دیروز به اصلاحات و نواندیشی دینی تعلق خاطر داشتند، از فردا سنگ شما را به سینه میزنند؟ این گروه اگر به خیل منکران دین و آیین نپیوندد، سراغ شما هم نخواهد آمد. اگر بتوانید اصلاحطلبی دینی و سیاسی را از پای درآورید، بر شمار هواداران خود نیفزودهاید؛ بلکه عِدّه و عُدّه اندیشهای را سرشار کردهاید که تیشهاش را برای ریشه شما تیز کرده است.
اگر فقه، از فلسفهستیزی طرفی بست، اگر شریعتگرایی از خاموش کردن عرفان، رونقی بیشتر یافت، اگر مشروعه از شکست مشروطه به جایی رسید، پیروزی اصولگرایان نیز در انهدام روشنفکری دینی است. اصولگرایی، یعنی دردمندی، و روشنفکری یعنی خردمندی. اگر این دو، بهواقع دردمند و خردمند باشند، چنین بر سر و روی همدیگر چنگ نمیاندازند؛ مگر آنکه «اصولگرایی» و «روشنفکری» را پیشههایی بدانیم که سفرههایی را رنگین میکنند و بس.
اگر شاعری را تو پیشه گرفتی
یکی نیز بگرفت خنیاگری را
روشنفکران دینی را نقد کنید و موی از ماست آنان بیرون بکشید؛ اما راست و دروغ را به هم نیامیزید و بگذارید آنان، گاهی از خود دفاع کنند. رضا بابایی
ازنظرمن مطالب بسیارسنحیده وخوبی بیان شده.ایکاش.وجودی پیدامیشداین طوایف باهم می امیخت.وحس برتری جویی کنارگذاشته میشد.وتوجهی بیشتربه اصل تابه فرع میشد
نکته مهمی است. وقتی علیه برخی شخصیتها تبلیغات شد و عده ای باور کردند که مثلا فلانی سرمایه دار است و یا فلانی با خارج ارتباط دارد، بعضی از ظرفداران آن شخصیتها کلا به همه چیز پشت پا زدند اما حتی یک نفرشان به سمت اصولگراها نیامدند اگرچه بر اثر تبلیغات همین اصولگراها از روشنفکران و اصلاح طلبها بریدند .
به به چه عکسی
سخنان بسیار دلنشین و حکیمانه ای را مطرح کردید.حرف دل افراد واقع بین و روشنفکران دینی را بیان فرمودید.از این که تحجرگرایی در بین بعضی از افراد جامعه ی ما طنین انداخته شکی نیست . ای کاش گروه یا افرادی بودند که نظرات این گروه و افراد را به سوی واقع بینی دینی هدایت می کردند.که متاسفانه این گروه را نمیتوان یافت.مگر با تلاش بسیار زیاد دانشمندان و متفکرین این جامعه.
یا نورسلام زنده باد استاد رضا که مختصر بسیار مفید سخن می گوید .اللهم اصلح کل فاسد من امور المسلمیناللهم عجل لولیک الفرج
خدمت استاد بزرگوارم عارضم:اصل سخن شما صحیح است اما؛اولا: چه کسی گفته درد و خرد یکجا جمع نمی شوند؟ بلکه این خرد است که دردهای واقعی و جانکاه و ماندگار بر دل می نهد.ثانیا: پناه بردن فروافتادگان از اصلاحات مصطلح دینی و سیاسی به دامن فساد دینی و سیاسی، به علت انحصار احتمالات در سه حالت اصولگرایی و اصلاح طلبی و بی دینی نیست؛ بلکه به دلیل نادیده گرفتن و بررسی نکردن گزینه های بهتر و پناه بردن به گزینه های راحت تر است. اگر نگوییم جمعی از رهبران فکری اصلاحات، دانش آموزان خود را به همین سمت سوق می دهند. مثلا چه اشکالی داشت حضرت عالی برای زمان شکست ظاهری اصلاحات به جای ناکجا آباد، حقیقت دین را برای ما نشان دهید، آن هم به صورت مستند و مستدل. برایم جالب است که شما با وجود آگاهی از روش پژوهش و فکر روشن و ادعای طرفداری از حقیقت دین، کمتر به سراغ نشان دادن اصل دین آن هم به صورت نظام واره می روید! بنده با کسانی مواجه شده ام که سخنان شما (و البته امثال شما) را با ظاهر هنرمندانه و زیبا و اثرگذارش ارزیابی می کنند و هدفی که پی می گیرد را اصلا نمی بینند تا با آن ارزیابیش کنند. زیرا نه خود توان چنین تحلیلی دارند و نه شما راه درست نقد و ارزیابی را پیش پایشان می گذارید. برادر خوبم! عقلانیت، باور کردن معقولات بنده و شما نیست. عقلانیت، سنجش و ارزیابی سره از ناسره آن هم با معیاری روشن و قابل اثبات است؛ حتی اگر نتیجه اش مخالفت با بنده و شما و هر کس دیگری شود.آیا غفلت دارید یا سری در میان است که دین را خلاصه می کنید در استدلال (و نه لزوما عقلانیت) آن هم استدلالی که در حد فهم امثال حضرت عالی است؟ نمی دانم. اما هر کدام باشد نیاز به تجدید نظر و تفکر و تعقل مستمر دارد.امیدوارم دوستان با مراجعه به کتب مفید در روش ارزیابی حتی همین مطالب را به درستی بسنجند.