چرا روزه بر مسافر واجب نیست؟ | سید پیمان نقیبی رکنی

اهلِ شریعت فتوا به عدم وجوب روزه بر  مسافر می‌دهند و سفر در اینجا همان سفر آفاقی است. به تعبیری دیگر جابجایی در مکان است. 

آ

یا در سفر آفاقی صرفاً در مکان جابجا می‌شویم و یا در نفس خود نیز سیر می‌کنیم؟ این مَثَل مشهور را شنیده‌اید که شخص را در سفر باید شناخت! اما براستی چرا سفر اینچنین مهم است؟ چگونه جابجایی در مکان می‌تواند ما را به سیر در اَنفُس برساند؟

برای پاسخ بدین پرسش به سراغ ناصر خسرو می‌رویم:

“…خبر است از رسول علیه السّلام که گفت: لَیسَ مِنَ البِّر الصّوم فی السّفر، همی گوید نیست از طاعت روزه داشتن اندر سفر؛ و تأویل این خبر آنست که چون مؤمن جوینده باشد روا نیست کز جستن و بازپرسیدن بازایستد بلکه باید بجوید حقیقت را تا خدای تعالی را بظاهر و باطن طاعت تواند داشتن. “(وجه دین، ناصر خسرو قبادیانی، تصحیح غلامرضا اعوانی، ص ۲۶۰)

 

ناصر خسرو میان سفر آفاقی و انفسی، جمع می‌کند و این مهم را نه تنها در نظر بلکه در عمل نیز پی می‌گیرد. کافی است که سفرنامه او را تورقی بزنید.

آیا این نظر را اهلِ باطن از ظاهر قرآن دریافته‌اند و یا باطن آن؟ در اینجاست که باطن با ظاهر، یگانه می‌شود؛ نظیر آنچه در جمع سفر آفاقی و انفسی دیدیم.

خداوند سبحان می‌فرماید:

” قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا کیفَ کانَ عَاقِبَهُ الْمُکذِّبِینَ”[انعام، ۱۱]

بگو: «در زمین بگردید، آنگاه بنگرید که فرجام تکذیب‌کنندگان چگونه بوده است؟»[ترجمه فولادوند]

از همین روست که مسلمانان هجرت می‌کنند و سالشمار خود را بر طبق آن تنظیم می‌کنند. گویی این سیر آفاقی است که سیر انفسی را موجب می‌شود.

حکمت ایمانی (اسلامی) ما جهان را می‌پیماید؛ هم در آفاق و هم در انفس، نه به دلیل برتر بودن؛ نظیر آنچه در شریعت یهود می‌بینیم، بلکه بدین دلیل که حرکت بیرون و درون را پیوند می زند و آن را یگانه می‌کند.

روزه برای کفِّ نفس است به همین سبب جوینده و سالک راهِ حقیقت باید توشه و انبانش را سرشار از ذکر حق کند اما برای نیل به مقصود نیاز به تاب و توان دارد و این مهم، هم جسمی است و هم روحی.

روزه از جانب شارع واجب نشده که تنها لبان ما را خشک نگه دارد بلکه برای آن است که دل را تازه و پرطراوت کند. نتیجه آنکه: مهم، جویندگی است!

 

وَإِلَیهِ الْمَصِیر

 

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.