تأثیر توقیف و سانسور بر خصلت پرسشگری جامعه
یکی از خصلتهای جامعه ما در زمان حال، پرسشگری است؛ پرسش از همه چیز. این ویژگی بسیار برجستهای است. یعنی افراد خود را جدا از مسائل اطرافشان نمیبینند. بیتفاوت نیستند. دوست دارند بفهمند و آگاه شوند. اگر با این تمایل اجتماعی به درستی برخورد شود، نتیجهای جز رشد و اعتلای جامعه نخواهد داشت و اگر درایت و دوراندیشی را در مواجهه با آن کنار بگذاریم، آن وقت خسارت بزرگی را باید تحمل کنیم که عواقب پرشماری هم با خود خواهد آورد.
علامتها و نشانههای زیادی وجود دارد که میگوید کشورهای قدرتمند، ارتباطات جهانی را در مسیری هدایت میکنند که منجر به پذیرش اجباری اصول اقتصادی، سیاسی و فرهنگی آنان گردد.
یکی از خصلتهای جامعه ما در زمان حال، پرسشگری است؛ پرسش از همه چیز. این ویژگی بسیار برجستهای است. یعنی افراد خود را جدا از مسائل اطرافشان نمیبینند. بیتفاوت نیستند. دوست دارند بفهمند و آگاه شوند. اگر با این تمایل اجتماعی به درستی برخورد شود، نتیجهای جز رشد و اعتلای جامعه نخواهد داشت و اگر درایت و دوراندیشی را در مواجهه با آن کنار بگذاریم، آن وقت خسارت بزرگی را باید تحمل کنیم که عواقب پرشماری هم با خود خواهد آورد. حال خوب است با طرح یک موضوع کلی شیوه برخورد با این خصلت را بررسی کنیم.
علامتها و نشانههای زیادی وجود دارد که میگوید کشورهای قدرتمند، ارتباطات جهانی را در مسیری هدایت میکنند که منجر به پذیرش اجباری اصول اقتصادی، سیاسی و فرهنگی آنان گردد. یعنی کشورهای فرودست مجبور شوند در عرصههای بیرونی و داخلی با نظریههای مورد قبول کشورهای فرادست حرف بزنند و عمل کنند و تا حدی نیز چنین شده است.
آنچه از برخی خبرهای رسمی، اظهارات کارشناسانه و گفتههای بعضی روشنفکران و محققان برمیآید این است که کشور ما نیز چارهای جز پذیرش این اصول ندارد. ایران باید پشت میز و روی صندلیای بنشیند که جامعه جهانی برایش تعیین کرده. در عرصه اقتصاد صحبت از پیوستن به سازمان تجارت جهانی است. و نیز تصحیح برخی از گرایشهای اقتصادی به عنوان پیش شرط برای برقراری روابط تجاری و مالی با کشورهای قدرتمند یا بانک جهانی. در عرصه سیاست – اکنون با صراحت بیشتری – گفته میشود که همسویی دین و سیاست در حاکمیت نتیجهای جز شکست در پی ندارد، چون دین برای اداره جامعه کارآمد نیست. در حیطه فرهنگ آنچه ملاک و معیار به شمار میآید حقوق بشر است و بالاخره آزادیای که مورد توافق دنیای غرب است و اینها باید الگوی رفتار اجتماعی همه کشورها قرار گیرد.
همه اینها یعنی عضویت اجباری در یک باشگاه جهانی.
انقلاب ما از همان زمانی که قطعنامه 598 را برای پایان یافتن جنگ پذیرفت، باور کرد که همیشه نمیتواند با خواستهای جهانی مقابله کند. در واقع گاهی مجبور است آنها را بپذیرد. (هر چند برخی افراد این پذیرش را به عنوان یک عقبنشینی از مواضع اصولی انقلاب تفسیر کردند، اما در واقع آنچه پیش آمد، تجدیدنظر در روش بود و نه بازنگری در اصول). البته ما هنوز به عضویت این باشگاه جهانی درنیامدهایم. علت آن هم روشن است. تکرار اتهامهایی که از طرف هیأت مدیره این باشگاه نسبت به ایران زده میشود، نشان از همین دورماندگی است. (نقض حقوق بشر، حمایت از تروریسم، جلوگیری از روند صلح خاورمیانه و تلاش برای به دستگیری بمب اتمی). میدانیم که برخی اصول انقلاب اجازه عضویت در این باشگاه را منتفی میداند. از طرفی ضرورت زمان و مقتضیات موجود در ارتباطات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جهان و نیز بلااشکال بودن پذیرش برخی از این روابط (در حدی که مغایرتی با اصول انقلاب نداشته باشد) کشور ما را در موقعیت تازهای از اظهارنظرها و تحلیلها قرار داده است. این نظرات و تفسیرها در داخل کشور بسیار فراگیر و گرم است؛ به ویژه در مطبوعات. طبیعی است که همه این اظهارنظرها، سمت و سوی یکسانی نداشته باشد و از آنها تعابیر متفاوتی، از مرز استقلال گرفته تا سرحد وابستگی، صورت گیرد.
ماهیت ارائه این تحلیلها و نظرات، همانا پرسش است؛ پرسشهایی که با گفتوگوهای کارشناسان موافق و مخالف پاسخ داده میشود: گروهی از این موقعیت فرهنگی پیش آمده استقبال میکنند و گروه دیگر با زیانبار دانستنش به آن روی خوش نشان نمیدهند. هر یک از این دو گروه دلایلی مطرح میکنند و با استناد به آن نتیجه میگیرند.
آنچه مسلم مینماید این است که ما (فرقی نمیکند طرفدار کدام یک از این گروههای فکری باشیم) نمیتوانیم با خصلت پرسشگری جامعه رویارویی کنیم. ما شاید بتوانیم از طریق تعطیلی نشریات، سانسور برخی شبکههای مجازی، اعمال ممیزی و برخوردهای قضایی، صورت مسئله را پاک کنیم و اعتقاد خود را به کرسی بنشانیم؛ و یا با طرح زیرکانه مسائلی بتوانیم اصولی چون همسویی دین و سیاست، ولایت فقیه، استقلال و … را زیر سؤال ببریم، اما نمیتوانیم پرسشگری را از بطن جامعه منها کنیم. منها شدنی هم نیست. اگر جامعه ما بیهوده سیاستزده نشود و مزاجش برای تحمل پرسشها (حتی از اصول) تربیت گردد، آن وقت شادابی و طراوت فرهنگی سراپای این کشور را میپوشاند. مگر نه این است که ما نوادگان آن بزرگانی هستیم که از پرسشهای بزرگی چون توحید و معاد استقبال میکردند و با رویی به گشادگی یک دشت سبز به آنها پاسخ میدادند. آیا این پرسش که: «چرا باید خدایی باشد؟» بزرگتر است از این پرسش که: «چرا رابطه ما با امریکا قطع است؟» اگر ملاک ما رفتار حضرت رسول (ص) یا منش امام جعفر صادق (ع) باشد، نه تنها از این پرسشها برافروخته نخواهیم شد، که استقبال خواهیم کرد و با منطق به آنها پاسخ خواهیم داد.
بزرگان دین، فلسفه، علم و فرهنگ ما باید خود را برای پاسخگویی به این جامعه پرسشگر آماده کنند. نه تنها این جامعه، که آماده پاسخدهی به جامعه جهانی باشند. آنان باید بتوانند نظریه جهانی بودن دین اسلام را ثابت کنند.
به نظر میرسد در شیوه برخورد با خصلت پرسشگری جامعه باید تجدیدنظر شود.
منبع: خبرآنلاین / هدایتالله بهبودی
یکی از خصلتهای جامعه ما در زمان حال، پرسشگری است؛ پرسش از همه چیز. این ویژگی بسیار برجستهای است. یعنی افراد خود را جدا از مسائل اطرافشان نمیبینند. بیتفاوت نیستند. دوست دارند بفهمند و آگاه شوند. اگر با این تمایل اجتماعی به درستی برخورد شود، نتیجهای جز رشد و اعتلای جامعه نخواهد داشت و اگر درایت و دوراندیشی را در مواجهه با آن کنار بگذاریم، آن وقت خسارت بزرگی را باید تحمل کنیم که عواقب پرشماری هم با خود خواهد آورد.