تاریخچه نفوذ جریان‌های سلفی و وهابی در کشورهای آسیای مرکزی در دو دهه گذشته

اندیشه‌های سلفی و وهابی از دو مجرای اصلی وارد آسیای مرکزی شدند. یکی با حضور مبلغان عرب در منطقه و تحصیل علمای منطقه در کشورهای عربی. راه دیگر ورود اندیشه‌های افراط‌گرایی پس از جنگ افغانستان و شوروی و رادیکالیزه شدن مرزهای جنوبی تاجیکستان و ازبکستان و سپس حضور طالبان در افغانستان و پاکستان بود که به صورت ساختاری و سازمانی، زمینه ورود اندیشه‌ها و اندیشمندان و جریان‌های سلفی- وهابی را به منطقه به ویژه از طریق دره فرغانه باز کرد.

 

امروز وادی فرغانه، جایگاه شکل‌گیری، رشد، پرورش، حمایت و گسترش این اندیشه‌ها در آسیای مرکزی است. هرچند ورود و نفوذ این اندیشه و آرا به وضعیت هر یک از پنج کشور آسیای مرکزی نیز بستگی دارد. بنیادگرایی اسلامی که از پاکستان و افغانستان و از طریق جنوب ازبکستان (ترمذ و تراز) وارد دره فرغانه در قلب آسیای مرکزی می‌شود، تهدید امنیتی برای هر سه کشور و حتی برای پنج کشور آسیای مرکزی است که برای گریز از تنش‌های قومی به نظام‌های سکولار گرایش دارند.

دره فرغانه در میانه کشورهای قرقیزستان (شرق)، تاجیکستان (جنوب) و ازبکستان (غرب) واقع شده است و استان‌های فرغانه، نمنگان و اندیجان از جمهوری ازبکستان، استان سغد تاجیکستان و استان‌های اوش، جلال آباد و باتکنت جمهوری قرقیزستان را در بر می‌گیرد.

نمنگان سومین شهر مهم ازبکستان با 330 هزار نفر جمعیت، اندیجان چهارمین شهر با 300 هزار نفر جمعیت، فرغانه ششمین شهر با 195 هزار نفر جمعیت و خوقند هفتمین شهر این کشور با 180 هزار نفر جمعیت و و اُش و جلال‌آباد نیز از بزرگ‌ترین شهرهای قرقیزستان می‌باشند. شهرهای خوقند، نمنگان و اندیجان در امتداد سیحون قرار دارند و در گذشته در مسیر جاده ابریشم قرار داشتند.

فرغانه منطقه‌ای حاصلخیز است که در پژوهش‌های گوناگون، استانداردهای زندگی (رفاه) در آن نزدیک به معیارهای ملی عنوان شده است. تراکم جمعیت در دره فرغانه، 300 نفر در کیلومتر مربع است در حالی که در ازبکستان به عنوان کشور پرجمعیت منطقه، در هر کیلومتر مربع 50 نفر زندگی می‌کند.

بیش از 60 درصد خاک پنج کشور آسیای مرکزی (از جمله سه کشور ازبکستان، قرقیزستان و تاجیکستان) را زمین‌های غیر حاصلخیز، بیایان و کوهستان تشکیل می‌دهد. دره حاصلخیز فرغانه استثنایی در این میان است. ازبکستان بزرگ‌ترین تولیدکننده کتان دنیا، بزرگ‌ترین تولیدکننده ابریشم در آسیای مرکزی و اورال و بزرگ‌ترین تولید کننده غذا در آسیای مرکزی با 971 مزرعه جمعی (کالخوز) و 1137 مزرعه دولتی (ساوخوز) است، بیشتر این محصولات کشاورزی را در دره فرغانه تولید می‌کند.

وادی فرغانه از نظر منابع زیرزمینی نیز غنی است و نفت، گاز، ذغال سنگ، گوگرد، کوارتز، طلا، قلع، سنگ آهک در آن استخراج می‌شود. آب‌های معدنی نیز در وادی به فراوانی یافت می‌شوند. مجموعه این زمینه‌های اقتصادی موجب شد در دوران شوروی تاسیسات اقتصادی در جهت بهره برداری از مواد اولیه، مانند پنبه و طلا، در این منطقه ایجاد شود. 

جمعیت بالای کشاورزان و درصد بالای روستا نشینی، درصد بسیار پایین زمین‌های کشاورزی قابل کشت، کاشت یکپارچه کتان به ویژه در فرغانه که از زمان شوروی باب شد، دشواری دسترسی به منابع آب، رکود اقتصادی در 20 سال گذشته و نرخ فزاینده تورم، موجب شده است که وادی فرغانه به یکی از مسئله دارترین مناطق آسیای مرکزی تبدیل شود که به خاطر تراکم جمعیت زیاد، منابع طبیعی فراوان و دسترسی آسان به آنها، ظرفیت پرورش گروه‌های تندرو را دارد.

امروزه مسائل اجتماعی- سیاسی به بحران‌های هم افزا دامن زده است. نخبگان قدرت یا همان طایفه‌های حاکم، حوزه‌های اقتصادی را نیز به تصرف خود در آورده‌اند برای نمونه تجارت کتان یا طلا در دست گروهی از هیئت حاکمه است و به دیگر طایفه‌ها اجازه فعالیت نمی‌دهند.

فشرده آن‌که، به خاطر گسل‌های انباشته تاریخی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، یکی از استعاراتی که در مورد دره فرغانه به کار می‌رود «دره کشمکش» است. اهمیت این دره بدان جهت است که همواره مأمن گروه‌های بنیادگرای اسلامی بوده و حادثه اندیجان در سال 2005 در همین منطقه روی داد. این منطقه توانایی اثرگذاری و اثرپذیری از تحولات هر سه کشور را هم دارد.

به طور کلی افکار افراطی مذهبی مثل سلفی‌ها در دهه 1970 از طریق گروه‌های تبلیغی کشورهای اردن، عراق، و افغانستان به شکل مخفیانه در منطقه نفوذ کردند و در سال‌های پایانی عمر اتحاد جماهیر شوروی و اوایل دهه 1990، گرو های افراطی به ویژه در دره فرغانه به فعالیت پرداختند.

این گروه از اسلام‌گراها بر اثر واکنش‌های تند قدرت‌های سیاسی منطقه، همواره در انزوا بوده‌اند و از سوی اسلام‌گرایان سنتی مورد انتقاد قرار می‌گرفتند. دره فرغانه به خاطر فاصله زیاد دره با پایتخت‌های سه کشور ازبکستان، تاجیکستان و قرقیزستان و مسیر کوهستانی آن، محل مناسبی برای فعالیت و تجمع گروه‌های تندرو اسلامی بوده است.

بمب‌گذاری تاشکند در سال 1999 برای کشتن اسلام کریم‌اف و حادثه اندیجان در سال 2005 (در ادامه بدان پرداخته می‌شود)، بیانگر افزایش تحرکات بنیادگرایی اسلامی در ازبکستان است. از گروه‌های اسلامی رادیکال در ازبکستان می‌توان به حزب‌التحریر و شاخه‌های جداشده از آن، اکرمیه و حزب النصرت و دیگر گروه‌ها نظیر جماعت تبلیغ، لشکر طیبه و مهم‌تر از همه جنبش اسلامی ازبکستان اشاره کرد.

تمامی این گروه‌های اسلامی به دنبال ساقط کردن دولت کنونی ازبکستان و تأسیس خلافت اسلامی هستند. حزب‌التحریر به راه‌های مسالمت‌آمیز و جنبش اسلامی ازبکستان به شیوه‌های مسلحانه معتقد است. فعالیت این گروه‌ها در ازبکستان ممنوع است و دره فرغانه مأمن اصلی این گروه ها می‌باشد.

مرکز فرماندهی و نظامی این جنبش هم‌اکنون بیرون از ازبکستان و در وزیرستان شمالی در پاکستان است. رهبران جنبش به قاچاق مواد مخدر برای به دست آوردن سرمایه کافی به عنوان بنیه مالی جنبش می‌پردازند. طالبان و القاعده به همراه بنیادها و بانک‌های هم‌اندیش این سازمان در عربستان سعودی و جهان عرب، پشتیبانان اصلی جنبش اسلامی ازبکستان به شمار می‌آیند.

با توجه به سرکوب نهضت‌های بنیادگرای اسلامی در ازبکستان و آسیای مرکزی، شمال افغانستان همواره پایگاه این گروه‌ها بوده است. اعطای بورس‌های تحصیلی در مدارس دینی از سوی عربستان و مصر، همواره مشوق بنیادگرایی اسلامی در منطقه بوده است. همواره میان القاعده و نهضت اسلامی ازبکستان، روابط نزدیکی برقرار بوده است.

امروز نمنگان به عنوان یکی از مراکز وهابیت و به ویژه «جنبش اسلامی ازبکستان (IMU) شناخته شده و در صدر عناوین پژوهشی اسلام‌گرایی و تروریسم در غرب قرار گرفته است. «جنبش اسلامی ازبکستان» گروه اسلام‌گرای نظامی است که در ازبکستان و دیگر کشورهای آسیای مرکزی فعالیت داشت و بسیاری از گروه‌های تندرو کنونی از درون آن زاده شدند.

این سازمان از سوی «طاهر یولداشف» و «جمعه حُجّایف» تشکیل شد. حُجّایف که با نام «جمعه نمنگانی» شناخته می‌شود و اهل منطقه نمنگان بود، قصد داشت نمنگان را به مرکز جنبش تبدیل کند. از مهم‌ترین عملیات‌هایIMU، بمب‌گذاری تاشکند در سال 1999 و چند ترور و آدم‌ربایی در قرقیزستان بود. این سازمان در سال 2000 در فهرست سازمان‌های تروریستی امریکا قرار گرفت.

IMU سپس نام خود را به «حزب اسلامی ترکستان» (IPT) تغییر داد و قصد داشت در ترکستان (از سین‌کیانگ در غرب چین تا دریای خزر) فعال باشد ولی مرکز فعالیت‌های آن وادی فرغانه به ویژه مرز ازبکستان- قرقیزستان بود. اکنون جنبش تندرو اکرمیه که از سوی اکرم یولداش تأسیس شد نیز در منطقه فعالیت دارد. ناآرامی‌های نمنگان در 1997، از پیامدهای فعالیت‌های وهابیان در این ولایت بود.

رابطه ساختارهای دینی و سنتی و جریان‌های سلفی و وهابی در کشورهای آسیای مرکزی در چند بخش وجود دارد.

ـ‌ تصوف و مخالفت با جریان‌های سلفی و وهابی

ـ علمای تحصیل کرده مصر، عربستان، یمن، پاکستان، افغانستان و … نفوذ وهابی‌گری و سلفی‌گری

ـ وهابی‌گری در مناطق بحران‌زده و درگیر جنگ، و سلفی‌گری در مناطق درگیر نابسامانی‌های اجتماعی، فساد و استبداد دولت سکولار

ـ نقش فرهنگ قومی مناطق در نزدیکی یا دوری به سلفیت و وهابی‌گری

حامیان گوناگون داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی جریان‌های سلفی و وهابی در کشورهای آسیای مرکزی

1. داخلی:

ـ نقش روحانیت و جریان‌های دینی

ـ نقش مخالفان دولت‌های مرکزی تمامیت‌گرا در کشاندن دین به عرصه فعالیت‌های اپوزیسیونی

ـ توسعه نیافتگی و تضادهای آن و نقش بحران‌های اجتماعی- فرهنگی و اقتصادی- سیاسی

2. خارجی:

ـ نقش قدرت‌های منطقه‌ای مانند پاکستان و هند و بحران‌های منطقه‌ای مانند افغانستان در رشد جریان‌های سلفی و وهابی

ـ نقش قدرت‌های جهانی به ویژه ایالات متحده در به هم زدن توازن قدرت منطقه‌ای و فراهم آوردن زمینه خیزش اجتماعی علیه مدرنیته، به‌ویژه در قالب اندیشه‌های سلفی و وهابی

ـ نقش کشورهای مبدأ صدور اندیشه‌های سلفی و وهابی مانند عربستان و آفریقای عربی

ـ نقش تعدیل کننده کشورهای مبدأ اندیشه‌ها و جریان معتدل و متعادل مانند ترکیه

این نگرش‌ها بیشتر به خاطر نبود شناخت زمینه‌ای و فرهنگ سیاسی توسعه یافته (یا دست‌کم غیرسنتی و غیرسازمانی و ساختاری) در میان حاکمان، مردم و ساخت اجتماعی سنت‌زده، غیر سلسله مراتبی و غیر بوروکراتیک جامعه، دچار ضعف و سستی است. ولی به خاطر ساختار دین سنتی در آسیای مرکزی و سابقه تصوف در این منطقه به صورت بنیادین از درِ مخالفت با سلفی‌گری و وهابیت برآمده است. وجود حکومت‌های سکولار که دین و جنبش‌های اسلامی را خطری برای بقای خود می‌دانند بر مخالفت با این دو جریان کمک بیشتری کرده است.
اندیشه‌های سلفی و وهابی از دو مجرای اصلی وارد آسیای مرکزی شدند. یکی با حضور مبلغان عرب در منطقه و تحصیل علمای منطقه در کشورهای عربی. راه دیگر ورود اندیشه‌های افراط‌گرایی پس از جنگ افغانستان و شوروی و رادیکالیزه شدن مرزهای جنوبی تاجیکستان و ازبکستان و سپس حضور طالبان در افغانستان و پاکستان بود که به صورت ساختاری و سازمانی، زمینه ورود اندیشه‌ها و اندیشمندان و جریان‌های سلفی- وهابی را به منطقه به ویژه از طریق دره فرغانه باز کرد.سیدمطهره حسینی

مطالب مرتبط
منتشرشده: 4
  1. ع

    مشکل به وجود آمدن این جریانها بر می گردد به مشکل به وجود آمدن حکومت های دینی و قتی که دین در سیاست نقش اساسی ایفا کند و عده ای از مرد را بتوان در گرداگرد آن جمع کرده و کنترل کرد بعید نیست افرادی هم در ی آن باشندکه جریانهای تندرو را برای رسیدن به اهداف خود ایجاد کنند درست همان کاری که کشورهایی م ثل ایران عربستان و … انجام می دهند و از این سیاست های کثیف کشورهایی چون افغانستان عراق و سوریه ضربه می خورند و امپراطوری اسلامی به اینگونه حفظ می شد و نه غیر از آن و تنها را از بین بردن این جریانات از بین بردن سیاست کثیف دینی است که همواره بیشترین جنایات را در جهان در پشت دین انجام داده و کسی هم نبوده که جلوی آن را بگیرد .

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.