مبانی علم فقه؛ مبانی معرفت شناختی
همه زمینههای دانش به گونهای با ارزیابی باورها سروکار دارند. معرفتشناسی، عهدهدار بیان ضابطههای کلی برای ارزیابی باورهاست که در زمینههای دیگر دانش بررسی نمیشوند و تلاش میکند تا روشن کند معرفت چیست، در چه حیطههایی امکان وقوع دارد و از چه منابعی تولید میشود.
دانش فقه مانند هر دانش دیگری، اصول و ضوابطی را در مباحث معرفتشناختی پذیرفته است که ممکن است در برخی از آن ضوابط با دانشهای دیگری هم مشترک باشد. بر این اساس “مبانی معرفتشناختی دانش فقه” قضایای پایهای خواهند بود که بر اساس آنها، انواع معرفتها، منابع کسب معرفت، ابزار و شیوههای معتبر تحصیل معرفت مشخص و ارزشگذاری میشوند.
برخی از مباحث معرفتشناختی صرفاً مباحثی نظری هستند و پاسخهایی که به آنها داده میشود هرچه باشد تأثیری در عملیات فقهی ندارد. اما مباحث دیگری هم وجود دارد که مبانی متخذ در آنها میتواند در استنباط فقهی تأثیرگذار باشد که این مباحث عمدتاً به منابع، ابزار و شیوههای کسبِ معرفت مربوط میشوند.
مراد از “ابزار معرفت” وسیلهای است که انسان به آن وسیله با منبعِ معرفت مرتبط میشود و مراد از “منبع معرفت” واقعیتی است که ارتباط مناسب با آن، انسان را به علم و آگاهی میرساند و مراد از “طریق کسب معرفت”، نحوه بهکارگیری ابزار کسب معرفت در استفاده از منبع معرفت است.
ابزار معرفت
خداوند منّان، عموم انسانها را در مسیر کسب معرفت به سه قوه حس و عقل و قلب مجهز کرده است. قلمرو هر کدام از این قوا محدود و مستقل از قلمرو دیگری است و تمام علوم و معارف با توسل به یکی از ابزار یادشده حاصل میشوند. انسان از طریق حس به شناخت محسوسات و ادراکات جزئی از طبیعت و عالم مادی نائل میشود، از طریق عقل به شناخت معقولات، یعنی ادراکات کلی و غیرحسی دست مییابد و از طریق دل به معارف شهودی دسترسی پیدا میکند.
ملاحظه سرفصلهای مباحث اصول فقهی و بررسی مضامین متون فقهی، نشاندهنده این واقعیت است که فقهای امامیه از میان ابزارهای یادشده، قلب و مکاشفات قلبی را در مقام استدلالِ فقهی معتبر نمیدانند.
منابع معرفت
از منظر معرفتشناختی، منابع معرفت اموری هستند که دسترسی مناسب به آنها از طریق ابزار معرفت، انسان را از نادانی در باره آنها خارج میکند و به آگاهی میرساند. هر آنچه که انسان با توسل به یکی از ابزار عمومی (حس یا عقل یا دل) یا به توسط ابزار خاص (وحی یا الهام) با آنها مرتبط میشود و از آنها کسب علم میکند منبع معرفتی محسوب میشود.
اما از آنجا که قلب در فقه، مورد توجه قرار نگرفته و در مقام استنباط فقهی از ابزار معرفتی به شمار نیامده است، طبعاً حقایقی هم که انسان از طریقِ قلب توان اتصال و کسب معرفت آنها را دارد، در زمره منابع فقهی قرار نمیگیرند؛ بنابراین منابع معرفتزایی که دادههای جزئی یا کلی آنها در فقه و مباحثِ فقهی معتبر شمرده میشوند، تنها شامل منقولات شرعی، معقولات و محسوساتی میشود که انسان از طریق حس یا عقل یا وحی از آنها کسب معرفت میکند.
طرق معرفت
کسب معرفت در هر علمی، مرهون بهکارگیری صحیح ابزار و شیوههای مطلوب بهرهبرداری از منابع آن علم است. استفاده درست از ابزار معرفت، گاهی به این معناست که میان ابزار معرفت با منبع معرفتی، همسنخی و تناسب وجود داشته باشد.
شیوههای قیاسی منطقی از آنجا که روشهای منطقیِ کشف مجهولات علمی هستند، راههای کسب معرفت فقهی هم به شمار میآیند.
از نظر منطقی، معارف انسانی در حوزه تصدیقات به دو قسم بدیهی و نظری تقسیم میشوند و کسب معرفت صحیح نظری تنها از طریق قیاس ممکن است. گاهی معرفتی که برای انسان حاصل میشود، معرفت یقینی و علمی و گاهی معرفت ظنی است؛ یعنی معرفتی که با احتمال ضعیف خطا همراه است. مضامین کتب فقهی نشان میدهد که در نزد فقها، علاوه بر “علم”، “ظن” نیز در مواردی که دلیل قطعی بر اعتبار آن وجود داشته باشد، معتبر دانسته میشود.
همه زمینههای دانش به گونهای با ارزیابی باورها سروکار دارند. معرفتشناسی، عهدهدار بیان ضابطههای کلی برای ارزیابی باورهاست که در زمینههای دیگر دانش بررسی نمیشوند و تلاش میکند تا روشن کند معرفت چیست، در چه حیطههایی امکان وقوع دارد و از چه منابعی تولید میشود.
مهدی احمدپور